خبرگزاری مهر-گروه هنر: فیلم سینمایی «برادرم خسرو» اولین ساخته بلند سینمایی احسان بیگلری بعد از گذشت بیش از یک سال از تولید آن در سینماهای کشور اکران شده است. در این فیلم که برای اولین بار در بخش نگاه نو سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد و نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کرد، بازیگرانی چون ناصر هاشمی، هنگامه قاضیانی، شهاب حسینی، بیتا فرهی حضور دارند. این فیلم داستان خسرو، پسر جوانی است که به بیماری اختلال 2 قطبی مبتلا است و برای درمان این بیماری مجبور شده چند هفته ای در خانه برادر بزرگتر خود به سر ببرد.
از احسان بیگلری کارگردان و ناصر هاشمی بازیگر این اثر سینمایی دعوت کردیم تا در خبرگزاری مهر حضور پیدا کرده و در مورد این اثر سینمایی به گفتگو بنشینیم.
احسان بیگلری معتقد است این فیلم داستان خانواده یک فرد بیمار دوقطبی است و خسرو به عنوان بیمار تنها دری برای ورود به این خانواده است. ناصر هاشمی نیز در بخشی از این نشست بیان کرد شخصیت ناصر در این فیلم می تواند بهترین نماینده از عموم جامعه باشد. این شخصیت در این فیلم اگر مهربانی زیاد داشته باشد، تبدیل به یک داستان و اتفاق سبک می شود، خشونت بیش از حد نیز قابل قبول نیست. در حالی که ناصر هر دوی این موارد را با خود دارد.
با ما در بخش نحست این مصاحبه همراه باشید:
*در سال های اخیر سینمای ایران به سمت سایکودرام و فیلم هایی که بیشتر فضای شخصی بیماران را به تصویر می کشند رفته است، اما شما در «برادرم خسرو» جهان بیرونی بیمار و به ویژه خانواده او را به تصویر کشیدید که به نظرم این مهمترین نقطه قوت اثر است.
احسان بیگلری: انتخاب ما در این فیلم به تصویر کشیدن فضای خانواده یک بیمار بود و از ابتدا نیز شخصیت اصلی فیلم برای ما «ناصر» با بازی ناصر هاشمی و خانواده او بود و حضور «خسرو» با بازی شهاب حسینی به عنوان یک بیمار اتیکت دار بهانه ای برای ورود به این خانواده بود؛ خانوادهای که آن را می توان یک اشل کوچک از جامعه امروزی دانست. برای ما در این فیلم، مهمتر از هرچیز این بود که نشان دهیم خانواده ای که به ظاهر موفق است تا چه اندازه مشکلات ناپیدا دارد.
حضور «خسرو» با بازی شهاب حسینی به عنوان یک بیمار اتیکت دار بهانه ای برای ورود به این خانواده بود؛ خانوادهای که آن را می توان یک اشل کوچک از جامعه امروزی دانستیک آدم با حضور 2 هفته ای و بعد از آن زمانی که طولانی تر می شود، بهانه خوبی برای ورود به قصه بود. البته با توجه به اینکه در ابتدا اعلام کردند که «برادرم خسرو» داستان یک بیمار با اختلال دوقطبی است این فرض ایجاد شد که فیلم درباره یک بیمار دوقطبی است در صورتی که داستان درباره خانواده ای است که مجبورند از یک بیمار دو قطبی مراقبت کند.
تاکید می کنم که در این دو فیلم هر دو برادر از اهمیت بسیاری برخوردار بودند و قرار بود که ما سبک زندگی 2 برادر را در طول فیلم ببینیم و از درون آن به گذشته و شخصیت های این برادران دست پیدا کنیم و هم اینکه بدانیم میزان تحمل این خانواده نسبت به نگهداری آدمی با آن شرایط تا چه اندازه است. مساله مهمی که وجود دارد این است که میزان تحمل این خانواده نسبت به بیمار مورد نظر، می تواند اشلی کوچکتر از میزان تحمل جامعه نسبت به این بیماران باشد.
*شخصیت ناصر در این فیلم به گونه ای است که با توجه به پنهان کاری هایی که از خود نشان می دهد، گاه این برداشت می شود که خود ناصر نیز ممکن است تعادل روانی نداشته باشد، در غیر این صورت چرا باید برخی از برخوردها و پنهان کاری ها از او بروز کند.
ناصر هاشمی: در این داستان و بین شخصیت ها مسایل پنهانیای وجود دارد که ما آن را نمی دانیم. زمانی مخاطب در یک فیلم عملی از کاراکتر فیلم را به چشم می بیند و با خود می گوید من این عمل خطا را از او دیده ام، اما گاهی در یک سکانس تنها درباره یک اتفاق صحبت می شود و کسی نمی داند که درست و یا غلط این صحبت ها کدام است، همان طور که در «برادرم خسرو» شاهد چنین سکانس هایی بودیم. فکر می کنم نسبت این مساله بین دو برادر تقریبا یکسان است و هر کدام از شخصیت ها درباره یک مساله ای دو برداشت متفاوت دارند و مخاطب نمی داند کدام یک از برداشت ها درست است.
البته این را هم باید بگویم که در سناریو اول با توجه به اینکه سن ناصر و خسرو به هم نزدیک بود، یک رقابت و حسادتی نیز بین آنها وجود داشت اما در فیلمی که امروز می بینیم دیگر چنین مواردی وجود ندارد و شاید یکی از علل اصلی این اتفاق انتخاب من به عنوان برادرِ خسرو است اما باز هم در این داستان یکسری پنهان کاری ها وجود دارد.
من زمانی که به ناصر نگاه می کردم و آنچه که سعی کردم بازی کنم این بود که ناصر یک آدم طبیعی مانند دیگران است و سال ها تلاش کرده است تا زندگی خود را به جایی رساند و در چنین شرایطی نمی تواند آدمی را که ضد خود است تحمل کند. البته با تماشای ناصر، من از خودم می پرسم به عنوان یک انسان اگر در چنین شرایطی قرار بگیرم تا چه اندازه می توانم تحمل داشته باشم.
تاکید می کنم که شخصیت ناصر در این فیلم می تواند بهترین نماینده از عموم جامعه باشد. این شخصیت در این فیلم اگر مهربانی زیاد داشته باشد، تبدیل به یک داستان و اتفاق سبک می شود و خشونت بیش از حد نیز قابل قبول نیست، در حالی که ناصر هر دوی این موارد را با خود دارد.
پنهان کاریای که در این فیلم وجود دارد می توان از این زاویه دید که ناصر برای رفاه حال خانواده خود بسیار تلاش می کند و پنهان کاری او تنها برای رعایت برخی از مسائل استدر مورد پنهان کاری که درباره ناصر به آن اشاره کردید، باید بگویم که این پنهان کاری در همه ما وجود دارد، حتی در مورد پنهان کاری که نسبت به همسر خود دارد. من شخصا نیز گاهی پنهان کاری هایی را نسبت به همسر خود انجام می دهم، من می دانم که همسر من بسیار حساس است پس به او نمی گویم که در مسیری که بودم نزدیک بود که تصادف کنم. پنهان کاریای که در این فیلم وجود دارد می توان از این زاویه دید که ناصر برای رفاه حال خانواده خود بسیار تلاش می کند و پنهان کاری او تنها برای رعایت برخی از مسائل است.
*ناصر هرچند برادر ِخسرو به شمار می رود، اما نه تنها حس دلسوزی و همدردی برادرانه در این شخصیت دیده نمی شود بلکه از جایی به بعد می بینیم که ناصر به دنبال آرام نگه داشتن خسرو با دارو می رود و در نهایت هم تلاش می کند او را حذف کند.
بیگلری: اینکه تا چه اندازه ناصر در این فیلم دلسوز بوده است یا خیر، بستگی به نگاه مخاطب دارد. مخاطبان احساسی تر از ابتدا با ناصر همراه نمی شوند و کسانی که در آنها احساس کمتر و کنترل شده تری وجود دارد به خوبی ناصر را درک کرده و حداقل تا نیمه اول فیلم رفتار این شخصیت را درست و موجه می دانند، چراکه می بینیم دو هفته ای را که قرار است خسرو در کنار خانواده او زندگی کند بسیار معقول است و خود را کنترل می کند.
این شخصیت برای زندگی خود قاعده هایی را چیده است و آدم هایی که با نظم تر هستند نمی توانند به راحتی شرایطی را بپذیرند که قوانین آنها را تغییر میدهد. ناصر تا نیمه اول فیلم به برادر خود احترام می گذارد و هیچ کار عجیبی از او سر نمی زند ولی از جایی که 2 هفته حضور خسرو در خانه، به 2 ماه تغییر می کند و یک بی برنامگی در بازگشت خواهرشان برای بردن خسو پیش می آید و با توجه به گذشته خسرو که می تواند چه خطرهایی به همراه داشته باشد، با تغییر رفتار ناصر رو به رو می شویم. ناصر از ابتدا این ترس را دارد که نکند خسرو به هم بریزد، حال فکر کنید با چنین پیش فرض هایی با واکنش هایی جدیدی از ناصر مواجه می شویم. در این فیلم به خوبی متوجه می شوید که وسواس بیش از حد و قاعده مندی بیش از حد سبب می شود تا فرد نتواند برای یک مدتی مساله ای خاص را بپذیرد.
مساله این است که ناصر دچار اختلال وسواس شدید است و آنقدر قاعده مندی اطراف خود را دوست دارد که حتی حاضر به حذف شخصیت برادر خود می شود و این شخصیت خطرناک ناصرها است که در جامعه الگوهای منطقی و دموکرات به نظر می آیند اما به وقتش اصلا چنین شخصیت هایی نیستند و حاضر هستند فرد مقابل خود را تخریب و یا حذف کنند.
رسیدن به چنین پیامی برای ما بسیار مهم بود و برای به تصویر کشیدن شخصیت ناصر با آقای هاشمی جدل داشتیم، آقای هاشمی معتقد بود که این شخصیت باید مثبت و محق بازی شود و البته من نیز موافق این امر بودم، اما در بخش هایی از فیلم تاکید داشتم تا مسایلی را از ناصر خارج نکنم. البته ناصر هاشمی این نقش را به خوبی بازی کرد و خیلی ها که این فیلم را دیده اند نسبت به شخصیت ناصر دید خاصی دارند.
این شخصیت خطرناک ناصرها است که در جامعه الگوهای منطقی و دموکرات به نظر می آیند اما به وقتش اصلا چنین شخصیت هایی نیستند و حاضر هستند فرد مقابل خود را تخریب و یا حذف کنند می توان گفت در متن و جهانبینی داستان اینگونه آمده است که ناصر آرام آرام به دلیل شرایط موجود طغیان می کند. البته این را هم می توان گفت که ناصر بیشتر برای زندگی خود سیاست به خرج می دهد و این سیاست او است که چنین برخوردهایی را برای کنترل زندگی دارد.
*مساله مهم در «برادرم خسرو» این است که هرچند خانواده ناصر او را به خوبی می شناسند و زندگی آرامی دارند، اما بعد از ورود خسرو به خانه آنها، دیگر خیلی از رفتارها و تصمیم های ناصر را تایید نمی کنند.
هاشمی: من ناصر را در این فیلم در موقعیتی می بینم که می خواهد به هر طریق به هدف خود دست یابد که مثال آن مانند عاشق شدن است، یعنی آدمی که عاشق می شود از همه چیز می گذرد تا به هدف خود دست یابد. آدم هایی که در مسیر هدف خود قرار دارند تنها به رسیدن به هدف خود فکر می کنند و چیزی به غیر از آن نمی بینند. من نمی خواستم شخصیت ناصر در این فیلم مثبت باشد بلکه می خواستم این شخصیت حق به جانب باشد. معتقدم شخصیت ناصر حق دارد و باید به گونه ای باشد که وقتی تماشاگر آن را می بیند با خود فکر کند اگر جای ناصر بود چه کار می کرد.
بیگلری: اگر در فیلم هنگامه قاضیانی در نقش میترا در بخش هایی که چالش وجود دارد با ناصر همراه می شد و او را درک می کرد و همه شخصیت ها در زمین خسرو نبودند، شاید تاثیرگذاری بیشتری داشت. البته این را هم باید بگویم زمانی که از ابتد این فیلمنامه نوشته می شد دوست داشتیم کاراکترهایی مانند ناصر را نقد کنیم. به همین دلیل ممکن است این نقد شخصیت ناصر ناخودآگاه در متن آمده باشد و در کاراکترهای دیگر نیز تاثیر گذاشته باشد، اما مساله این است که درست است به ادبیات مدرن معتقدم و اینکه هیچ کاراکتری منفی نیست و همه ابعاد پیچیده خود را دارند، اما می خواستم در تجربه اول خود این شیطنت را داشته باشم تا ناصرهایی که در زندگی و جامعه خود دیده ام در این فیلم نقد و تکلیف خود را با آنها روشن کنم.
در تمام دنیا کاراکترهای منفی بسیار خوبی در فیلمنامه ها نوشته می شود، اما در ایران به دلیل کاراکترهای خوب اصغر فرهادی همه سعی می کنند به همه کاراکترهای خود حق بدهند ولی «برادرم خسرو» یک اثر اجتماعی به آن معنا نیست و درباره معضل اجتماعی روز صحبت نمی کند. از نظر من مدل این فیلم برای به تصویر کشیدن چنین شرایطی درست است و از فضای آن کاملا مشخص است که نمی خواهد شبیه یک سری از فیلم ها باشد به همین دلیل به خوبی در دل خود یک کاراکتر پیچیده می سازد که باعث می شود تماشاچی از آن کاراکتر خوشش نیاید. البته این بد آمدن به دلیل قدرت ناصر هاشمی است که توانسته است این حس را در مخاطب بیدار کند.
هاشمی: من فیلم هایی را که در آن همه حق دارند دوست ندارم و فکر می کنم که یکی از بهترین سکانس های فیلم در آشپزخانه و سرمیز غذا است. ناصر ناگهان با خسرو برخورد فیزیکی می کند که چنین اتفاقی باعث می شود در ذهن مخاطب یک لکه سیاه نسبت به ناصر بوجود آید که دیگر پاک نشود. ضربه ای که در این سکانس به مخاطب وارد می شود خیلی خوب است زیرا تماشاچی به این نتیجه می رسد که با یک کاراکتر خشن مواجه است. معتقدم رفتار ناصر در این فیلم قابل قبول نیست اما او این رفتار خود را ادامه می دهد تا خسرو را به عنوان یک بیمار آرام کند. این اتفاق در کشور ما بسیار رخ می دهد و برخورد بسیاری از افراد نسبت به این بیماران همین گونه است. معتقدم خشونت شخصیت ناصر در این فیلم به درد فیلم و سینما می خورد و اگر چنین خشونتی به تصویر کشیده نمی شد شاهد یک داستان معمولی بودیم.
معتقدم خشونت شخصیت ناصر در این فیلم به درد فیلم و سینما می خورد و اگر چنین خشونتی به تصویر کشیده نمی شد شاهد یک داستان معمولی بودیم*با توجه به شرایط و موضوع این فیلم، تحقیقات برای نگارش فیلمنامه چگونه صورت گرفت؟
بیگلری: از نظر من این فیلم یک سنجش روانی برای تماشاگر است. از ابتدا نیز به این فکر می کردیم که باید در «برادرم خسرو» مسیری را طی کنیم که به یک سنجش روانی در تماشاگر دست پیدا کنیم. خانواده هایی هستند که این تجربه را داشته اند و با بیمار سر و کله زده اند، اما مهم این بود که با دیدن این فیلم جمع کثیری از مردم که در چنین موقعیتی قرار نداشته اند، در این شرایط سهیم شوند و از دل داستان و ماجراهای پیش آمده خود را قضاوت کنند.
برای این فیلم درباره بیماران و خانواده های آنها تحقیقات گسترده ای داشتیم، به گونه ای که به بیمارستان ها سر می زدیم و با خانواده بیماران صحبت می کردیم. حتی خود من از دل خانواده خودم و اطرافیانم چنین تجربه هایی را پشت سرگذاشته ام و می توان گفت در چنین فضایی بزرگ شده ام و یکی از دغدغه های من برای ساخت چنین فیلمی همین بود و به همین دلیل است که دوست دارم در این فضا کار کنم و فیلم های متنوعی در این زمینه بسازم.
من چنین فضایی را از نزدیک لمس کرده ام و این لمس به من برای به تصویر کشیدن چنین فیلمی کمک کرده است. همین مساله سبب شده است تا خانواده هایی که با چنین شرایطی مواجه هستند بعد از دیدن فیلم حالشان بد شود و گریه کنند. زمانی که در یک سالن با چنین صحنه ای مواجه می شوم پیش این گروه از افراد می روم و از آنها عذرخواهی می کنم. تاکید می کنم که تا زمانی که فردی از نزدیک با این گروه از بیماران زندگی نکنند فکر می کنند که این بیماران تا چه اندازه می توانند افراد سرزنده و شوخی باشند و هیچ کس از این منظر نگاه نمی کند ناصر با چه فشارهایی رو به رو است. کنار آمدن با این بیماران کار آسانی نیست و آنها به راحتی خلقشان تغییر می کند و در چنین شرایطی خانواده ها هستند که بیشتر از بیماران رنج می برند. کسی که این فیلم را می بیند شاید از منظر یک سوپراستاری می بیند که نقش خسرو را بسیار جذاب بازی می کند و فکر می کند چقدر خوب بود که او در خانه ما نیز بود. چنین فضایی از نگاه بچه در فیلم آمده است، خسرو از نظر برادرزاده اش بسیار جذاب است اما برادرِ خسرو که از گذشته چالش هایی با او داشته است و همچنین خانواده هایی که با این بیماران زندگی کرده اند به خوبی می دانند تحمل چنین شرایطی بسیار سخت است.
متاسفانه این روزها بیماران روحی روانی در کشور تعدادشان بسیار زیاد شده و اگر یک روز به بیمارستان دولتی روزبه سر بزنید می بیند که تخت خالی برای بستری کردن بیماران وجود ندارد. بیمارستان های خصوصی نیز هزینه های بسیار زیادی دارند که بسیاری از خانواده ها توانایی پرداخت این مبلغ را ندارند.
ادامه دارد...