ماهان شبکه ایرانیان

یک چهره - یک روایت

جواد خیابانی؛ نمی‌داند یا تجاهل می‌کند؟!/ بی توسعۀ واقعی قهرمانی در کار نیست

حال مردمی که در حسرت نیم‌کیلو گوشت نیم میلیون تومانی‌اند از بازیکنی که به ماشین ۱۰۰ میلیاردی می‌نازد به هم می‌خورد و برای این تیم نه هورا می‌کشند نه اشک می ریزند

   عصر ایران؛‌ مهرداد خدیر- «‌بابا بس‌مونه چقدر سوم بشیم تو آسیا. چقدر چهارم بشیم؟ الان قهرمان سوم شدن تو آسیا ماییم.... ایران باید قهرمان آسیا بشود چراکه بهترین نسل را داریم و از سوم شدن در جام ملت‌ها خسته شدیم.  ... وظیفه همه بازیکنان است که قهرمان بشوند یا اینکه بروند! ....ما باید با تیم‌های درجه اول دنیا بازی کنیم..  می‌بینید که آرژانتین دو تا بازی فیفادی آینده‌اش خالی یه، حریف نداره! آرژانتین رو بیارید، چقدره؟ 5 میلیون دلار؟ 5 میلیون دلار برای این سرزمین پولی است؟   


5 میلیون یا 10 میلیون دلار که آرژانتین می‌خواهد پولی یه برای این سرزمین که یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیاست؟ نه! شما نمی‌خواهید، شما بلد نیستید کار کنید. شما دل تون نمیخواهد برای ایران کار بکنید. برای ایران کار نمی‌کنید، برای خودتون کار می‌کنید...اگر دلت بخواهد میگی هر جور شده، نماینده رسمی فدراسیون فوتبال ایران پاشو برو بوینوس آیرس بشین با رئیس فدراسیون فوتبال آرژانتین بحث کن، حرف بزن، چِک بکش، پول بده دعوتش کن بیاد اینجا!»


   این عبارات هیجانی چنان که حدس می‌زنید یا شنیده‌اید یا خوانده‌اید از زبان جناب جواد خیابانی مجری و گزارش‌گر پرسابقه و احساساتی صدا وسیما بیان شده است.

    در نگاه او باید قهرمان شویم. چرا؟ چون ایران‌ایم! باید با تیم ملی آٰرژانتین بازی کنیم. چرا؟ چون ثروت‌مندیم!

     حمید مطهری مربی تیم ملی فوتبال ایران و دست‌یار امیر قلعه‌نویی اما پنج‌شنبه شب در شبکه خبر به صراحت گفت: مگر ما دوست نداریم با تیم‌های بزرگ بازی کنیم؟ منتها به دلایل سیاسی و تحریم‌ها نمی‌توانیم. اما هنوز جمله را تمام نکرده رعشه به جان مجری (عراقی) افتاد که نکند او را از نان خوردن بیندازند و کلام او را برید: بله. وظیفه فدراسیون است تیم‌های بزرگ را بیاورد.

   چند سال پیش خبر آمد  که آقای جواد خیابانی دانشجوی دکتری جامعه شناسی ورزش است و لابد فارغ‌التحصیل شده و بر اساس آن هر از گاهی حرف متفاوت هم می زند اما از وادی احساسات فراتر نمی‌رود. او فکر می‌کند ما ایرانیان تافته جدا بافته‌ایم و دنیا ایستاده تا ما پیشرفت کنیم و جرات یا اجازه ندارد که ریشه مشکلات فوتبال را چنان‌که مربی تیم ملی گفت در سیاست و تحریم بداند.


   فوتبال اما از نمادهای توسعه است و هر گاه موفقیتی در آن حاصل آمده در جنبه‌های دیگر هم شاهد توسعه بوده‌ایم. اگر در دهه 50 خورشیدی فوتبال ایران خیز برداشت در راستای روند توسعه اقتصادی بود. سلطنت‌طلب‌ها بل نگیرند. نوشتم اقتصادی. خبری از توسعۀ سیاسی نبود و هر چه پول نفت بیشتر می‌شد انسداد سیاسی هم بیشتر می‌شد و سرانجام آن دیگ به خاطر همین نامتوازنی منفجر شد.


   تیم ایران که سه بار پیاپی قهرمان آسیا شده و به جام جهانی رفته بود در بازی‌های سال 59 ناکام ماند. چرا؟ چون فدراسیون قبلی از هم پاشیده بود و مهم‌تر از آن شروع مسابقات هم‌زمان شد با آغاز جنگ و در همان روز اول حسن روشن ستاره تیم ملی فوتبال باخبر شد که برادرش به شهادت رسیده است. دل عبدالرضا برزگری بازیکن خوزستانی هم پیش خانواده‌اش بود و قهرمان سه دوره آسیا ناکام ماند. بازیکنان همان قبلی‌ها بودند اما سیاست و جامعه دیگر بود و حس و حال بازیکنان متفاوت. پاها همان بود اما دل و دماغ نه.


   فوتبال ایران کی دوباره به مسیر پیشرفت بازگشت؟ بعد از ختم جنگ و ورود نسل تازه و در فضای سازندگی. کی بعد از 20 سال باز به جام جهانی راه پیدا کردیم؟ 8 آذر 76 یعنی چند ماه بعد از شور و نشاط سیاسی دوم خرداد 76.

  افشین قطبی در سال 88 گفته بود حواس بازیکنان به حوادث ایران بود و اگر آن اتفاقات نیفتاده بود موفق می‌شدیم. فوتبال از سیاست و اقتصاد و جامعه به شدت متاثر است.

 جواد خیابانی منتها می‌خواهد خود را به تجاهل بزند. امیر قلعه‌نویی هرگز مربی بی‌کارنامه‌ای نیست. اما تلخ و نچسب است و صرف کارنامه فنی او کفایت نمی‌کند چندان که هر گاه دولت به دست اصول‌گرا‌ها می‌افتد سرمربی تیم ملی می شود! تاثیر سیاست از این بیشتر؟!

   در وضعیت نرمال و در انتخابات آزاد بی‌شک علی دایی باید رییس فدراسیون فوتبال باشد و یک مربی درجه اول خارجی هم برای تیم ملی بیاورد. اما حالا کی رییس فدراسیون است و کی سرمربی؟

    در وضعیت عادی پرسپولیس و استقلال دولتی نیستند و نصف بازیکنان تیم ملی را تامین می‌کنند. در همین وضعیت هم البته برانکو یک پرسپولیس تازه را پایه گذاشت اما دوام نیافت.

    با این اوصاف بعید است  این تیم ملی چیزی شود مگر از آن اتفاقات پیش‌بینی نشده رخ دهد.  به لحاظ فنی هم قلعه‌نویی می‌خواهد با بازیکنان کی‌روش ولی با سبک متفاوت بازی کند. هر از گاهی هم طعنه‌ای به صفایی فراهانی بزند تا بگوید خودی است و دیگران یادشان برود آن 40 سال را که گفته بود.


   حال مردمی که در حسرت نیم‌کیلو گوشت نیم میلیون تومانی‌اند از بازیکنی که به ماشین 100 میلیاردی می‌نازد به هم می‌خورد و برای این تیم نه هورا می‌کشند نه اشک می‌ریزند.  کشور دارد از بی آبی بیابان می‌شود و جواد خیابانی می‌گوید ما ثروت مندیم!

   فوتبال امری مدرن است. فوتبالیست می‌تواند شاعرانه بازی کند اما فوتبال شعر نیست تا جواد خیابانی خیال کند می شود مثل شاهنامه خوانی مرحوم مهران دوستی تحلیل ارایه دهد.

   خیلی از این بازیکنان بیش از حب وطن مورد نظر آقای خیابانی تشنه پول‌اند و در تیم ملی نه برای ایران که برای دیده شدن به قصد انتقال به باشگاه های دیگر بازی می‌کنند. در رشته های دیگر پاداش مدال برای ورزشکاران خیلی ارزش دارد ولی اینجا درآمد آنان بالاتر از طلایی است که دهه‌ها‌ست در حسرت آن هستیم.


در فضای بسته سیاسی و جامعۀ خسته و سرخورده دل مردم با بازیکنان نیست. در شرایط تحریم هم تیم‌های خارجی میل به بازی دوستانه ندارند. فهم اینها البته ساده است و نیاز به دکتری جامعه شناسی ورزش ندارد. 


  روزگاری کسانی چون دکتر صدر و امیر حاج رضایی به تلویزیون می‌آمدند و حالا بازیکنان سابق را به عنوان کارشناس می‌آورند. لابد از قبل هم توصیه می‌کنند به تحریم و سیاست و ایران پس از شهریور 1401 کاری نداشته باش. از فلان بازیکنان سابق هم اسم نیاور. تنها مورد مجاز در انتقاد فدراسیون فوتبال مهدی تاج است. حاصل می‌شود کارشناس و میهمانی چون آقای صادق ورمزیار که می‌گوید امیدوارم. امیدوار باش!


 اما نه هر که سر بتراشد قلندری داند. کارشناس یعنی آدمی مثل جلال چراغ‌پور. منتها تا حرف می‌زند وقتی را که در 28 سالگی مربی تیم ملی بود یادآوری می‌کنند. در حالی که اوج جنگ و نداشتن امکانات بود و روی کاغذ و از نظر تحلیل و نگاه بیرونی بی حب و بغض همتا ندارد.

   بعد از همین افتضاح نیمه دوم بازی با ازبکستان به نکات درست و دقیقی اشاره کرد. حرف‌های صد من یک غاز جواد خیابانی را که تنها به درد تحریک و تهییج و تشویق و تحریض می خورد مقایسه کنید با این چهار تا جمله آقای چراغ پور:

  «چگونه می‌خواهید ببرید؟ فاکتورهای برد اینهاست: سرعت، شدت بازی، سن پایین، جابه جایی و پاس‌های غیر‌قابل پیش‌بینی. هیچ‌کدام را ندارند و با این روش تنها می‌توانند در بازی‌های تدارکاتی که خودشان انتخاب می‌کنند پیروز شوند!»


   (بنا داشتم تنها به زمینه‌های سیاسی و اجتماعی بپردازم چرا که نکات فنی در صلاحیت این نویسنده نیست. اما حیفم آمد مخاطب را در لذت آنچه از جلال چراغ‌پور خوانده بودم شریک نکنم).

    نقد این نوشته متوجه سرمربی نیست. اشتباه نشود. در این وضعیت او اتفاقا خیرالموجوین است. این نوشته درباره جواد خیابانی است که به جای آن که با خرد مردم سر و کار داشته باشد قضیه را احساسی می‌کند.

    جایی که می‌گوید برو بوینوس‌آیرس چک بکش هم خیلی خنده دار است. در دنیای امروز نیاز به این کارها نیست. منتها استاد!‌ آقای دکتر! تحریم‌ایم. نمی‌توانند پول جا‌به جا کنند. برو چک بکش یعنی چه؟ 


  در خاطرات حسن روحانی آمده تابستان 84 که احمدی‌نژاد رییس‌جمهور شده بود به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی با او ملاقات می‌کند. در آن جلسه روحانی نکاتی را درباره آژانس بین المللی انرژی اتمی یادآور می‌شود و این که شورای حکام بر آن اثر می‌گذارند. رییس جمهور جدید که حال و هوای خیابانی احساساتی امروز را داشته می‌گوید: چرا از شورای حکام تاثیر می‌گیرد؟ روحانی اسامی اعضای شورای حکام را برمی‌شمرد و این که در واقع هیات امنای سازمان هستند و البته بودجه می‌دهند و احمدی‌نژاد که مست نفت بالای 100 دلار سال 84 بوده می‌گوید: خوب بگویید همۀ پول آژانس را خود ما می‌دهیم! (‌‌شهردار فعلی تهران هم تازگی گفته غزه را خودمان می سازیم). روحانی همان جا از ادامه همکاری کناره می‌گیرد.


  البته آقای خیابانی خیلی هم پرت نیست. کما این که می‌داند انتقاد از فدراسیون مجاز است ولی نسبت‌دادن مشکل به تحریم‌ها نه. یک کلمه هم از حق پخش تلویزیونی نمی‌گوید که باشگاه‌ها را از بدهکاری درمی‌آورد و با استعداد‌یابی  آنان می توان خون تازه در تیم ملی دمید تا وقتی مثلا سامان قدوس از کار افتاد عزا نگیرند و تازه او هم کشف خود کی‌روش بوده است.


  کوتاه این که فوتبال ربط مستقیم به وضعیت اقتصادی و اجتماعی و میزان شادابی و نشاط جامعه دارد. (کل روز خود من خراب می‌شود وقتی دارم از تهران پاییزی لذت می برم اما می‌بینم روی یک تکه کاغذ چسبیده به تابلو یا روی دیوار نوشته فلان آپارتمان فقط 19 میلیارد تومان! بیشتر هم به خاطر همان کلمه "فقط"!)

  فارغ از جنبه‌های فنی هم به این که تیم ملی چقدر در دل مردم است. نیاز به توضیح نیست که چرا تیم ملی در قطر 6 گل از انگلیس خورد یا چرا در سال 77 آمریکا را برد. همه چیز در ایران تا اطلاع ثانوی سیاسی است. همان وجه مغفول یا ممنوع در کلام حماسی استاد خیابانی!

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان