دولت بایدن علنا تلاش میکند تا از جنگ با ایران اجتناب کند، اما مقامات آمریکایی همچنان با لفاظیهای آتشزا، آتش جنگ را شعلهور میکنند، چرا که خطر تشدید جنگ در غزه منجر به یک درگیری منطقهای گستردهتر شده است. جردن کوهن، تحلیلگر سیاست در موسسه کاتو و دارنده مدرک دکترای علوم سیاسی از دانشگاه جورج میسون 3 دسامبر در نشریه هیل نوشت: در 26 نوامبر، سناتور تام کاتن گفت که دولت بایدن برای پایان دادن به حملات به داراییهای ایالات متحده، باید تقابلی عظیم علیه ایران انجام دهد.
اعضای کنگره، دولت بایدن و مقامات دفاعی سابق، همگی این احساس را دارند که واشنگتن میتواند حرکت خود را به سمت درگیری مسلحانه برای مواجهه با حملات ایران سرعت ببخشد. اما با وجود اعتماد شاهینها، جنگ گستردهتر با ایران برای ایالات متحده و خاورمیانه فاجعه بار خواهد بود. صرف نظر از اهداف این ماموریت - از نابود کردن قابلیتهای هستهای ایران تا تغییر رژیم - تنها دو راه واقعی برای حمله مستقیم واشنگتن به ایران وجود دارد: کمپین هوایی و دریایی که برای تحمیل هزینههای قابلتوجه به ایران طراحی شده باشد یا تهاجم زمینی با پشتیبانی برتری هوایی و دریایی. با این حال، هر دو گزینه بیش از آنچه سیاستگذاران پیشنهاد میکنند غیرقابل دفاع هستند و منعکسکننده یک اشتباه اساسی در محاسبه قدرت نظامی ایران است.
کارزاری که متکی به نیروی هوایی و دریایی برای شکست دادن سریع ایران در تسلیم شدن باشد، با چالشهای مهمی روبهرو خواهد شد. ارتش ایران برای جلوگیری از چنین تهاجمی طراحی شده است و هزینههای قابلتوجهی را علیه هرگونه حمله احتمالی از طریق هوا یا دریا تحمیل میکند. آنها دارای موشکهای کروز برد 600 مایلی، سامانههای دفاع هوایی پیشرفته برد بلند، سامانههای دفاع هوایی کوتاه برد، موشکهای ضد هوایی، 3000 موشک بالستیک، 6000 مین دریایی و تواناترین هواپیماهای بدون سرنشین در منطقه هستند. در اصل، هر عملیات ترکیبی شامل جنگ هوایی و دریایی؛ نه تنها با محدودیتهای سنتی مواجه است که این کمپینها را به ندرت موفق میسازد، بلکه وارد کردن حملات انفرادی در خاک ایران احتمالا هزینههای بالایی برای هواپیماهای گرانقیمت ایالات متحده و سامانههای دفاع موشکی بالستیک خواهد داشت.
تحلیلگران قبلی شانس موفقیت یک کمپین متکی به نیروی هوایی و دریایی ایالات متحده را ارزیابی کردهاند. یک بازی جنگی در سال 2002 که برنامهریزان آمریکایی را ملزم به تغییر قوانین در اواسط درگیری کرد، نشان داد که ایران به راحتی میتواند کشتیهای آمریکایی را غرق کند. در سال 2012، مقامات پنتاگون تخمین زدند که چنین استراتژیای حداقل به 100هزار سرباز نیاز دارد. پس از تشدید تنشها با ایران در سال 2019، مقامات پنتاگون تخمین زدند نسخهای از این استراتژی که به دنبال نابودی تاسیسات تسلیحات هستهای ایران است، به حداقل 120هزار سرباز مستقر در سراسر خاورمیانه نیاز دارد. در حال حاضر (و بهرغم تخمینهای اخیر)، با توجه به افزایش هزینههای نظامی ایران، احتمالا به نیروهای بیشتری نیاز است. در نتیجه، ایالات متحده قادر نخواهد بود در استراتژی متکی به نیروی هوایی و دریایی برای غلبه بر ظرفیت نظامی ایران شرکت کند.
اگر قصد استفاده از نیروی هوایی و دریایی برای انجام عملیات زمینی باشد، ایران به همان اندازه آمادگی دارد. چنین حملهای مستلزم جذب هزینههای هنگفت برای دسترسی به عمق است. تحلیلگران تخمین میزنند که هر تهاجم زمینی به 1.6 میلیون نیروی آمریکایی نیاز دارد، تقریبا ده برابر آنچه که ایالات متحده در هر زمان به عراق متعهد شده بود. در این وضعیت، واشنگتن با سیزدهمین جمعیت مناسب برای خدمت در جهان، سیزدهمین خودروهای زرهی و توپخانه خودکششی جهان، نهمین توپخانه یدککش شده جهان و هشتمین موشک متحرک جهان روبهرو خواهد شد.
استراتژی ایران برای مبارزه با ایالات متحده حول محور ایجاد هرگونه حمله دریایی و هوایی پرهزینه، آهسته و پیشبینی شده با این فرض است که در نهایت آمریکاییها تمایل خود را به ادامه جنگ از دست خواهند داد. جنوب غرب تا منتهی الیه جنوب شرق ایران توسط آب محاصره شده است و از موشکهای ضد کشتی و ضد هوایی برای پوشش 2400 کیلومتری خط ساحلی جنوبی خود و همچنین بهرهبرداری از کمبود مین روبهای آمریکایی برای کاهش سرعت حمله دریایی استفاده خواهد کرد.
با کاهش سرعت جنگ، ایران به اراده سیاسی سیاستگذاران ایالات متحده و افکار عمومی آمریکا حمله خواهد کرد و در عین حال به خود زمان برای تصمیمگیری و حتی محاصره تنگه هرمز تا خلیج عمان میدهد. انتظار پیروزی آسان در برابر ایران، همچون تصور یادگیری پرواز در آسمان باز است. ابزار به سادگی وجود ندارد. بنابراین، امید است که بازدارندگی متقابل با موفقیت ادامه یابد و نه واشنگتن و نه تهران تصمیم به تشدید تنش نگیرند.