محمدحسین باقی : از شنبه 15مهرماه1402 (7اکتبر2023) تا امروز چهارشنبه 26مهرماه (18اکتبر) 12روز از آغاز جنگ اسرائیل در غزه میگذرد. در این مدت اسرائیل به شکل بیامان غزه را میکوبد. از همان روزهای آغازین جنگ که اسرائیل از وضعیت «شوک» بیرون آمد، با «اعلان جنگ» برای اولینبار پس از جنگ یوم کیپور اعلام کرد که به زودی حمله زمینی علیه غزه آغاز خواهد شد.
اسرائیل حتی به یکمیلیون ساکن شمال غزه یک مهلت 24ساعته داد تا به جنوب کوچ کنند. اما تا امروز که 12 روز میگذرد، این حمله زمینی به تعویق افتاده است. دلایل چندی برای این تعویق اعلام شده است از جمله: آب و هوای نامناسب جوی، احتمال تشدید جنگ و ورود برخی طرفهای دیگر، فشار طرفهای منطقهای و بینالمللی برای بازگشایی دالانی بشردوستانه برای کمکرسانی، دیپلماسی فشرده در سطح منطقهای و بینالمللی که نمود آن در سفر آنتونی بلینکن به مصر و عربستان و اسرائیل بود که گفته شد ولیعهد عربستان از بعدازظهر تا صبح روز بعد بلینکن را معطل کرد و پس از دیدار هم خواستار توقف فوری حملات به غزه شد.
انجام سفر بایدن طی امروز چهارشنبه به اسرائیل؛ در نهایت این موضع سخنگوی ارتش اسرائیل که گفت: «ما برای مرحله بعدی جنگ آماده میشویم. همه درباره عملیات زمینی صحبت میکنند؛ اما مرحله بعدی ممکن است چیز دیگری باشد.» در هر حال، این پرسش اکنون در بسیاری از محافل فکری مطرح است که چرا حمله زمینی اسرائیل به غزه به تعویق افتاده است. باید در نظر داشت که عدم انجام حمله زمینی نوعی شکست حیثیتی برای اسرائیل محسوب میشود و ممکن است فضای داخلی علیه نتانیاهو تشدید شود. از سوی دیگر، فشارهای بینالمللی و منطقهای هم گزینهای بازدارنده برای نتانیاهو است. اما شاید بتوان دلایل این تعویق را از زبان تحلیلگران و رسانهها توضیح داد.
1- چرا حمله زمینی به تعویق افتاد؟
روز پنجشنبه (20 مهرماه) یک چیز کاملا واضح به نظر میرسید: تهاجم متقابل اسرائیل به غزه یا جمعه (21 مهر) یا شنبه (22 مهر) آغاز میشود. ارتش اسرائیل ضربالاجل مشخصی را برای تخلیه شمال غزه برای فلسطینیان تعیین کرده بود که این مهلت تا ظهر روز جمعه به پایان میرسید. آهنگ نبرد به سوی تهاجم زمینی از یکشنبه - دوشنبه شروع شده بود و صدای آن بلندتر میشد؛ درحالیکه نیروی هوایی راه را با بمبارانهای چندروزه هموار کرده بود. با این حال، تا امروز نشانهای از حمله زمینی دیده نمیشود.
چه چیزی تغییر کرد؟
به نظر میرسد تعدادی از عوامل باعث تاخیر شده است؛ اما منابع به «اورشلیم پست» گفتند که یکی از عوامل نگرانی فزاینده این است که حزبالله منتظر لحظهای است که بیشتر نیروهای زمینی ارتش اسرائیل وارد غزه شوند تا یک جبهه کامل در شمال را با ارتش اسرائیل باز کنند. «یونا جرمی باب» در گزارش 16اکتبر در «اورشلیمپست» نوشت، در این روایت، این واقعیت که حزبالله در آغاز جنگ صبح شنبه 15 مهرماه درگیر نشد و حملات خود به اسرائیل را در آستانه نسبتا پایین نگه داشت، ثابت نمیکند و نشان نمی دهد که این اقدامات بازدارنده است، بلکه بخشی از یک فریب پیچیده است تا وانمود کند که ارتش اسرائیل احساس امنیت کاذبی دارد، مشابه آنچه حماس در جنوب بهدست آورد.
برخی منابع میگویند که اسرائیل و مقامهای سیاسی- نظامیاش باید ارزیابیهای منطقیتری درباره نیات دشمن داشته باشند. ارتش بر این باور است که عجله در عملیات صرفا برای ارضای سریع عطش مردم برای تلافی، میتواند اشتباه بزرگی باشد. از این منظر، تهاجم زمینی در جنگ دوم لبنان در سال2006 یک آشفتگی کامل بود؛ اما نیروی هوایی بخش موفقیتآمیزش بود و هر دو تهاجم 2008-2009 و 2014 به غزه نمادینتر بودند. با توجه به موارد قبلی درگیری، اسرائیل نباید چندان به استعداد خود در انجام عملیات تهاجم زمینی بزرگ اعتماد کند.
استراتژی علیه حماس
درحالیکه دستیابی به «غافلگیری» استراتژیک با توجه به اینکه حماس این جنگ را آغاز کرد غیرممکن خواهد بود، ارتش اسرائیل همچنین مایل است حداقل به یک غافلگیری تاکتیکی علیه حماس دست یابد که البته نیاز به برنامهریزی دارد. تعدادی از عوامل تاخیری دیگر میتواند فشار ایالات متحده برای جلوگیری از تلفات غیرنظامیان، نگرانیهای داخلی درباره گروگانهای اسرائیلی در غزه و دادن زمان بیشتر برای تخلیه فلسطینیان باشد. عامل دیگر واکنش آمریکا و جهان تا به امروز است. در حال حاضر، اسرائیل حمایت زیادی را احساس میکند و دوست دارد زمان بیشتری برای معامله با حماس داشته باشد.
یک پرسش که در این مرحله مطرح میشود این است که آیا رهبران ارشد اسرائیل ساعت را اشتباه ارزیابی میکنند؟ بر اساس آمار حماس، در حال حاضر چند هزار فلسطینی کشته و تعداد زیادی زخمی شدهاند. در سال2014، زمانی که 2000 فلسطینی کشته شدند، با وجود تلاش برای جلوگیری از تلفات غیرنظامی، حداقل نیمی از آنها غیرنظامی بودند. اعداد زمانی اهمیت مییابند که تهاجم به شکل واقعی آغاز شود. با این حال، وقوع این تهاجم زمینی فشار ایالات متحده و جهان را به دنبال خواهد داشت. همچنین، «اورشلیمپست» از منابع بسیاری دریافته که هنوز هیچکس تصمیم نگرفته است که پس از سرنگونی حکومت حماس توسط ارتش اسرائیل چه اتفاقی برای غزه خواهد افتاد.
2- مقاومت سرسختانه رهبران قدرتمند جهان عرب
آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده روز یکشنبه (23 مهرماه) با مقاومت شدید قدرتمندترین مردان جهان عرب مواجه شد و تلاش کرد تا عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر و محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی را متقاعد کند که دیدگاه واشنگتن را درباره مناقشه اسرائیل و حماس – با وجود همدردی عمیق عمومی برای آرمان فلسطین در کشورهای مربوطه- قبول کنند. بلینکن روز یکشنبه پس از دیدارهایش با این دو رهبر عربی به خبرنگاران گفت: «من ایدههای خوب و زیادی درباره برخی از کارهایی که باید برای حرکت رو به جلو انجام دهیم، شنیدم.» اما اختلاف نظرها بلافاصله درباره حق اسرائیل برای انجام یک حمله گسترده در غزه ظاهر شد که سیسی و بنسلمان درباره آن نگرانیهایی را مطرح کردند.
«جان هادسون» و «کلر پارکر» در گزارش 15اکتبر در واشنگتنپست نوشتند، این دیپلمات ارشد آمریکایی با هدف متقاعد کردن شرکای عرب برای محکوم کردن حمله حماس به اسرائیل و جلوگیری از برانگیختن ناآرامیهای داخلی در پاسخ به بمباران ویرانگر اسرائیل در غزه، در حال انجام سفرهای «رفت و برگشتی» است. در ریاض، ولیعهد عربستان، بلینکن را چندین ساعت منتظر نگه داشت. این دیدار قرار بود یکشنبه عصر برگزار شود؛ اما در نهایت به صبح روز بعد موکول شد. هنگامی هم که جلسه آغاز شد، بنسلمان بر لزوم توقف عملیات نظامی «که جان مردم بیگناه را گرفته» تاکید کرد و خواستار رفع «محاصره غزه» شد که باعث قطعی آب و برق این سرزمین شده است. ولیعهد همچنین خواستار توقف «بحران کنونی» شد که تناقض مستقیم با سیاست ایالات متحده دارد که از اسرائیل برای پیگیری هدف حداکثری خود یعنی ریشه کن کردن حماس حمایت کرده است.
عربستان سعودی بهعنوان زادگاه اسلام یکی از کشورهای تاثیرگذار در شکل دادن به برداشت اعراب از این درگیری است. درحالیکه ریاض به نقش خود بهعنوان مدافع «فلسطینیها» اهمیت میدهد، اما حماس را بهعنوان «کار خرابکنی» در برابر یکپارچگی منطقه ای بیشتر، از جمله عادیسازی روابط با اسرائیل میبیند. اما تلاشها برای متقاعد کردن ریاض برای محکوم کردن حماس تاکنون با شکست مواجه شده و وزارت خارجه عربستان حملات گسترده اسرائیل در غزه را محکوم کرده و آن را حمله به غیرنظامیان بیدفاع خوانده است.
تعامل ایالات متحده با مصر البته با موانع بیشتری روبهرو شد. روز شنبه (22مهرماه) مقامهای آمریکایی اعلام کردند که با قاهره به توافق رسیدهاند تا مرز رفح بین غزه و مصر برای شهروندان آمریکایی که به دنبال فرار از خشونت و بمباران اسرائیل هستند، بهطور موقت باز شود. این امر منجر به هجوم 500 تا 600آمریکایی فلسطینی در غزه به سمت مرز شد؛ اما در میان اظهارات متناقض مقامهای آمریکایی و مصری درباره اینکه چرا مرز باز نمیشود، هیچیک نتوانستند وارد مصر شوند. گذرگاه مرزی رفح - تنها خروجیای که اسرائیل کنترل نمیکند - نیز به روی ذخایر حیاتی غذا، آب، سوخت و دارو که گروههای امدادی و کشورهای دوست با هماهنگی مصر در تلاش برای ارسال به غزه هستند، بسته است. یک مقام دیپلماتیک که نخواست نامش فاش شود روز شنبه به واشنگتنپست گفت، حملات هوایی اسرائیل هفته گذشته به این گذرگاه آسیب رساند و اسرائیل تمایلی به عدم حمله به خودروهای امدادی که وارد غزه میشوند، نداشت. این مقام مجاز به گفتوگو درباره مذاکرات حساس نبود.
بلینکن درباره گفتوگوهای خود با السیسی در مرز گفت: «مصر حمایتهای مادی زیادی برای مردم غزه انجام داده است و رفح باز خواهد شد. ما با سازمان ملل، مصر، اسرائیل و دیگران، مکانیسمی را برای دریافت کمک و رساندن آن به افرادی که به آن نیاز دارند، ایجاد میکنیم.» ایالات متحده و مصر درباره این درگیری پیامهای متفاوتی را منتقل میکنند. السیسی در جریان دیدار بلینکن در کاخ ریاستجمهوری در قاهره در روز یکشنبه (23 مهرماه) گفت که حملات اسرائیل از «حق دفاع از خود» فراتر رفته و به «مجازات دستهجمعی» تبدیل شده است. رئیسجمهور مصر همچنین درباره اظهارات اخیر بلینکن در اسرائیل که در آن وی در توضیح درک خود از ظلم و ستم یهودیان به میراث یهودی خود استناد کرد، اظهارنظر کرد.
السیسی گفت: «شما گفتید که یک فرد یهودی هستید و من یک مصری هستم که در کنار یهودیان مصر بزرگ شدهام. آنها هرگز مورد ظلم قرار نگرفته یا هدف هیچ حمله ای نبودند و هرگز در منطقه ما اتفاق نیفتاده است که یهودیان در تاریخ اخیر یا قدیم مورد هدف قرار گرفته باشند.» به نوشته «هادسون- پارکر»، گزارشگران واشنگتنپست، بلینکن در پاسخ به السیسی گفت: «من بهعنوان یک انسان به منطقه میآیم» که از جنایات حماس وحشتزده شده است. با این حال، السیسی یک رهبر اقتدارگرای مسلمان است که بهشدت اسلامگرایان در مصر را سرکوب کرده است و دهها هزار یهودی هم مصر را تحت فشار دولت جمال عبدالناصر در دهههای 1950 و 1960 ترک کردند.
درحالیکه السیسی حمله حماس به اسرائیلیها را محکوم کرد، اما وی اسرائیل را متهم کرد که فلسطینیها را به ناامیدی سوق میدهد؛ چراکه هیچ پیشرفتی به سوی راهحل دو دولتی رخ نداده است. مصر بهعنوان تنها کشوری که ارتباطات قوی با اسرائیل، تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری و حماس در غزه دارد، در جریان شعلهور شدن خشونتهای گذشته یکی از طرفین گفتوگوهای کلیدی بوده است. تحلیلگران میگویند درحالیکه سایر بازیگران خاورمیانه در سالهای اخیر نقشهای فعالتری در دیپلماسی پیرامون مناقشه اسرائیل و فلسطین بر عهده گرفتهاند، اما موقعیت جغرافیایی مصر آن را به بازیگری ضروری در این موضوع تبدیل کرده است.
3- ترس اسرائیل از نبردهای زیرزمینی حماس
اسرائیلیها شنبه 15مهرماه با واقعیتی جدید و تکاندهنده که کمتر کسی احتمال آن را باور میکرد از خواب بیدار شدند: حملات راکتی و مرگبار حماس. اکنون، با حملات هوایی، هشدار به غیرنظامیان در نوار غزه برای حرکت به سمت جنوب و آمادهسازی برای حمله زمینی به حماس، اسرائیل با چالش بزرگی روبهرو است: اینکه چگونه دشمنی مستقر، آماده و مدبر را که با برنامهریزی عمل میکند، از بین ببرد آن هم نیرویی که عمدتا زیرزمینی فعالیت میکند. «دافنه ریچموند باراکاد»، استادیار دانشکده دولت و دیپلماسی در دانشگاه رایشمن در یادداشتی در «فایننشال تایمز» نوشت، حماس ارتشی است که برای جنگ شهری ساخته شده و دارای مراکزی عمدتا در داخل مناطق مسکونی است. هنگامی که راکتها بر فراز اسرائیل به پرواز درآمدند، واکنشی را برانگیخت که بر اساس آن موشکهای اسرائیلی در میان زیرساختهای غیرنظامی مدارس، مساجد و محلههای مسکونی فرود آمد.
اعتقاد بر این است که یکی از مراکز فرماندهی و کنترل اصلی این گروه در زیر بیمارستان الشفاء غزه واقع شده است و جادههای آن صدها کیلومتر تونل زیرزمینی دارد که نوار غزه به طول 40کیلومتر را دربرگرفته است. خطوط ارتباطی آن عمدتا غیر الکترونیکی هستند. ضربه زدن به هر یک از این داراییها منجر به خسارات جانبی قابل توجهی با هزینه انسانی هنگفت میشود.چالشهای مبارزه با حماس بیسابقه نیست. ایالات متحده با معضلات مشابهی در نبرد با شبهنظامیان عراقی در فلوجه روبهرو بود. خود اسرائیل از زمان خروج حماس از نوار غزه در سال2005 حداقل پنجبار با حماس مقابله کرده است؛ اما ترکیبی از جنگ شهری در مناطق پرجمعیت غزه و اردوگاههای آوارگان، و وجود کیلومترها تونل در زیر آن، یک موقعیت منحصربهفرد را ایجاد میکند و باعث میشود میدان جنگ پیچیدهتر شود.
بنابراین عملیات جدید اسرائیل چگونه خواهد بود یا چقدر تفاوت خواهد کرد؟ استراتژی اسرائیل تغییر کرده است. در دورهای قبلی نبرد، آتشبس پس از روزها یا هفتهها حملات هوایی و تهاجم زمینی محدود، با شرایطی که عموما بهعنوان پیروزی اسرائیل و شکست حماس پذیرفته میشد، حاصل میشد. در هر مورد، اسرائیل ضربات قابل توجهی وارد کرد؛ اما حماس بیشتر دستگاه زیرزمینی نظامی خود را حفظ کرد؛ یعنی همان جایی که رهبران و جنگجویانش در آن پناه گرفته بودند.
اینبار اسرائیل به دنبال پیروزی کامل است. ارتش اسرائیل راضی نخواهد شد ببیند حماس صرفا تسلیم شده یا به آتشبس تن میدهد. هدف نابودی این سازمان بهعنوان یک تهدید نظامی است؛ اما حماس ماههاست (اگر نگوییم سالها) برای تهاجم زمینی ارتش اسرائیل آماده میشود. این گروه تجربیات گروههای مشابه در سوریه و عراق را مشاهده کرده و از آنها درس گرفته است. میداند که چگونه در نبردهای طولانی زمینی دست به تدبیر بزند. این گروه در زیر سطح، دست برتر را دارد و شاید گستردهترین قابلیتهای جنگ زیرزمینی در جهان را داشته باشد. درباره موانع جنگ در داخل و اطراف تونلها نمیتوان اغراق کرد. ارتش اسرائیل فقط اطلاعات محدودی درباره مکان، مسیرها و فعالیتهایی که در داخل آنها انجام میشود، دارد.
در زیرزمین، «جی.پی.اس» سنتی، سیستمهای نظارت و دید در شب کار نمیکنند. تونلها خطر حمله غافلگیرانه، آدمربایی، تلههای انفجاری و نبرد تن به تن را افزایش میدهند. تعداد کمی از سربازان میتوانند در این محیط هراسآور، تاریک و عجیب عمل کنند. بهطور خلاصه، تونلها یک تساویساز عالی هستند یعنی مزایای اسرائیل را در تسلیحات، تاکتیکها، فناوری و سازماندهی خنثی میکنند. ارتش اسرائیل این را در «عملیات تیغه حفاظتی» در سال2014 به طرز دردناکی آموخت.با توجه به این واقعیتها، اسرائیل باید در یک عملیات هوایی - زمینی طولانی و گسترده شرکت کند تا این زیرساختهای زیرزمینی را تخریب کند. فروریختن، انفجار، آب ریختن داخل تونلها، سنگرها و پایگاههایی که 365کیلومتر مربع غزه را دربرمیگیرد، ماهها طول میکشد و به منابع عظیم و برتری عملیاتی پایدار نیاز دارد. همه اینها در حالی است که اسرائیل زیر آتش عوامل حماس است که از مزیت استراتژیک خود در زیر سطح علیه نیروهای اسرائیلی استفاده میکنند.
حتی در چنین سناریویی - که به بهای غیرقابل تصور جان انسانها تمام میشود - بعید است که کل شبکه تونل غزه نابود شود. به نظر میرسد بسیار واقعبینانهتر است که اسرائیل اهداف خود را در طول زمان برای تمرکز بر اهداف دستیافتنیتر- در حالی که حمایت داخلی و بین المللی را حفظ میکند- دوباره چارچوببندی کند. میتواند رهبری نظامی و سیاسی حماس را به شیوههایی که در دورهای قبلی درگیری امکانپذیر نبود، از میان بردارد و بر دفاع خود تمرکز کند. مهمتر از همه، باید تواناییهای خود را تقویت کند تا از تکرار چنین حملات غافلگیرانهای جلوگیری کند.
4- حرکت به سوی صلح
«ریچارد هاس»، رئیس سابق شورای روابط خارجی آمریکا، در مقاله 15اکتبر در فارنافرز نوشت، چگونه میتوان حماس را از انجام حملات مشابه در آینده بازداشت. صرفا به این دلیل که یک هدف «قابل درک» است، اما به این معنا نیست که دنبال کردن آن مسیر بهینه یا حتی توصیه شده است و استراتژی ظاهری اسرائیل هم از نظر هدف و هم در ابزار ناقص است. حماس به همان اندازه که یک سازمان است یک شبکه، یک جنبش و یک ایدئولوژی است.رهبری آن ممکن است کشته شود، اما موجودیت یا چیزی شبیه به آن زنده خواهد ماند.اسرائیل حملات هوایی به غزه را آغاز کرده است و شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد برای تهاجم زمینی در مقیاس وسیع آماده میشود. این امر واشنگتن را در موقعیت دشواری قرار میدهد.
دولت بایدن اگرچه در حمایت از حق انتقامجویی اسرائیل درآمده است، اما همچنان باید تلاش کند تا چگونگی این انتقام را شکل دهد. ایالات متحده نمیتواند اسرائیل را مجبور کند که از یک تهاجم زمینی گسترده صرفنظر کند یا به زودی پس از شروع آن حمله را محدود کند، اما سیاستگذاران ایالات متحده میتوانند و باید تلاش کنند. آنها همچنین باید اقداماتی را برای کاهش احتمال گسترش جنگ انجام دهند و آنها باید به فراتر از بحران نگاه کنند و همتایان اسرائیلی خود را تحت فشار قرار دهند تا به فلسطینیان راه مسالمتآمیزی را برای تشکیل کشور ارائه دهند. ایالات متحده منافعی در خاورمیانه و فراتر از آن دارد که نه با تهاجم و اشغال غزه توسط اسرائیل و نه با سیاستهای بلندمدت اسرائیل که هیچ امیدی برای فلسطینیها باقی نمیگذارد، تامین نمیشود.
اولین استدلال علیه یک تهاجم در مقیاس بزرگ این است که هزینههای آن بهطور قطع از هر نفعی بیشتر است. حماس اهداف نظامی خوبی ارائه نمیدهد؛ زیرا زیرساختهای نظامی خود را عمیقا در مناطق غیرنظامی غزه تعبیه کرده است. تلاش برای نابودی آن مستلزم یک حمله در مقیاس وسیع در یک محیط شهری پرجمعیت است که برای اسرائیل گران تمام میشود و منجر به تلفات غیرنظامی میشود که باعث حمایت از حماس در میان فلسطینیها میشود. اسرائیل نیز متحمل تلفات زیادی خواهد شد و ممکن است سربازان بیشتری اسیر شوند. بهکارگیری نیروی عظیم علیه غزه (در مقابل اقدام هدفمندتر علیه حماس) همچنین باعث اعتراض بینالمللی خواهد شد. عادیسازی بیشتر با دولتهای عربی، بالاتر از همه عربستان سعودی، متوقف خواهد شد. روابط موجود اسرائیل با همسایگان عرب خود به حالت تعلیق درآمده یا حتی ممکن است معکوس شود.
یک اقدام نظامی طولانی مدت همچنین میتواند به یک جنگ منطقهای گستردهتر منجر شود که یا با تصمیم آگاهانه حزبالله برای پرتاب موشک علیه اسرائیل یا با شیوع خود به خود خشونت در کرانه باختری با هدف اسرائیلیها یا علیه اسرائیل آغاز میشود. دولتهای عربی (بهویژه دولتهای اردن و مصر) آرزوی صلح با اسرائیل را دارند.حتی اگر اسرائیل حماس را سرکوب کند، چه چیزی در پی خواهد داشت؟ هیچ مرجع جایگزینی برای آن وجود ندارد. تشکیلات خودگردان فلسطین که بر کرانه باختری نظارت دارد فاقد مشروعیت، ظرفیت و جایگاه در غزه است. هیچ دولت عربی حاضر نیست وارد عمل شود و مسوولیت غزه را بر عهده بگیرد. حماس باز به زودی سر برخواهد آورد، همانطور که پس از خروج اسرائیل از غزه در سال2005 اتفاق افتاد.
هاس در ادامه ادعا میکند: هیچکدام از اینها دلیل نمیشود که اسرائیل علیه حماس اقدام نکند. با این حال، چگونگی پاسخ به حملات حماس یک بحث جداگانه است. یک گزینه متفاوت، اجتناب از تهاجم و اشغال غزه در مقیاس وسیع و در عوض انجام حملات هدفمند علیه رهبران و مبارزان حماس است. پتانسیل نظامی حماس کاهش مییابد و تلفات نظامی اسرائیل و غیرنظامیان فلسطینی بهطور یکسان به حداقل میرسد. اسرائیل همچنین باید قابلیتهای نظامی خود را در امتداد مرز خود با غزه بازسازی کند که به بازدارندگی کمک میکند و احتمال حملات آینده را کاهش میدهد. دولت بایدن میتواند اسرائیل را به خویشتنداری ترغیب کند و درعوض، راه به سوی صلح را هموار سازد.
5- نتانیاهو میترسد
«مارک لندلر» هم در گزارش 17اکتبر در نیویورکتایمز نوشت، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل پس از انجام حملات حماس اعلام کرد: «ما در جنگ هستیم.» نتانیاهو به سرعت ردای یک رهبر زمان جنگ را به تن کرد، مردم را جمع کرد، حمایت از خود را در صحنه جهانی بسیج کرد، کابینه جنگی تشکیل داد و ارتش اسرائیل را در خارج از نوار غزه جمع کرد تا یکی از بزرگترین و خطرناکترین عملیاتها در تاریخ خود را انجام دهد. با این حال، نتانیاهو، از برخی جهات، یک رهبر غیرمحتمل برای اسرائیلی است که در آستانه جنگ قرار دارد. در 15سال نخست وزیری خود، او بهشدت در برابر درگیریهای نظامی عمده مقاومت کرده است و حملات هوایی هدفمند یا عملیات ویژه را ترجیح میدهد.با وجود سالها هشدار درباره تهدید ایران، اما هرگز دستور حمله نظامی به آن کشور را نداد؛ تصمیمی که مقامهای آمریکایی را آسودهخاطر کرد. در داخل، نتانیاهو خود را بهعنوان ضامن سرسخت امنیت اسرائیل معرفی کرده است.
او بیشتر به دنبال مدیریت اوضاع بود تا وارد شدن به جنگ و بیشتر بر متحدانی مانند ایالات متحده، گشودن خطوط به روی دشمنان قدیمی مانند عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیجفارس و غیره تکیه داشت. «انشل فافر» ستوننویس در روزنامه اسرائیلی هاآرتص که زندگینامهای با عنوان «بیبی: زندگی آشفته و دوران بنیامین نتانیاهو» نوشت، گفت: «هیچ یک از جنگهای بزرگ اسرائیل تحت نظر او نبوده است. او هرگز در بسیج و اعزام کل ارتش سرعت عمل نداشته است که با شخصیت و تجربه او مطابقت دارد.»دانیل سی.کورتزر که از سال 2001 تا 2005 بهعنوان سفیر آمریکا در اسرائیل خدمت کرد و اکنون در پرینستون تدریس میکند، میگوید: «هربار که آنها با حماس درگیری داشتند، صحبت از تهاجم زمینی شده است؛ اما نتانیاهو نمیخواست این کار را انجام دهد.
او نمیخواست نخستوزیری باشد که فلان تعداد جسد روی دستش بماند.» بیتردید، نتانیاهو از هدف قرار دادن حماس در زمانی که موشکهای حماس بر شهرها و روستاهای اسرائیلی میبارید، تردیدی نداشت. در سال2014، او دستور عملیات زمینی محدود به نوار غزه را صادر کرد که باعث افزایش اعتبار داخلی او بهعنوان ضامن امنیت شد؛ اگرچه اسرائیل در معرض انتقاد بینالمللی قرار گرفت و 2251 فلسطینی در 50روز جنگ جان خود را از دست دادند. به گفته ناظران، بیمیلی نتانیاهو برای جلوتر رفتن هم ریشه در ریسک گریزی او دارد (ویژگیای که بر رویکرد کند او در مذاکرات صلح با فلسطینیها نیز تاثیر گذاشته است) و هم در آموزش نظامی او. مانند اکثر جوانان اسرائیلی، نتانیاهو پس از پایان دبیرستان در ارتش ثبتنام کرد.
او در یگان نیروهای ویژهای خدمت میکرد که حملات برونمرزی انجام میداد.در خانواده نتانیاهو یک کشته وجود دارد: برادرش یوناتان که در یک عملیات برای نجات گروگانها در یک جت ایرفرانس که توسط شبهنظامیان فلسطینی ربوده شده بود، کشته شد. به گفته تحلیلگران، این تجربیات نتانیاهو را با سوگیری برای حملات تاکتیکی به جای عملیات در مقیاس بزرگ تحت تاثیر قرار داد. در عوض، نتانیاهو انرژی خود را در تلاش برای عادیسازی روابط دیپلماتیک با همسایگان عرب اسرائیل، از طریق توافق ابراهیم و گفتوگوهایی که اکنون با سعودیها در جریان است، بهکار برد. حامیان آن معتقد بودند که چنین پیوندهایی عملا فلسطینیها را دور میزند و این درگیری را به یک نمایش فرعی قابل کنترل تبدیل میکند. حملات اخیر اما هم محدودیتها و هم ماهیت ناپایدار این استراتژی را نشان داد.چندین کارشناس گفتند که حملات حماس محاسبات خطر را برای نتانیاهو تغییر داده است.
تهاجم زمینی که زمانی ممکن بود به نظر یک سرمایهگذاری پرخطر به نظر برسد، اکنون به نظر بسیاری از اسرائیلیها پاسخی مناسب به بدترین حملهای است که از زمان تاسیس این رژیم در سال1948 انجام گرفته است. کورتزر که نتانیاهو را از دهه1990 میشناسد، میگوید: «به یک معنا، او مسوولیت را به کابینه جنگ منتقل کرده است. این یک وضعیت اضطراری است، یک کابینه وحدت و یک امتیاز بالا برای اتحاد وجود دارد.» فافر خاطرنشان کرد که نتانیاهو به ندرت به ژنرالهای ارتش اعتماد میکند. نتانیاهو آنها را رقبای سیاسی بالقوه میداند. کابینه جنگ که شامل سه ژنرال سابق، از جمله بنی گانتس است در روزهای آینده به آزمون گذاشته خواهد شد. دانیل لوی، رئیس پروژه ایالات متحده/خاورمیانه، یک اندیشکده مستقر در لندن و نیویورک گفت: «نتانیاهو شخصیتی عمیقا قطبی است. بنابراین نمیتواند ردای یک رهبر متحدکننده زمان جنگ را بپوشد. من این واقعیت را دستکم نمیگیرم که روز پس از پایان جنگ، از نظر سیاسی جای خوشحالی برای او نخواهد بود.»