فاطمه علیها السلام براساس آیه تطهیر داراى مقام عصمت و براساس آیات سوره انسان از نظر ایمان و عمل و اخلاق بر تمام زنان آفرینش یگانه و یکتاست.
دختر رسول اسلام علیها السلام در دانش و بینش سرآمد زنان روزگار و در پیشگاه حضرت حق از اعتبار و ارزشى مافوق تمام اعتبارات و ارزش ها برخوردار است.
در مسئله ولادت آن جناب در روایات چنین آمده:
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله همراه على علیه السلام و عمّار و حمزه و منذر و عباس و دیگر صحابه در ابطح نشسته بود، ناگاه جبرییل به صورت اصلى خود در حالى که بال هایش مشرق و مغرب را پُر کرده بود بر حضرت نازل شد و ندا داد: یا محمّد! علىّ اعلى تو را سلام مى رساند و امر مى کند چهل شبانه روز از خدیجه دورى کن.
آن حضرت در آن چهل شبانه روز به امر حضرت ربّ العزّه روزها را روزه مى داشت و شب ها را تا صبح به عبادت مشغول بود.
در آن هنگام به خدیجه مرضیه پیام داد که نیامدن من نزد تو به دستور خداست، بر خود گمان بد مبر که خداوند عزیز روزى چند بار به وجود تو بر ملائکه مباهات مى نماید!!
چون چهل شبانه روز تمام شد امین وحى نزد آن جناب آمد و عرضه داشت:
خداوندت سلام مى رساند و مى فرماید: براى تحفه و کرامت من مهیا شو، پس میکاییل بر آن حضرت نازل شد و طبقى آورد که پارچه اى از سُندس بهشت روى آن بود و عرضه داشت: پروردگار مى فرماید: امشب به این طعام افطار کن، على علیه السلام مى فرماید: در آن چهل شب هرگاه وقت افطار مى شد، پیامبر صلى الله علیه و آله اجازه مى دادند هرکس بخواهد آن حضرت را ملاقات نماید ولى در شب چهلم فرمود: یا على! کنار در خانه بنشین و از ورود افراد ممانعت کن که این طعام بر غیر من حرام است، چون افطار شد طبق را گشود و در میان آن خوشه اى از خرما و انگور و جامى از آب دید، به اندازه لازم میل فرمود، آن گاه جبرییل به آب بهشت دستش را شست سپس به آن جناب گفت: امشب وظیفه دارى به منزل خدیجه بروى، از آن طرف خدیجه مى گوید: من در آن چهل شب با تنهایى ساختم، چون شب مى رسید درها را مى بستم و پرده را مى آویختم و چراغ را خاموش و پس از عبادت مى خوابیدم، شب چهلم خوابیده بودم که صداى در بلند شد، برخاستم و گفتم: کیست که جز محمّد را نیاید درِ این خانه را بزند که ناگهان صداى دلنواز رسول اسلام صلى الله علیه و آله را شنیدم که مى گوید: خدیجه منم! با عجله در را باز کرده و از آن جناب استقبال کردم و همان شب به نور مقدس دخترم زهرا منوّر شده و حامل آن امانت بزرگ الهى شدم «1»!
شیخ صدوق به سند معتبر از مفضل روایت مى کند که:
چون خدیجه با رسول اسلام صلى الله علیه و آله ازدواج کرد، زنان مکه بر اثر عداوتى که با پیامبر صلى الله علیه و آله داشتند از خدیجه جدا شدند و رفت و آمد با آن حسنه روزگار را ترک کردند، خدیجه کبرى از این جهت در غم و غصه بود تا به زهرا حامله شد، از آن وقت به بعد شادى عجیبى براى او آمد و با حمل خود به انس نشست و این معنا را از رسول خدا صلى الله علیه و آله پنهان مى داشت.
روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله بر او وارد شد، شنید خدیجه سخن مى گوید، پرسید: با که سخن مى گفتى؟ عرضه داشت: با فرزندى که در شکم دارم، حضرت فرمود:
آرى، اى خدیجه! اینک جبرییل به من خبر داد که این طفلى که در رحم دارى دختر است و اوست نسل طاهر با میمنت و برکت که خداوند نسل مرا از او به وجود مى آورد و از او امامان و پیشوایان دین به هم رسند و حق تعالى پس از انقطاع وحى آنان را خلیفه هاى خود گرداند.
چون موقع به دنیا آمدن فاطمه رسید، خدیجه کبرى به سوى زنان قریش فرستاد تا نزد او حاضر شوند، ایشان در جواب گفتند: ما را با تو کارى نیست، چون همسر یتیم فقیرى هستى، خدیجه از جواب متکبران دوران سخت اندوهگین شد، در این حالت چهار زن را نزد خود دید، از دیدن آنان وحشت کرد، ایشان گفتند: مترس که ما رسولان پروردگاریم، منم ساره زوجه ابراهیم، دوم آسیه بنت مزاحم که رفیق تو در بهشت است، سوم مریم دختر عمران، چهارم کلثوم خواهر موسى بن عمران.
خداوند، ما را براى کمک به تو فرستاده، در آن وقت زهرا علیها السلام متولد شد، در حالى که تمام هویت او را پاکى و پاکیزگى گرفته بود و نورى از او درخشیدن داشت که تمام جهان را روشن کرد، پس آن جناب به سخن آمد و گفت:
اشْهَدُ انْ لا الهَ الّا اللّهُ وَانَّ ابى رَسُولُ اللّهِ سَیِّدُ الْانْبِیاءِ وَانَّ بَعْلى سَیِّدُ الْاوْصِیاءِ وَوُلْدى سادَةُ الْاسْباطِ «2».
شهادت مى دهم که خدایى جز خداى یگانه نیست، مسلماً پدرم رسول خدا سرور همه پیامبران دست و همسرم سرور همه اوصیاست و فرزندانم سرور همه نسل ها هستند.
ابن بابویه از حضرت صادق علیه السلام روایت مى کند که:
فاطمه را نزد حضرت حق نُه نام است:
فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیّه، راضیه، مرضیه، محدّثه، زهرا.
امام صادق علیه السلام به یونس بن ظبیان فرمود:
مى دانى تفسیر فاطمه چیست؟ عرضه داشت: مرا خبر دهید، فرمود:
فُطِمَتْ مِنَ الشَّرِّ.
بریده شده از تمام آلودگى هاى باطن و ظاهر.
سپس حضرت فرمود:
اگر امیرالمؤمنین علیه السلام او را تزویج نمى کرد برایش در تمام جهان کفو و نظیرى نبود «3».
علامه مجلسى رحمه الله در ترجمه اسامى آن حضرت فرموده:
صدّیقه: معصومه.
مبارکه: دارنده کمالات و معجزات و اولاد کرام.
طاهره: پاکیزه از نقایص.
زکیّه: نموکننده در کمالات.
راضیه: خشنود به قضاى حق.
مرضیه: اسوه مردان راه حق و پسندیده اولیاى الهى.
محدَّثه: کسى که هم سخن با ملک است.
زهرا: نورانى به نور صورى و معنوى «4».
شیخ مفید و شیخ طوسى از عامّه روایت کرده اند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
فاطمه پاره تن من است، هر که او را شاد گرداند مرا شاد گردانده و هر که او را بیازارد مرا آزرده.
و نیز آن حضرت فرمود:
فاطمه عزیزترین مردم نزد من است «5».
شیخ طوسى از عایشه نقل مى کند:
کسى را در گفتار و سخن شبیه تر از زهرا به رسول خدا صلى الله علیه و آله ندیدم، چون فاطمه به نزد پیامبر صلى الله علیه و آله مى آمد او را خوش آمد مى گفت و دست هاى زهرا را مى بوسید و وى را بجاى خود مى نشاند «6».
ابن بابویه از حضرت مجتبى علیه السلام نقل مى کند:
شب جمعه مادرم را در محراب عبادت دیدم، پیوسته در رکوع و سجود بود تا صبح طالع شد، دائم براى مؤمنین و مؤمنات به اسم دعا مى کرد، به مادر گفتم: چرا براى خود دعا نمى کنى فرمود:
یا بُنَىَّ الْجارُ ثُمَّ الدّارُ «7».
اى فرزندم! اوّل همسایه سپس خود.
امام صادق علیه السلام مى فرماید:
روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله به خانه فاطمه آمد، جامه اش را از جُل شتر دید و دست هایش را در حال آسیا کردن و بچه اش را در حال شیردادن، اشک چشم رسول خدا صلى الله علیه و آله جارى شد و فرمود: اى دختر با ارزشم! تلخى هاى امروز دنیا را براى به دست آوردن حلاوت آخرت بچش.
حضرت زهرا علیها السلام عرضه داشت:
یا رسول اللّه! خدا را حمد مى کنم بر نعمت هایش و شکر مى کنم بر کرامت هایش؛
پس خداوند این آیه را فرستاد:
[وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى ] «8» «9».
و به زودى پروردگارت بخششى به تو خواهد کرد تا خشنود شوى.
حسن بصرى مى گوید:
فاطمه علیها السلام عابدترین فرد امّت بود، در عبادت حق آن قدر برپاى مى ایستاد تا پاى مبارکش ورم مى کرد!
وقتى رسول خدا صلى الله علیه و آله به او فرمود: براى زن چه چیزى بهتر است؟ عرضه داشت: نبیند مردى را و نبیند مردى او را، حضرت وى را به سینه گرفت و فرمود:
[ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ ] «10» «11».
برخى از [آنان از نسل ] برخى دیگرند.
راوندى در «نوادر» از امیرالمؤمنین علیه السلام آورده:
شخص نابینایى از دختر پیامبر اذن خواست وارد خانه شود، زهرا خود را از او پوشاند، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: به چه سبب خود را از او مستور کردى او که کور بود؟
عرض کرد: اگر او کور است ولى من بینا هستم، علاوه اگر در پرده نباشم رایحه مرا استشمام مى نماید، حضرت فرمود: شهادت مى دهم که تو پاره تن منى «12».
الهى قمشه اى آن حکیم فرزانه در وصف آن گل گلستان عصمت چنین سروده:
به برج معرفت گردون درخشان اخترى دارد
|
|
به جیب خود سپهر عشق تابان گوهرى دارد
|
|
|
|
به باغ وحى و بستان نبوت گلبنى باشد
|
|
که آن گلبن هزاران باغ گل در هر پرى دارد
|
به بستان ولایت تازه سرو قامتى بینى
|
|
که آن قامت چو غوغاى قیامت محشرى دارد
|
به چشم از کحل ادراک حقایق سرمه بینش
|
|
به گوش علم و ایمان گوهرى دارد
|
امیر دین از آن برج ولاى آسمان رفعت
|
|
به از مه یازده تابنده مهر انورى دارد
|
حسن خلق وحسین افسر على قدر ومحمّدفر
|
|
که او چون شاه صادق ماه مذهب جعفرى دارد
|
دگر موسى کاظم پس على فرزند دلبندش
|
|
که در ملک رضا آن والى حق کشورى دارد
|
دگر سلطان تقوى خسرو یکتا تقى دیگر
|
|
نقى پاک جان آن کو حسن فر عسگرى دارد
|
دگر غوث زمان قطب جهان آن معنى قرآن
|
|
امام انس و جان قائم ولى داورى دارد
|
|
|
|
گوشه اى از سخنان حکیمانه حضرت زهرا علیها السلام
براى آن حضرت سخنان و کلمات و سخنرانى هایى است که نشان دهنده دانش و بینش آن حضرت نسبت به حقایق ملکوتى و آسمانى است و این که سرچشمه علم و دانش او وحى است و آن حضرت را به روح اعظم اتصالى مافوق تعریف است، او مستقیماً در دامن ختم نبوت تربیت یافت و علوم اولین و آخرین را از آن جناب دریافت کرد.
فلاسفه و حکما و عرفا و اولیا بر خطبه اى که پس از وفات پیامبر صلى الله علیه و آله در مسجد النبى در دفاع از ولایت مطلقه امیرالمؤمنین علیه السلام انشاء کرد شرح ها و تفسیرها نوشته اند ولى تا به امروز تمام قدرتمندان عقلى از درک حقایق ملکوتى آن خطبه معطّل مانده اند!!
در آن خطبه اسرار ملکوت، حقایق عرفانى، مسائل مهم فلسفى، مسئله نبوت، برنامه ولایت، هنگامه محشر، اوضاع طبیعت و هستى، برنامه قرآن، آینده بشر و واقعیت هاى دیگر مورد بحث دختر پیامبر قرار گرفته که آن خطبه به تنهایى کتاب کاملى از علم و معرفت است که بدون سابقه ذهنى، در حضور انصار و مهاجر ایراد فرمودند.
علاوه بر آن خطبه در موقعیت هاى گوناگون، مسائل و مطالبى را القا فرموده اند که جمع آن مسائل و مطالب کتابى عظیم از حکمت الهى و عرفان آسمانى است.
بدون شک اگر بخواهم تمام سخنان آن دریاى معرفت را در این نوشتار بیاورم و به شرح و توضیح آن اقدام کنم به چند مجلد مى رسد، تنها براى نشان دادن گوشه اى از عظمت عقلى و شخصیت روحى آن حبیبه حق به جملاتى از آن جناب به نقل فقیه بزرگ سید ابن طاوس قناعت مى کنم:
خطبه حضرت زهرا علیها السلام به نقل از سید ابن طاووس
دختر با عظمت پیامبر، پس از رحلت پدر، بر اثر انحراف مسیر خلافت و حکومت به دست هواپرستان زمان، دچار انواع حوادث و مصایب و بلاها و طوفان ها و ابتلائات شد، حوادثى که مانند تیرگى شب به خیمه حیات هجوم آورد، در حدّى که از زبان حال آن معصومه نقل شده، اگر بلاهایى که پس از وفات پدر به سر من آمد به روزهاى روزگار مى ریختند تمام روزها تبدیل به شب تار مى شد.
در وزش آن طوفان هاى بنیان برانداز بسیارى از مردم دین و ایمان را به دنیاى فانى فروخته و آخرت باقى را براى مقدارى درهم و دینار و کرسى ریاست از دست دادند.
دختر پیامبر براى حفظ قرآن و زحمات انبیا و نگهدارى منصب سعادتبخش ولایت و امامت در برابر آن همه حادثه و بلا ایستادگى کرد و تابلوى گرانبهاى زیر را که درس ها براى امت تا روز قیامت در آن ثبت است از خود به یادگار گذاشت.
الْحَمْدُ للّهِ الَّذى لَمْ یَجْعَلْنى جاحِداً لِشَىْ ءٍ مِنْ کِتابِهِ.
خداى را سپاس گزارم که در برخورد با اینهمه حوادث و بلا و رنج و مشقّت و طوفان و ناراحتى دچار انکار چیزى از حقایق کتاب الهى نشدم.
اعتقاد به توحید و نبوّت و ملائکه و کتاب و روز قیامت و قرار در مدار اخلاق حسنه و اعمال صالحه را به عنایت الهى حفظ کردم، حوادث خطرى برایم در این زمینه ایجاد نکرد.
وَلا مُتَحَیِّراً فى شَىْ ءٍ مِنْ امْرِهِ.
خدا را شکر مى کنم در چیزى از امر الهى پس از وزیدن این همه بادهاى خطرناک اخلاقى و اجتماعى سرگردان و دودل نشدم.
راه برایم آشکار بود و حق در همه زمینه ها برایم از آفتاب روشن تر، سلوکم را در مسلک الهى ادامه دادم و با کمال یقین و پاک از شک و تردید وظایف الهى خود را انجام دادم.
اللّهُمَّ انِّى اسْئَلُکَ قَوْلَ التَّوابینَ وَعَمَلَهُمْ.
پروردگارا! آنچه براى من مهم است، این است که به صف بازگشتگان به سوى تو درآیم و گفتارم در مسئله توبه و عملم در برنامه بازگشت هم چون توّابین حقیقى به راستى و درستى باشد که طایفه توبه کنندگان در پیشگاه تو از ارزش بسیار عظیمى برخوردارند.
وَنَجاةَ الْمُجاهِدینَ وَثَوابَهُمْ.
اى خداوند مهربان! از تو مى خواهم راهم و نجاتم را، راه و نجات رزمندگان در راهت قرار دهى و از ثواب و خیرى که به مجاهدین فى سبیل اللّه عنایت مى کنى به من هم عنایت نمایى که سستى و عافیت طلبى را دشمنم و تمام علاقه و عشقم به این است که رزمنده اى خالص و مجاهدى پاک براى اعلاى کلمه حق باشم.
وَتَصْدیقَ الْمُؤْمِنینَ وَتَوَکُّلَهُمْ.
الهى! قلبم را هم چون قلب مؤمنان واقعى آراسته به تصدیق نسبت به همه واقعیات قرار بده و آن جایگاه ملکوتى را به نور صدق و صفا منوّر گردان، الهى اعتماد و توکّلم را بر خود همانند اعتماد و توکل انبیا بر خویش قرار داده.
اذا تَوَفَّیْتَ نَفْسى وَقَبَضْتَ رُوحى فَاجْعَلْ روحى فِى الْارْواحِ الرّابِحَةِ، وَاجْعَلْ نَفْسى فى الْانْفُسِ الصّالِحَةِ، وَاجْعَلْ جَسَدى فِى الْاجْسادِ الْمُطَهَّرَةِ وَاجْعَلْ عَمَلى فِى الْاعْمالِ الْمُتَقَبَّلَةِ.
پروردگارا! چون عمرم سرآمد و روحم را قبض کردى، پس روحم را در ارواح رابحه و نفسم را در نفوس صالحه و بدنم را در ابدان مطهّره و اعمالم را در اعمال قبول شده قرار بده.
احتمالًا معناى ارواح رابحه، ارواح انبیاى اولوالعزم و انفس صالحه، نفوس آن بزرگواران و اجساد مطهّره، اجساد شهداى راه حق و حقیقت باشد که از هر منت و برنامه اى آزادند.
سُبْحانَ مَنْ یَعْلَمُ خَواطِرَ الْقُلوبِ، سُبْحانَ مَنْ یُحْصى عَدَدَ الذُّنوبِ، سُبْحانَ مَنْ لا تَخْفى عَلَیْهِ خافیةٌ فى الْارْضِ وَالسَّماءِ.
پاک و منزه از هر عیب و نقصى است خداوندى که بر تمام آنچه بر قلوب بندگان مى گذرد آگاه است، پاک و منزه است پروردگارى که شماره عدد ذنوب گنهکاران در پیشگاهش معلوم است، پاک و مبرّاست خداوندى که هیچ چیزى در زمین و آسمان از حضرتش پوشیده نیست.
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَمْ یَجْعَلْنى کافِراً لِانْعُمِهِ وَلا جَاحِداً لِفَضْلِهِ، فَالْخَیْرُ فیهِ وَهُوَ اهْلُهُ.
اللَّهُمَّ قَدْ تَرى مَکانِى وَتَسْمَعُ کَلامى وَتَطَّلِعُ عَلى امْرى وَتَعْلَمُ ما فى نَفْسى وَلَیْسَ یَخْفى عَلَیْکَ شَىْ ءٌ مِنْ امْرى.
سپس و حمد مى کنم آن وجود مقدسى را که به من توفیق داد، تا از ناسپاسى نسبت به نعمت هایش و انکار فضایلش آزاد باشم، تمام خیر در اوست و او اهل خیر است. الهى! جایم را مى بینى و کلامم را مى شنوى و بر تمام امورم آگاهى و آنچه در وجود من است مى دانى و چیزى از برنامه هاى باطن و ظاهر من بر تو پوشیده نیست.
اللّهُمَّ انْزِع الْعُجْبَ وَالرِّیاءَ وَالْکِبْرَ وَالْبَغْى وَالْحَسَدَ وَالضَّعْفَ وَالشَّکَّ وَالْوَهْنَ وَالضُّرَّ وَالْاسْقامَ وَالْخِذْلانَ وَالْمَکْرَ وَالْخَدیعَةَ وَالْبَلِیَّةَ وَالْفَسادَ مِنْ سَمْعى وَبَصَرى وَجَمیعِ جَوارِحى وَخُذْ بِناصِیَتى الى ما تُحِبُ وَتَرْضى «13».
الهى! خودبینى و ریا و تکبر و تجاوز و حسد و سستى و شک و بى حسى و خسارت و دردها و خوارى و مکر و حیله و بلا و فساد را از گوش و چشم و تمام جوارح من ریشه کن فرما و مرا در مسیر عشق و رضایت خود قرار بده.
حیات مادى و معنوى در نظر حضرت زهرا علیها السلام
در روایات بسیار مهم در کتب معتبر آمده که:
مردى از سر کار بازار به خانه رفت، همسرش وى را پریشان حال دید، سبب پریشانى وى را که از چهره اش آشکار بود پرسید، در پاسخ زن گفت: امروز در میان مغازه براى مدّتى به فکر عاقبت و قیامت خود افتادم که در آن روز جاى من کجاست: بهشت یا جهنم؟ برایم معلوم نشد، مرا سخت افسرده کرد، اکنون با اضطراب و وحشت و پریشانى و ناراحتى به خانه آمده ام و از تو مى خواهم مرا از این رنج نجات دهى، زن به همسرش گفت: از دست من براى تو چه کارى برمى آید؟ جواب داد: نزد حضرت زهرا علیها السلام برو که آن مخدّره عالم به حقایق است و از آن حضرت عاقبت مرا بپرس!
زن به خانه حضرت زهرا علیها السلام رفت و عین گفتار شوهرش را به آن بانوى عصمت عرضه داشت، حضرت در پاسخ وى گفت: به همسرت بگو: اگر در امور حیات مادى و معنوى هماهنگ با قرآن زندگى کرده باشى مسلماً اهل بهشت ورنه به عذاب الهى دچار خواهى شد.
دختر با عظمت پیامبر در علم و عمل، در اخلاق و کردار، در زهد و عبادت، در فضیلت و کمال، در شوهردارى و خانه دارى، در تربیت اولاد در تمام روزگار و در همه دهر موجودى عالى و بى نمونه است، تا جایى که بر تمام زنان جهان واجب است در تمام امور حیات از آن حضرت پیروى کرده و به آن جناب تأسّى جویند تا خیر دنیا و آخرت خویش را تأمین نمایند.
حیات الهى بانوى دوسرا به طور مفصّل در کتب حدیث و کتب تاریخ آمده و به وسیله دانشمندان بزرگ شیعه و سنى به رشته تحریر کشیده شده و از بدو ولادت تا شهادت آن بانوى دو سرا را به نحو تحلیلى نگاشته اند، شما مى توانید زندگى آن مقام با عظمت ملکوتى را در آن کتب که بین مردم مشهور و در تمام کتابخانه ها هست بخوانید.
--------------------------------------------------------------
(1)- العدد القویة: 220؛ من احوال الصدیقة الطاهرة علیها السلام؛ بحار الأنوار: 16/ 78، باب 5، حدیث 20.
(2)- الأمالى، شیخ صدوق: 593، المجلس السابع والثمانون، حدیث 1؛ بحار الأنوار: 16/ 80، باب 5، حدیث 20.
(3)- علل الشرایع: 1/ 178، باب 142، حدیث 3؛ الخصال: 2/ 414، حدیث 3؛ بحار الأنوار: 43/ 10، باب 2، حدیث 1.
(4)- بحار الأنوار: 43/ 10، باب 2، حدیث 1.
(5)- الأمالى، شیخ طوسى: 24، المجلس الأول، حدیث 30؛ الأمالى، شیخ مفید: 259، المجلس الحادى والثلاثون، حدیث 2؛ بحار الأنوار: 43/ 23، باب 3، حدیث 17.
(6)- الأمالى، شیخ طوسى: 400، المجلس الرابع عشر، حدیث 892؛ بحار الأنوار: 43/ 25، باب 3، حدیث 22.
(7)- علل الشرایع: 1/ 181، باب 145، حدیث 1؛ وسائل الشیعة: 7/ 112، باب 42، حدیث 8884.
(8)- ضحى (93): 5.
(9)- المناقب: 3/ 342؛ بحار الأنوار: 43/ 85، باب 4، حدیث 8.
(10)- آل عمران (3): 34.
(11)- المناقب: 3/ 341؛ بحار الأنوار: 43/ 84، باب 4، حدیث 7.
(12)- النوادر، راوندى: 13؛ بحار الأنوار: 43/ 91، باب 4، حدیث 16. (13)- فلاح السائل: 173، الفصل التاسع عشر، بحار الأنوار: 83/ 66، باب 39، حدیث 4.
برگرفته از کتاب عرفان اسلامى ج 11 نوشته حضرت استاد حسین انصاریان