ابولهب، نماد مشرکین (تفسیر سوره تبت)

سوره تبت مکی است و پنج آیه دارد سیصلی نارا ذات لهب (۳)و امراته حمالة الحطب (۴)فی جیدها حبل من مسد (۵) بسم الله الرحمن الرحیم تبت یدا ابی لهب و تب (۱)ما اغنی عنه ماله و ما کسب (۲)

سوره تبت مکی است و پنج آیه دارد سیصلی نارا ذات لهب (3)و امراته حمالة الحطب (4)فی جیدها حبل من مسد (5) بسم الله الرحمن الرحیم تبت یدا ابی لهب و تب (1)ما اغنی عنه ماله و ما کسب (2)

ترجمه آیات

به نام خدای رحمان و رحیم.بریده باد دو دست ابی لهب(مرگ بر او باد)(1).

مال وی و آنچه را به دست آورده دردی را از او دوا نکرد(2).

به زودی وارد آتشی شعله ور شود(3).

با زنش که بارکش هیزم است(4).

و طنابی تابیده(از لیف خرما)به گردن دارد(5).

بیان آیات معنایتبت یدا ابی لهب و تبو وجه اینکه در این نفرین از ابو لهب به کنیه یاد شده است

این سوره تهدید شدیدی است به ابو لهب، تهدیدی است به هلاکت خودش و عملش، تهدیدی است به آتش جهنم برای خودش و همسرش، و این سوره در مکه نازل شده است.

تبت یدا ابی لهب و تبتبوتباببنابر آنچه جوهری معنی کرده به معنای خسران و هلاکت است (1).

............................................ (1)صحاح اللغة، مادهتب.

صفحه : 664

.بعضی(2) هم گفته اند به معنای خیبت و نومیدی است.بعضی(3) دیگر آن را به معنای تهی دستی از همه خیرها دانسته اند.ولی - به طوری که دیگران هم(4) گفته اند - همه این معانی نزدیک به همند، و بنا بر این کلمهیددر آیه نیز به معنای لغویش نیست، بلکه کنایه است از قدرت آدمی، چون دست در انسان عضوی است که مقاصدش به وسیله آن انجام می شود،و بیشتر کارهای آدمی را به دست او نسبت می دهند، وتباب و خاسر شدن دست به معنای بی نتیجه شدن اعمال آدمی، و بلکه نتیجه معکوس دادن آن است، و یا به عبارت دیگر به معنای باطل شدن اعمال او و به نتیجه نرسیدن آن است، به طوری که زحماتش هدر رود و مورد استفاده اش قرار نگیرد، این معنای تباب دست انسان بود.

و معنای تباب خود آدمی، خسران او در نفس و حاق ذاتش است، به طوری که از سعادت دائمیش محروم شود، و این همان هلاکت دائمی او است.

پس اینکه فرمود: تبت یدا ابی لهب و تب، معنایش در حقیقتتب ابو لهباست، و این نفرینی به او به هلاکت خودش و بطلان و بی اثر گشتن توطئه هایی است که به منظورخاموش کردن نور نبوت می کرد، و یا قضایی است از خدای تعالی به این هلاکت وبطلان توطئه ها.

و این ابو لهب که مورد نفرین و یا قضای حق تعالی قرارگرفته، فرزند عبد المطلب وعموی رسول خدا(ص)است، که سخت با رسول خدا(ص)دشمنی می کرد و در تکذیب گفته ها و دعوت او و نبوتش و در آزار و اذیتش اصرارمی ورزید، و در این راه از هیچ گفته و عملی فروگذار نمی کرد،و او همان کسی بود که وقتی رسول خدا(ص)او و سایر عشیره اقربین خود را برای اولین بار دعوت کرد، با کمال بی شرمی درپاسخش گفتتبا لک - خسران و هلاکت بر تو بادو این سوره نازل شد و گفتار او را به خودش رد کرد که خسران و هلاکت بر او باد.

بعضی (5) ها گفته اند: نام او همین ابو لهب بوده، هر چند که به شکل کنیه است.

بعضی(6) دیگرگفته اند کلمهابو لهبکنیه او بوده و نامش عبد العزی بوده.بعضی دیگرگفته اند عبد مناف بوده.و از همه اقوالی که در پاسخ این سؤال(چرا اسم او را نیاورد)گفته

............................................ (1)مفردات راغب، مادهتب. (2 و 3 و 4)روح المعانی، ج 30، ص 260. (5 و 6)مجمع البیان، ج 10، ص 556.

صفحه : 665

شده، این قول(1) است که خواسته است او را به آتش نسبت دهد، چون ابو لهب، اشعاری به انتساب به آتش دارد، وقتی می گویند فلانی ابو الخیر است، معنایش این است که: با خیررابطه ای دارد، و همچنین ابو الفضل و ابو الشر، و چون در آیات بعد می فرماید: سیصلی ناراذات لهب - به زودی در آتشی زبانه دار می سوزداز آن فهمیده می شود که معنای بت یداابی لهبهم این است که: از کار افتاده باد دو دست مردی جهنمی، که همیشه ملازم باشعله و زبانه آن است.

بعضی(2) دیگر گفته اند: نام او عبد العزی بوده، و اگر قرآن کریم نامش را نبرده، بدین جهت بود که کلمهعبد العزیبه معنای بنده عزی است، وعزینام یکی از بت هااست، خدای تعالی کراهت داشته که بر حسب لفظ نام عبدی را ببرد که عبد او نباشد، بلکه عبد غیر او باشد، و خلاصه با اینکه در حقیقت عبد الله است، عبد العزی اش بخواند، اگر چه دراسم اشخاص معنا مورد نظر نیست، ولی همانطورکه گفتیم قرآن کریم خواست از چنین نسبتی حتی بر حسب لفظ خود داری کرده باشد.

ما اغنی عنه ماله و ما کسبدر این آیه کلمهمادو بار آمده، اولی نافیه است، و دومی می تواند موصوله باشد، ومعنایما کسب، آنچه با اعمالش به دست آوردهبوده باشد، و می تواند مصدریه باشد، ومعنایش کسب کردن به دست خود باشد، و کسب کردن به دست خود، همان عمل او است،و معنای آیه به فرض دوم این است که: عمل او دردی از او دوا نکرد.

و معنای آیه به هر حال این است که مال ابو لهب و عملش و یا اثرعملش دردی از اودوا نکرد و به نفرین خدا و یا قضای او، هم دچار تباب و خسران نفس شد و هم تباب و خسران دو دستش.

سیصلی نارا ذات لهبیعنی به زودی داخل آتشی زبانه دارخواهد شد.و منظور از این آتش، آتش دوزخ است که جاودانی است، و اگر کلمهناررا نکره وبدون الف و لام آورد، برای این بود که عظمت و هولناکی آن را برساند.

و امراته حمالة الحطباین آیه عطف است بر ضمیر فاعلی که در جملهسیصلیمستتراست، و تقدیرکلامسیصلی ابو لهب و سیصلی امراتهاست، یعنی بزودی ابو لهب داخل آتشی زبانه دار

............................................ (1)روح المعانی، ج 30، ص 261. (2)مجمع البیان، ج 10، ص 559.

صفحه : 666

توضیحی در باره اینکه نفرین به ابو لهب و اینکه فرمود: سیصلی نارا...عدم اختیار ابو لهب در جهنمی شدن را افاده نمی کندمی شود، و به زودی همسرش نیز داخل آن خواهد شد،و کلمهحمالة - به فتحه آخر - درجملهحمالة الحطباز این جهت فتحه به خود گرفته که به اصطلاح وصفی است که به منظور مذمت موصوف آن از وصفیت افتاده و در اینجا به عنوان نام آن زن آمده،و در نتیجه چنین معنا می دهد: من مذمت می کنم حمالة الحطب را.

ولی بعضی(1) گفته اند منصوب شدنحمالةبخاطر آن است که حال از کلمهامراةاست،و این معنای لطیفی می دهد که به زودی می آید.

فی جیدها حبل من مسدکلمهمسدبه معنای طنابی است که از لیف خرما بافته شده باشد، و این جمله بنا بر اینکه کلمهحمالةحال باشد، حال دوم از کلمهامراةاست.

و ظاهرا مراد از این دو آیه این باشد که همسر ابو لهب به زودی در آتش دوزخ در روزقیامت به همان هیئتی ممثل می گردد که در دنیا به خود گرفته بود، در دنیاشاخه های خاربن و بته هایی دیگر را با طناب می پیچید و حمل می کرد، و شبانه آنها را بر سر راه رسول خدا(ص)می ریخت تا به این وسیله آن جناب را آزار دهد، در آتش هم باهمین حال، یعنی طناب به گردن و هیزم به پشت ممثل گشته عذاب می شود.

در مجمع البیان می گوید: اگر کسی سؤال کند بعد از این نفرین که خدا در حق ابو لهب کرده، آیا جهنمی بودن او جبری نیست، و آیا او باز هم می توانسته ایمان بیاورد،و آیااگر ایمان می آورد نفرین خدا تکذیب نمی شد؟در پاسخ می گوییم: باز هم ایمان آوردن، تکلیف ابو لهب بوده، چون نفرین،تکلیف ثابت را بر نمی دارد، و نفرین خدای تعالی بر او در حقیقت تهدید او است، خواسته است بفرماید اگر ایمان نیاوری چنین و چنانت می کنم (2).

مؤلف: اشکال مذکور ناشی از غفلت است، غفلت از این حقیقت که تعلق قضای حتمی الهی به فعلی از افعال اختیاری انسان، باعث بطلان اختیار انسان نمی شود،چون فرض این است که اراده الهی - و همچنین فعل خدای تعالی - تعلق گرفته به فعل اختیاری انسان، بدان جهت که فعل انسان است، یعنی اختیاری است، و اگر فعل انسان و به عبارتی فعل ابو لهب به اختیار خود او صادر نشود، باعث می شودکه اراده خدا از مرادش تخلف کند و این محال است، و وقتی فعلی که متعلق قضاء موجب است، اختیاری شد، ترکش هم اختیاری خواهد

............................................ (1)روح المعانی، ج 30، ص 263. (2)مجمع البیان، ج 10، ص 560.

صفحه : 667

بود، هر چند که آن ترک واقع نمی شود، (دقت بفرمایید)وما در چند مورد از مباحث گذشته این کتاب در این باره بحث کردیم.

پس روشن شد که ابو لهب می توانسته ایمان بیاورد واز آتش نجات پیدا کند، آتشی که در صورت کافر مردن وی حتمی بوده، و قضایش رانده شده بود.

و از این باب است همه آیاتی که در باره کفار قریش نازل شده و خبرمی دهد به اینکه اینان ایمان نخواهند آورد، نظیر آیات زیر که می فرماید:ان الذین کفروا سواء علیهم ء انذرتهم ام لم تنذرهم لایؤمنون (1) ، و نیز می فرماید: لقد حق القول علی اکثرهم فهم لایؤمنون (2) ، و نیز از همین باب است آیاتی که سخن از مهر زدن بر دلها دارد، هیچ یک از آن آیات و این آیات مستلزم جبر نیست.

بحث روایتی
(چند روایت در باره بد رفتاری ابو لهب و همسرش با رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)و نزول سوره تبت)

درمجمع البیان در ذیل آیه شریفهو انذر عشیرتک الاقربینازابن عباس روایت آورده که گفت: وقتی این آیه نازل شد، رسول خدا(ص)بر بالای صفارفت و با بلندترین صوتش فریاد زد یک خبر مهم، و قریش بدون درنگ دورش جمع شدند، پرسیدند چه شده است مگر؟فرمود: به نظرشما اگر خبری بدهم که فردا صبح و یا امروز عصردشمنی بر سر شما می تازد از من می پذیرید یا نه؟همه گفتند: بلی(برای اینکه ما از تو دروغی نشنیده ایم).فرمود: هم اکنون شما را انذار و هشدار می دهم از عذابی سخت که در انتظار شمااست، ابو لهب گفت: تبا لک - مرگت باد، برای این همه ما را صدا زدی و اینجا جمع کردی؟خدای عز و جل در پاسخ وی این سوره را نازل کرد (3).

مؤلف: این روایت را در تفسیر این سوره نیز از سعید بن جبیراز ابن عباس روایت کرده، ولی در آن نیامده که دعوت بر بالای صفا هنگام نزول آیهو انذر عشیرتک...بوده (4).

............................................ (1)همانا کسانی که کفر ورزیده اند چه انذارشان کنی و چه نکنی فرقی به حالشان ندارد وایمان نخواهند آورد.سوره بقره، آیه 6. (2)البته وعده عذاب مابر اکثر آنان چون ایمان نمی آورند حتمی و لازم گردید.سوره یس، آیه 7. (3)مجمع البیان، ج 7، ص 206. (4)مجمع البیان، ج 10، ص 559.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر