مقدمه
در رابطه با شخصیت نگین جهان و جنان حضرت فاطمه علیها السلام، پژوهش های مختلفی با رویکردهای تاریخی، حدیثی، کلامی و قرآنی از سوی محققان صورت گرفته است. در آیات متعددی از قرآن، به حضرت فاطمه علیها السلام اشاره شده است. درباره شمارگان آیات مربوط به حضرت فاطمه علیها السلام، نظرات متفاوتی ارائه شده است.گاهی از 60 آیه در 41 سوره قرآن،[1] و گاهی از 135 آیه در 67 سوره نام برده اند.[2] عبدالحسین بن محمد علی خوشنویس اصفهانی، در کتاب خود 10 آیه قرآن را درباره حضرت فاطمه علیها السلام مورد بحث قرار داده است.[3] ابوالفضل واصف نیز در کتاب فاطمه زهرا علیها السلام از نظر آیات قرآن، 30 آیه را منطبق با شأن حضرت فاطمه علیها السلام می داند که بر آن حضرت تأویل یا تطبیق شده اند.[4] کم یا زیاد بودن تعداد آیات مربوط به حضرت فاطمه علیها السلام به خاطر نوع انتخاب و گزینش نویسندگان است. گاهی شأن نزول آیات مربوط به ایشان بوده و گاهی تأویل و بطن آیه مربوط به حضرت فاطمه علیها السلام است و گاهی نیز آیه به ایشان تفسیر شده یا حضرت فاطمه علیها السلام از مصادیق آن شمرده و به اصطلاح تطبیق شده است. بعضی از آیات تنها بر شخصیت حضرت زهرا علیها السلام دلالت دارد.
از آنجا که بررسی همه آیات از حوصله این نوشتار خارج است، به مهم ترین آن ها که در کتب اهل سنت نیز بیان شده است، می پردازیم.
1. آیه مباهله
یکی از آیاتی که شأن نزول آن مربوط به حضرت فاطمه علیها السلام است، آیه 61 آل عمران یا همان آیه «مباهله» است:
فَمَنْ حاجَّک فیهِ من بَعْدِمَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبنَاءَنَا وَأَبنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ؛ هر گاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آن ها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
واژه «مباهله» در اصل به معنای تضرع و زاری، و در اصطلاح به معنای آن است که دو نفر همدیگر را لعن و نفرین و درخواست عذاب و بلا کنند و از خداوند بخواهند دروغگو را رسوا نماید.[5] درباره شأن نزول آیه گفته شده است:
گروهی از مسیحیان نجران خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند و درباره حضرت عیسی علیه السلام گفت و گو کردند. آنان حضرت عیسی علیه السلام را فرزند خدا می دانستند و تولد فرزندی بدون پدر را باور نمی کردند و به سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله درباره تولد حضرت عیسی علیه السلام اعتراض می کردند. پس از لجاجت و نپذیرفتن استدلال پیامبر صلی الله علیه و آله و به قول فخر رازی، پس از به پایان رسیدن مرحله سخن، دستور مباهله نازل[6] و قرار شد فردا با هم مباهله کنند. پیامبر صلی الله علیه و آله به مسیحیان نجران فرمود: «طرفین دست به سوی آسمان بلند کنیم و از خداوند بخواهیم که جبهه حق را پیروز گرداند و جبهه باطل و دروغگو را ریشه کن نماید ». فخر رازی در تفسیر معروف خود روایتی آورده است که پیامبر صلی الله علیه و آله از منزل خارج شد و بر شانه مبارکش جامه ای از موی سیاه بود. حسین علیه السلام را بر دوش (یا در آغوش ) خود داشت و دست حسن علیه السلام را گرفته بود و فاطمه علیها السلام پشت سر ایشان و علی علیه السلام، پشت سر فاطمه (ع) به طرف محل مباهله به راه افتادند. پیامبر صلی الله علیه و آله به عزیزانش فرمود: «هر گاه من دعا کردم، شما آمین بگویید».[7] پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: «اللهُمَّ هؤُلاء اَهلِی؛[8] پروردگارا اینان اهل بیت من هستند». پس رو به آنان کرد و فرمود: «چون من دعا کردم، شما آمین بگویید».[9] در روز مورد توافق طرفین که مشهور مورخان این رویداد را در سال دهم و برخی در سال نهم ذکر کرده اند، وقتی اسقف مسیحیان پیامبر صلی الله علیه و آله را دید که با بهترین عزیزانش پا در میدان گذاشته است، ترس او را فراگرفت و گفت: «ای گروه نصارا! من چهره هایی را می بینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از جایش بر کنَد، خدا به حرمت آن ها آن کوه را از جا بر می کند. پس با او مباهله نکنید که نابود می شوید و تا روز قیامت، یک نصرانی بر روی زمین باقی نمی ماند».[10] به همین دلیل آن ها از مباهله منصرف شدند و با قبول تعهداتی با پیامبر صلی الله علیه و آله مصالحه کردند.
اصل شأن نزول فوق بیش از 51 طریق و از 39 نفر از اهل بیت علیهم السلام، صحابیان و تابعان حکایت شده است.[11] زمخشری این آیه را قوی ترین دلیلِ برتری اصحاب کساء بر دیگران دانسته است.[12] آلوسی می گوید:«دلالت آیه بر فضیلت آل پیامبر صلی الله علیه و آله برای هر مؤمنی بی تردید است».[13]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به جای «نساءنا» (که کلمه جمع، و حداقل آن سه نفر است) تنها حضرت فاطمه علیها السلام را برای مباهله همراه برد و حال آن که در آن زمان چندین نفر از امّهات المؤمنین حضور داشتند، ولی آن حضرت هیچ کدام از همسران خود را برای مباهله نبرد؛ زیرا او باید کسانی را به همراه می برد که اگر نبی نباشند، شریک کار رسالت و نبوت او باشند و حضرت فاطمه علیها السلام چنین بود. در مباهله باید دروغ گویان رسوا شوند؛ بنابراین اگر پیامبر صلی الله علیه و آله کسی را می بُرد که در عمر خود دروغ گفته باشد، دیگر او نمی توانست بر دروغ گویان لعنت بفرستد؛ زیرا خودش از اول دروغ گفته است.
نکته مهم دیگر آنکه آیه فوق، نمودار هم طرازی فاطمه علیها السلام با پیامبر صلی الله علیه و آله و سایر معصومین علیهم السلام است؛ زیرا به نظر علامه طباطبایی رحمه الله در جریان مباهله، حضرت با همسر و فرزندانش هم در اصل مدعا (اینکه حق با آنان است) و هم در دعوت به حق، با پیامبر صلی الله علیه و آله اسلام شریک بوده اند؛ زیرا کلمه «الکاذبین» به صورت جمع آمده است و اگر طرف دعوا و دعوت تنها شخص پیامبر صلی الله علیه و آله می بود، چنین تعبیری آورده نمی شد.[14]
بنابراین گرچه نبوت و دریافت وحی تشریعی مختص به وجود حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله است، اما ولایت که یکی از شئون آن، دعوت به حقایق الهی است در اهل بیت آن حضرت از جمله حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نیز وجود دارد.
2. آیه تطهیر
یکی دیگر از آیات قرآن که ناظر به فضیلت حضرت فاطمه علیها السلام است، آیه تطهیر است: «إنَّما یریدُ اللّه لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهیراً؛[15] خدا فقط می خواهد پلیدی و [گناه] را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد».
لفظ «إِنّما» در زبان عربی، بیان کننده حصر و انحصار مطلبی است. به گفته علامه طباطبایی رحمه الله، آیه شریف تطهیر دارای دو انحصار است که عبارتند از: انحصار اراده و خواست خداوند متعال در تطهیر و دور کردن پلیدی و انحصار این عصمت و دوری از پلیدی ها و عیوب در اهل بیت علیهم السلام.[16]
راغب اصفهانی درباره معنای «رجس» می نویسد: «رجس، چیز پلید است و آن بر چهارگونه است: رجس طبعی، رجس عقلی، رجس شرعی و رجسی که جامع همه این هاست؛ مانند میته».[17]
«اهل البیت»، اصطلاحی ترکیب یافته از دو کلمه «اهل» و «بیت» است. اگر چه «اهل البیت» در لغت و در عرف قرآن، بر همه کسانی که با صاحب بیت ارتباط دارند و از نظر عرف اهل آن خانه محسوب می شوند مانند همسر انسان اطلاق می شود؛ چنانکه بر همسر حضرت ابراهیم علیه السلام اطلاق شده است،[18] اما «اهل البیت» در آیه تطهیر به دلالت روایات متواتر پیامبر صلی الله علیه و آله و نیز دلایلی که در متن آیه تطهیر وجود دارد، معنای لغوی و عرفی آن مراد نبوده؛ بلکه مقصود پنج تن آل عبا هستند. سیوطی در کتاب خود که از معروف ترین کتب احادیث تفسیر قرآن اهل سنت است، حدود 20 حدیث در ذیل این آیه نقل کرده است که در 15 حدیث از آن ها آمده است که آیه فوق درباره پنج تن مقدس، یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام و حسن و حسین علیه السلام نازل شده است.[19]
روایات فراوانی درباره «حدیث کساء» به طور اجمال وارد شده است که از همه آن ها چنین استفاده می شود که پیامبر صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام و حسن و حسین(ع) را فرا خواند و یا به خدمت او آمدند و عبایی بر آن ها افکند و گفت: «اَللّهُمَّ لِکلِّ نبِی اَهْلا وَ اِنَّ هؤُلاَءِ اَهْلِی؛ خداوندا! هر پیامبری خاندانی دارد و این ها خاندان منند.». در این هنگام آیه فوق نازل شد. دانشمند معروف، حاکم حسکانی نیشابوری در شواهد التنزیل این روایات را به طرق متعدد از راویان مختلفی گردآوری کرده است.[20]
برخی با توجه به اینکه ابتدا و انتهای آیات درباره زنان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است، گمان کرده اند که شأن نزول این آیه نیز همسران نبی اکرم صلی الله علیه و آله است؛[21] اما قرائنی نشان می دهد که این ادعا تنها اجتهادی بی دلیل در برابر نص است که اعتباری ندارد. این قرائن عبارتند از:
1. قرآن کریم در مواردی به نحو خاصی و با عتاب با زنان پیامبراکرم صلی الله علیه و آله سخن گفته است.[22] در نتیجه آن ها نمی توانند «مطهرون» باشند.
2. در این آیات بعد از 20 ضمیر جمع مؤنث، لحن خداوند عوض و به جای آن ضمیر مذکر آورده شده است و این، بزرگ ترین قرینه است که باید از ظهور سیاقِ ادعا شده، دست برداشت و نباید آیه تطهیر را خطاب به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله دانست.
3. پیامبر صلی الله علیه و آله به مدت شش ماه یا بیشتر هر روز صبح برای اقامه نماز به مسجد مشرف می شد، بر در منزل فاطمه علیها السلام و علی علیه السلام می ایستاد و می فرمود: «اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البیتِ وَ یطَهِّرَکُم تَطهیرًا».[23]
4. هیچ یک از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله ادعا نکرده اند که آیه تطهیر شامل ما نیز می شود، بلکه خلاف آن را نقل کرده اند.
5. الف و لام در کلمه «اهل البیت»، برای عهد است و به حادثه ای که اتفاق افتاده است، اشاره دارد؛ یعنی کلمه «اهل البیت » مانند کلمه «یوم الدار » است. هم چنانکه «یوم الدار» عنوان مشخص برای روزی است که پیامبر صلی الله علیه و آله عده ای را در خانه ابوطالب جمع کرد و نبوتش را اعلام فرمود، «اهل البیت » نیز عنوان خاصی است که از کسانی حکایت می کند که در خانه معین و در روز معینی زیر عبای پیامبر صلی الله علیه و آله بوده اند.
3. سوره کوثر
سوره کوثر کوچک ترین سوره قرآن و جزء پر بارترین و پر برکت ترین سوره های قرآن است. کلمات این سوره، یعنی «اعطینا»، «کوثر»، «صلّ لربک وانحر» در هیچ جای دیگر قرآن بیان نشده است. در حقیقت این سوره دربرگیرنده سه پیشگویی بزرگ است:
1. از یک سو اعطای خیر کثیر را به پیامبر صلی الله علیه و آله نوید می دهد؛
2. از سوی دیگر خبر می دهد که نسل و دودمان پیامبر صلی الله علیه و آله به طور فراوان در جهان وجود خواهند داشت.
3. از سوی دیگر خبر می دهد که دشمنان او ابتر خواهند بود.
درباره شأن نزول این سوره گفته اند زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله دو فرزندش «عبدالله» و «قاسم» را از دست داد و دشمنان آن حضرت برای تضعیف روحیه او زبان به طعن و شماتتش گشودند، عاص بن وائل او را ابتر خواند[24] که در لغت عرب به معنی دم بریده است و به شخصی که نسلش منقطع شده باشد، اطلاق می شود.[25] خدای سبحان با نزول این سوره پیامبرش را خشنود کرد و فرمود: «إِنَّا أَعْطَیناک الْکوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّک وَ انْحَرْ إِن شانِئَک هُوَ الْأَبْتَرُ؛ ما کوثر را به تو عطا کردیم، پس به شکرانه این نعمت، برای پروردگارت نماز بگذار و شتر قربانی کن؛ همانا که دشمن تو ابتر و مقطوع النسل است».
کوثر از ریشه کثرت، و مراد از آن خیر فراوان است.[26] صاحب نظران درباره مصداق «کوثر»، دیدگاه های متعددی را بیان کرده اند تا جایی که فخررازی در تفسیر کبیر 15 مصداق برای آن شمرده است؛[27] مانند نبوت، قرآن، کثرت اصحاب و یاران و نهری در بهشت. برخی مفسران، 26 قول نقل کرده اند که مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله در المیزان نیز به آن اشاره کرده است.[28]
توجه به خصوصیت های واژه «کوثر» و «ابتر» ما را به این نکته رهنمون می سازد که تمام مصادیق ارائه شده، یا از جهت جری و تطبیق و یا بیان مصداق اخروی آن است؛ در حالی که سؤال این است که در زمان نزول سوره، چه چیزی مصداق کوثر است که همه بدگویی هایی را که مشرکان به پیامبر صلی الله علیه و آله داده بودند، پاسخ دهد، قابلیت دوام داشته باشد و از او چیزهای زیادی منشعب شود و در عین حال جنبه منت گذاری خداوند بر پیامبرش را با خود همراه داشته باشد؟ تمام این موارد فقط در وجود حضرت فاطمه زهرا علیها السلام جمع می شود که خداوند نسل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را از طریق ایشان تداوم بخشید و نسل خلافت از رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز از فرزندان ایشان ادامه پیدا کرده است.[29]
به نظر علامه طباطبایی رحمه الله با در نظر گرفتن اینکه کلمه «ابتر» در ظاهر به معنای مقطوع النسل است، چنین به دست می آید که منظور از کوثر، تنها و تنها کثرت ذریه ای است که خدای تعالی به آن جناب ارزانی داشته است. شاهد دیگر علامه بر این معنا، روایاتی است که بیان می دارد سوره مورد بحث در پاسخ کسی نازل شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله را به نسل نداشتن زخم زبان زد و این زخم زبان هنگامی بود که قاسم و عبدالله دو فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفتند.[30]
فخر رازی، مفسر بنام و متعصب اهل سنت، بر این واقعیت به عنوان یکی از معانی احتمالی کوثر معترف است و می گوید:
مراد از کوثر، فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله است؛ چون این سوره در ردّ کسی که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله طعن زد که فرزند ندارد، نازل شد؛ لذا معنای کوثر آن است که خداوند نسلی را به او عطا فرمود که در گذر زمان باقی ماندند. ملاحظه کن! چقدر از اهل بیت به قتل رسیدند، در عین حال جهان پر از فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله است، در حالی که از بنی امیه فرد قابل اعتنایی باقی نمانده است. ببین که چه میزان در میان آنان از علمای بزرگ به چشم می خورد، مثل باقر و صادق و کاظم و رضا(ع) و نفس زکیه و امثال آنان.[31]
فهرست منابع
کتب
1. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، قم: دارالفکر، 1399ق.
2. ابن طاووس، علی بن موسی ، سعد السعود، قم: دارالذخائر، [بی تا].
3. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر)، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1419ق.
4. آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1415 ق.
5. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران: بنیاد بعثت، 1416ق.
6. حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران: سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1411ق.
7. حلو، محمدعلی، ما نزل من القرآن فی شأن فاطمه الزهرا علیها السلام، چاپ دوم، بیروت: دارالکتاب الاسلامی، 1385 ق.
8. رازی، فخرالدین محمد بن عمر، مفاتیح الغیب (تفسیر کبیر)، بیروت: دار احیاء التراث العربی،1420ق.
9. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، چاپ چهارم، دمشق: دارالقلم، 1416ق.
10. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت: دارالکتاب العربی، 1407ق.
11. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمان بن کمال الدین و محمد بن احمد محلی، تفسیر الجلالین، چاپ اول، بیروت: مؤسسة النور للمطبوعات، 1416 ق.
12. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1417ق.
13. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ سوم، تهران: ناصر خسرو، 1372ش.
14. قدسی خوشنویس، عبدالحسین و سید جواد میرشفیعی، سیمای حضرت فاطمه علیها السلام در قرآن کریم، چاپ دوم، تهران: نورالاصفیاء، 1382ش.
15. مؤید، علی حیدر، فضائل فاطمه الزهراء علیها السلام فی الذکر الحکیم، قم: مکتبه الحیدریه،1380ش.
16. واصف، محمد، فاطمه زهرا علیها السلام از نظر آیات قرآن، قم: دارالنشر، 1351 ش.
مقالات
1. قضایی، محمدرضا، «بررسی مصداق کوثر در سوره کوثر در تفاسیر روائی شیعه و سنی»، دوفصلنامه پژوهش های تفسیر تطبیقی، شماره دهم، دوره پنجم، 1398، ص 150 _ 127.
پی نوشت ها:
[1] محمدعلی حلو، ما نزل من القرآن فی شأن فاطمه الزهرا(.
[2] علی حیدر مؤید، فضائل فاطمه الزهرا(ع) فی الذکر الحکیم.
[3] عبدالحسین قدسی خوشنویس و سیدجواد میرشفیعی، سیمای حضرت فاطمه(ع) در قرآن کریم.
[4] محمد واصف، فاطمه زهرا(ع) از نظر آیات قرآن.
[5] احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج 1، ص 311.
[6] فخر الدین محمد بن عمر رازی، مفاتیح الغیب (تفسیر کبیر )، ج 8، ص 246.
[8] سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 630.
[9] جلال الدین عبدالرحمان بن کمال الدین سیوطی و محمد بن احمد محلی، تفسیر الجلالین، ص 61.
[10] فخر الدین محمد بن عمر رازی، مفاتیح الغیب (تفسیر کبیر)، ج 8، ص 247.
[11] علی بن موسی ابن طاووس، سعد السعود، ص 91.
[12] محمود بن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 1، ص 370.
[13] محمود بن عبدالله آلوسی، روح المعانی، ج 2، ص 181.
[14] سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 225.
[16] سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 309.
[17] حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 342.
[19] جلال الدین عبدالرحمان بن کمال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 5، ص 198.
[20] عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل، ج 2، ص 18.
[21] اسماعیل بن عمر ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر)، ج 6، ص 370.
[23] عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل، ج 2، ص 18.
[24] جلال الدین عبدالرحمان بن کمال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 6، ص 401.
[25] حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 36.
[26] فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 836.
[27] فخر الدین محمد بن عمر رازی، مفاتیح الغیب (تفسیر کبیر)، ج 32، ص 317 - 313.
[28] سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 370.
[29] محمدرضا قضایی و دیگران، «بررسی مصداق کوثر در سوره کوثر در تفاسیر روائی شیعه و سنی»، ص 150 - 127.
[30] سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص370.
[31] فخر الدین محمد بن عمر رازی، مفاتیح الغیب (تفسیر کبیر)، ج 32، ص 313.