سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل بانام «ویژههای مشرق» شمارا در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم.
در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید
***********
روزنامههای امروز دوشنبه 6 آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که بازگشت لایحه حجاب و عفاف با ایرادهای شورای نگهبان به مجلس، نقش محوری تهران در تبادل اسرا و وضعیت صندوقهای بازنشستگی کشور در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
خالفان مشارکت در انتخابات در مطالبی با به چالش کشیدن دیدگاه های اصلاح طلبان موافق برای حضور در انتخابات خطاب به آنان تاکید می کنند، در شرایط کنونی مضرات حضور در انتخابات برای جبهه اصلاحات بیش از فوایدی است که موافقان ذکر می کنند. اصلاح طلبان تحریمی با اشاره به اینکه موافقان مشارکت در انتخابات «کمک به بهبود و حل برخی مسائل خرد کشور» ، «کسب اطلاعات دست اول از شرایط کشور و حاکمیت» و «افزایش امنیت فردی و جریانی» را از مهمترین فواید مشارکت در انتخابات طرح و بیان می کنند تصریح می کنند این طیف از اصلاح طلبان هنوز درک درستی از یکدست سازی حاکمیت ندارند و توضیحی ارائه نمی کنند که نهادهای موازی چگونه نهادهای انتخابی را در حاشیه قرار داده اند و فرد و جریان پیروز در انتخابات واجد تاثیرگذاری متناسب با مسئولیت خود هستند.
روزنامه آرمانملی درباره نگاه اصلاحطلبان به انتخابات و عبور آنها از صندوق رای به سوی براندازی نوشته است:
اصلاح طلبان دیگر نگاه قبلی به انتخابات را ندارند، اصلاحطلبان معتقدند در میانه دو جریان سیاسی قرار دارند؛ یکی جریان برانداز که نه اعتقادی به رشد کشور دارد و نه اعتقادی به مردم دارند و مشاهده کردیم در فجایعی که در غزه رخ داد براندازها به آمریکا و اسرائیل هشدار دادند که چرا به سراغ غزه میروید و باید به سراغ ایران بروید. بنابراین براندازها نه موضوعات کشور و نه مردم و نه ایران را برای خود مهم نمیدانند لذا به دنبال تنشها شورشها و بر هم ریختگی هستند که جز عقبماندگیهای بیشتر و آسیبهای بنیادی برای کشور را ایجاد نمیکنند.
روزنامه شرق نیز از تحولات در رهبری اصلاحات خبر داده و مینویسد:
اگر امروز آقای روحانی میخواهد نقش لیدری اصلاحات را انجام دهد به دلیل سکوت آقای خاتمی است. آقای خاتمی به نوعی بازنشسته سیاسی شده است و روحانی آگاهانه میخواهد چنین شرایطی را تجربه نکند و از قلم رسانه نیفتد و میخواهد خودی نشان دهد و چنین مسیری را در لیدرشدن اصلاحات میداند. کاری هم که میکند از نظر سیاسی معقول و منطقی است و به هر حال عدهای هم طرفدار دارد و شاید بتواند. آقای روحانی در جبهه اصلاحات پایگاهی ندارد و خیلی خوشنام نیست اما آن گروهی که دور آقای روحانی جمع میشود و احتمالا فراکسیونی را در مجلس تشکیل دهند، جبهه میانهرو و مستقل نام خواهد داشت، نه جبهه اصلاحطلب.
بررسیها نشان میدهد اصلاحطلبان مخالف مشارکت در انتخابات یا مشروط سازی انتخابات نیز در مطالب مختلفی علاوه بر تأکید بر مضرات حضور در انتخابات بهنقد دیدگاههای طیف مقابل پرداخته و تصریح دارند که موافقان مشارکت انتخاباتی نه تحلیل دقیقی از رفتارهای حاکمیت دارند و نه تحلیلی از جامعه.
این طیف همچنین بر تأکید میکنند که بزرگترین خطای اصلاحطلبان موافق در مشارکت در انتخابات این است که صحنه اصلی را دوگانه راهبردیهای «انتخابات محوری» - «جامعهمحوری» میدانند درصورتیکه دوگانه اصلی، دوگانه «جامعهمحور» - «حاکمیتمحور» است. مخالفان مشارکت در انتخابات تاکید دارند که اصولاً جریان اصلاحات چه در معنای نیروهای خط امامی سابق و چه اصلاحطلبان امروز همواره راهبرد انتخاباتیشان مشارکت مشروط بوده است؛ و اتفاقاً کسانی که امروز بهصراحت از مشارکت در انتخابات بدون قید مشروط بودن آن صحبت میکنند از راهبرد همیشگی اصلاحطلبان در قبال انتخابات عدول کردهاند.
تیپ اصلاحاتیون چرا به طالبان حمله نکرد؟
دو سال قبل و بعد از سلطه طالبان بر کشور افغانستان و فرار رئیس جمهور این کشور، برخی چهرههای اصلاحطلب در فضای مجازی خواستار ورود ایران به صحنه افغانستان و جنگ با طالبان شدند؛ دستاویز آنها برای این کار حضور مخالفان طالبان در استان پنجشیر و تشکیل مقاومت دوم بود! البته این روزهای برخی اصلاحطلبان سعی دارند با وارونهنمایی یک روایت جدید از آن ماجرا تولید کنند.
روزنامه هممیهن به نقل از محسن امینزاده معاون وزیرخارجه دولت اصلاحات نوشته است:
تا جایی که به خاطر دارم این جلسه در 28 مردادماه دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی تشکیل شد. این جلسه پایان ماجراجویی مسئولان اصولگرایی بود که به دنبال بهراه انداختن جنگ با طالبان بودند. این ماجرا نیز طنز غریبی است و نشاندهنده ابعاد وارونهنویسی و مجعولگویی کیهان است. یکی از اسناد مهم تاریخ جمهوری اسلامی ایران خاطرات مرحوم هاشمیرفسنجانی است. خاطرات سال 1377 ایشان بهخوبی روشن میکند که چه کسانی به دنبال به راه انداختن جنگ علیه طالبان بودند.
در بخش دیگری از این گفتگو آمده است:
تا 18 مردادماه 1377 مسئولیت امور افغانستان در وزارت خارجه بر عهده آقای علاءالدین بروجردی بود. با کشتار دیپلماتهایمان در کنسولگری ایران در مزارشریف ایشان از کار برکنار شد و در روزهای بعد مسئولیت امور افغانستان نیز به اینجانب که معاون منطقه آسیا و اقیانوسیه بودم، واگذار شد. بهرغم این تغییر مسئولیت در وزارت خارجه، آقای بروجردی در جلسات دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی پیگیر حمله ایران به شهر هرات در افغانستان بود!
البته ماجرا انگونه که امینزاده بیان میکند نبوده و فانتزیهای فکری دولت اصلاحات به سوی جنگ با طالبان میچرخید! در آن زمان ماجرا از این قرار بود که در جریان مسلط شدن طالبان بر افغانستان عواملی به کنسولگری ایران در مزارشریف وارد شدند و دیپلماتهای ایرانی را به شهادت رساندند. جناح دوم خرداد در شورایعالی امنیت ملی کشور جنگ با طالبان را بهتصویب رساند.
آن زمان نیز بهرغم اصرار اعضای شورایعالی امنیت ملی که اکثراً کارگزاران دولت هستند، تدبیر رهبری مانع از ورود ایران به باتلاق جنگ افغانستان شد. سید حسین موسویان رئیس وقت کمیته سیاست خارجی شورایعالی امنیت ملی در گفتوگویی با روزنامه همشهری بهتاریخ 2 شهریور سال 98، چنین میگوید: «آن زمان بحثهای خیلی فشردهای در دبیرخانه شورای امنیت داشتیم. عجیب این بود که اکثر دستگاهها نظرشان این بود که ارتش ما باید برای انتقام از طالبان وارد خاک افغانستان شده و طالبان را تعقیب کند... موضوع به شورایعالی امنیت ملی رفت.
در آنجا هم اکثریت رأی به حمله نظامی دادند... معمولاً دأب (روش) آقا حداقل بر اساس تجربه 8سالهای که خودم از نزدیک داشتم این نبود که مصوبات شورایعالی امنیت ملی را وتو کند، خیلی وقتها هم نظر موافق نداشتند اما اگر نظر اکثریت بود اجازه میدادند نظر اکثریت اجرا شود، ضمن اینکه ملاحظه خود را هم مینوشتند، این یکی از موارد نادری بود که با حمله نظامی به افغانستان برای جنگ با طالبان مخالفت و مصوبه را وتو کردند».
علی ربیعی مسئول اجرایی وقت دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی نیز در گفتوگویی با برنامه «دستخط»، به علاقه برخی اعضای شورایعالی امنیت ملی به جنگ اشاره میکند و میگوید "یک دیدگاه این بود که باید به افغانستان کمک کنیم و به نیروهای احمد شاه مسعود یا جاهای دیگر کمک کنیم که اینها بتوانند بازپسگیری کنند و لازمه این بود که بخشهای حمایتی در داخل خاک هم صورت گیرد ولی من یاد دارم که وقتی جمعبندیها رفت تصمیم بسیار هوشمندانهای بود که ابلاغ شد ما وارد این باتلاق نخواهیم شد.