قرآن کریم منکر این است که مسیح ع این آراء و عقاید(خرافی)رابه مسیحیان القاء نموده و آن را در بینشان ترویج کرده باشد، بلکه مسیحیان در این عقاید دینی ازرؤسای خودتقلید کرده و هنوز هم می کنند و بطور تعبد و کورکورانه تسلیم دستورات ایشانند ورؤسا هم این عقائد را از بت پرستان قدیم گرفته بودند، همچنانکه قرآن کریم فرمود: و قالت الیهود عزیزابن الله و قالت النصاری المسیح ابن الله، ذلک قولهم بافواههم، یضاهون قول الذین کفروا من قبل، قاتلهم الله انی یؤفکون، اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابامن دون الله و المسیح ابن مریم، و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا لا اله الا هو سبحانه عما یشرکون... (5).
و منظور از این کفاری که می فرماید یهود و نصارا از ایشان الگو گرفتند، نمی تواند عرب جاهلیت و بت پرستی ایشان باشد که معتقد بودند ملائکه دختران خدایند، برای اینکه اعتقاد
............................................ (5)یهود گفت: عزیز پسر خدا است و نصاراگفتند: مسیح پسر خدا است، این سخنی است که(بدون فکر و سند و تنها به لقلقه)زبانشان می گویند، مثل اینکه از سخنان کفاری که قبل از ایشان بودند الگوگرفته اند، خدایشان بکشد، که چه دروغهائی می تراشند، یهودیان احبار خودو مسیحیان رهبانهای خود را به جای خدای تعالی ارباب خود گرفتند و نیز مسیح پسر مریم را خدای خود اتخاذ نمودند با اینکه مامور نشده بودند مگر به اینکه معبودی واحد را عبادت کنند که هیچ معبودی جز اونیست و منزه است خدا از آن شرک که می ورزند.سوره توبه، آیه 31.
صفحه : 480
یهود و نصارا به اینکه خدا فرزند دارد از نظر تاریخ قدیم تراز ایامی است که با عرب جاهلیت تماس پیدا نموده، با آنها اختلاط پیدا کنند، مخصوصا اعتقاد یهود که معلوم است قدیم تر ازاعتقاد نصارا است با اینکه ظاهر جمله: من قبلاین است که یهود و نصارا عقائد خرافی خودرا از کفاری گرفتند که قبل از آمدن این دو کشیش می زیسته اند، علاوه بر اینکه بت پرستی عرب جاهلیت مذهبی بود که از دیگران به ایشان منتقل شده بود و خود مبتکر آن نبودند.
می گویند: اولین کسی که بت را بر بام کعبه نصب کرد و مردم را به پرستش(و یا حداقل تعظیم)آن دعوت کرد، عمرو بن لحی بود که معاصر با شاپور ذو الاکتاف بوده، درآن ایام بزرگ قوم خود در مکه بوده و با قدرتی که داشته، پرده داری کعبه را به خود اختاص داده بود، سپس سفری به شهر بلقاء که در اراضی شام واقع شده بود رفت، در آنجا به مردمی برخورد که بت هائی داشتند و آنها را می پرستیدند، از ایشان وجه این عملشان را پرسید، گفتند: این بت هاارباب ما هستند که ما آنها را به شکل هیکل های علوی(آسمانی)واشخاصی(نیرومند)از بشرساخته ایم و با پرستش آنها از آن هیکل ها یاری می گیریم و باران طلب می کنیم و آنها برای ماباران می فرستند، عمرو بن لحی از ایشان خواست یکی از بت هایشان را به وی بدهند، ایشان هبل را به او دادند، عمرو هبل را با خود به مکه آورد و بر بام کعبه نصب نموده، مردم را به پرستش آن دعوت نمود، البته بت اساف و نائله به صورت یک زن و شوهر نیز با او بود، مردم رادعوت کرد که آن دو بت را هم بپرستند و با پرستش آنها به سوی خدا تقرب بجویند.(1) و از عجائب امر این است که قرآن اسامی چند بت را ذکر کرده که مربوط به اعراب زمان نوح بوده اند و قرآن شکوه نوح از بت پرستی قومش را اینطور نقل فرموده: و قالوا لا تذرن آلهتکم و لا تذرن ودا و لا سواعا و لا یغوث و یعوق و نسرا (2).
علاوه بر اینکه مذهب و ثنیت که در روم و یونان و مصر و سوریه و هند بود، به نقاطیهودنشین و نصرانی نشین یعنی فلسطین و حوالی آن نزدیک تر و انتقال عقائد واحکام دینی آنان به میان اهل کتاب آسان تر و اسباب این انتقال فراهم تر بود.
پس نمی توانیم بگوئیم منظور از کفاری که عقائد کفرآمیز اهل کتاب از قبیل فرزندی عیسی برای خدا و امثال آن از کفار گرفته شده چون شبیه به عقائد ایشان است عرب جاهلیت است بلکه منظور وثنیت قدیم هند و چین و وثنیت غرب یعنی روم و یونان و شمال آفریقا است،
............................................ (1)نقل از کتاب ملل و نحل ج 2 ص 233 و غیره. (2)خدایا این مردم به یکدیگر سفارش کردند که زنهار خدایان خود را رها مکنید و دست از خدای ود و خدای سواع و یغوث و یعوق و نسر برندارید.سوره نوح، آیه 23.
صفحه : 481
همچنانکه تاریخ هم نظیر این عقائد که در اهل کتاب موجود است یعنی عقیده پدر و فرزندی، تثلیث، صلیب، فداء و امثال آن را از ایشان حکایت نموده، و این از حقایق تاریخی است که قرآن شریف آن را بیان می کند.
و نظیرآیات سابق در دلالت بر این حقیقت آیه زیر است که می فرماید: قل یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم غیر الحق و لا تتبعوااهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا کثیراو ضلوا عن سواءالسبیل(1) و بیان می کند غلو اهل کتاب در دین و به غیر حق، همان تقلیدی است که از هوا و هوس مردم گمراه کردند، مردمی که قبل از ایشان بودند.
واین آیه خود شاهد دیگری است بر اینکه مراد از جمله: یضاهون قول الذین کفروامن قبل...در آیه سوره توبه عرب جاهلیت نیست، چون کفاری را که اهل کتاب آنان از آنان پیروی کردند چنین توصیف کرده که(بسیاری از مردم را گمراه کردند)، معلوم می شود سمت پیشوائی ضلالت را داشتند، مردمی به اصطلاح پیشرفته بوده اند که دیگران چشم بسته از آنهاتقلید می کردند و عرب جاهلیت چنین مردمی نبودند و در مقایسه با امت های دیگر چون فارس وروم و هند و غیر ایشان عقب مانده ترین مردم عصر خود بودند.
و نیز مراد از جمله مذکور در سوره توبه احبار و رهبان نیست،برای اینکه آیه شریفه مطلق است و اگر مراد احبار و رهبان بود، باید می فرمود: لا تتبعوا اهواء قوم منکم...
و اضلوا کثیرا منکم، پس منظور از جمله مذکور جز همان وثنیت چین و هند و غرب نمی تواندباشد.