تثلیث مسیحیت و قرآن

قرآن وقتی وارد در احتجاج علیه تثلیث مسیحیت می شود، آن را از دو طریق ردمی کند.

احتجاج قرآن بر ضد مذهب تثلیث

قرآن وقتی وارد در احتجاج علیه تثلیث مسیحیت می شود، آن را از دو طریق ردمی کند.

اول - از طریق بیان عمومی، یعنی بیان این معنا که بطورکلی فرزند داشتن بر خدای تعالی محال است و فی نفسه امری است ناممکن، چه اینکه فرزند فرضی، عیسی باشد یا عزیرو یا هر کس دیگر.

دوم - از طریق بیان خصوصی و مربوط به شخص عیسی بن مریم و اینکه آن جناب نه پسر خدا بود و نه اله معبود، بلکه بنده ای بود برای خدا و مخلوقی بود از آفریده های او.

احتجاج اول: استدلال به عدم امکان فرزند داشتن خدای تعالی

اما توضیح طریق اول این است که: حقیقت فرزندی وتولد چیزی از چیز دیگر این است که چیزی از موجودات زنده و دارای توالد و تناسل متجزی شود، مثلا انسان ویا حیوان و یاحتی نبات وقتی می خواهد تولید مثل کند، چیزی از او جدا می شود و از راه جفت گیری جزئی را از خودجدا نموده، به دست تربیت تدریجی فردی دیگر از نوع خود که او نیز مثل خودش است می سپارد تا در نتیجه آنچه خود او از خواص و آثار دارد آن جزء نیز دارای آن خواص و آثارگردد، مثلا یک موجود جاندار، جزئی از خود را که همان نطفه او است و یک نبات جزئی رااز خود که همان لقاح(کرته گل)او است جدا می کند و به دست تربیتش می سپارد تا به

صفحه : 453

تدریج حیوانی یا نباتی مثل خود شود و معلوم است که چنین چیزی در مورد خدای تعالی متصورنیست و عقل آن را به سه دلیل محال می داند، اول اینکه شرط اول تولید مثل، داشتن جسمی مادی است و خدای خالق ماده، منزه است از اینکه خودش مادی باشد، و قهرا وقتی مادی نبودلوازم مادیت که جامع همه آنها احتیاج است نیز ندارد، پس نیاز به حرکت و تدریج و زمان و مکان و غیر ذلک ندارد.

دلیل دوم اینکه الوهیت و ربوبیت خدای سبحان مطلقه است و به خاطر همین اطلاق در الوهیت و ربوبیتش، قیومیت مطلقه نسبت به ما سوای خود دارد و درنتیجه ما سوای خدا درهست شدن و در داشتن لوازم هستی نیازمند به او است و وجودش قائم به او است، چون او قیوم وی است، با این حال چگونه ممکن است چیزی فرض شود که در عین اینکه ماسوای او و درتحت قیومیت او است، در نوعیت مماثل او باشد؟و در عین اینکه گفتیم ماسوای او محتاج اواست، این موجود فرضی مستقل از او و قائم به ذات خود باشد و تمام خصوصیتها که در ذات و صفات و احکام خدا هست در او نیز باشد؟بدون اینکه از او گرفته باشد.

دلیل سوم اینکه اگر زاد و ولد را در خدای تعالی جائز بشماریم،لازمه اش این است که فعل تدریجی را هم در مورد او(که متعالی از آن است)جائز بدانیم و جائز دانستن آن مستلزم آن است که خدای تعالی هم داخل در چهارچوب ناموس ماده و حرکت در آید و این خلف فرض و محال است،چون ما او را خارج از این چهارچوب و فاعل و پدید آورنده آن فرض کردیم، بلکه خدای تعالی آنچه می کند به اراده و مشیت خودمی کند و مشیت او برای تحقق خواسته اش کافی می باشد و نیازمند به مهلت و تدریج نیست.

این همان بیانی است که از آیه: و قالوا اتخذ الله ولدا سبحانه بل له مافی السموات و الارض کل له قانتون بدیع السموات و الارض، اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون(1) ، افاده اش می کند، چون می فرماید: کفار گفتند: خدا فرزند گرفته و خدا منزه ازآن است بلکه ملک همه آنچه در آسمان هاو زمین است از آن او(و او قیوم آنها است)، همه آنهادر برابرش خاضع هستند و او آفریدگار بدون الگوی آسمان هاو زمین است، او وقتی بخواهدکاری بکند و بخواهد چیزی بوجود آورد، فقط کافی است بگویدباشو آن موجود بدون درنگ، و تدریج موجود شود.

و به بیانی که ما کردیم کلمهسبحانهبه تنهائی یک برهان است که همان نزاهتش

............................................ (1)سوره بقره، آیه 117.

صفحه : 454

از مادیت است و جمله: له ما فی السموات و الارض کل له قانتونبرهان دیگری است که همان برهان دوم یعنی یومیت خدا باشد، و جمله: بدیع السموات و الارض اذا قضی امرا...برهان سوم است که همان برهان خلف فرض باشد.

البته ممکن است جمله: بدیع السموات و الارضرا از باب اضافه صفت به فاعلش گرفته و بگوئیم: خود آسمان و زمین بدیع و عجیب است و در نتیجه از آن این معنا را استفاده کنیم که در آیه شریفه چهار برهان آمده، برهان اول را کلمه سبحانهو برهان دوم را جمله: له ما فی السموات و الارض کل له قانتونو برهان سوم را جمله:بدیع السموات و الارضو برهان چهارم را جملهاذا قضی. ..افاده کند به این تقریب که از جمله: بدیع السموات و الارضبفهمیم: آسمان و زمین بدون الگو و مثال بوجود آمده، پس ممکن نیست خدای تعالی فرزنددار شود وموجودی از همین زمین فرزند او گردد، چون در این صورت موجودی است که با الگوی قبلی خلق شده، چون مسیحیان عیسی را عین خدا و مثل او می دانند، پس این جمله به تنهائی خودش یک برهان دیگر می شود.

و به فرض هم که مسیحیان به منظور فرار از اشکال جسمیت و مادیت خدای تعالی و نیزفرار از اشکال تدریجیت افعال او، بگویند اینکه ما می گوئیم: اتخذ الله ولدا، ازباب مجازگوئی است نه اینکه حقیقتا خدای تعالی متجزی شده و چیزی از او جدا شده باشد که درحقیقت ذات و صفات مثل اوباشد و در عین حال نه محکوم به مادیت باشد و نه به تدریجیت(و اتفاقا مقصود نصارا هم از اینکه گفتند: مسیح فرزندخدا است، بعد از بررسی گفته هایشان همین است)، تازه اشکال مماثلت به جای خود باقی خواهد ماند.

توضیح اینکه اثبات فرزند و پدر اگر هیچ لازمه ای نداشته باشد، این لازمه را دارد که بالضروره اثبات عدد هست و اثبات عدد هم اثبات کثرت حقیقی است، برای اینکه گیرم که مافرض کردیم این فرزند و پدر در حقیقت نوعیه واحد باشند، نظیر دو فرد انسان که در حقیقت انسانیت یک چیزند،لیکن نمی توانیم انکار کنیم که از جهت فردیت برای نوع دو فردند وبنا بر این اگر ما اله را یکی بدانیم آنچه غیراو است که یکی از آنها همین فرزند فرضی است مملوک او و محتاج به او خواهند بود، پس فرزندی که برای خدافرض کردند نمی تواند الهی مثل خدا باشد، چون خدا محتاج نیست و او محتاج است و اگر فرزندی برایش فرض کنیم که از این جهت هم مثل او باشد یعنی محتاج نباشد و چون خود او مستقل به تمام جهات باشد، دیگرنمی توانیم اله را منحصر در یکی بدانیم و خود را از موحدین بشماریم.

و این بیان همان چیزی است که آیه:و لا تقولوا ثلاثة انتهوا خیرا لکم انما الله

صفحه : 455

اله واحد سبحانه ان یکون له ولد له ما فی السموات و ما فی الارض و کفی بالله وکیلا (1) بر آن دلالت دارد، چون می فرماید: اله تنها و تنها خدا است، پس معلوم می شودنصارا فرزند راهم اله می دانستند و اگر چنین باشد باید فرزند محتاج پدر نباشد و مستقل در وجود باشد، دیگرنباید نصاراخود را موحد دانسته در عین اعتقاد به تثلیث بگویند خدا یکی است.

احتجاج دوم: اثبات اینکه شخص عیسی بن مریم(ع)پسر خدا و شریک او در الوهیت نیست

و اما طریق دوم، یعنی بیان اینکهشخص عیسی بن مریم ع پسر خدا وشریک او در حقیقت الوهیت نیست، دلیلش همین است که او بشر است و از بشری دیگرمتولد شده و ناچار لوازم بشریت را هم دارد.

توضیح اینکه مریم ع به او حامله شد و او در رحم وی نشو و نما کردو مانندهمه جنین ها تربیت یافت، آنگاه او را مانند هر مادری دیگر بزائید و سپس در دامن خود تربیت نمودآنطور که سایر مادران، کودکان خود را تربیت و حضانت می کنند و سپس شروع کردباخوردن و نوشیدن و سایر حالات طبیعی یک انسان زنده نشو و نما کردنو مانند سایر موجودات زنده و طبیعی دستخوش عوارض شدن،گرسنه و سیر گشتن، خوشحال و ناراحت شدن، لذت و الم بردن، تشنه و سیراب گشتن، خوابیدن و بیدار شدن،خسته و راحت شدن، و سایر لوازم دیگریک موجود طبیعی را به خود گرفتن.

اینها آن اموری است که همه از آن جناب در مدتی که در بین مردم بوده مشاهده شد، چیزی نیست که هیچ عاقلی در آن شک کند و نیز هیچ عاقلی شک ندارد در اینکه چنین کسی انسانی است مانند سایر انسان ها و افراد دیگر از این نوع و وقتی عیسی ع چنین موجودی باشد قهرا مخلوقی است مصنوع،آنطور که سایر افراد این نوع مخلوقند و مصنوع، و از این جهت هیچ تفاوتی با دیگران ندارد.

و اما مساله صدور معجزات و خوارق عادت به دست او، از قبیل زنده کردن مردگان و خلقت کردن مرغان و شفا دادن به کوران و برصی ها، و همچنین خوارقی که درپدید آمدنش بوده، از قبیل تکون یافتنش بدون پدر، همه و همه اموری ست خارق العاده، یعنی غیر مالوف و غیر معمول در سنت جاری در عالم طبیعت و یا به عبارت دیگر نادر الوجود(و هر تعبیری که می خواهید بکنید و لیکن هر تعبیری که برایش بکنید نمی توانید آنها را امری محال بدانید)، برای اینکه عقل دلیلی بر محال بودن آن ندارد، علاوه بر اینکه کتب آسمانی همه گویای این هستند که آدم ابو البشر نه پدر داشت و نه مادر، و انبیای خدا از قبیل: صالح و ابراهیم و موسی

............................................ (1)سوره نساء، آیه 171.

صفحه : 456

ع هم از اینگونه خوارق عادات بسیار داشتند و کتب آسمانی همه گویای بر معجزات ایشان است، بدون اینکه الوهیتی برای آنان اثبات کنند و آن حضرات را از انسان بودن خارج وسنخه خدائی به آنان بدهند.

و این طریق استدلال، همان است که در آیه: لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثة و ما من اله الا اله واحد...ما المسیح ابن مریم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صدیقة کانا یاکلان الطعام،انظر کیف نبین لهم الایات، ثم انظر انی یؤفکون (1) ، طی شده است و اینکه ترجمه آن: محققا کسانی که گفتند: عیسی سومین خدا از سه خدا است، کافر شدند، چون هیچ معبودی به جز معبود یکتا نیست...مسیح پسر مریم به جز رسولی نبوده که قبل از او نیز رسولانی بوده اند و در گذشته اند و مادرش(در ادعای اینکه او را بدون شوهرزائیده)راستگو بوده، او و پسرش طعام می خوردند، تو ای پیامبر ببین که چگونه آیات را برای این مردم بیان می کنیم و سپس ببین که چگونه دروغ ها به ما می بندند.

و اگر از میان همه افعال، خوردن مسیح را به رخ مسیحیان کشید، برای این بود که خوردن از هر عمل دیگر بر مادیت و احتیاج او بیشتر دلالت می کند و احتیاج و مادیت با الوهیت منافات دارند، چون هر کسی می فهمد که شخصی که به خاطر طبیعت بشریش گرسنه و تشنه می شودو با چند لقمه سیر و با شربتی آب سیراب می گردد، از ناحیه خودش چیزی به جزحاجت و فاقه ندارد، حاجتی که باید دیگری آن را برآورد، با این حال الوهیت چنین کسی چه معنائی می تواند داشته باشد؟آخر کسی که حاجت از هر سو احاطه اش کرده و در رفع آن حوائج نیاز به خارج از ذات خود دارد فی نفسه ناقص و مدبر به تدبیر دیگری است و اله و غنی بالذات نیست، بلکه مخلوقی است مدبر به ربوبیت کسی که تدبیر او و همه عالم به وی منتهی می شود.

آیه شریفه زیرهم ممکن است به همین معنا ارجاع شود که می فرماید: لقدکفرالذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم، قل فمن یملک من الله شیئا، ان اراد ان یهلک المسیح ابن مریم و امه و من فی الارض جمیعا؟و لله ملک السموات و الارض وما بینهما، یخلق ما یشاء، و الله علی کل شی ء قدیر،چون می فرماید: محققا کافر شدند کسانی که گفتند: الله همان مسیح پسر مریم است، بگو اگر چنین است، پس کیست که اگر خدا بخواهدمسیح بن مریم را و مادرش را هلاک کند و حتی همه کسانی که در زمین هستند، هلاک کند

............................................ (1)سوره مائده، آیه 75.

صفحه : 457

جلوی او را بگیرد؟و چگونه چنین کفریاتی را معتقد شده اند، با اینکه ملک آسمانها و زمین وآنچه بین این دو است از خدا است، او است که هر چه بخواهد خلق می کند و خدا بر هر چیز توانااست (1).

و همچنین آیه ای که در ذیل آیه(75)سوره مائده است و در آن خطاب به نصارا نموده می فرماید: قل ا تعبدون من دون الله ما لا یملک لکم ضرا و لا نفعا، و الله هوالسمیع العلیم (2) ، چون در این نوع از احتجاج ها ملاک صفات و افعالی است که از مسیح ع مشاهده می شود و مردم این را از آن جناب به چشم دیده اند که انسانی است معمولی و مانند سایرانسان ها بر طبق ناموس جاری در حیات زندگی می کند و به همه صفات و افعال و احوالی که همه افراد این نوع دارند متصف است، می خورد، می نوشد، و محتاج به سایر حوائج بشری ودارای همه خواص بشریت است و این اتصافش چنان نیست که به چشم ما اینطور جلوه کند و یاما اینطور خیال کنیم و واقع غیر از این باشد، خیر، ظاهر و واقعش همین است که مسیح انسانی بوده دارای این صفات و احوال و افعال،انجیل ها هم پر است از اینکه آن جناب خود را انسانی ازانسان ها و پسر انسانی دیگر خوانده و پر است از داستانهائی که از خوردن، نوشیدن، خوابیدن، راه رفتن، مسافرت و خسته شدن، سخن گفتن و احوال دیگر وی حکایت می کند، بطوری که هیچ عاقلی به خود اجازه نمی دهد این همه ظواهر را حمل بر خلاف ظاهر و بر معنائی تاویل بکند و با قبول این مطلب باید بپذیریم که بر سر مسیح هم همان می آید که بر سر سایر انسان هامی آید، پس او مانند سایرین ازناحیه خود، مالک هیچ چیز نیست و ممکن هم هست مانندسایرین دستخوش هلاکت گشته، از دنیا برود.

و همچنین داستان عبادت کردن و دعا کردنش اینقدر درکتب اناجیل آمده که جای شک برای کسی نمی ماند که آنچه عبادت می کرده، برای تقرب به خدا وخضوع در برابرساحت مقدس او بوده، نه اینکه خودش خدا باشد و خواسته باشد به مردم طرز عبادت را یاد داده و یا نتیجه ای نظیر این را گرفته باشد.

آیه(172)سوره نساء هم به همین داستان عبادت کردن عیسی ع و احتجاج به آن اشاره نموده، می فرماید: لن یستنکف المسیح ان یکون عبدا لله و لا الملائکة المقربون،

............................................ (1)سوره مائده، آیه 17. (2)بگو آیا به غیر خدا چیزی می پرستید که برای شمانه نفعی دارد و نه ضرری؟و خدا شنوا و دانااست.سوره مائده، آیه 76.

صفحه : 458

و من یستنکف عن عبادته و یستکبر، فسیحشرهم الیه جمیعا (1) ، پس همین عبادت کردن مسیح برای خدا اولین دلیل است برای اینکه او اله نبوده، و الوهیت را برای غیر خود می دانسته وبرای خود هیچ سهمی از آن قائل نبوده، پس مسیحیان باید برای ما معنا کنند که چگونه ممکن است کسی خود را بنده و مملوک غیر بداند و در پرستش معبود و مالکش خود را به تعب بیندازدو در عین حال خودرا قائم به نفس بداند، آن هم به همان جهتی قائم به نفس بداند که بدان جهت قائم به غیر می داند و نامعقول بودن این سخن بر همه روشن است و همچنین عبادت ملائکه کاشف از این است که فرشتگان دختران خدای تعالی نیستند وهمچنین روح القدس، چون همه اینان بندگان خدا و اطاعتکاران اویند، همچنانکه قرآن کریم فرمود: و قالوا اتخذالرحمن ولدا،سبحانه بل عباد مکرمون، لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون، یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم، و لایشفعون الا لمن ارتضی، و هم من خشیته مشفقون (2).

علاوه بر اینکه انجیل ها پر از اعتراف به این معنا است که روح مطیع خدا ورسولان او، و فرمانبر او و محکوم به حکم او است و معنا ندارد که کسی خودش به خودش امرکند و حکمفرمای خودش و مطیع خودش باشد، همچنانکه معنا ندارد کسی منقاد خود و مخلوق خویش باشد.

و نظیر این جریان یعنی دلالت کردن عبادت عیسی بر اینکه عیسی خدا نیست و عابدغیر معبود است، دعوت عیسی ع است که بشر را به عبادت خدا می خواند(واین معقول نیست خدائی بندگان را به عبادت خدائی دیگر بخواند)، خدای تعالی به همین اشاره نموده می فرماید: لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم، و قال المسیح یابنی اسرائیل اعبدوا الله ربی و ربکم انه من یشرک بالله، فقد حرم الله علیه الجنة، وماویه النار، و ما للظالمین من انصار (3) ، و راه آیه و احتجاجش روشن است.

............................................ (1)نه مسیح عار دارد از اینکه بنده خدا باشد و نه ملائکه مقرب و هر کسی که از عبادت او اباء بورزدو یا گردن افرازد، خدا به زودی همه شان را به سوی خود محشور کند. (2)و گفتند: رحمان فرزند گرفته، منزه است رحمان،بلکه فرشتگان بندگانی بزرگوارند، در سخن از او پیشی نمی گیرند و نیز به امر او عمل می کنند، خدای تعالی به حال و آینده آنان آگاه است و شفاعت نمی کنند مگر برای کسی که او راضی باشد و نیز از ترس او دلواپسند.سوره انبیا، آیه 28. (3)محققا کافر شدند آنهائی که گفتند:خدا همان مسیح پسر مریم است و مسیح گفت: ای بنی اسرائیل خدا را بپرستید که رب من و رب شما است و کسی که به خداشرک بورزد محققا خدا بهشت رابر او حرام می کند و جایگاه او جهنم است و ستمگران هیچ یاوری ندارند.سوره مائده، آیه 72.

صفحه : 459

انجیل ها نیز از حکایت اینکه عیسی چگونه مردم را به سوی خدا دعوت می کرد، پرهستند، گو اینکه در انجیل ها عبارتی به جامعیتاعبدوا الله ربی و ربکمنیست، لیکن همین معنا را با عباراتی دیگر می رساند و اعتراف دارد بر اینکه خدای تعالی رب مردم است و درهیچ جای انجیل حتی برای یک بار هم دیده نشده که عیسی صریحا مردم را به عبادت خودبخواند، و اگر در آن آمده: من و پدرم واحدیم (1) به فرضی که امثال این جملات براستی کلام انجیل باشد، باید حمل کرد بر اینکه خواسته است بفرماید: اطاعت من و اطاعت الله یکی است، همچنانکه قرآن هم همین معنا را آورده، می فرماید: من یطع الرسول، فقد اطاع الله (2).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر