این هر دو اما، از خاکسترهای آتش ققنوسوار برخاستند. کمتر از یک دهه پس از جنگ، آرامآرام آثار رشد بروز یافت. آری حتی جنگ هم با چنان قدرت ویرانگرش به پایان میرسد و اگر استراتژی توسعه و عقلانیت حکمفرما باشد پس از چند صباحی ورق برمیگردد.
اما چه میشود کرد وقتی زمان برای ملتی بایستد؟ وقتی سالها جهد و تلاش و دست و پا زدن آدمیان، منتهی به رشد و رفاه و تغییر نشود؟ اینجاست که زمان ایستاده است.
رشد اقتصادی ایران از سال1390 تا ابتدای امسال بر اساس آنچه مرکز آمار ایران منتشر کرده، متوسط سالانه 1.5درصد بوده است. اگر فقط کل دهه1390 را ببینیم، رقم رشد پایینتر از رشد جمعیت در این دهه شده و عملا به این معناست که وضعیت رفاهی هر فرد ایرانی در آخر دهه1390 به مراتب کمتر از ابتدای این دهه بوده است. آری، نه تنها هیچ اتفاقی در این دهه برای ایرانیان رخ نداده، بلکه عقبگرد نیز رخ داده است.
زمان برای اقتصاد ایران ایستاده است. این وضعیت را با رشد کشورهای همسایه مقایسه کنید. ترکیه متوسط 5.8درصد، امارات 3.6درصد، عربستان 3.5درصد و قطر 3.4درصد رشد داشته است. تازه اگر کرونا نبود، رشد اقتصادی ما چندان تغییری نداشت؛ اما این کشورها رشد بیشتری را تجربه میکردند.
برای آنکه در ذهن، تقریبی از میزان عقبافتادگی داشته باشید، اگر کشوری 4درصد رشد سالانه بیشتر را برای یک دهه نسبت به ما تجربه کند، تقریبا رفاه آنان پس از یک دهه، 50درصد بیشتر از ما خواهد شد. این اتفاقی است که برای ما نسبت به سایر کشورهای همسایه رخ داده است؛ زمان برای ما ایستاده است.
خرابیها و هزینههای جنگ، آنچنانکه در جنگ دوم یا جنگ تحمیلی خود شاهدش بودیم، باعث میشود تا متولیان تغییر را در پیش گیرند. باید آنچه را که ویران شده است، ساخت. اقتصاد از این سازندگی، جان میگیرد، زندگی شهروندان متحول میشود، چهره شهر و کاشانه تغییر را فریاد میزند. اما وقتی زمان بایستد، تخریبها شاید آنچنان به چشم نیاید. آن دو طبقه به زیر خط فقر رفته شاید در دوردستها باشند.
آن قوت آب رفته، زیر سقف خانهها باشد. شاید دیدگان قادر نباشد تا آن 50درصد عقب ماندگی از همسایگان کوچک را ببیند و لمسش کند. اینگونه زمان تغییر، فرانمیرسد. به آن چه هست، دل خوش میشود. شاید برای ندیدن فاصلهها بتوان اعداد و ارقامی و پروژههایی را تعریف کرد تا باور نکنیم زمان ایستاده است. در جنگ، زمان نمیایستد؛ اما برای ما ایستاده است!