گفتاری پیرامون قدر
مقدمه: یکی از اعتقادات ما مسلمانها اعتقاد به قضا و قدر الهی است در این مورد که قضا و قدر چه رابطه ای با جبر و اختیار دارد، مباحث سودمندی است. در این مقاله مطالبی پیرامون قدر تقدیم گردیده است.
(و اینکه مقصود از آن هندسه و حد وجودی هر چیز است)
"قدر"که عبارت است از هندسه و حد وجودی هر چیز، از کلماتی است که ذکرش در کلام خدای تعالی مکرر آمده، و غالبا در آیاتی آمده که سخن از خلقت دارد، از آن جمله آیه شریفه"و ان من شی ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم" (1) است که ترجمه اش درخلال همین فصل گذشت، و از ظاهر آن بر می آید که قدر، امری است که جز با انزال ازخزائن موجود نزد خدای تعالی صورت نمی گیرد، و اما خود خزائن که ناگزیر از ابداع خدای تعالی است محکوم به قدر نیست، چون گفتیم تقدیر ملازم با انزال است(هر چیزی که ازخزانه غیب خدا نازل و در خور عالم ماده می گردد بعد از تقدیر و اندازه گیری نازل می شود)، ونازل شدن عبارت است از همان درخور گشتن برای عالم ماده و مشهود، به شهادت اینکه تعبیر
............................................
(1) سوره حجر، آیه 21.
به انزال، همواره در باره موجودات طبیعی و مادی بکار می رود، مثلا می فرماید: "و انزلناالحدید" (1) و یا می فرماید: "و انزل لکم من الانعام ثمانیة ازواج" (2).
مؤید این معنا روایاتی است که کلمه قدر را به طول و عرض و سایر حدود وخصوصیات طبیعی و جسمانی تفسیر کرده، مانند روایتی که صاحب محاسن از پدرش ازیونس از ابی الحسن الرضا(ع)آورده، که فرمود: هیچ حادثه ای رخ نمی دهد مگرآنچه خدا خواسته باشد و اراده کرده باشد، و تقدیر نموده، قضایش را رانده باشد.عرضه داشتم: پس معنای"خواست" چیست؟فرمود: ابتدای فعل است.عرضه داشتم: پس معنای"اراده کرد"چیست؟فرمود: پایداری بر همان مشیت و ادامه فعل است.پرسیدم: پس معنای"تقدیر کرد"کدام است؟فرمود: یعنی طول و عرض آن را معین و اندازه گیری کرد.پرسیدم:
معنای قضا چیست؟فرمود: وقتی خدا قضایی براند آن را امضا کرده و این آن مرحله ای است که دیگر برگشت ندارد (3).
و این معنا را از پدرش از ابن ابی عمیر از محمد بن اسحاق از حضرت رضا(ع)در خبری مفصل آورده، و در آن آمده که فرمود: هیچ می دانی قدر چیست؟
عرضه داشت: نه، فرمود: قدر به معنای هندسه هر چیز، یعنی طول و عرض و بقاء(و فناء)آن است(تا آخر خبر) (4).
و از اینجاست که معلوم می شود مراد از جمله"کل شی ء"در آیه"و خلق کل شی ءفقدره تقدیرا" (5) و آیه"انا کل شی ء خلقناه بقدر" (6) ، و آیه"و کل شی ء عنده بمقدار" (7) ، و آیه"الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی" (8) تنها موجودات عالم مشهود است، موجودات طبیعی که تحت خلقت و ترکیب قرار می گیرند، (و اما موجودات بسیطه که از ابعاضی مرکب نشده اندمشمول این گونه آیات نیستند).
............................................
(1)و فرستادیم آهن را، سوره حدید، آیه 25.
(2)و برای شما هشت زوج از چهار پایان نازل کردیم.سوره زمر، آیه 6.
(3 و 4)المحاسن، ص 244، ح 237 و 238.
(5)و همه چیز را آفرید و دقیقا اندازه گیری کرد.سوره فرقان، آیه 2.
(6)ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم.سوره قمر، آیه 49.
(7)و هر چیز نزد او مقدار معین دارد.سوره رعد، آیه 8.
(8)کسی که به هر موجودی آنچه لازمه آفرینش او بود داده، سپس رهبریش کرده است.سوره طه، آیه 50.
(قدر غیر قضائی است که قطعی و غیر قابل برگشت می باشد)ممکن هم هست بگوییم: تقدیر دو مرحله دارد، یک مرحله از آن تمامی موجودات عالم طبیعت و ماورای طبیعت و خلاصه ما سوی الله را شامل می شود، و این تقدیر در این مرحله عبارت است از تحدید اصل وجود به حد امکان و حاجت، و معلوم است که این تقدیر شامل تمامی ممکنات می شود، و تنها موجودی که حد امکان و حاجت ندارد خدای سبحان است، که واجب الوجود و غنی بالذات است، و هستیش از چهار چوب حد بیرون است، همچنان که خودش فرمود: "و کان الله بکل شی ء محیطا" (1).
یک مرحله دیگر تقدیر مخصوص به عالم مشهود ما است، که تقدیر در این مرحله عبارت است از تحدید وجود اشیای موجود در آن، هم از حیث وجودش و هم از حیث آثاروجودش و هم از حیث خصوصیات هستیش، بدان جهت که هستی و آثار هستیش با امورخاصه از ذاتش یعنی علل و شرایط ارتباط دارد، و به خاطر اختلاف همین علل و شرایط هستی و احوال او نیز مختلف می شود، پس هر موجود که در این عالم فرض کنیم و در نظر بگیریم به وسیله قالب هایی از داخل و خارج قالب گیری و تحدید شده، عرض، طول، شکل، قیافه وسایر احوال و افعالش مطابق و مناسب آن علل و شرایط و آن قالب های خارجی می باشد.
پس تقدیر الهی موجودات عالم ما را که عالم مشهود است به سوی آنچه در مسیروجودش برایش تقدیر و قالب گیری کرده هدایت می کند، همچنان که فرمود: "الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی" (2) یعنی آنچه را خلق کرده به سوی آنچه که برایش مقدر نموده هدایت فرمود، و سپس همین تقدیر و هدایت را با امضای قضا تمام و تکمیل کرد، و در معنای همین تقدیر و هدایت آیه شریفه زیر است که می فرماید: "من نطفة خلقه فقدره ثم السبیل یسره" (3) که با جمله"ثم السبیل یسره"اشاره می کند به اینکه تقدیر منافاتی با اختیاری بودن افعال اختیاری ندارد.
و این نوع از قدر فی نفسه غیر قضایی است که عبارت است: حکم قطعی خدای تعالی به وجود یافتن چیزی، همان حکمی که در آیه"و الله یحکم لا معقب لحکمه" (4) آن را
............................................
(1)خدا همواره بر همه چیز محیط بوده است.سوره نساء، آیه 126.
(2)تسبیح کن پروردگارت را که هر چه آفرید بدون نقص آفرید، و هر چه را خلق کرد نخست قالب گیری و سپس هدایت نمود.سوره اعلی، آیه 2 و 3.
(3)او را از نطفه آفرید، پس اندازه گیریش نمود، و سپس راه را برایش هموار کرد.سوره عبس، آیه 19 و 20.
(4)و خداوند حکومت می کند و هیچ کس را یارای جلوگیری یا رد احکام او نیست.سوره رعد، آیه 41.
خاطر نشان می سازد، چون بسیار می شود که خدا چیزی را تقدیر می کند ولی دنبال تقدیرقضایش را نمی راند، مانند قدری که بعضی از علل و شرایط خارج آن را اقتضا داشته، ولی به خاطر مزاحمت مانعی، آن اقتضا باطل می شود، و یا سببی دیگر و یا اقتضایی دیگر جای سبب قبلی را می گیرد، چون خود خدای تعالی فرموده: "یمحوا الله ما یشاء و یثبت" (1) و نیز فرموده:
"ما ننسخ من ایة او ننسها نات بخیر منها او مثلها" (2) ، و چه بسا چیزی مقدر بشود و قضای آن نیز رانده شده باشد، مثل اینکه از جمیع جهات یعنی هم از جهت وجود علل و شرایط، و هم ازجهت نبودن موانع تقدیر شده باشد که در این صورت آن چیز محقق می شود.
و به همین نکته اشاره می کند این جمله که در روایت محاسن آمده بود که فرمود: "وچون قضایی براند آن را امضا می کند، و چنین قضایی است که برگشت ندارد"، و نزدیک به این عبارت عبارتی است که در عده ای از اخبار قضا و قدر آمده که قدر ممکن است تخلف کند، اما برای قضا برگشتی نیست.
و از علی(ع)به طرق مختلف و از آن جمله در کتاب توحید به سند صدوق ازابن نباته روایت آمده که: روزی امیر المؤمنین از کنار دیواری مشرف به خرابی به کنار دیواری دیگر رفت، شخصی از آن جناب پرسید: یا امیر المؤمنین آیا از قضای خدا می گریزی؟فرمود:
آری از قضای خدا به سوی قدر خدای تعالی (3) می گریزم (4).
و بحث عقلی نیز مسائلی را که گفتیم تایید می کند، برای اینکه اموری که علل مرکب دارند یعنی فاعل و ماده و شرایط و معدات و موانع دارند، قطعا برای هر یک از اینهاتاثیری در آن امر هست، تاثیری هم سنخ خودش، تاثیر شرط هم سنخ خودش، تاثیر فاعل همینطور، و تاثیر ماده همینطور، پس مجموع این تاثیرها در حقیقت قالب و چارچوبی است که
............................................
(1)خدا هر چه بخواهد محو و(هر چه را بخواهد)اثبات می کند.سوره رعد، آیه 39.
(2)هیچ آیتی را نسخ نمی کنیم مگر آنکه بهتر از آن و یا مثل آن را می آوریم.سوره بقره، آیه 106.
(3)توحید صدوق، ص 369 ح 8.
(4)پس حاصل کلام این شد که نوع دوم از قدر فی نفسه غیر قضا و حکم قطعی است، و اما نوع اول از قدر که عبارت بود از قدر حاکم بر تمامی موجودات چه موجودات عالم مشهود ما و چه غیر آن که هستی آنها را محدود به امکان و حاجت می کند و بس، قدر در آنها با قضا یکی است، چون قدر آنها ممکن نیست از تحقق جدا باشد، برای اینکه گفتیم قدر به معنای اول عبارت است از حد امکان و حاجت هر چیز، و چون هر چیزی غیر خدا این محدودیت را دارد، پس قضای این محدودیت نیز رانده شده، بنا بر این، قضاء وقدر در آنها همواره با همند."مترجم".
امور در آنها قالب گیری می شود، و هر امری و هر موجودی هیئت و خصوصیات قالب خود رادارد، و این همان قدر است، و اما علت تامه که عبارت است از وجود تمامی آنها، یعنی وجودو اجتماع فاعل و ماده و شرط و معد و نبودن مانع، وقتی محقق شد آن وقت به معلول خودضرورت وجود می دهد، و این همان قضایی است که برگشت ندارد، و ما در تفسیر آیات اول سوره اسراء گفتاری در باره قضاء داشتیم، که مطالعه آن برای بهتر فهمیدن بحث اینجا خالی از فایده نیست، پس بدانجا نیز مراجعه کنید.