فاطمه علیاصغر : در سال گذشته حتی پدر و مادر دانشآموزان جای معلمها درس میدادند. برخی از اولیا این شرایط را بیعدالتی تحصیلی میدانند که آینده بچهها و در نهایت ایران را با مشکلات جدی روبهرو میکند.
معضل جدید مدارس: نومعلمها و بازنشستهها
مهر امسال در برخی از مدارس کار به جایی رسید که پدر و مادرها مجبور شدند، خودشان آستین بالا بزنند و سر کلاسهای خالی حاضر شوند. کمبود معلم چنان فراگیر بود که حتی در دهه 60 با وجود پرجمعیتترین دوره دانشآموزی ایران سابقه نداشت. کار به جایی رسید که هر سه قوه به این بحران ورود کردند و وزیر جدید آموزشوپرورش به صحن علنی آمد تا پاسخگوی این وضعیت بغرنج باشد. رضا مرادصحرایی، اما مشکلات را مربوط به دولت قبل دانست و فریاد برآورد: «آن دوستانی که اکنون ما را نقد میکنند، خودشان میدانند چه کار کردند. پذیرش دانشگاه فرهنگیان را به زیر 4هزار نفر آوردید. ما هم نمیخواهیم بگوییم شما چقدر به مردم جفا کردید.
لااقل شما دیگر سکوت کنید. این کمتوجهی به دانشگاه فرهنگیان تا یک زمانی یک ناترازی ایجاد کرد که اکنون معادل منهای 79 هزار معلم است.» وزیر پیشین اما اینها را بهانه دانست و در یادداشتی به روزنامه اعتماد عنوان کرد: «این بحران مدیریت است در عدم شناخت درست از تراز نیروی انسانی آموزشوپرورش، عدم پیشبینی درست میزان کلاسهای درسی و عدم شناخت مطلوب میزان بازنشستگی از یکسو و راهاندازی کلاسهای با تراکم ٣5 نفر و تعطیلی یکشبه کلاسهای دانشجو- معلمانی که دو سال از تحصیل خود را در دوران کرونا گذراندهاند و امسال فرصتی بود که جبران کلاسهای مجازی کنند...»
بحثها پس از این پاسخ همچنان تمامی نیافت و در نهایت وزیر آموزشوپرورش ویدئویی از خود منتشر کرد و به مردم وعده داد به زودی این مشکل را برطرف میکند. با این حال هنوز برخی از مدارس به گزارش خبرگزاری فارس معلم ندارند؛ «با گذشت 2 ماه از سال تحصیلی جدید هنوز سه مدرسه در شهرستان ریگان معلم ندارند.» بررسیهای روزنامه «دنیای اقتصاد» و گفتوگو با معلمان، مدیران، معاونان و کارشناسان آموزشوپرورش و اولیای مدارس نشان میدهد؛ اکنون آسیب دیگری گریبان دانشآموزان را گرفته و آن پر شدن تعدادی از کلاسها با نومعلمها و بازنشستههاست. این منابع ادعا میکنند در حال حاضر، در منطقه دو تهران یکسوم کلاسها با نومعلم پر شدهاند و در منطقه سه تهران حدود 51 بازنشسته دوباره به سر کلاسها بازگشتهاند.
اوضاع چگونه است؟
از یکی از معلمان منطقه دو میپرسم که در دو ماه گذشته شرایط شما چگونه بود؛ با ناراحتی کلمهای مبنی بر تاسف بر زبان میآورد. به نظر او: «اگرچه برای رفع کمبود معلم نیاز به زمان داریم و شاید این شرایط از سر ناچاری باشد، اما به نظرم قابل پیشبینی بود. مسوولان وزارتخانه کمبود معلم را از سال قبل میدانستند و باید با آرامش بیشتری برنامهریزی میکردند. آن وقت بچهها ماه مهر بدون معلم نمیماندند. به نظرم باید از مسوولان بارها و بارها پرسش شود.» در همین حال، محمدرضا نیکنژاد، کارشناس آموزش و کنشگر صنفی در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» ادامه کمبود معلم بعد از دو ماه از سال تحصیلی جدید را بر اساس شنیدههایش تایید و همچنین روی پایین آمدن کیفیت آموزش تاکید میکند: «فقط کمبود معلم مطرح نیست. اکنون کیفیت تدریس پر ایراد است و در آینده بیشک آسیبزا میشود. قرار نیست ما معلم بفرستیم که نقش معلم بازی کند. بعد از این چه بر سر دانشآموزان میآید، به این فکر کردهاید؟»
یکی از معاونان مدرسهای در غرب تهران که دو سال است بازنشسته شده به «دنیای اقتصاد» میگوید: «نظر مرا اگر بخواهید باید بگویم که 90 درصد از مدارس شهر تهران معلم ندارند، چرا؟ چون پر کردن کلاس کافی نیست. حالا یک معلم را بفرستند سرکلاس یا کارمند معمولی چه فرقی میکند؟ در دوران ما هم با آزمون استخدامی معلم میگرفتند، اما دورههای آموزشی متعدد و متنوعی برایمان میگذاشتند؛ دورههای حضوری. حالا دورهها آنلاین هستند با راندمان پایین. در حالی که کار با دانشآموزان بسیار سخت و پیچیده است. باید پیوسته بهروز شد. در حال حاضر به نظرم حاشیهسازی بیشتر است تا آموزش.» یکی دیگر از معاونان مناطق که با او گفتوگو کردیم، دو ماه گذشته خود را اینگونه شرح میدهد: «خیلی روزهای بحرانی را پشت سر گذاشتیم، اما چرا باید آزمون استخدامی آخر شهریور برگزار میشد؟ نتایج کار خوب بود، اما در نهایت ما دچار آسیبهای جدی شدیم. دیر برگزارشدن آزمون، ساعات طلایی ارتباط معلم و دانشآموزان را هم سوزاند.»
اولیای یکی از دانشآموزان منطقه 2 تهران محدوده ستارخان به «دنیای اقتصاد» میگوید: «من نماینده کلاس نیما پسرم بودم، زمانهایی که معلم نمیآمد، دو، سه بار جای معلمهای دیگر سر کلاس رفتم. طبق مصوبه، معلمان دارای سابقه بالای 25 سال چهار روز در هفته به مدرسه میروند و یک روز تقلیل دارند. پس من عهدهدار کلاس میشدم.» او کلاسهای پسرش را اینگونه شرح میدهد: «معلم هنر پسرم یکی از معاونان مدرسه بود و هر وقت کلاس آنلاین داشتند، مثلا میگفت در خانه کاردستی درست کنید و عکس آن را برایم بفرستید یا قرآن بخوانید فیلم پرکنید و بفرستید. فقط همین، آموزش دیگری در کار نبود.»
معلم داشت با عصا سر کلاس میرفت!
اول مهر امسال بسیاری از بازنشستگان پیامکی را دریافت کردند، مبنی بر اینکه میتوانند ساعات درسی بگیرند. محمدرضا نیکنژاد، کارشناس آموزش و کنشگر صنفی میگوید: «ما این مصوبه را از قبل داشتیم که بازنشستهها چند ساعت در ماه تدریس داشته باشند، اما به دلیل کمبود معلم به صورت رسمی و قانونی و بخشنامه این ساعات به 24 ساعت رسیده و حتی شنیدهها از 36ساعت در هفته حکایت دارد که در واقع کل هفته میشود!» یکی دیگر از معاونان مناطق تهران وضعیت کلاسهای درس منطقهاش را اینگونه توصیف میکند: «خیلی از مدارس با خرید خدمت پر شدهاند. نیرو در وزارت آموزشوپرورش بسیار کم است، حتی بیشتر مدارس خدمتکار ندارند.» او چند وقت پیش به یکی از مدارس منطقه دو تهران در خیابان ایرانزمین رفته است: «باورم نمیشد، از معلم گرفته تا معاونان همه بازنشسته بودند. دیدم یکی از معلمان با 65 سال سن با عصا راه میرود.
به او گفتم شما به دو گروه ظلم میکنید، یکی به جوانهایی که نیاز به کار دارند، دوم به دانشآموزانی که نیاز به معلمهای بهروز دارند. سوال من این است، نمیشود از دانشآموختههای رشتههای دیگر وارد سیستم کنیم و دورههای آموزشی و تکمیلی برایشان بگذاریم؟حتما ضروری نیست که معلمها از دانشگاه فرهنگیان گرفته شوند.» این در حالی است که یکی از بازرسان منطقه 5 به «دنیای اقتصاد» میگوید: «در سال گذشته منطقه ما خیلی بازنشسته داشت، اما امسال ما بیشتر از نیروهای آزمون استخدامی گرفتیم و به نظرم شرایطمان بد نیست. چرا که بیشتر نیروهای ما فوقلیسانس هستند.» با این حال بیشتر معلمان و کارشناسانی که با آنها گفتوگو کردیم تاکید داشتند که استفاده از بازنشستگان هنوز در موارد متعددی ادامه دارد و از سوی دیگر با وجود اهمیت کلیدی معلم در آموزش باید دید که از این پس دانشآموزان چه بازدهی خواهند داشت.
دانشآموز داشت معلمش را قورت میداد!
این فقط نیروهای بازنشسته نیستند که در حال حاضر کلاسهای درس را پر میکنند، از آنجا که شرط سنی برای پذیرش برداشته شده است، نومعلمها هم به کلاسها راه یافتهاند. تعدادی از آزمون استخدامی هستند و برخی هم دانشجومعلم. یکی از معلمان منطقه هفت تهران میگوید: «برخی از نومعلمها حدود 20 سال سن دارند که اصلا کلاسداری بلد نیستند. از رشتههای دیگر آمدهاند و کارآموزی نکردهاند. برخی از آنها هنوز دارند در طرح «همت» آموزش میبینند، اما به دلیل کمبود معلم از آنها استفاده میکنند. مواردی دیده شده که دانشآموز معلمش را قورت میدهد.»
او تاکید میکند: «ما مجبور شدیم که دانشجو معلم سال سوم دانشگاه فرهنگیان را بگیریم که هنوز دارند کلاسهای دانشگاه را مجازی میگذرانند. ما در منطقه خودمان دانشجو معلم داریم که 20ساله است. این دختر جوان بدون گذراندن دورههای آموزشی معلوم است که فضای کلاس را نمیتواند اداره کند. اداره کلاس خودش یک تخصص میخواهد.» محمدرضا نیکنژاد این روند را برخلاف رویه جهانی میداند که دارند سالهای تحصیلی دانشجومعلمها را افزایش میدهند: «در فنلاند این دورهها شش ساله است و در واقع معلم با مدرک فوق لیسانس سر کلاس میرود. در ایران اما هنوز دوره کارورزی تمام نشده باید معلم سر کلاس برود.»
به گفته او، یک نکته دیگر بهکارگیری معاون و مدیر در امر آموزش است. در حالی که مدیر، رهبر آموزشگاه است و نباید او را به کارهای دیگر وادار کرد. او باید برنامههای خلاقانه و پویا ارائه دهد و دیگر وقتی برای سر کلاس رفتنش باقی نمیماند. یکی از معاونان میگوید: «متاسفانه خیلی از معلمهای ما در منطقه 16 بعد از 10 سال سابقه به دلیل بیمهریها و کمبود حقوق به مدرسه نمیروند و نومعلمها جای آنها را پر کردهاند. در این منطقه ما 200 نیروی جوان گرفتیم که از نومعلمهای فارغالتحصیل الهیات و رشتههای دیگر هم بودند. گاه مشاهده میکنیم که اطلاعات دانشآموزان بیش از معلمان است. آمارها نشان میدهد که به دلیل نبود معلمهای کارکشته و کارورزی گذرانده، بچهها خیلی بیسواد شدهاند. معلم تازه ورود که دانشگاه رفته یا نرفته است نمیتواند با بچهها کنار بیاید.
از سوی دیگر کلاسهای آنلاین هم روشهای خاص خود را دارد. بچهها بیشترشان از زیر کار درمیروند و پدر و مادرها به جایشان پاسخ درسها را میدهند. ما نمیدانیم که در چند سال آینده با چه تعداد بیسواد روبهروایم. معلمهای تربیتی درست و حسابی نداریم. روحیه بچهها بهشدت در جامعهپذیری پایین آمده است.» یکی از معلمان در همین رابطه از مشاهدات خودش مثال میزند: «بارها دیدهام که خیلی از معلمهای ریاضی اعداد مخروط را بلد نیستند. معلمها به تدریس توجه نمیکنند. هیچ بازرسی هم سرنمیزند تا این مسائل و کمبودهای آموزشی را رصد کند.» محمدرضا نیکنژاد میگوید: «هر پایهای طبق اهداف آموزشی که از قبل تهیه شده قرار است به دستاوردهایی برسد. در سه سال اول دبستان وقتی معلمی که فرستادید سواد و مهارت تدریس را ندارد، دانشآموز مهارت لازم را کسب نمیکند. پس بچهها ناکارآمد میشوند و این رویه تا آخر ادامه دارد و ممکن است تا آخر عمر گریبان بچهها را بگیرد.»
معلمهای شهرستانی در بیم و امید استخدام
یکی از معاونان مناطق تهران مشکلات معلمهای شهرستانی را چنین بیان میکند: «خیلی از معلمهای شهرستانی به امید استخدام به پایتخت آمدهاند. تعدادی از آنها خانه اقوام خود زندگی و بیشترشان با معضلات زیادی دستوپنجه نرم میکنند که به نظر من این مشکلات روی تدریسشان بهشدت اثر میگذارد.» او تعریف میکند یکی از معلمها چهارتا بچهاش را در شهرستان گذاشته و به امیدی آمده است تهران. این معلم با مشکلات زیادی روبهروست. از یک طرف هنوز حقوقش را نگرفته و از خانوادهاش دور است. از طرف دیگر چون بومی تهران نیست در ارتباط برقرار کردن با بچهها همواره دچار مشکل میشود. حال باید پرسید چرا چنین اتفاقی باید بیفتد؟
مساله کمبود
«پس از 20 سال تدریس وقتی دوباره به مدرسه قبل خودم رفتم دیدم که یکی از معلمها دارد با اولیا دعوا میکند. وقتی خانه آمدم، رو به قبله نشستم و نماز شکر خواندم که دیگر مدرسه نمیروم. آخر باور کنید که برخورد با اولیا خیلی سخت است و مهارت لازم دارد. هر مدرسهای باید مشاور داشته باشد. اما نه تنها این شرایط مناسب فراهم نیست، بلکه متاسفانه هیچکدام از معلمها، چه بازنشسته، چه نومعلم، چه خرید خدمت هنوز حقوق نگرفتهاند.» او با آنکه چندین بار پیامک دریافت کرده اما میگوید: «حقالتدریس یک بازنشسته هر ماه 3 میلیون و 800 هزار تومان بابت 20ساعت در هفته است. من هرگز قبول نمیکنم با این مبلغ دوباره به مدرسه برگردم، چون همین هم سه، چهار ماه بعد واریز میشود. نمیخواهم مفت کار کنم آن هم در جایی که قدرم را نمیدانند. وقتی بازنشسته شدم حتی کسی از من به خاطر تمام سالهایی که پشت سر گذاشتم تشکر نکرد.»
این معلم بازنشسته معتقد است که از بازنشستهها به عنوان مشاور میتوان استفاده کرد اما معلم نه: «به جای اینکه بازنشستهها را به عنوان مشاور بگیرند، میگویند بیا برو سر کلاس. آخر من بازنشسته اعصاب دارم درس بدهم؟ به نظر شما این ظلم به بچههای مردم نیست؟» او میگوید: «این روزها کسی دوست ندارد معلم شود. دختر خودم میگوید که تو نه احترام داشتی و نه از نظر مالی تامین بودی چرا من هم معلم شوم؟ هر بار با تاخیر پول را واریز میکنند آن هم بعد از شش، هفت ماه. خیلی از بازنشستهها از روی ناچاری و مجبوری به مدرسه میروند. امسال من مجبور شدم بروم اما چه فایده هنوز هیچ پولی برایم واریز نشده است. تازه بیمههای تکمیلی به هیچ دردی نمیخورد. من بعد از بازنشستگی رفتم عینک خریداری کنم، اما همه فریمها بالای یک میلیون تومان بود. بالاخره من یکی از ارزانترینها را خریدم یکمیلیون و 700هزار اما بیمه به من 300 هزار تومان میدهد.»
مساله بیمه همواره یکی از مشکلاتی است که معلمها از آن صحبت میکنند. یکی دیگر از معلمها ماجرای رفتنش به فیزیوتراپی را شرح میدهد: «بیمه فقط فیزیوتراپی یک عضو بدنم را قبول کرد! نه پول دارو دارم نه درمان. پشیمانم که تا امروز معلم هستم. چهارسال است قرار است همسانسازی را اجرا کنند، اما هنوز اجرایی نشده است. پس چه زمانی قرار است به نتیجه برسد؟» همین مسائل دست به دست هم داده که علاقهمندی به شغل معلمی بسیار کاهش یابد. نیکنژاد میگوید: «بهنظر من دیگر دانشگاه فرهنگیان گرهگشا نخواهد شد. علاقهمندی به شغل معلمی کم شده است. معلمان شأن کافی ندارند. معیشت آنها بهشدت لنگ میزند. خط فقر اگر بنا بر اعلام آمارهای رسمی، 22 میلیون تومان باشد. حقوق معلم 8-7میلیون تومان است. بنابراین ترجیح میدهد که شغل آزاد داشته باشد.» این شرایط بیش از هر چیز آینده دانشآموزان را هدف قرار میدهد؛ آنها که قرار است ایران را بسازند.