«بازگشت تضمینی معشوق»، «راهکارهای بخت گشایی»، «باطل کردن سحر و جادو»، «دعای پسردار شدن»، «راهکار جذب ثروت» و... همگی کلیدواژههایی هستند که اگر در طول روز که حوصلهتان سررفته در اکسپلور اینستاگرام بچرخید و یا کانالهای سایر پلتفرمهایی که روی تلفن همراه خود نصب دارید را نگاه کنید، آنها را میبینید که گاهی با فونتی درشت و یا حتی عنوانی جذابتر توجه شما را به خود جلب میکند.
به گزارش ایسنا، البته همیشه هم اینگونه نیست که در فضای مجازی شاهد چنین تبلیغاتی باشید؛ کافی است تصمیم بگیرید فاصله کوتاهی را تا رسیدن به یک مقصد زیارتی پیادهروی کنید، فرقی هم ندارد این کار را در کلانشهری مثل تهران انجام دهید یا در شهر دیگری باشید؛ احتمالا یکی از تصاویری که میبینید زنان و مردانی هستند که با وسایلی مشترک مثل یک کتاب، تکه پارچهای احتمالا سبز رنگ و... میخواهند در ازای دریافت مبلغی ناچیز با نگاه به کف دست یا آینه به شما بگویند که در آینده چه چیزی در انتظار شماست.
آیندهای که البته با توجه به سن، جنسیت، تجرد و تاهل فردی که توانستهاند او را مجاب کنند تا فالاش را بگیرند، متفاوت است و احتمالا اگر دختر جوانی از آنها بخواهد آیندهاش را بگویند اولین نکته این است که: «یکی هست که خیلی دوستت داره و قراره به زودی بهت بگه!»
البته قرار نیست همیشه ماجرا تا این اندازه شفاف باشد تا شما بتوانید تصویر آیندهتان را بخرید. تصور کنید به یکی از سالنهای زیبایی در بهترین نقطه شهر خود مراجعه کردهاید و در حین دریافت یک خدمت زیبایی باید به یک سناریو از پیش طراحی شده هم گوش دهید؛ «خانم فلانی که فال قهوههاش رد خور نداره، بهم گفت تا سه وعده دیگه یک معامله پر سود میکنم و همین هم شد که تونستم ماشین بخرم.» بازاری که به نظر میرسد به فراخور هر جامعه آماری باید به روز شود تا بتواند از همان طریق مشتری ویژه خود را پیدا کند.
همین موضوع بازاریابی هم سبب شده تا دسته دیگری از افراد سودجو به دنبال جذب افراد مذهبی باشند؛ کسانی که قرار نیست بپذیرند که فال قهوه، شمع و چای میتواند چیزی را در آینده آنها تغییر دهد اما احتمالا قبول کنند که با یک ذکر خاص و بدون پشتوانه در کتب مذهبی بتوانند به خواستههای خود برسند؛ درحالی که ممکن است پس از مدتی که این شیوه را دنبال کردند و به پاسخ دلخواه خود نرسیدند به طور کلی تاثیر دعا و مناجات را زیر سوال ببرند؛ چراکه مثلا بعد از چهار شب جمعه متوالی که سوره «یس» را تلاوت کردند، بختشان باز نشده است! وضعیتی که به نظر میرسد آسیب آن بیشتر از موارد ذکر شده پیشین باشد.
از طرفی در شرایطی که هر چیزی در حال پیشرفت است، رویا فروشان هم نباید از بقیه عقب بمانند؛ فرض کنید فردی از فال قهوه پاسخ نگرفته باشد و دیگر رغبتی برای این فال نداشته باشد، اما این باعث نمیشود تا او را از جامعه آماری مشتریان خط بزنند. همین هم سبب میشود گزینههای دیگری مانند آیینه بینی، فال گوی بلورین، فال نخود، فال مکعب و... مطرح شود تا مشتری از دست نرود!
کاسبی با استیصال مردم!
موضوع قابل تامل اما نگاه به آمار دنبال کنندگان و روند بازنشر پستهای این صفحات در فضای مجازی است؛ صفحات و کانالهایی که محتواهای آن در نگاه اول آنهم در دید کسی که مستاصل است و به آنها مراجعه کرده، راهکار رفع مشکل و حتی تسکین دهنده روان فرد باشد اما اگر قرار باشد با دید تجاری و بازاری به آن نگاه کنیم، مشخص میشود که از این خبرها نیست و ما با صفحهای مواجه هستیم که برای آنکه محتوا بیشترین بازدید را داشته باشد، برنامهریزی دقیقی کرده است.
ماجرا ساده است؛ یک آهنگ، بخشی از یک فیلم، یک اصطلاح، دکلمه یک شخص معروف، تکهای از سخنرانی یک عالم و... در فضای مجازی ترند میشود و حالا فقط کافی است تصاویری را کنار هم با یک نوشته که مخاطب را جذب کند تدوین کنیم و فیلمی ترجیحا کوتاه بسازیم و بیننده را برای خواندن اطلاعات تکمیلی به کپشن ارجاع دهیم، کار تمام است.
نرخ بازدید افزایش یافته، برخی آن را برای دوستانشان ارسال کردهاند، عدهای هم با کامنت و لایک به دیده شدن محتوا کمک کردند و حالا صفحه در بهترین حالت برای گرفتن تبلیغات تجاری آماده است. در واقع این ما نبودیم که مشکلمان حل شد، بلکه این گردانندگان این صفحات بودند که به وسیله ما، نیاز مالی خود را برطرف کردند و حتی در صفحات خود یک هایلایت رضایت تبلیغات هم میگذارند تا به صورت علنی میزان بازدهی صفحهشان مشخص شود که تبلیغات بیشتری بگیرند.
خرافات، قدمتی به طول زندگی بشر روی کره زمین دارد؛ در واقع هر زمان که انسان در موضوع یا مشکلی تصور میکرده خودش دیگر نقشی در برطرف کردن آن ندارد راهی جز توسل به موضوعات ماورایی پیدا نمیکند. چه آن زمان که با توسل به ماه و خورشید و سایر اجرام آسمانی به دنبال طالع خود میگشته و چه بعدتر که با وجود متمدن شدن به دنبال دعانویس بوده و یا در کف یک فنجان قهوه یا روی ورقهای فالهای تاروت و... دنبال تقدیری میگردد که با آن فاصله دارد.
موضوع قابل توجه اما تداوم و حتی گسترش این باورها در روزگار فعلی است؛ در واقع شاید بتوان علت باور قلبی گذشتگان به خرافات را با موضوعاتی همچون سطح سواد و مطالعه پایینتر توجیه کرد اما در روزگار فعلی که با یک جستجوی اینترنتی ساده میتوان به هر دادهای دست پیدا کرد که نشان دهد باور به تغییر سرنوشت با ورد و جادو امکانپذیر نیست، توجیهی جز اینکه این کار یک دلخوشی گذرا در شرایط استیصال است، نداریم.
در واقع چه قرار باشد در دنیای حقیقی با یک فالگیر و رمال مواجه شویم که وعده روزهای طلایی آینده را به ما بدهد و چه با کلیپهای تدوین شده خوش رنگ و لعاب تصمیم بگیریم با استفاده از دارچین و عسل معشوق خود را برگردانیم، مهره مار پیدا کنیم، معامله پرسودی را از آن خود کنیم، تعیین کنیم که جنسیت فرزندمان چه باشد و...، زمان و هزینه خود را صرف خرید فربه کردن رویا فروشانی کردهایم که شاید خودشان به رویای که در سر دارند برسند، اما خبری از تحقق رویای ما نخواهد بود.