اجل معین و غیر معین

"هو الذی خلقکم من طین ثم قضی اجلا"

"هو الذی خلقکم من طین ثم قضی اجلا"

بعد از این که در آیه قبل اشاره به خلقت عالم کبیر و بزرگ نمود در این جمله کوتاه به

خلقت عالم صغیر و کوچک انسانی اشاره کرد و این نکته مهم را خاطر نشان می سازد که آن کسی که انسان را آفریده و امورش را تدبیر نموده، و برای بقای ظاهری و دنیویش مدتی مقررفرموده، همانا خدای سبحان است، و در نتیجه انسان وجودش محدود است از یک طرف به گل که ابتدای خلقت نوع او از آن است، اگر چه بقای نسلش به وسیله ازدواج و تناسل بوده باشد.

همچنانکه در جای دیگر هم به این نکته اشاره کرده و فرموده: "...بدا خلق الانسان من طین، ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین" (1).

و از طرفی دیگر به اجل مقرری که با رسیدن مرگ تمام می شود و این همان معنائی است که آیه"کل نفس ذائقة الموت ثم الینا ترجعون" (2) ، متعرض آن است.و ممکن است که مقصود از این"اجل"روز بعث باشد که روز بازگشت به خدای سبحان است، چون قرآن کریم گویا می خواهد زندگی بین مرگ و بعث و خلاصه عالم برزخ را جزء زندگی دنیابشمارد، همچنانکه از ظاهر آیه: "قال کم لبثتم فی الارض عدد سنین، قالوا لبثنا یوما اوبعض یوم فسئل العادین، قال ان لبثتم الا قلیلا لو انکم کنتم تعلمون" (3) ، و آیه: "و یوم تقوم الساعة یقسم المجرمون ما لبثوا غیر ساعة کذلک کانوا یؤفکون، و قال الذین اوتوا العلم والایمان لقد لبثتم فی کتاب الله الی یوم البعث فهذا یوم البعث و لکنکم کنتم لاتعلمون" (4) ، نیز همین معنا استفاده می شود.

نکته دیگری که در آیه مورد بحث می باشد این است که اجل را نکره آورد تا ابهام رابرساند یعنی دلالت کند بر اینکه این اجل برای بشر مجهول و نامعلوم است، و بشر از راه معارف و علوم متداول راهی به سوی تعیین آن ندارد.

............................................

(1)آغاز کرد خلقت آدمی را از گل آنگاه قرار داد نسل او را از چکیده آبی بی ارزش.سوره سجده آیه 8

(2)هر کسی مرگ را خواهد چشید آنگاه همه به سوی ما بازگشت می کنند.سوره عنکبوت آیه 57

(3)خدای تعالی از کفار می پرسد چند سال در قبر خود ماندید؟می گویند(نمی دانیم)یک روز ویا کمتر، از فرشتگان محاسب خود بپرس، در جواب می فرماید: اگر به حقیقت امر واقف بودید می دانستید که جز مدت کمی درنگ نکرده اید. سوره مؤمنون آیه 115

(4)و روزی که قیامت بپا می شود سوگند می خورند که ما بیش از ساعتی در دنیا و برزخ نماندیم، آری در دنیا هم همینطور(از حق)منصرف می شدند، آنان که خداوند علم و ایمان بر آنان ارزانی داشت درجوابشان(می گویند به موجب کتاب خدا، شما تا روز قیامت در قبرها مانده اید این است همان قیامت که خداوند از آن خبر می داد)و لیکن شما در دنیا نمی دانستید.سوره روم آیه 56

(معنای"اجل"و مراد از"اجل مسمی")

"و اجل مسمی عنده"تسمیه"اجل"بمعنی تعیین آن است، چون خود مردم نیز عادتشان بر این است که درمعاهدات و قرضها و سایر معاملات اجل را که همان مدت مقرر در معامله و یا سر رسیدن آن است ذکر می کنند و به همین دو معنای عرفی در کلام خدای تعالی نیز آمده است.مثلا در آیه شریفه: "اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی فاکتبوه" (1) ، اجل به معنای آخر مدت است، وهمچنین در آیه شریفه: "من کان یرجو لقاء الله فان اجل الله لات" (2).

و لیکن در آیه شریفه: "قال انی ارید ان انکحک احدی ابنتی هاتین علی ان تاجرنی ثمانی حجج فان اتممت عشرا فمن عندک - تا آنجا که می فرماید - قال ذلک بینی وبینک ایما الاجلین قضیت فلا عدوان علی" (3) ، اجل به معنی تمامی مدت مقرر آمده است.

و ظاهرا استعمال اجل در تمامی مدت، استعمال اصلی و استعمال آن در سررسید، فرع آن است، چون بیشتر اوقات در همان معنای اول به کار می رود، حتی در اثر کثرت استعمال درآن گاهی می شود که احتیاجی به ذکر وصف(مقضی)ندیده و به ذکر موصوف(اجل)به تنهائی اکتفا می کنند، بنابر این هر جا که این کلمه استعمال شده باشد باید گفت به معنی اجل مقضی و تمام مدت است مگر قرینه ای در کلام باشد و دلالت کند بر اینکه به معنای سررسیداست.

راغب در مفردات می گوید: مدت مقرره زندگی انسان را"اجل"می گویند مثلاگفته می شود: اجلش نزدیک شده، یعنی مرگش فرا رسیده.لیکن اصل معنی آن استیفاء مدت است. (4) به هر تقدیر، ظاهر کلام خدای تعالی در آیه مورد بحث این است که منظور از"اجل"و"اجل مسمی"آخر مدت زندگی است نه تمامی آن، همچنانکه از جمله"فان اجل الله لات"به خوبی استفاده می شود.

............................................

(1)هنگامی که به یکدیگر تا وقت معینی قرض می دهید آنرا بنویسید.سوره بقره آیه 282

(2)هر که امیدوار دیدار خداست پس مطمئنا بداند که اجل خدا خواهد آمد.سوره عنکبوت آیه 5

(3)گفت من می خواهم یکی از این دو دختر خود را به همسری تو درآورم، در قبال اینکه تو هم تاهشت سال اجیر من شوی، و اگر این مدت را به ده سال برسانی تفضلی است که کرده ای - تا آنجا که می فرماید - موسی گفت آنچه تو ملتزم شدی برای من و آنچه من متعهد شدم برای تو گذرا و مورد قبول است، هر یک از دو اجل را که به سر ببرم دیگر حقی به من نخواهی داشت.سوره قصص آیه 28

(4)مفردات راغب ص 11

بنابر این، از این بیان این معنا نیز معلوم شد که اجل دو گونه است: یکی"اجل مبهم"، و یکی"اجل مسمی"، یعنی معین در نزد خدای تعالی، و این همان اجل محتومی است که تغییر نمی پذیرد.و به همین جهت آن را مقید کرده به"عنده نزد خدا" و معلوم است چیزی که نزد خدا است دستخوش تغییر نمی شود، به دلیل اینکه فرمود: "ما عندکم ینفد و ما عند الله باق" (1) و این همان اجل محتومی است که تغییر و تبدیل برنمی دارد.خدای متعال می فرماید:

"اذا جاء اجلهم فلا یستاخرون ساعة و لا یستقدمون" (2).

پس نسبت اجل مسمی به اجل غیر مسمی نسبت مطلق و منجز است به مشروط ومعلق، به این معنا که ممکن است اجل غیر مسمی به خاطر تحقق نیافتن شرطی که اجل معلق بر آن شرط شده تخلف کند و در موعد مقرر فرا نرسد، و لیکن اجل حتمی و مطلق راهی برای عدم تحقق آن نیست، و به هیچ وجه نمی توان از رسیدن و تحقق آن جلوگیری نمود.

و اگر آیات سابق به ضمیمه آیه شریفه"لکل اجل کتاب، یمحو الله ما یشاء و یثبت وعنده ام الکتاب" (3) مورد دقت قرار گیرند بدست می آید که اجل مسمی همان اجل محتومی است که در"ام الکتاب"ثبت شده، و اجل غیر مسمی آن اجلی است که در"لوح محوو اثبات"نوشته شده است، - و ان شاء الله - بزودی خواهد آمد که ام الکتاب قابل انطباق است برحوادثی که در خارج ثابت است، یعنی حوادثی که مستندند به اسباب عامی که تخلف از تاثیرندارد، و لوح محو و اثبات قابل انطباق بر همان حوادث است، لیکن نه از جهت استناد به اسباب عامه بلکه از نظر استناد به اسباب ناقصی که در خیلی از موارد از آنها به"مقتضی"تعبیر می کنیم، که ممکن است برخورد با موانعی بکند و از تاثیر باز بماند و ممکن است بازنماند.

مثالی که با در نظر گرفتن آن، این دو قسم سبب یعنی"سبب تام"و"سبب ناقص"روشن می شود نور خورشید است، زیرا ما در شب اطمینان داریم که بعد از گذشتن چند ساعت آفتاب طلوع خواهد کرد و روی زمین را روشن خواهد نمود، لیکن ممکن است مقارن طلوع آفتاب کره ماه و یا ابر و یا چیز دیگری بین آن و کره زمین حائل شده و از روشن شدن روی

............................................

(1)آنچه که نزد شما است نابود شدنی است و آنچه نزد خداست باقی میماند.سوره نحل آیه 96

(2)وقتی اجلشان برسد نمی توانند حتی یک لحظه آن را پس و پیش کنند.سوره یونس آیه 49

(3)برای هر اجلی نوشته ای است، خداوند محو می کند نوشته ای را که بخواهد و تثبیت می کند آن را که بخواهد و نزد او است ام الکتاب.سوره رعد آیه 41

زمین جلوگیری کند، همچنانکه ممکن هم هست که چنین مانعی پیش نیاید که در این صورت قطعا روی زمین روشن خواهد بود.

پس طلوع آفتاب به تنهائی نسبت به روشن کردن زمین"سبب ناقص"و به منزله"لوح محو و اثبات"در بحث ما است و همین طلوع به ضمیمه نبود مانعی از موانع، نسبت به روشن کردن زمین"علت تامه"و به منزله"ام الکتاب"و"لوح محفوظ" در بحث ما است.

همچنین است اجل آدمی، زیرا ترکیب خاصی که ساختمان بدن آدمی را تشکیل می دهد با همه اقتضاءات محدودی که در ارکان آن هست اقتضا می کند که این ساختمان عمرطبیعی خود را که چه بسا به صد و یا صد و بیست سال تحدیدش کرده اند بکند.این است آن اجلی که می توان گفت در لوح محو و اثبات ثبت شده، لیکن این نیز هست که تمامی اجزای هستی با این ساختمان ارتباط و در آن تاثیر دارند، و چه بسا اسباب و موانعی که در این اجزای کون از حیطه شمارش بیرون است با یکدیگر برخورد نموده و همین اصطکاک و برخورد باعث شود که اجل انسان قبل از رسیدن به حد طبیعی خود، منقضی گردد، و این همان"مرگ ناگهانی"است.

با این بیان تصور و فرض اینکه نظام کون محتاج به هر دو قسم اجل، یعنی مسمی و غیرمسمی باشد آسان می شود.و نیز روشن می شود که منافاتی بین ابهام در اجل غیر مسمی وتعیین آن در مسمی نیست، چه بسا این دو اجل در موردی در یک زمان توافق کنند و چه بسانکنند، و البته در صورت تخالف آن، اجل مسمی تحقق می پذیرد نه غیر مسمی.

(وجوهی که در بیان مراد از دو قسم اجل در آیه: "ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده"ذکر شده است)این همان معنائی است که گفتیم، دقت در آیه"ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده"آنرا افاده می کند، لیکن مفسرین برای این دو قسم اجل که در آیه ذکر شده تفسیرهای عجیب وغریبی کرده اند.

از جمله گفته اند: مراد از اجل اول فاصله بین خلقت و مرگ است، و مراد از اجل دوم فاصله بین مرگ و قیامت است، این وجه را عده ای از مفسرین ذکر کرده اند و چه بسا از ابن عباس هم روایت شده باشد.

و از آن جمله گفته اند: اجل اول اجل اهل دنیا است که با رسیدن مرگ به آخرمی رسد و اجل دوم اجل آخرت است که پایان ندارد، این وجه به مجاهد و جبائی و دیگران نسبت داده شده است.

و از آن جمله گفته اند: اجل اولی اجل مردمان گذشته است و اجل دومی اجل زندگان و آیندگان است، این وجه را به ابی مسلم نسبت داده اند.

و نیز گفته اند که: اجل اولی به معنای خواب و دومی به معنای مرگ است، و یا هر دوبه یک معنا است، و در آیه، کلمه"هذا" در تقدیر است، و تقدیر آن چنین است"ثم قضی اجلا و هذا اجل مسمی پس اجلی قرار داد و این اجل مسمی است".

و لیکن دلیلی بر صحت هیچیک از این وجوه نیست و گمان نمی کنم ضیق وقت نویسنده و خواننده اجازه بحث در اطراف صحت و فساد آن و امثال آن را بدهد و اتلاف عمر را با همه کوتاهیش تجویز نماید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر