فارنافرز در مطلبی با عنوان «محور طغیان؛ چگونه دشمنان آمریکا برای براندازی نظم جهانی متحد میشوند» به قلم آندریا کندال تیلور عضو ارشد و مدیر برنامه امنیت فراآتلانتیک(ترانسآتلانتیک) در مرکز امنیت آمریکای نوین (CNAS) و معاون افسر اطلاعات ملی حوزه روسیه و اوراسیا در سازمان اطلاعاتی شورای اطلاعات ملی(NIC) آمریکا و ریچارد فونتین (مدیرعامل مرکز امنیت آمریکای نوین ، همکار سابق وزارت امور خارجه و شورای امنیت ملی آمریکا و مشاور سابق سیاست خارجی سناتور جان مککین) به بررسی علل اتحاد 4 کشور روسیه، چین، ایران و کره شمالی در دوران جدید، چگونگی این اتحاد و پیامدهای آن پرداخته است.آندریاکندال تیلور و ریچارد فونتین در فارن افرز نوشتند: «در بامداد روز دوم ژانویه، نیروهای روسی شهرهای کییف و خارکیف اوکراین را هدف حمله موشکی گستردهای قرار دادند؛ حملاتی که منجر به کشته شدن حداقل پنج غیرنظامی، زخمی شدن بیش از 100 نفر و آسیب به زیرساختها شد. این حادثه نه تنها به خاطر آسیبی که به بار آورد قابلتوجه بود، بلکه به این دلیل که نشان داد روسیه در مبارزه خود تنها نیست نیز قابل تامل است.»
جهان میزبان ائتلاف تازه
به ادعای نویسندگان این مقاله، روسیه اکنون هر ماه حداقل 330 فروند هواپیمای بدون سرنشین را به تنهایی تولید میکند و در حال همکاری با ایران برای ساخت یک کارخانه جدید پهپاد در داخل روسیه است. کره شمالی موشکهای بالستیک و بیش از 2.5 میلیون گلوله و مهمات برای روسیه ارسال کرده، آن هم درست زمانی که ذخایر اوکراینی کاهش یافته است. چین، به نوبه خود، به مهمترین راه نجات روسیه تبدیل شده است. پکن خرید نفت و گاز روسیه را افزایش داده و میلیاردها دلار به خزانه مسکو وارد کرده است. علاوه بر این، چین مقادیر زیادی فناوری جنگی، از نیمه هادیها و دستگاههای الکترونیکی گرفته تا تجهیزات پارازیت رادار و ارتباطات و قطعات جت جنگنده را برای این بازیگر فراهم میکند. سوابق گمرکی نشان میدهد که بهرغم تحریمهای تجاری غرب، واردات تراشههای کامپیوتری و قطعات تراشه به روسیه افزایش یافته است. بیش از نیمی از این کالاها از چین وارد میشود.
تیلور و فونتین مدعی شدند: «حمایت چین، ایران و کره شمالی موقعیت روسیه را در میدان نبرد تقویت کرده و تلاشهای غرب برای منزوی کردن مسکو را تضعیف کرده است. با این حال، این همکاری فقط نوک کوه یخ است. همکاری میان چهار کشور پیش از سال 2022 در حال گسترش بود، اما جنگ به تعمیق روابط اقتصادی، نظامی، سیاسی و فناوری آنها سرعت بخشیده است. چهار قدرت به طور فزایندهای منافع مشترک را شناسایی و فعالیتهای نظامی و دیپلماتیکشان را هماهنگ میکنند. همگرایی آنها در حال تعریف محور جدید تحولات است؛ توسعهای که اساسا چشمانداز ژئوپلیتیک را تغییر میدهد.»این گروه یک بلوک انحصاری نیستند؛ در عوض، مجموعهای از دولتهای ناراضی از نظم حاکم هستند که بر سر هدف مشترکی جهت براندازی اصول، قواعد و نهادهایی که زیربنای نظام بینالمللی حاکم هستند، همگرا میشوند. وقتی این چهار کشور با یکدیگر همکاری میکنند، اقدامات آنها بسیار بیشتر از مجموع تلاشهای فردی آنهاست.
این گروه از کشورها به واسطه همکاریشان، تواناییهای نظامیشان را نیز افزایش میدهند؛ از جمله توانستهاند باعث کاهش اثربخشی ابزارهای سیاست خارجی ایالات متحده مثل تحریمها یا مانع از توانایی واشنگتن و شرکایش در اجرای قوانین جهانی شوند. هدف جمعی این گروه از بازیگران ایجاد جایگزینی برای نظم فعلی است که به نظر آنها تحت سلطه ایالات متحده قرار دارد.بسیاری از ناظران غربی به سرعت پیامدهای هماهنگی چین، ایران، کره شمالی و روسیه را رد کردهاند. مطمئنا این چهار کشور تفاوتهایی دارند و سابقه بیاعتمادی و شکافها ممکن است میزان نزدیک شدن روابط آنها را محدود کند. با این حال، هدف مشترک آنها برای تضعیف ایالات متحده و نقش رهبری این بازیگر، نوعی چسبندگی قوی را فراهم میکند. در نقاطی در سراسر آسیا، اروپا و خاورمیانه، جاهطلبیهای اعضای محور قبلا علیه نظم لیبرال بوده است.لذا مدیریت هماهنگی بیشتر این کشورها و جلوگیری از برهم زدن این محور در نظام جهانی باید از اهداف اصلی سیاست خارجی ایالات متحده باشد.
باشگاه ضدغرب
همکاری میان اعضای این محور مساله جدیدی نیست. چین و روسیه شراکت خود را از پایان جنگ سرد تقویت کردهاند؛ روندی که پس از الحاق کریمه توسط روسیه در سال 2014 به سرعت شتاب گرفت. سهم چین از تجارت خارجی روسیه بین سالهای 2013 و 2021 و بین سالهای 2018 تا 2022 از 10 به 20درصد دو برابر شد. روسیه در مجموع 83درصد از واردات تسلیحات چین را تامین میکرد. فناوری روسیه به ارتش چین کمک کرده تا قابلیتهای دفاع هوایی، ضد کشتی و زیردریایی خود را افزایش دهد و چین را به نیروی قدرتمندتری در یک درگیری دریایی بالقوه تبدیل کند.
پکن و مسکو نیز دیدگاه مشترکی را بیان کردهاند. اوایل سال 2022، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه و شی جین پینگ، رهبر چین، مانیفست مشترکی را امضا کردند که در آن متعهد به شراکت «بدون محدودیت» بین دو کشور شدند و بر«روابط بینالمللی از نوع جدید» تاکید کردند. به عبارت دیگر، یک سیستم چند قطبی را که دیگر تحت سلطه ایالات متحده نیست، در دستورکار قرار دادند. این در حالی است که ایران روابط خود را با دیگر اعضای محور تقویت کرده است. ایران و روسیه پس از شروع جنگ داخلی در سوریه با هدف باقی ماندن حکومت بشار اسد، همکاری نزدیکی را با یکدیگر تجربه کردند. چین با پیوستن به تلاشهای روسیه و توافقنامههای انرژی با ایران برای محافظت از تهران در برابر اثرات تحریمهای ایالات متحده خیز برداشته و از سال 2020 مقادیر زیادی نفت از ایران خریداری کرده است. کره شمالی هم به نوبه خود، چین را متحد اصلی و شریک تجاری خود برای دههها به حساب میآورد و کره شمالی و روسیه روابط گرمشان را حفظ کردهاند.
نویسندگان این مقاله مدعی هستند که ایران از دهه 1980 موشکهای کره شمالی را خریداری کرده است و اخیرا تصور میشود که کره شمالی به گروههای محور مقاومت از جمله حزبالله و احتمالا حماس تسلیحات ارسال کرده است. پیونگ یانگ و تهران همچنین بر سر یک بیزاری مشترک از واشنگتن با هم پیوند خوردهاند: همانطور که یک مقام ارشد کره شمالی، کیم یونگ نام، در سفر 10 روزه خود به ایران در سال 2017 اعلام کرد، دو کشور «یک دشمن مشترک دارند».
اما حمله روسیه به اوکراین در سال 2022، همگرایی میان این چهار کشور را به گونهای تسریع کرد که از روابط تاریخی آنها فراتر رفت. به ادعای ناظران، مسکو در دو دهه گذشته یکی از بزرگترین تامینکنندگان تسلیحات تهران بوده و اکنون بزرگترین منبع سرمایهگذاری خارجی برای این کشور است. صادرات روسیه به ایران در 10ماهه اول سال 2022، 27درصد افزایش یافته است. طبق گزارش کاخ سفید، در دو سال گذشته، روسیه اطلاعات و تسلیحات بیشتری را با حزبالله و دیگر گروههای مقاومت به اشتراک گذاشته است. این در حالی است که سال گذشته، روسیه، جایگاه عربستان سعودی را به عنوان بزرگترین منبع نفت خام چین جابهجا کرد و تجارت بین دو کشور به بیش از 240 میلیارد دلار رسید که یک رکورد بالاست. مسکو همچنین میلیونها دلار از داراییهای کره شمالی را که قبلا در بانکهای روسیه به دلیل تحریمهای شورای امنیت مسدود شده بود، آزاد کرده است.
چین، ایران و روسیه مانورهای دریایی مشترکی را در دریای عمان به مدت سه سال متوالی برگزار کردهاند که آخرین آن در مارس 2024 بود. روسیه همچنین تمرینهای دریایی سه جانبه با چین و کره شمالی را پیشنهاد کرده است.همکاری فزاینده میان چین، ایران، کره شمالی و روسیه ناشی از مخالفت مشترک آنها با نظم جهانی تحت سلطه غرب است؛ تضادی که ریشه در این باور دارد که این سیستم به آنها موقعیت یا آزادی عملی را که شایسته آن هستند، نمیدهد.هر کشوری مدعی حوزه نفوذ است: «منافع اصلی» چین که تایوان و دریای چین جنوبی را شامل میشود. «محور مقاومت» ایران، مجموعهای از گروههای نیابتی که به تهران اهرم فشار در عراق، لبنان، سوریه، یمن و جاهای دیگر میدهند. ادعای کره شمالی بر کل شبه جزیره کره و «خارج نزدیک» روسیه، که برای کرملین، حداقل شامل کشورهایی است که امپراتوری تاریخی آن را تشکیل دادهاند. هر چهار کشور، آمریکا را مانع اصلی برای ایجاد این حوزههای نفوذ میدانند و خواهان کاهش حضور واشنگتن در مناطق مربوطه خود هستند.همه آنها، اصل ارزشهای جهانی را رد میکنند و حمایت غرب از دموکراسی خود را به عنوان تلاشی برای تضعیف مشروعیت و دامن زدن به بیثباتی داخلی تفسیر میکنند.
آنها میگویند که دولتها حق دارند دموکراسی را برای خود تعریف کنند. در پایان، اگرچه آنها ممکن است به توافقات موقت با ایالات متحده بپردازند، اما باور ندارند که غرب به قدرت رسیدن (یا بازگشت) آنها در صحنه جهانی را بپذیرد. آنها با دخالت خارجی در امور داخلی خود، گسترش اتحادهای ایالات متحده، استقرار سلاحهای هستهای آمریکا در خارج و اعمال تحریمهای اجبار آمیز مخالفند.با این حال، پیشبینی هر چشمانداز مثبتی برای آینده دشوار است. تاریخ نشان میدهد که ممکن است برای گروهی از قدرتهای ناراضی با هدف ایجاد اختلال، دستور کار مثبت لازم نباشد. پیمان سه جانبه 1940 که آلمان، ایتالیا و ژاپن را متحد کرد- «محور» اصلی - متعهد شد که «نظم جدیدی از چیزها را ایجاد و حفظ کند» که در آن هر کشور ادعای «جایگاه مناسب خود» را داشته باشد. آنها موفق نشدند، اما جنگ جهانی دوم قطعا تحولات جهانی را به همراه داشت. محور چین، ایران، کره شمالی و روسیه در جهت برهم زدن نظم موجود نیازی به برنامهای منسجم برای نظم بینالمللی جایگزین ندارد. مخالفت مشترک کشورها با اصول اصلی نظم فعلی و عزم آنها برای ایجاد تغییر، مبنای قدرتمندی برای اقدام مشترک است.شکافهایی در میان اعضای محور وجود دارد؛ به عنوان مثال، چین و روسیه برای نفوذ در آسیای مرکزی به عنوان رقیب عمل میکنند، در حالی که ایران و روسیه برای بازارهای نفت در چین، هند و سایر نقاط آسیا رقابت میکنند. این چهار کشور عمدتا تاریخهای پیچیدهای با یکدیگر دارند.
کاتالیزور در کرملین
مسکو محرک اصلی این محور بوده است. حمله به اوکراین نقطه بیبازگشتی در جنگ صلیبی طولانیمدت پوتین علیه غرب بود. پوتین متعهد شده است که نه تنها اوکراین بلکه نظم جهانی را نیز نابود کند. او روابط خود را با کشورهای همفکر خود برای دستیابی به اهدافش دوچندان کرده است. مسکو که از آغاز جنگ از تجارت، سرمایهگذاری و فناوری غربی جدا شده بود، چارهای جز اتکا به شرکای خود برای حفظ خصومتها نداشته است. مهمات، پهپادها، ریزتراشهها و سایر اشکال کمکی که اعضای محور ارسال کردهاند، کمک بزرگی به روسیه کرده است. اما هر چه کرملین بیشتر به این کشورها متکی باشد، در ازای آن باید بیشتر ببخشد. پکن، پیونگ یانگ و تهران از اهرم فشار خود بر مسکو برای گسترش قابلیتهای نظامی و گزینههای اقتصادی خود استفاده میکنند.
حتی قبل از تهاجم روسیه، کمک نظامی مسکو به پکن، مزیت نظامی ایالات متحده بر چین را از بین برده بود. روسیه تسلیحات پیچیدهتری را در اختیار چین قرار داده است و مانورهای نظامی مشترک دو کشور از نظر دامنه و فراوانی افزایش یافته است. افسران روسی که در سوریه و در منطقه دونباس اوکراین جنگیدهاند، درسهای ارزشمندی را با پرسنل چینی به اشتراک گذاشتهاند و به ارتش آزادیبخش خلق کمک کردهاند تا کمبود تجربه عملیاتیاش را جبران کند؛ یک ضعف قابلتوجه نسبت به نیروهای کارکشتهتر آمریکایی. نوسازی نظامی چین از فوریت تعمیق همکاری دفاعی با روسیه کاسته است، اما دو کشور احتمالا به انتقال فناوری و توسعه و تولید تسلیحات مشترک ادامه خواهند داد. به عنوان مثال، در ماه فوریه، مقامات روسی تایید کردند که با همتایان چینی خود روی کاربردهای نظامی هوش مصنوعی کار میکنند.
مسکو در سایر زمینههای کلیدی، از جمله فناوری زیردریایی، ماهوارههای سنجش از دور و موتورهای هواپیما، برتری بیشتری نسبت به پکن دارد. اگر چین بتواند روسیه وابستهتر را برای ارائه فناوریهای پیشرفته بیشتر تحت فشار قرار دهد، این انتقال میتواند مزیتهای ایالات متحده را بیشتر تضعیف کند.پویایی مشابهی در روابط روسیه با ایران و کره شمالی وجود دارد. مسکو و تهران آنچه را که دولت بایدن «مشارکت دفاعی بیسابقه» مینامد، ایجاد کردهاند که تواناییهای نظامی ایران را ارتقا میدهد. روسیه هواپیماهای پیشرفته، پدافند هوایی، اطلاعات، نظارت، شناسایی و قابلیتهای سایبری را در اختیار ایران قرار داده است که به تهران کمک میکند در برابر عملیات نظامی احتمالی ایالات متحده یا اسرائیل مقاومت کند و در ازای مهمات و سایر حمایتهای نظامی کره شمالی از روسیه، پیونگ یانگ به دنبال فناوری پیشرفته فضایی، موشکی و زیردریایی از مسکو است.
اگر روسیه به این درخواستها عمل کند، کرهشمالی میتواند دقت و بقای موشکهای بالستیک قارهپیمای خود را با قابلیت حمل کلاهک هستهای بهبود بخشد و از فناوری پیشران هستهای روسیه برای گسترش برد و قابلیت زیردریاییهای خود استفاده کند. در حال حاضر، آزمایش تسلیحات کره شمالی توسط روسیه در میدان نبرد در اوکراین اطلاعاتی را در اختیار پیونگ یانگ قرار داده است که میتواند از آن برای اصلاح برنامه موشکی خود استفاده کند و روسیه ممکن است به کره شمالی کمک کرده باشد که یک ماهواره جاسوسی نظامی را در نوامبر پس از دو شکست قبلی در سال گذشته پرتاب کند.روابط قوی میان کشورهای چهارگانه، سیاستمداران پیونگ یانگ و تهران را جسورتر کرده است. کیم که اکنون از حمایت قوی چین و روسیه برخوردار است، سیاست چند دههای کره شمالی مبنی بر اتحاد صلحآمیز با کره جنوبی را کنار گذاشت و تهدیدهای خود را علیه سئول افزایش داد، به باجخواهی هستهای و آزمایشهای موشکی پرداخت و ابراز عدمعلاقه به گفتوگو با ایالات متحده کرد.
اگرچه به نظر نمیرسد ارتباط مستقیمی بین تعمیق مشارکت روسیه و ایران و حمله حماس به اسرائیل در 7 اکتبر وجود داشته باشد، حمایت فزاینده روسیه احتمالا ایران را برای فعال کردن نیروهای نیابتی منطقهای خود پس از آن بیشتر میکند. دیپلماسی هماهنگ و فشار روسیه و غرب که ایران را به توافق هستهای 2015 کشاند، اکنون به خاطرهای دور تبدیل شده است. امروز، مسکو و پکن به تهران کمک میکنند تا در برابر اجبار غرب مقاومت کند و همین مساله غنیسازی اورانیوم را برای ایران آسانتر و تلاشهای واشنگتن برای مذاکره درباره توافق هستهای جدید را رد میکند.
آمریکای تضعیف شده
همکاری میان اعضای محور، همچنین قدرت ابزارهایی را که واشنگتن و شرکای آن اغلب برای مقابله با آنها استفاده میکنند، کاهش میدهد. در بارزترین مثال از زمان شروع جنگ در اوکراین، چین نیمهرساناها (نیمه هادی) و سایر فناوریهای ضروری را که روسیه قبلا از غرب وارد میکرد، به روسیه عرضه کرده و کارآیی کنترلهای صادرات غرب را کاهش داده است.
هر چهار کشور همچنین در تلاش هستند تا وابستگی خود به دلار آمریکا را کاهش دهند. سهم واردات روسیه به صورت فاکتور به رنمینبی (یکای پول رسمی چین) از سهدرصد در سال 2021 به 20درصد در سال 2022 افزایش یافت. در دسامبر 2023، ایران و روسیه توافقنامهای را برای انجام تجارت دوجانبه به ارزهای محلی خود نهایی کردند. اعضای محور با خارج کردن مبادلات اقتصادی خود از تیررس اقدامات اجرایی ایالات متحده، کارآیی تحریمهای غرب و همچنین تلاشهای مبارزه با فساد و مبارزه با پولشویی را تضعیف کردهاند.چین، ایران، کرهشمالی و روسیه با استفاده از مرزهای مشترک و مناطق ساحلی خود، میتوانند شبکههای تجاری و حملونقلی امن از محدودیتهای آمریکا ایجاد کنند.
به عنوان مثال، ایران هواپیماهای بدون سرنشین و سایر تسلیحات را از طریق دریای خزر به روسیه میفرستد، جایی که ایالات متحده قدرت کمی برای متوقف کردن نقل و انتقالات دارد. اگر ایالات متحده مشغول درگیری با چین در اقیانوس هند و آرام شود، پکن میتواند از مسکو حمایت کند. روسیه ممکن است صادرات زمینی نفت و گاز به همسایه جنوبی خود را افزایش دهد و وابستگی چین به واردات انرژی دریایی را کاهش دهد. پایگاه صنعتی دفاعی روسیه که اکنون برای تامین تسلیحات برای سربازان روسی در اوکراین بیش از حد تلاش میکند، میتواند بعدا برای حفظ تلاشهای جنگی چین محور قرار گیرد. چنین همکاریهایی احتمال برتری چین بر ارتش آمریکا را افزایش میدهد و به پیشبرد هدف روسیه برای کاهش نفوذ ژئوپلیتیک ایالات متحده کمک میکند.
این محور همچنین مانع از توانایی واشنگتن برای شکل دهی به ائتلافهای بینالمللی میشود که میتوانند در برابر اقدامات بیثباتکننده اعضای آن بایستند. برای مثال، امتناع چین از محکوم کردن حمله روسیه به اوکراین، انجام این کار را برای کشورهای آفریقا، آمریکای لاتین و خاورمیانه بسیار آسانتر کرد و پکن و مسکو مانع از تلاشهای غرب برای منزوی کردن ایران شدهاند. سال گذشته، آنها ایران را از عضو ناظر به عضوی از سازمان همکاری شانگهای، یک نهاد منطقهای عمدتا آسیایی، ارتقا دادند و سپس دعوتی را برای پیوستن ایران به بریکس ترتیب دادند - گروهی که چین و روسیه آن را وزنه تعادلی برای غرب میدانند. نفوذ منطقهای و استمرار فعالیتهای هستهای ایران، دیگر کشورها را نسبت به برخورد با ایران محتاط کرده است، اما مشارکت ایران در مجامع بینالمللی مشروعیت این کشور را افزایش میدهد و فرصتهایی را برای گسترش تجارت با کشورهای عضو فراهم میکند.تلاشهای موازی اعضای محور در حوزه اطلاعات، حمایت بینالمللی از مواضع ایالات متحده را بیشتر تضعیف میکند. چین، ایران و کرهشمالی یا از مسکو دفاع کردند یا از محکومیت صریح حمله روسیه به اوکراین اجتناب کردند و همگی کرملین را در متهم کردن ناتو به تحریک جنگ ذیحق دانستند. پاسخ آنها به حملات حماس به اسرائیل در اکتبر گذشته از الگوی مشابهی پیروی کرد.
یک نظم جایگزین؟
نظمهای جهانی، قدرت دولتهایی که آن را رهبری میکنند افزایش میدهد. به عنوان مثال، ایالات متحده در نظم بینالمللی لیبرالی که به ایجاد آن کمک کرد، سرمایهگذاری کرده است، زیرا این نظم منعکسکننده ترجیحات آمریکایی است و نفوذ ایالات متحده را گسترش میدهد. تا زمانی که یک دستور به اندازه کافی برای اکثر اعضا مفید باشد، یک گروه اصلی از دولتها از آن دفاع خواهند کرد. در همین حال، کشورهای مخالف با یک مشکل اقدام جمعی مواجه هستند. اگر آنها به طور دستهجمعی خروج کنند، میتوانند در ایجاد یک نظم جایگزین بیشتر به میل خود موفق شوند. اما بدون وجود یک خوشه هستهای از دولتهای قدرتمند که میتوانند پیرامون آن ادغام شوند، مزیت نظم موجود باقی میماند.
برای چند دهه، تهدیدهایی علیه نظم تحت رهبری ایالات متحده به تعداد انگشت شماری از کشورهای سرکش که قدرت کمی برای برهم زدن آن داشتند، محدود میشد. اما تهاجم روسیه به اوکراین و تجدید ساختار روابط بیندولتی، محدودیتها را برای اقدام جمعی از بین برده است. محور تحولات نشاندهنده یک مرکز ثقل جدید است، گروهی که سایر کشورهای ناراضی از نظم موجود میتوانند به آن مراجعه کنند. این محور در حال راهاندازی یک سیستم بینالمللی است که با دو نظم مشخص میشود که به طور فزایندهای سازمانیافته و رقابتی میشوند.
از لحاظ تاریخی؛ نظمهای رقیب، بهویژه در شکافهای جغرافیایی بین آنها، وارد درگیری شدهاند. جنگها از شرایط خاصی ناشی میشوند، مانند اختلافات سرزمینی، نیاز به حفاظت از منافع ملی یا منافع یک متحد، یا تهدیدی برای بقای یک رژیم. اما احتمال اینکه هر یک از آن شرایط در صورت وجود دستورات منجر به جنگ شود، افزایش مییابد.
برخی از محققان علوم سیاسی دریافتهاند که دورههایی که در آن نظم واحدی حاکم بود - برای مثال، سیستم توازن قوا که توسط کنسرت اروپا در بیشتر قرن نوزدهم حفظ شد، یا دوران تحت سلطه ایالات متحده پس از جنگ سرد - کمتر مستعد درگیریها بود نسبت به مواردی که بیش از یک نظم وجود داشته است، مانند دوره چند قطبی بین دو جنگ جهانی و سیستم دو قطبی جنگ سرد.
جهان، پیشنمایشی از بیثباتی دریافت کرده که این دوره جدید از نظمهای رقیب، آن را به ارمغان میآورد، با بازیگران بالقوهای که قدرت میگیرند و کمتر از منزوی شدن در صورت اقدام نگرانی دارند. در حال حاضر، حمله حماس به اسرائیل تهدیدی است که پهنه وسیعتری از خاورمیانه را درگیر جنگ خواهد کرد. در اکتبر گذشته، آذربایجان به زور کنترل قره باغ کوهستانی را به دست گرفت. تنشها بین صربستان و کوزوو در سال 2023 نیز شعلهور شد و ونزوئلا تهدید کرد که در ماه دسامبر سرزمینی در همسایه گویان را تصرف خواهد کرد.
اگرچه شرایط داخلی کشورها، کودتاها را از سال 2020 در میانمار و در سراسر منطقه ساحل آفریقا تشدید کرده، اما افزایش وقوع چنین شورشهایی به ترتیبات بینالمللی جدید مرتبط است. برای سالهای متمادی، به نظر میرسید که کودتاها کمتر رخ میدهند، تا حد زیادی به این دلیل که توطئهگران با هزینههای قابلتوجهی برای نقض هنجارها روبهرو بودند. اکنون اما محاسبات تغییر کرده است. سرنگونی یک دولت ممکن است همچنان روابط با غرب را از بین ببرد، اما رژیمهای جدید میتوانند در پکن و مسکو مورد حمایت قرار گیرند.
توسعه بیشتر این محور باعث آشفتگی بیشتر خواهد شد. تاکنون بیشترین همکاری میان چین، ایران، کرهشمالی و روسیه دوجانبه بوده است. اقدام سه جانبه و چهار جانبه میتواند ظرفیت آنها را برای ایجاد اختلال افزایش دهد. کشورهایی مانند بلاروس، کوبا، اریتره، نیکاراگوئه و ونزوئلا - که همگی با سیستم تحت سلطه غرب به رهبری ایالات متحده مبارزه میکنند - میتوانند همکاری نزدیکتری را با این محور آغاز کنند. اگر اندازه این گروه افزایش یابد و هماهنگیهای خود را تشدید کند، ایالات متحده و متحدانش برای دفاع از نظم شناخته شده کار دشوارتری خواهند داشت.
در نظر گرفتن تجدیدنظرطلبان
در حال حاضر، استراتژی امنیت ملی ایالات متحده، چین را در اولویت بالاتری نسبت به ایران، کرهشمالی یا حتی روسیه قرار میدهد. اگر تهدیدی را که هر یک از این کشورها برای ایالات متحده ایجاد میکنند در نظر بگیریم، این ارزیابی از نظر استراتژیک صحیح است، اما به طور کامل همکاری بین آنها را در نظر نمیگیرد. سیاست ایالات متحده باید به اثرات بیثباتکننده اقدام مشترک کشورهای تجدیدنظرطلب بپردازد و باید بکوشد تا تلاشهای هماهنگ آنها برای براندازی قوانین و نهادهای مهم بینالمللی را مختل کند. علاوه بر این، واشنگتن باید با تشدید جاذبههای نظم موجود، جذابیت این محور در حال وقوع را کاهش دهد.اگر ایالات متحده بخواهد با یک محور هماهنگ فزاینده مقابله کند، نمیتواند هر تهدیدی را به عنوان یک پدیده منزوی در نظر بگیرد. به عنوان مثال، واشنگتن نباید تجاوز روسیه به اروپا را نادیده بگیرد تا بر افزایش قدرت چین در آسیا تمرکز کند.
از قبل واضح است که موفقیت روسیه در اوکراین به نفع چین تجدیدنظرطلب است، چرا که نشان میدهد خنثی کردن تلاش متحد غرب ممکن است، هرچند هزینه بردار باشد. حتی با وجود اینکه واشنگتن به درستی چین را به عنوان اولویت اصلی خود میبیند، رسیدگی به چالش پکن مستلزم رقابت با سایر اعضای این محور در سایر نقاط جهان است. برای موثر بودن، ایالات متحده باید منابع بیشتری را به امنیت ملی اختصاص دهد، وارد دیپلماسی قویتر شود، مشارکتهای جدید و قویتری ایجاد کند و نقش فعالتری در جهان نسبت به آنچه اخیرا داشته است، ایفا کند.از طرف دیگر، فاصله انداختن بین اعضای محور کارساز نخواهد بود. قبل از حمله روسیه به اوکراین، برخی از استراتژیستها پیشنهاد کردند که ایالات متحده خود را با روسیه هماهنگ کند تا چین را متعادل سازد. پس از شروع جنگ، تعداد کمی امیدوار بودند که ایالات متحده بتواند در یک ائتلاف ضد روسیه به چین بپیوندد.
اما برخلاف سیاست گشایش رئیسجمهور ریچارد نیکسون به چین در دهه 1970، که از شکاف چین و شوروی برای دورتر کردن پکن از مسکو استفاده کرد، امروز هیچ رقابت ایدئولوژیک یا ژئوپلیتیک برای واشنگتن وجود ندارد که از آن بهرهبرداری کند.بهای تلاش احتمالا مستلزم به رسمیت شناختن حوزه نفوذ روسیه یا چین در اروپا و آسیا از سوی ایالات متحده خواهد بود - مناطقی که برای منافع ایالات متحده کانونی هستند و واشنگتن نباید به یک قدرت خارجی متخاصم اجازه تسلط بر آنها را بدهد. جدا کردن ایران یا کرهشمالی از بقیه محورها، با توجه به اهداف تجدیدنظرطلبانه و حتی انقلابی دولتهای آنها، دشوارتر خواهد بود.
در نهایت، محور چین، روسیه، ایران و کرهشمالی مشکلی است که ایالات متحده باید آن را مدیریت کند، نه مشکلی که بتواند با ژستهای استراتژیک بزرگ آن را حل کند.شش کشور «نوسانی» بین این دو محور اهمیت ویژهای خواهند داشت: برزیل، هند، اندونزی، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی و ترکیه همگی قدرتهای متوسطی هستند که دارای وزن ژئوپلیتیک جمعی کافی برای ترجیحات سیاسی خود برای تغییر جهت آینده نظم بینالمللی هستند.
میتوان انتظار داشت که این شش کشور - و سایر کشورها نیز - روابط اقتصادی، دیپلماتیک، نظامی و فناوری را با اعضای هر دو محور دنبال کنند. سیاستگذاران ایالات متحده باید انکار مزایای محور رقیب را در این کشورها در اولویت قرار دهند و دولتهای خود را تشویق کنند تا سیاستهایی را انتخاب کنند که به نفع نظم حاکم باشد. در عمل، این به معنای استفاده از مشوقهای تجاری، تعامل نظامی، کمکهای خارجی و دیپلماسی برای جلوگیری از میزبانی از پایگاههای نظامی اعضای محور توسط کشورهای نوسان، دسترسی اعضای محور به زیرساختهای فناوری یا تجهیزات نظامی یا کمک به آنها برای دور زدن تحریمهای غرب است.
اگرچه رقابت با این محور ممکن است اجتنابناپذیر باشد، اما ایالات متحده باید سعی کند از درگیری مستقیم با هر یک از اعضای آن جلوگیری کند. برای این منظور، واشنگتن باید تعهدات امنیتی را برای تقویت بازدارندگی در غرب اقیانوس آرام، در خاورمیانه، در شبه جزیره کره و در جناح شرقی ناتو تایید کند. ایالات متحده و متحدانش نیز باید برای تهاجم فرصت طلبانه آماده شوند.بنابراین، واشنگتن باید متحدان خود را تحت فشار قرار دهد تا روی قابلیتهایی سرمایهگذاری کنند که ایالات متحده نمیتواند در یک موقعیت فراهم کند.مقابله با محور هزینه بردار خواهد بود. یک استراتژی جدید، ایالات متحده را ملزم میکند که هزینههای خود را برای دفاع، کمکهای خارجی، دیپلماسی و ارتباطات استراتژیک افزایش دهد. واشنگتن باید کمکهای خود را به خط مقدم درگیری بین محور و غرب هدایت کند - از جمله کمک به اسرائیل، تایوان و اوکراین که همگی با اقدام اعضای محور مواجه هستند. تجدیدنظرطلبان با این حس که اختلافات سیاسی در داخل یا فرسودگی ناشی از تعامل بینالمللی، ایالات متحده را در حاشیه این رقابت نگه میدارد، جسور شدهاند. یک استراتژی جامع و دارای منابع خوب ایالات متحده با حمایت دو حزبی به مقابله با این تصور کمک میکند.
تهدید چهار قدرت
این تمایل وجود دارد که اهمیت همکاری رو به رشد میان چین، ایران، کرهشمالی و روسیه کمرنگ شود. این استدلال ادامه میدهد که چرخش به سمت پکن، نشاندهنده پذیرش نقش شریک کوچکتر توسط روسیه است. به دست آوردن پهپادها از ایران و مهمات از کرهشمالی نشاندهنده استیصال ماشین جنگی روسیه است که به اشتباه تصور میکرد فتح اوکراین آسان است. استقبال چین از روسیه تنها نشان میدهد که پکن نمیتواند به روابط مثبتی که در ابتدا به دنبال آن با اروپا و دیگر قدرتهای غربی بود دست یابد. کرهشمالی منزویترین کشور جهان است و فعالیتهای منطقهای ایران نتیجه معکوس داشته و همکاریهای منطقهای میان اسرائیل، ایالات متحده و کشورهای حوزه خلیج فارس را تقویت کرده است.
چنین تحلیلی شدت تهدید را نادیده میگیرد. چهار قدرت، که در قدرت و هماهنگی رشد میکنند، در مخالفت خود با نظم جهانی حاکم و رهبری ایالات متحده متحد شدهاند. ترکیب ظرفیت اقتصادی و نظامی آنها، همراه با عزم آنها برای تغییر شیوه کار جهان از زمان پایان جنگ سرد، ترکیب خطرناکی را ایجاد میکند. این گروهی است که تمایل به تحول دارد و ایالات متحده و شرکای آن باید با این محور به عنوان چالش نسلی رفتار کنند. آنها باید پایههای نظم بینالمللی را تقویت کنند و کسانی را که شدیدترین اقدامات را برای تضعیف آن انجام میدهند، عقب برانند. به احتمال زیاد جلوگیری از ظهور این محور جدید غیرممکن است، اما جلوگیری از فروپاشی آن در سیستم فعلی یک هدف دست یافتنی است.
غرب هر آنچه را که برای پیروزی در این مسابقه نیاز دارد در اختیار دارد. اقتصاد ترکیبی آن بسیار بزرگتر است، ارتش آن به طور قابلتوجهی قدرتمندتر است، جغرافیای آن سودمندتر است، ارزشهای آن جذابتر است، و سیستم دموکراتیک آن پایدارتر است. ایالات متحده و شرکای آن باید به قدرت خود اطمینان داشته باشند. محور جدید قبلا تصویر ژئوپلیتیک را تغییر داده است - اما واشنگتن و شرکای آن هنوز هم میتوانند از تحولاتی که محور امیدوار است جلوی آن را بگیرد، ممانعت به عمل آورند.