امام حسین علیه السلام در سخت ترین لحظه های زندگی حتی در اوج جنگ و جهاد روز عاشورا، قدردانی و سپاس گزاری از بندگان خدا را که به او خدمتی نمودند، و در مسیر او گامی برداشتند، فراموش نکرد. ابتدا در شب عاشورا به صورت کلی از تمامی بستگان و یارانش با این کلمات زیبا تشکر و قدردانی کرد: «بارخدایا! من تو را سپاس می گویم که ما را به نبوت و رسالت گرامی داشتی.
مقدمه
در قرآن کریم، واژه «شکر» که به معنای سپاس گزاری و قدردانی است، به صورتهای مختلف بیش از 77 بار به کار رفته است. گاه می فرماید: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَءَزیدَنَّکُمْ»؛[1] «اگر سپاس گزاری کردید، من [نیز بر نعمت ها] می افزایم.» و گاه دستور می دهد که از خدا، و والدین خود سپاس گزاری و قدردانی نمایید «اَنِ اشْکُرْ لی وَ لِوالِدَیْکَ»؛[2] «از من و پدر و مادرت سپاس گزاری کن!» و در آیاتی هم دستور می دهد که از نعمتهای خدا قدردانی کنید «وَ اشْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ»؛[3] «و نعمت های خدا را سپاس گزاری نمایید!»
یکی از بارزترین مصداقهای تشکر از خداوند و نعمتهای او، قدردانی از بندگان خداست؛ کسانی که نسبت به انسان خدمت و احسانی انجام می دهند و یا در مسیر حق و هدایت گام برمی دارند. لذا امام زین العابدین علیه السلام فرمود: «اَشْکَرُکُمْ لِلّهِ اَشْکَرُکُمْ لِلنّاسِ»؛[4] سپاس گزارترین شما برای خدا [کسی است که[ سپاس گزارترین شما برای مردم است.»
و امام هشتم علیه السلام فرمود: «مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقینَ لَمْ یَشْکُرِ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ؛[5] کسی که نعمت دهنده از مردم را سپاس گزاری نکند خدای عزیز و جلیل را سپاس گزاری نکرده است.»
و امام سجاد علیه السلام فرمود: «وَ اَمّا حَقُّ ذِی الْمَعْرُوفِ عَلَیْکَ فَاَنْ تَشْکُرَهُ وَ تَذْکُرَ مَعْرُوفَهُ؛[6] حق کسی که کار نیک انجام داده بر تو این است که از او سپاس گزاری نمایی، و کار نیک او را یادآور شوی.»
امام حسین علیه السلام و قدردانی از دیگران
امام حسین علیه السلام می فرماید: «شُکْرُکَ لِنِعْمَةٍ سالِفَةٍ یَقْتَضی نِعْمَةً آنِفَةً؛[7] سپاس گزاری نعمتهای گذشته، نعمتهای آینده و زودرس را به دنبال دارد.» او در سخت ترین لحظه های زندگی حتی در اوج جنگ و جهاد روز عاشورا، قدردانی و سپاس گزاری از بندگان خدا را که به او خدمتی نمودند، و در مسیر او گامی برداشتند، فراموش نکرد.
ابتدا در شب عاشورا به صورت کلی از تمامی بستگان و یارانش با این کلمات زیبا تشکر و قدردانی کرد: «بارخدایا! من تو را سپاس می گویم که ما را به نبوت و رسالت گرامی داشتی و.... » آن گاه فرمود: «اَمّا بَعْدُ فَاِنّی لا اَعْلَمُ اَصْحابا اَوْفی وَلا خَیْرا مِنْ اَصْحابی، وَلا اَهْلَ بَیْتٍ اَبَرُّ وَلا اَوْصَلُ مِنْ اَهْلِ بَیْتی فَجَزاکُمُ اللّهُ عَنّی خَیْرا...؛[8] بعد از حمد و ستایش، من یارانی باوفاتر و نیکوتر از یاران خودم، و خاندانی نیکوتر و مهربان تر از خاندان خودم نمی شناسم. خداوند از جانب من به شما پاداش نیک عنایت فرماید!»
و در طول روز عاشورا از تک تک یاران با نام و نشان قدردانی کرد مثل:
1.خانواده عبدالله عمیر[9]
یکی از شهدای سرفراز عاشورا «عبدالله بن عمیر کلبی» بود. او دارای دستان بلند و بازوان تنومند بود.
وقتی «یسار» غلام زیاد بن ابی سفیان و «سالم» غلام عبیدالله بن زیاد به میدان آمدند و مبارز طلبیدند، «حبیب بن مظاهر» و «بُرَیْر» برخاستند که جواب آنها را بدهند، امام مانع شد تا اینکه عبدالله بن عمیر اجازه خواست و یک تنه بر آن دو نفر یورش برد و آن دو را به هلاکت رساند و سپس خود را به قلب سپاه عمر سعد زد، و رجز حماسی می خواند. اینجا بود که همسرش عمود خیمه را گرفت و به یاری شوهر شتافت و گفت: شوهرم! از خاندان پیامبر دفاع کن! من به خیمه ها باز نمی گردم تا با تو کشته شوم.
حضرت ابا عبدالله علیه السلام او را فرا خواند و از او و شوهرش تشکر و قدردانی کرد، آن گاه فرمود: «جَزَیْتُمْ مِنْ اَهْلِ بَیْتٍ خَیْرا اِرْجِعی رَحِمَکِ اللّهُ اِلَی النِّساءِ فَاجْلِسی مَعَهُنَّ فَاِنَّهُ لَیْسَ عَلَی النِّساءِ قِتالٌ؛[10]در راه حمایت از اهل بیت] به پاداش نیک از طرف اهل بیت نائل شوید! خدا رحمتت کند! برگرد به سوی آنها و با آنها بنشین! به راستی بر زنان جهاد واجب نیست.»
2.امّ وهب
عبدالله عمیر و مادرش «امّ وهب» نصرانی بودند که به دست امام حسین علیه السلام مسلمان شدند. این جوان وقتی با اجازه امام حسین علیه السلام پا به میدان گذاشت، 24 نفر از شجاعان سپاه عمر سعد را کشت و 12 نفر از سواران را زخمی کرد.
لشکریان عمر سعد، اطراف او را گرفته و اسیرش کرده، نزد عمر سعد بردند. عمر سعد با شگفتی گفت: «چقدر شجاعت و قدرت تو زیاد است.» سپس او را شهید کردند و سر بریده او را به طرف خیمه زنها پرتاب کردند. مادرش سر را به طرف لشکریان یزید انداخت و عمود خیمه را گرفت و به لشکریان حمله نمود و 2 تن از سربازان دشمن را کشت. در این لحظات حساس، امام دخالت کرد و با زبان تشکر و قدردانی فرمود: «اِرْجِعی یا اُمَّ وَهَبِ، اَنْتِ وَابْنُکِ مَعَ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَاِنَّ الْجِهادَ مَرْفُوعٌ عَنِ النِّساءِ لا یَقْطَعُ اللّهُ رَجاکِ یا اُمَّ وَهَبٍ؛[11] برگرد ای ام وهب! تو و پسرت با پیامبر [در بهشت[ هستید؛ جهاد از زنان برداشته شده است. ای مادر وهب! خداوند امید تو را قطع نکند.»
جملات فوق که از آینده درخشان ام وهب و فرزندش خبر می دهد، خود برترین قدردانی از زحمات و تلاش ام وهب و فرزند او به شمار می رود.
3.حنظلة بن سعد
در گرماگرم جنگ در روز عاشورا، حنظله در کنار امام حسین علیه السلام ایستاد و بر سر کوفیان فریاد زد و گفت: «شما را از عذاب الهی می ترسانم، شما را از محاکمه روز قیامت می ترسانم. شما را از عذابی که بر ثمود و عاد نازل شد می ترسانم.» امام از جملات بیدارگر او تشکر کرد و فرمود: «یَاابْنَ سَعْدٍ! رَحِمَکَ اللّهُ! اِنَّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا الْعَذابَ حینَ رَدُّوا عَلَیْکَ ما دَعَوْتَهُمْ اِلَیْهِ مِنَ الْحَقِّ وَنَهَضُوا اِلَیْکَ لِیَسْتَبِیحُوکَ وَ اَصْحابِکَ فَکَیْفَ بِهِمُ الاْ آنَ...قَتَلُوا اِخْوانَکَ الصّالِحینَ رُحْ اِلی خَیْرٍ مِنَ الدُّنْیا وَ ما فیها وَاِلی مُلْکٍ لا یَبْلی؛[12] ای پسر سعد! خدا رحمتت کند! این مردم آن گاه که به سوی حق دعوت کردی و پاسخ مثبت ندادند و به قتل تو و یارانت آماده گردیدند، مستوجب عذاب بودند. پس حال که خون برادران صالح تو را ریختند، چگونه خواهند بود؟ برو به سوی آنچه که خیر است از دنیا و آنچه که در آن است و به سوی ملک و آقایی [آخرت] که کهنه نمی شود.»
4.ابی الشعثا
یزید بن زیاد کندی معروف به «ابی الشعثا» تیرانداز ماهر و باتجربه ای بود. روز عاشورا در کنار امام حسین علیه السلام ایستاد و دفاع می کرد، صد عدد تیر داشت، همه آنها را جز پنج عدد به هدف زد. هر بار که تیراندازی می کرد، رجز می خواند. و امام حسین علیه السلام در دعا برای او چنین فرمود: «اَللّهُمَّ سَدِّدْ رَمْیَتَهُ، وَاجْعَلْ ثَوابَهُ الْجَنَّةَ؛[13] خدایا تیراندازی او را محکم و قوی گردان! و اجر و مزدش را بهشت [برین] قرار بده!»
5.جون، غلام اباذر
شخصی به نام «جون» که در گذشته غلام اباذر بود، همراه امام حسین علیه السلام به کربلا آمد. لحظه ای که آمد از امام حسین علیه السلام اجازه میدان بگیرد، حضرت به او فرمود: «ای جون! من بیعت را از تو برداشتم؛ زیرا تو به امید عافیت و آسایش تا اینجا به همراه ما آمده ای، در راه ما خود را به مصیبت مبتلا مگردان!»[14]
جون در جواب امام گفت: نه هرگز، من در سلامت و امنیت با شما بودم، و از سفره شما بهره مند شدم. حال که لحظه های خطر است، شما را رها کنم! هرگز دست از شما برنمی دارم. اگر چه رنگ پوست من سیاه است، عرقم بدبو، و نسبم غیر معروف، اما شما را رها نمی کنم تا خون ما با خون شما به هم آمیزد. بنابراین، حضرت اجازه داد و بعد از شهادت او، در کنار جنازه اش چنین دعا فرمود: «اَللّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهَهُ، وَ طَیِّبْ ریحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الاْبْرارِ، وَ عَرِّفْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مَحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله؛[15]خدایا! چهره اش را سفید، و بدنش را خوشبو کن و با نیکان محشورش گردان! و میان او و محمد و آلش آشنایی برقرار فرما!»
6.مسلم بن عوسجه
وقتی مسلم بن عوسجه به میدان رفت و پیکار سختی کرد، عمرو بن حجاج و سربازان تحت امرش او را محاصره کرده، با شمشیرها و نیزه ها بدنش را هدف قرار دادند. مسلم بر زمین افتاد. حضرت ابا عبدالله علیه السلام فورا خود را به او رساند، در حالی که هنوز زنده بود و به او فرمود: «رَحِمَکَ رَبُّکَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَةَ[16]«فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ»؛[17] رحمت خدا بر تو باد ای مسلم بن عوسجه! بعضی از آنان به پیمان خود [شهادت[ عمل کردند و بعضی از آنها در حال انتظار به سر می برند.»
7.عمرو بن قرظه
عمرو در روز عاشورا پیش روی امام ایستاد و هر تیری که به سوی آن حضرت می آمد، با بدن آن را می گرفت و هر شمشیری را از امام دفع می کرد و تا زنده بود، نگذاشت آسیبی به آن حضرت برسد. وقتی به زمین افتاد، عرض کرد: ای پسر پیغمبر! صلی الله علیه و آله آیا من به عهد خود وفا کردم؟
حضرت در جواب او با جملات تقدیر آمیز فرمود: «نَعَمْ اَنْتَ اَمامی فِی الْجَنَّةِ فَاقْرَأْ رَسُولَ اللّهِ عَنِّی السَّلامِ؛[18] تو پیشاپیش من در بهشت هستی. پس سلام مرا به رسول خدا برسان!»
8.حبیب بن مظاهر
حضرت در مقابل زحمات و فداکاریهای حبیب فرمود: «عِنْدَاللّهِ اَحْسِبُ نَفْسی وَحُماةَ اَصْحابی لِلّهِ دَرُّکَ یا حَبیبُ لَقَدْ کُنْتَ فاضِلاً تَخْتِمُ الْقُرْآنَ فی لَیْلَةٍ واحِدَةٍ؛[19] خود و یاران حامی خود را به حساب خدا می گذارم. آفرین بر تو ای حبیب! تو مرد بافضیلتی بودی که در یک شب قرآن را ختم می کردی!»
پی نوشت ها
[1] ابراهیم / 7.
[2] لقمان / 14.
[3] نحل / 114.
[4] الکافی، ج 2، ص 99، ح 30؛ ر. ک: منتخب میزان الحکمة، ص 278.
[5] عیون اخبار الرضا علیه السلام، شیخ صدوق، ج 2، ص 24، ح 2.
[6] الخصال، شیخ صدوق، ص 568؛ منتخب میزان الحکمة، ص 278.
[7] نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص 80، ح 3.
[8] تاریخ طبری، ج 3، ص 315؛ عوالم بحرانی، ج17، ص 243.
[9] قابل ذکر است در ترجمه احادیث و برخی مطالب از «فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام » مرحوم محمد دشتی، بهره برده ایم.
[10] فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 195.
[11] بحارالانوار، ج 45، ص 17؛ عوالم بحرانی، ج 17، ص 261؛ اعیان الشیعة، ج 1، ص 604؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج 2، ص 22؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 219.
[12] تاریخ طبری، ج 3، ص 329؛ مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمی، ج 2، ص 24؛ بحارالانوار، ج 45، ص 23.
[13] بحارالانوار، ج 45، ص 30؛ عوالم بحرانی، ج 17، ص 272؛ تاریخ طبری، ج 7، ص 355؛ الامالی، شیخ صدوق، مجلس 30؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج 2، ص 22.
[14] بحارالانوار، ج 45، ص 23؛ اعیان الشیعة، ج 1، ص 605؛ کتاب لهوف ابن طاووس، ص 47.
[15] بحارالانوار، ج 45، ص 22؛ عوالم بحرانی، ج 17، ص 265؛ اعیان الشیعة، ج 1، ص 605؛ فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 512.
[16] بحارالانوار، ج 45، ص 20؛ ارشاد، مفید، ص 237.
[17] احزاب / 23.
[18] بحارالانوار، ج 45، ص 22؛ اعیان الشیعة، ج 1، ص 605.
[19] تاریخ طبری، ج 3، ص 327 و ج 7، ص 349.