شرق نوشت: قبل از خواستگاری و آشنایی خانوادهها با هم، تصمیم گرفتند تا سادهترینها را برای شروع زندگیشان انتخاب کنند و درگیر مراسم پرهیاهو و تجملات اضافی نشوند.
آیینه و شمعدان میلیونی، حلقه با نگین جواهر، مراسم عروسی مجلل، کارت دعوت گرانقیمت، خریدهای عروس و دامادی غیرضروری با قیمتهای فضایی و... هیچکدام برایشان اعتباری نداشت.
برای مهریه روی 14 سکه تمامبهار آزادی توافق کردهاند و شرط دیگر زوجه مبنیبر پرداخت کمکهزینه خرید دارو برای بیماران نادر و سوادآموزی کودکان بازمانده از تحصیل نیز ازسوی زوج تأیید شد؛ نوبت به ثبت ازدواج و انتخاب دفترخانه در حوالی محل سکونت رسید.
قبل از آن تعرفه دفاتر ثبت ازدواج را بررسی میکنند تا از هزینهها مطلع شوند. تماس آنها با چند دفتر رسمی ازدواج و اطلاع از تعرفههای ناهماهنگ دفاتر، اولین چالش پیش رویشان بود.
با وجود آنکه هزینه عقد محضری در سال 1402 براساس تعرفه ثبت ازدواج و طلاق در دفترخانهها مبلغ 850 هزار تومان مشخص شده است اما در تماس با هرکدام از دفترخانهها رقم دیگری اعلام میشد. هزینهها براساس اتاق و سفره عقد متغیر است. رقمهای اعلامی پشت تلفن از یکمیلیون و 500 هزار تومان تا دومیلیون و 500 هزار تومان نوسان داشت. دفاتری که با ارائه خدماتی مانند آتلیه عکاسی، سالن پذیرایی، اتاق عقد و... هزینههای زیادی از متقاضیان دریافت میکنند. زوج جوان یکی از دفاتر رسمی را برای ثبت ازدواج و دریافت سند انتخاب کردند. دفترخانهای که در فضای مجازی با این عبارت «افتخار ما ثبت بهترین خاطرات شماست...» تبلیغ کرده است... (نام دفترخانه محفوظ است)
زوج جوان قرار میگذارند از هیچیک از خدمات اضافی دفترخانه استفاده نکنند، با وجود این دفترخانه مبلغ ثبت را یک میلیون تومان اعلام میکند، سردفتر با مشاهده و زمزمه مهریه توافق شده، جملات تحسین برانگیزی میگوید اما تأکید میکند که برای ثبت هر یک از این شرایط مبلغ 200 هزار تومان علاوه بر نرخ اولیه باید پرداخت شود.
برای شروط دیگر مثل حق تنصیف اموال، حق مسکن، حق طلاق، حق حضانت فرزند و سایر حقوق دیگری که از سوی مرد مورد تأیید قرار میگیرد و به بیان سردفتر، حقوقی که مرد به زن میدهد نیز باید به تفکیک 200 هزار تومان پرداخت شود...!
زوج جوان وقتی در جریان این شرایط قرار میگیرند، اعتراض میکنند؛ «پس تأکید و تبلیغ بر شعار ازدواج آسان و سادهگرفتن ازدواج کجا رعایت میشود؟ ما که ساده گرفتیم و شروع زندگیمان به محرومان و نیازمندان خیر میرساند...».
سردفتر با شنیدن انتقاد دختر و پسر جوان، تنها به علامت تأیید صحبتهای زوج و اعلام اینکه خودش هم در این زمینه و به این شرایط انتقاد دارد، سری تکان میدهد و شرایط حق پرداخت کمکهزینه دارو و سوادآموزی را در هم ادغام و با اعلام اینکه 200 هزار تومان تخفیف داده است، از باقی مسئولیتها شانه خالی میکند!
زوج جوان که ابتدا قصد پرداخت چنین مبلغی را نداشتند و حاضر به ثبت نشدن شروط بودند اما برای تمام کردن بحث به ناچار برای ثبت یک ازدواج که نه خطبهای خوانده شد و نه سفره عقدی برای آن گشوده شد، مبلغ دو میلیون و 500 هزار تومن پرداخت کردند. مدیر دفتر ازدواج این رقم را نه از طریق دستگاه کارتخوانی که در کمد دورمانده از چشم مراجعان بود، دریافت کرد بلکه مبلغ را از طریق ارائه یک شماره کارت از داماد تسویه کرد.
ازدواج زوج جوان با مبلغ 2 میلیون و 500 هزار تومان در دفترخانه به ثبت رسید و این ابهام باقی ماند که تعرفه 850 هزار تومانی که بهصورت رسمی و قانونی برای این صنف مشخص شده است، از چه میزان اعتبار برخوردار بوده و با توجه به اینکه مدتهاست که انگشت اتهام به سمت پزشکان، وکلا و... دراز بوده، صاحبان این دفاتر رسمی چرا باید با استفادهنکردن از دستگاههای کارتخوان، از پرداخت مالیات شانه خالی کنند؟
اگر برای ثبت ازدواج در دفترخانهای که در یکی از محلات قدیمی و پررفتوآمد و نه در مناطق بالای تهران به این شیوه عمل میشود، پس وضعیت در مناطق بالانشین پایتخت و کلانشهرهای دیگر به چه صورت است؟
اگر شعار «ازدواج آسان» در دفاتر رسمی ثبت ازدواج هم تنها یک شعار است پس دیگر حرفی باقی نمیماند...