اگر پدران بنیان‌گذار آمریکا امروز زنده بودند...

نویسنده واشنگتن پست: اگر بنیان‌گذارانِ آمریکا امروز در قید حیات بودند، با تصور آیندۀ آمریکا، به خود می‌لرزیدند؛ فزونی‌یافتنِ عوام‌فریبیِ احزاب در ایالات متحده و سراسر جهان، بدترین کابوس آن‌ها می‌شد

  

منبع: واشنگتن‌پست 
تاریخ انتشار: 20 فوریه 2024 
نویسنده: جفری روزن 
مترجم: لیلا احمدی

 
    عصر ایران/ ترجمه:  دربارۀ نویسنده: "جفری روزن"، رئیس و مدیر اجراییِ "مرکز ملیِ قانون اساسی" است و به تازگی کتابی با این عنوانِ به رشتۀ تحریر درآورده است:  «در جست و جوی سعادت: چگونه نویسندگانِ کلاسیک از اندیشۀ بنیان‌گذاران در بابِ فضیلت الهام گرفتند و ارزش‌های آمریکایی را تعریف کردند؟»  
 
   اگر بنیان‌گذارانِ آمریکا امروز در قید حیات بودند، با تصور آیندۀ آمریکا، به خود می‌لرزیدند؛ فزونی‌یافتنِ عوام‌فریبیِ احزاب در ایالات متحده و سراسر جهان، بدترین کابوس آن‌ها می‌شد و از فرط حیرت می‌گفتند: "آیا شهروندانِ امروز، خواهند توانست فضیلتی شخصی و سیاسی برای نجات جامعه بیابند؟ بی‌شک به گاهِ تدوینِ "پیش‌نویسِ قانونِ اساسی"، بزرگ‌ترین هراسشان این بود که مبادا هوچی‌گرانِ عوام‌فریب، از درِ تملّق با مردم درآیند، دموکراسیِ آمریکایی را زیر و زبر سازند و حکومتی تمامیت‌خواه بر صدر نشانند. 

پدران بنیان‌گذار آمریکا
 
   "الکساندر همیلتون" - از پدرانِ بنیان‌گذار و اولین وزیرِ خزانه‌داریِ ایالات متحده - در سال 1792 خطاب به "جورج واشنگتن" - از پدرانِ بنیان‌گذار و اولین رئیس‌جمهور ایالات متحده (1797 – 1789) – نوشت: «یگانه راهِ نابودیِ جمهوریت، درآمیختنِ تملق با تعصب و تهییجِ بُخل و بیمِ مردم است تا کار به سرآسیمگی کشد و آشفتگیِ مدنی پدید آید ... گویی فردی بی‌مرام، مأیوس از بختِ خویش، با خویی سرکش، سوار بر اسبِ چوبینِ محبوبیت است... غایتی ندارد جز این‌که پریشانی بگستراند، طوفان به پا کند و جهان را به زیر بکشد". 
 
  "توماس جفرسون" - از پدرانِ بنیان‌گذار و سومین رئیس‌جمهور ایالات متحده (1809 – 1801) - نیز با همیلتون هم‌داستان بود. نگرانی اصلیِ او پس از خواندنِ "پیش‌نویس قانون اساسی" این بود که مبادا نامزدی بی‌وجدان در آینده‌ای دور در انتخابات مغلوب شود و از ترکِ سِمَت خودداری کند.

   جفرسون در سال 1787 خطاب به "جیمز مدیسون" - از پدرانِ بنیان‌گذار و چهارمین رئیس‌جمهور ایالات متحده (1817 – 1809) - نوشت: «اگر سیاست‌مداری یک بار انتخاب شود و در دومین یا سومین انتخابات با یک یا دو رأی شکست بخورد، ممکن است با توسل به آراء کاذب، نیرنگِ انتخاباتی و در اختیار داشتنِ زمامِ حکومت، حمایتِ ایالت‌ها را جلب کند.»  
 
  از نظر بنیان‌گذاران، آن‌چه سد راهِ آرمان‌های آمریکایی و عوام‌فریبیِ اقتدارگرایانه می‌شد، "خویشتن‌داریِ فضیلت‌مندانۀ" شهروندانی بود که از خردِ برگزیدنِ رهبرانِ فاضل بهره‌مند بودند. مدیسون در "کنوانسیونِ قانون اساسی" گفته است: «من به سیاقِ همین اصل بزرگِ جمهوری‌خواهانه اعلام می‌کنم مردم در انتخابِ اشخاصِ فاضل و بافراست باید از فضیلت و فراست برخوردار باشند. «اگر از هر فضیلتی بی‌بهره باشیم، در وضعیتِ اسفباری قرار می‌گیریم، چنان‌که هیچ ساحتِ نظری و هیچ شکلی از حکومت نمی‌تواند ما را از عوام‌فریبی مصون بدارد.» 
 
   هرگاه بنیان‌گذاران در بابِ نیاز به شهروندان و رهبرانِ فاضل سخن می‌گفتند، به چهار فضیلتِ کلاسیک اشاره داشتند: احتیاط، اعتدال، صلابت و عدالت - سه فضیلتِ الهیاتی نیز عبارتند از: ایمان، امید و نیکوکاری-. آن‌ها به سیاقِ فیلسوفانِ اخلاقِ کلاسیک و روشنگری، بر این باور بودند که "خودگردانیِ شخصی" برای "خودگردانیِ سیاسی" ضرروی است. به نظر آن‌ها، "استقرارِ جمهوریِ سالم در گرو پرداختن به عیوب شخصی و تلاش برای بهترشدنِ شهروندان در گذرِ زمان است". 
 
   "مدیسون" و "همیلتون" در مقالاتِ فدرالیست، تصریح کرده‌اند قانون اساسی برای تقویتِ "شورا" طراحی شده تا شهروندان را از چرخش به سمتِ اوباشِ خشمگین و جناح‌های حزبیِ عوام‌فریب برحذر دارد. "آتنِ باستان" سقوط کرد، زیرا "کلئون" با عوام‌فریبی، مجمع آتن را به ادامۀ جنگ با "اتحادیۀ پلوپونز" فراخواند. "جمهوریِ روم" سقوط کرد زیرا مردم گرفتارِ فسادِ "سزار" شدند و به آن‌ها وعده‌هایی در ازایِ سلبِ آزادی‌ داده شد. شهروندان صرفاً با کنترل عواطفِ خودخواهانه می‌توانند از انحطاط و چرخش به سمتِ جناح‌های خودخواه -که منافع عمومی را تهدید می‌کنند- اجتناب کنند. 
 
   بنیان‌گذاران بر این باور بودند که توانِ "چیرگیِ فاضلانه" در کسبِ سعادتِ شخصی و سیاسی ضروری است. امروزه "خرسندی" را "پی‌جوییِ لذت" می‌دانیم، اما اندیشمندانِ اعصارِ کلاسیک و روشنگری، سعادت را "جُستنِ فضیلت" قلمداد می‌کردند که به جای "نیک‌پنداری" بر "خیرخواهی" استوار است. همان‌طور که افراد می‌توانند با خردمندی به "نشاطِ روانی" برسند، شهروندان نیز می‌توانند از موهبتِ خرد برای کسبِ "نشاطِ سیاسی" بهره بگیرند.

 
"واشنگتن" در حیاتِ حرفه‌ای‌اش بارها به ارتباطِ بینِ "فضیلتِ عمومی و خصوصی" و "نشاطِ سیاسی" پرداخت. او در سخنرانیِ خداحافظی‌اش هشدار داد که «فضیلتِ اخلاقی، چشمۀ جوشانِ حکومتِ مردم‌نهاد است» و در بخشنامه به ایالات در سال 1783 نوشت: "چهار چیز برای سعادتِ سیاسی و اجتماعیِ مردم ضرورت دارد: «اتحادِ ناگسستنی»، «عدالتِ عمومی»، «صلحِ شایسته» و «پرورش فضایلِ شخصی»". 

  مراد از فضیلتِ شخصی، خویِ آرام، نجیب و صلح‌آمیز است که شهروندان را وامی‌دارد تعصبات و سیاست‌های محلی را کنار بگذارند و مزایای فردی‌ را فدایِ منافع جمعی کنند. 
 
  بنیان‌گذارانِ آمریکا در این باب اختلافِ نظر داشتند که "آیا مردم آمریکا خواهند توانست چیرگیِ فاضلانه بر نفس را در انتخاب رؤسای‌جمهور -که از قرار باید حافظِ جمهوریت باشند- به کار بگیرند؟"

    جفرسون که همیشه نسبت به دموکراسیِ آمریکایی، خوش‌بین‌ بود، اطمینان داشت با آموزش می‌توان اذهانِ عمومی را آرام کرد و به کمال رساند. او در سال 1819 به "جان آدامز" - از پدرانِ بنیان‌گذار و دومین رئیس‌جمهور ایالات متحده (1801 – 1797) - نوشت: "هیچ دولتی نمی‌تواند دقیق و شایسته به کار ادامه دهد، مگر این‌که به کنترل مردم درآید." آدامز تردید داشت که فضیلت را بتوان در مقیاسِ گسترده، آموزش داد و به جفرسون پاسخ داد: "تاکنون در تاریخ، ملتِ منحطی یافته‌اید که بعدها به فضیلت گراییده باشد؟»  
 
   مدیسون همواره در خصوصِ امکان آموزشِ شهروندان و پرورشِ عاداتی چون خویشتن‌داریِ فاضلانه، حد وسط را برمی‌گزید. او به قدرتِ روزنامه‌نگارانِ روشن‌فکر و بزرگانِ ادیب و خردمند، ایمان داشت؛ بر این باور بود که آن‌ها می‌توانند در مقامِ "مربیان اخلاق" عمل کنند و از رسانه‌هایی مانند روزنامه‌های کثیرالانتشار برای آرام‌کردنِ مردم و ارتقایِ اذهان عمومی بهره بگیرند. 
 
    همان‌طور که مدیسون در بخش مهمی از "یادداشت‌ها برای مقالاتِ روزنامۀ ملی" بیان کرده است: "ضرورتِ طبقۀ ادبا کم‌تر از سایرین نیست. آن‌ها پرورش‌دهندگانِ ذهن، مولدانِ دانش، مروجانِ ایده، آموزگارانِ هنرمند و اسبابِ سعادت اند". 
 
   امروزه این ایده که رسانه‌های جدید می‌توانند به خدمتِ روشن‌فکران درآیند و سببِ پالایشِ افکارِ عمومی شوند، عجیب به نظر می‌رسد. در عصرِ رسانه‌های اجتماعی با شیوۀ «برافروختن و به جدال دامن‌زدن»، نمی‌توان انتظار پرورشِ فضایل داشت. رذایلی نظیر شورمندی، حزب‌گراییِ افراطی و تصمیم‌گیری‌های چندثانیه‌ای که مدیسون و همیلتون در مواجهۀ گروه‌های بزرگ از آن‌ها واهمه داشتند، امروزه در گروه‌های بزرگ‌تری که به صورتِ "آنلاین" دیدار و گفتگو می‌کنند، متداول است.
 
    آیا آمریکایی‌ها می‌توانند "خویشتن‌داریِ فاضلانه" را در خود بیابند تا از این رهگذر، منافع عمومی در صدر قرار گیرد و حزب‌گراییِ لجام‌گسیخته‌ای که بنیان‌گذاران از آن واهمه داشتند، به فراموشی سپرده شود؟ آیندۀ جمهوریت در مخاطره است. همان‌طور که مدیسون در "مقالات فدرالیست" نوشته است: «غایتِ هر قانون اساسی باید این باشد که حاکمان در زمرۀ خردمندترین افراد باشند و فضیلت و خیرِ اجتماعی را بجویند. بر آن‌هاست که مؤثرترین اقداماتِ حزم‌اندیشانه را برای حفظِ "فضیلت" انجام دهند و بکوشند تا "اعتمادعمومی" همچنان برقرار باشد.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان