قبل از این که به دلایل حقّانیت اسلام بپردازیم لازم است دلیل نیاز انسان به دین حق و اثر دین در زندگی شخصی و اجتماعی را بررسی کنیم.
1. دلیل نیاز انسان به دین حقّ چیست؟
انسان موجودی است مرکّب از تن و روان، و عقل و در اثر این ترکیب، فطرت او در جستجوی سعادت مادّی و معنوی و رسیدن به کمال مقصود از هستی خویش است.
و از طرفی حیات هر فردی از افراد انسان دو بُعد دارد فردی و اجتماعی، مانند هر عضوی از اعضای بدن که گذشته از زندگانی خاصِّ به خود، تأثیر و تأثّر متقابل با بقیة اعضا دارد از این رو انسان نیازمند برنامهای است که تضمین کنندة سعادت مادّی و معنوی و حیات طیبة فردی و اجتماعی او باشد و چنین برنامهای دین حق است که احتیاج به آن ضرورت فطرت انسان است. (قالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى).
2. اثر دین در زندگی شخصی چیست؟
زندگی انسان متن و حاشیه و اصل و فرعی دارد، اصل و متن خود اوست، و حواشی و فروع، آنچه به او تعلّق دارد، مانند مال، مقام، همسر، فرزند و بستگان.
حبّ ذات و علایق ذات، زندگی آدمی را با دو آفت غم و اندوه، نگرانی و ترس به هم آمیخته تا غم و غصّه برای آنچه ندارد تا به او برسد، و ترس و نگرانی که مبادا حوادث روزگار آنچه را دارد از او بگیرد.
ایمان به خدا هر دو آفت را ریشهکن میکند، چون ایمان به خداوند عالِم قادر حکیم و رحیم، او را وادار به انجام وظایفی میکند که برای او مقررّ شده، و با انجام وظایف بندگی میداند خداوند به عنایت حکمت و رحمت، او را به آنچه خیر و سعادت اوست و اصل، و از آنچه مایة شرّ و شقاوت باز میدارد.
آنچه اعصاب آدمی را در این زندگی فرسوده میکند اضطرابها و هیجانهایی است که از شادمانی ظفر به علایق مادّی و افسردگی از نرسیدن به آنها حاصل میشود، و لنگر ایمان است که در طوفان این امواج به مؤمن آرامش و اطمینان میدهد.
3. اثر دین در زندگی اجتماعی چیست؟
انسان دارای شهوت و غضبی است که با غریزة افزونطلبی به هیچ حدّی محدود نیست، اگر شهوت مال بر او غلبه کند گنجینههای زمینی او را قانع نمیکند، و اگر شهوت مقام بر او چیره شود حکومت زمین او را کفایت نمیکند، و میخواهد پرچم قدرت خود را بر کرات دیگر برافرازد.
هوای سرکش انسان با شهوت شکم و دامن و مال و مقام و استخدام قوّة غضب برای اِقناع هوس پایانناپذیر خود هیچ مرزی نمیشناسد، و از پایمال کردن هیچ حقّی صرفنظر نمیکند، و نتیجة حیات انسان با چنین شهوتی جز فساد، و با چنان غضبی جز خونریزی و خانمانسوزی نخواهد بود زیرا قدرت فکر آدمی با شکستن طلسم اسرار طبیعت و استخدام قوای آن برای رسیدن به آمال نفسانی نامحدود خود، زندگی انسان بلکه کرة زمین را که مهد حیات بشر است به نابودی میکشاند. (ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ).
قدرتی که نفس سرکش را مهار و غضب انسان را تعدیل وحقوق فرد و جامعه را تضمین و تأمین میکند. ایمان به مبدأ و معاد و ثواب و عقاب است، که با اعتقاد به وجود خداوند، آدمی به هر خیری وادار و از هر شرّی برکنار خواهد بود و جامعهای بر مبنای تصالح در بقا و برکنار از تنازع در بقا به وجود خواهد آمد.
اکنون به دلایل حقّانیت اسلام میپردازیم:
* شواهد تاریخی و سنتهای گذشته نشان میدهد که نوع بشر سیر تکاملی خود را به صورت تدریجی شروع نموده و تا به اینجا رسیده است، انسان اوّلیه به عنوان نقطه پیدایش و نطفة آغازین جامعة انسانی از ظرفیت و فکر و درک بسیار محدودی برخوردار بوده و خداوند متعال به تناسب انسانهای آن روز آیینی با دستورات ابتدایی ارسال نمود، و همینگونه که پازل فکر و عقل و خرد بشری رو به تکامل بود، انبیاء که سفیران الهی بودند آیینی رو به رشد و تکامل که پاسخگوی نیاز بشر باشد به مردم ابلاغ مینمودند و هر پیامبری قبل از پایان حیات خود، آمدن پیامبر بعدی را به مردم بشارت میداد این سنّت فرستادن انبیاءو آیین الهی توحید سیر تکاملی خود را طی کرد و جامعه هر روز به استعداد و ظرفیتی بالاتر و درک و اندیشهای کاملتر میرسید.
و دستوراتی از طرف خدای متعال ابلاغ و در قالب صُحُف در اختیار انسانهای دورانهای گذشته قرار میگرفت، این سیر کمال به طور تدریجی ادامه یافت تا به انیباء اولیالعزم رسید در این مرحله، آیین توحید با دستوراتی جامعتر به صورت کُتب آسمانی نازل میشد و به وسیلة انبیایی که دارای درجاتی عالی بودند در اختیار جامعة بشری قرار میگرفت، این مرحله در این جامعه با عطشی بیشتر و با اندیشهای رو به رشد مواجه گردید تا به عصر حضرت عیسیٰ(ع) رسید، که با کتاب آسمانی انجیل مأموریت رسالت و ادامة ابلاغ آیین توحیدی را با دستورات و احکامی کاملتر آغاز کرد و تا مدّتی سکّاندار هدایت جامعة بشری بود وقتی به لحظات غروب آفتاب عمر خویش رسید جامعه را کاملا برای آمدن پیامبر پس از خود که آخرین سفیر الهی بود آماده ساخت و بشارت او را به مردم ابلاغ کرد.(وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ).
راهبان و کشیشان مسیحیت همه در انتظار آخرین پیامبر الهی نشستند و با صراحت گفتند که بعد از پیامبر اسلام پیامبری نخواهد آمد. در این هنگام بود که آفتاب حیاتبخش اسلام طلوع کرد و پیامبر اکرم(ص) کاملترین و جامعترین دستورات اسلام را به جامعه عرضه نمود، مکتب اسلام احکام نورانی خود را در قالب کتاب آسمانی قرآن در اختیار بشریت قرار داد.
نکتهای که هرگز نباید از آن غفلت نمود این است که با آمدن اسلام مکتبهای پیش از آن منسوخ شدند و تاریخ مصرف آنها به پایان رسید. چنان که قرآن کریم به صراحت میفرماید: «وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الإِْسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ؛ کسی که دینی جز اسلام را بپذیرد از او قبول نمیشود.»
و شاهد این مطلب امروز به وضوح پیداست که گاه یک پزشک برای درمان یک بیمار مدّت درمانش را با داروهایی با میزان و دُز دارویی پایین شروع میکند و به تدریج به کیفیت آن میافزاید تا دوران درمان به پایان رسد و بیماری قلع و قمع گردد ناگفته پیداست با تجویز هر نسخهای جدید، نسخة قبل از آن اعتبار خود را از دست میدهد.
بنابراین عقل حکم میکند همچنان که عقل و خرد و اندیشة بشر رو به تکامل است باید آیین توحیدی حق نیز متناسب با آن تکامل پیش برود، و الآن اسلام به عنوان جامعترین و کاملترین مکتب آسمانی مطرح است زیرا دستورات و احکام حیاتبخش تمام نیازهای فردی و اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی جامعه را پاسخگو میباشدو از کوچکترین زاویه از زوایا و شئون زندگی فردی و اجتماعی غفلت ننموده است. چگونه میتوان تحریفهای گوناگون دین مسیحیت را نادیده انگاشت، چگونه میتوان تغییرات شکلی و ماهوی کتاب انجیل را انکار نمود که به دست طغیانگر بشر و عدّهای سودجو و فرصتطلب مورد دستبرد قرار گرفت، و این در حالی است که قرآن کریم بعد از هزار و چهارصد سال حقانیت خود را حفظ کرد و کوچکترین تحریف و تغییر را به دامان خود راه نداد زیرا ارادة حق بر حفظ قرآن کریم تعلّق گرفته بود، در حقانیت اسلام همین بس که بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) که آخرین پیامبر الهی است جانشینان او که امامان معصوم(ع) یکی پس از دیگری مأموریت امامت یافتند و از کیان و به حفظ صیانت از اسلام و تبیین احکام نورانی آن پرداختند، و امروز پرچم هدایت و امامت به دوش آخرین امام حق یعنی حضرت حجه ابن الحسن(عج) میباشد.
در حقّانیت اسلام همین بس که هر روز در سراسرعالم، از اندیشمندان و نامآوران علم و دانش وارد خیمة اسلام میشوند و آن را کاملترین و جامعترین و پویاترین مکتب آسمانی میدانند زیرا احکام اسلام را منطبق با فطرت، عقلانیت یافتهاند.این تنها اجمالی است از یک واقعیت بیکران که در یک نوشتار نمیگنجد بلکه باید در اینباره به کتابهای مربوطه مراجعه کرد. برای این منظور میتوانید به اسلام شناسان حوزه مانند حضرت آیت الله سبحانی مراجعه فرمایید.