در ادامه مطلب آمده است؛
برخی از نفهمیهای ما که حتما ربطی به گوشهای بسته ندارد و از خود ماست را میتوانم مثال بیاورم.
ما نفهمیدهایم که چرا رئیس دولتی که باید حافظ و مجری قانون باشد، قانون برنامه را خمیر کرد.
ما نفهمیدهایم که چرا جلو واردات قاچاق سیگار که سالانه حدود 20 میلیارد نخ و به ظرفیت سه هزار کانتینر است، گرفته نمیشود.
ما نفهمیدهایم که چرا مصرف بنزین تشویق میشود.
ما نفهمیدهایم که چرا در حالیکه وضع آب و خاک و جنگل نامطلوب است و مسائل بزرگ در کشور ما وجود دارد، قانون هفتم در دست تصویب، وزارت خارجه را بیخاصیت میکند و سهم بیمه شاغلان قانون کار را به خزانه واریز میکند.
ما نفهمیدهایم دولت که 365 هزار میلیارد تومان به صندوق بازنشستگی بدهکار است چرا آن را نمیپردازد.
ما نفهمیدهایم اردوغان درست میگوید که 18 میلیارد دلار طلا و ارز ایرانی را مصادره کرده یا آنها که دم برنمیآورند.
خلاصه به این نتیجه رسیدهایم که ما بیتوجه هستیم اگر گوشها باز بود و اگر دارای فهم بودیم خودمان میفهمیدیم و ربطی به گوشهای بسته نمیدادیم. در این موارد نظر میدادند که کدام درست است و کدام غلط است و چرا برخی چنان کارهایی میکنند و اصلا تبعاتی برایشان ندارد.
برخی اوقات شک میکنیم که گوشها بسته است یا باز، مثلا در حالی که عقیده داریم اگر مسلمانی مورد ظلم قرار گیرد باید به او کمک شود، برخی صداها را میشنویم اما مثلا صدای مسلمانان سنکیانگ چین و روهنگاهای مورد ستم بودائیان را نمیشنویم و طبعا آن را هم ما به حساب بیتوجهی خودمان میگذاریم.
تردیدی نیست که صهیونیستها و حامیان آنها که به نام امنیت به آدمکشی و انواع جنایات دست میزنند در اسفل سافلین هستند و هیچ امیدی به نجات آنها نیست و منسوبکردن آنها به گرگ و کفتار و... ستمی است که بر این حیوانات میشود و اما امید آن است که گوشهای بسته خودی باز شود، هرچند در مواردی دیده میشود، و سراشیبی شرایط کشورمان به توقف و سپس به رشد برسد.