ماهان شبکه ایرانیان

پیکار با بدعت گزاران!

«در روزجنگ جمل، دو قبیله ضبّه و ازُد دور عایشه را گرفتند . در این میان مردانی از قبیله ی ازد، سرگین شتر را برمی داشتند، آنرا خرد می کردند و می بوییدند و می گفتند: سرگین شتر مادرمان بوی مشک دارد!»یکی از مبارزات مهم حضرت علی علیه السلام که در آغاز خلافت ایشان رخ داد، ایستادن در برابر ناکثین (پیمان شکنان) در جنگ جمل بود

پیکار با بدعت گزاران!

«در روزجنگ جمل، دو قبیله ضبّه و ازُد دور عایشه را گرفتند . در این میان مردانی از قبیله ی ازد، سرگین شتر را برمی داشتند، آنرا خرد می کردند و می بوییدند و می گفتند: سرگین شتر مادرمان بوی مشک دارد!»

یکی از مبارزات مهم حضرت علی علیه السلام که در آغاز خلافت ایشان رخ داد، ایستادن در برابر ناکثین (پیمان شکنان) در جنگ جمل بود. بدون شک سران جمل اغراض شومی داشتند که در دنیاطلبی آنان خلاصه می شود. حضرت علی بن ابیطالب نیز در راستای مسئولیت خطیر امامت خویش ناگزیر به نبرد با آن ها شد.
برخی از عوامل شکل گیری این نبرد بدین شرح است:
1) برتری جویی
یکی از عواملی که مثلث شوم ناکثین را به جنگ با علی علیه السلام وادار کرد، برتری جویی آنها بود در جریان حرکت سپاه جمل بسوی بصره و در شهر بصره موارد بسیاری دیده می شد که طلحه و زبیر و یا فرزندان آنها برسر این که کدامیک از این دو به پیشنمازی مردم بایستند ، مشاجره داشتند و این نشان دهنده وجود حس خود بزرگ بینی در این افراد است.
«پیامبرخدا به حضرت علی از آنچه پس از او با آن روبرو می شود، خبرداد. علی علیه السلام گریست و گفت: ای پیامبر خدا! از تو می خواهم به حقی که بر تو دارم و خویشاوندی ام و حق مصاحبت و همراهی با تو، آن گاه که خدا را می خوانی، از او بخواه که مرا به سوی خود برد.
فرمود: از من می خواهی درباره ی اجلی که وقت معین دارد پروردگارم را بخوانم؟
گفت: پس برچه جرمی با آنان پیکار کنم؟ فرمود: به جرم بدعت گذاری در دین.»
«آن گاه که خبر حرکت عایشه و طلحه و زبیر از مکه به بصره، به علی علیه السلام رسید، خدا را ستایش کرد و ثنا گفت و فرمود: عایشه و طلحه و زبیر، حرکت کردند و هر یک از طلحه و زبیر، حکومت را برای خود می خواهد و نه همراهش. طلحه ادعای خلافت نمی کند مگر از آن رو که پسرعموی عایشه است و زبیر مدعی آن نیست مگر از آن رو که داماد پدر اوست. به خدا سوگند اگر آنان به آنچه می خواهند دست یابند، زبیر گردن طلحه را خواهد زد و طلحه گردن زبیر را و هریک با دیگری بر سر این حکومت، ستیز خواهند کرد.» (1)
2) کینه توزی
عامل دوم جنگ ناکثین با علی علیه السلام کینه ای است که از خاندان رسالت به دل داشتند .
«انس بن مالک در روایتی می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله سرش را روی شانه های علی علیه السلام گذاشت و گریست . علی علیه السلام از او پرسید: ای رسول خدا چه چیز تو را به گریه انداخت؟ فرمود: کینه هایی که در سینه های مردم است و آنها را آشکار نمی کنند تا من از دنیا بروم» (2)
3) حسادت
سومین عامل حسادت است. چون حضرت امیر مورد توجه و علاقه فراوان پیامبر اکرم بود و همیشه در کنار او بود و پس از پیامبر شایسته ترین فرد برای رهبری مومنان بود، مورد حسادت ناکثین قرار گرفت .
شیخ مفید دراین باره می گوید:
«وقتی خبر حرکت عایشه و طلحه و زبیر از مکه به سوی بصره به امیرمومنان رسید، ابو هثیم بن تیّهان به پا خاست و گفت: ای امیرالمومنین! حسد قریشیان نسبت به تو دو گونه است: نیکانشان بر فضیلت و برتری مقام تو رشک برند، و بدان آنها چنان حسد ورزیدند که خدا، اعمال آنها را تباه ساخت و گناهشان را سنگین کرد آنان به برابری با تو رضایت ندادند، بلکه خواستند بر تو پیشی بگیرند. لیکن هدف، دست نیافتنی بود و مسابقه، آنان را فرو افکند. تو از خود قریش به آنان سزاوارتری، پیامبر آنان را در زندگی اش یاری کردی و پس از مرگ، حق او را ادا نمودی. به خدا سوگند آنها جز بر خویش ستم نکردند. اینک ما یاران و یاوران تو ایم. کارت را به ما بفرما. آنگاه اشعاری درمدح حضرت علی سرود.»(3)
4) طمع
عامل دیگر حرص و طمع بود چون طلحه و زبیر در دوران خلفای قبلی امتیازاتی داشتند، به سراغ علی علیه السلام رفتند و گفتند :
«ای امیرمومنان! شرایط زمانه را می دانی و از گرفتاری ما باخبری. نزد تو آمده ایم تا چیزی به ماببخشی تا به اوضاعمان سر و سامان دهیم و بتوانیم حقوقی را که برگردن داریم ادا کنیم. حضرت امیر فرمود: شما از آنچه که من در ینبُع دارم، با خبرید اگر می خواهید، مقداری که ممکن است برای شما بنویسم .گفتند ما نیازی به ثروت شخصی تو در ینبع نداریم.
«عایشه و طلحه و زبیر، حرکت کردند و هر یک از طلحه و زبیر، حکومت را برای خود می خواهد و نه همراهش. طلحه ادعای خلافت نمی کند مگر از آن رو که پسرعموی عایشه است و زبیر مدعی آن نیست مگر از آن رو که داماد پدر اوست.»
حضرت علی فرمود: پس چه کنم؟ گفتند از بیت المال به ما مقداری اختصاص ده که زندگی ما را کفایت کند. امیرمومنان فرمود: سبحان الله! من چه اختیاری در بیت المال دارم؟ بیت المال از آن مسلمانان است و من تنها خزانه دار و امین آنانم. اگر مایل باشید بر منبر می روم و خواسته ی شما را از مردم می پرسم. اگر اجازه دادند، انجام می دهم. من چه اختیاری نسبت به آن دارم؟ این برای تمام مسلمانان است چه اینجا باشند چه نباشند لیکن من عذر خود را به شما گفتم.
گفتند ما درصدد به زحمت انداختن تو نیستیم اگر تو را به این امر واداریم، مسلمانان تو را اجابت نخواهند کرد.» (4)
5) جهالت مردم
پنجمین عامل را می توان جهالت و ساده اندیشی عامه مردم دانست نادانی آنان به حدی بود که به راحتی فریب سران فتنه را می خوردند. درتاریخ طبری آمده است:
«در روزجنگ جمل، دو قبیله ضبّه و ازُد دور عایشه را گرفتند. در این میان مردانی از قبیله ازد، سرگین شتر را برمی داشتند، آنرا خرد می کردند و می بوییدند و می گفتند: سرگین شتر مادرمان بوی مشک دارد!» (5)
مردم آن روزگار به حدی نادان بودند،که در زمان معاویه ، هنگام حرکت شامیان به سوی صفین، معاویه در روز چهارشنبه، نماز جمعه به جای آورد و آنان جان خود را در اختیار او گذاشته بودند تا جایی که لعن نمودن علی علیه السلام را یک سنت قرار داد.
انگیزه های جهاد با ناکثین
یکی از اهداف امام، در نبرد با پیمان شکنان زنده کردن دین خدا و سنت پیامبر بود چرا که رفته رفته در دوران خلفای سه گانه، دین درحال تغییرکردن بود و سنت هم دستخوش خودکامگی خلفا شده بود. پیش از این پیامبر اعظم فرموده بودند:
«ای مردم! نبینم که پس از من به کفر بازگردید و برخی از شما گردن برخی را بزند، چراکه مرا ملاقات می کنید درمیان لشکری، مانند آب راه سیلی کشنده. بدانید که علی بن ابی طالب علیه السلام برادر و وصی من است که پس از من برای تأویل قرآن می جنگد، چنان که من برای تنزیل آن جنگیدم.» (6)
و در جای دیگر خطاب به حضرت علی فرمودند:
طلحه و زبیر در دوران خلفای قبلی امتیازاتی داشتند، به سراغ علی علیه السلام رفتند و گفتند:«ای امیرمومنان! شرایط زمانه را می دانی و از گرفتاری ما باخبری. نزد تو آمده ایم تا چیزی به ماببخشی تا به اوضاعمان سر و سامان دهیم و بتوانیم حقوقی را که برگردن داریم ادا کنیم. حضرت امیر فرمود: شما از آنچه که من در ینبُع دارم، با خبرید اگر می خواهید، مقداری که ممکن است برای شما بنویسم .گفتند ما نیازی به ثروت شخصی تو در ینبع نداریم.»
«تو برادر من و پدر فرزندان منی. در دفاع از سنت من می جنگی و آنچه بر عهده ی من است، ادا می کنی.» (7)
در جامعه اسلامی آن روز، نه تنها سنت رسول خدا تغییر کرده بود، بلکه بدعتهایی نیز در دین و سنت پدید آمده بود. این بدعت ها به خصوص در زمان خلیفه دوم افزایش یافت بنا بر آنچه در تاریخ آمده است، پیامبر صلی الله علیه و آله، حضرت علی را از این واقعه آگاه کرده بود:
«پیامبرخدا به حضرت علی از آنچه پس از او با آن روبرو می شود، خبرداد. علی علیه السلام گریست و گفت: ای پیامبر خدا! از تو می خواهم به حقی که بر تو دارم و خویشاوندی ام و حق مصاحبت و همراهی با تو، آن گاه که خدا را می خوانی، از او بخواه که مرا به سوی خود برد.
فرمود: از من می خواهی درباره ی اجلی که وقت معین دارد پروردگارم را بخوانم؟
گفت: پس برچه جرمی با آنان پیکار کنم؟ فرمود: به جرم بدعت گذاری در دین.» (8)
پی نوشت:
1- دانش نامه امیرالمومنین،4/427
2- نبردجمل،18( به نقل ازتاریخ دمشق)
3- دانش نامه امیرالمومنین،4/437
4- همان،442
5- تاریخ طبری،4/522
6- دانش نامه امیرالمومنین،4/457
7- همان،459
8- همان،464

فرآوری: حامد رفیعی 


منبع : پایگاه تبیان
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان