زبان عضوى است شگفت آور و در عمل داراى میدانى بسیار گسترده، و ثوابش فوق العاده مهم، و عقابش سنگین، و عاملى است خوشحالکننده مخاطب، و آتشى است جگرسوز، و حافظى است کم نظیر، و قاتلى است بینظیر، و گناهکارى است بیبدیل و نیکوکارى است بزرگوار و کریم.
زبان عضوى است شگفت آور و در عمل داراى میدانى بسیار گسترده، و ثوابش فوق العاده مهم، و عقابش سنگین، و عاملى است خوشحالکننده مخاطب، و آتشى است جگرسوز، و حافظى است کم نظیر، و قاتلى است بینظیر، و گناهکارى است بیبدیل و نیکوکارى است بزرگوار و کریم.
فیض در کتاب شریف محجة البیضاء میگوید: زبان از نعمتهاى بزرگ خدا و لطائف شگفت آور حق است.
جِرمش کوچک و جُرم و طاعتش عظیم است، زیرا کفر و ایمان که در باطن و سرّ است جز به گواهى زبان آشکار نمیگردد، ایمان و کفرى که نهایت طاعت و صغیان درون است.
خاصیتى که در زبان است در هیچ عضوى نیست، چشم جز رنگها را نمیبیند، گوش جز صداها را نمیشنود، دست جز به اجسام نمیرسد و همینطور سایر اعضا که داراى محدودیت اند، ولى زبان از جانب همه اعضا سخن میگوید، و از باطن و ظاهر و ملک و ملکوت و غیب و شهادت به حق یا به ناحق گواهى میدهد، میدانش در خیر محدود و تنگ در شرّ و زیان رسانى داراى دامنى گشاده و وسیع است، کسى که مهارش را رها کند و از قید و بند عقل و شرع آزادش نماید، شیطان آن را به هر میدانى میکشاند، و لبه هر پرتگاهى به ویژه لبه پرتگاه آتش میبرد.
نجاتى از شر زبان جز به مقید نمودنش به مهار شرع نیست، و راه سعادت جز گویا کردنش به سخنانى که به سود دنیا و آخرت است وجود ندارد.
آزادى از زیان و خسارتش جز به باز داشتنش از آفاتى که از او سر میزند میسر نیست.
معصیت کارترین اعضا برضد انسان زبان است. زیرا به کارگرفتنش در گناه برخلاف سایر اعضاء مؤونه و رنج و تعب و سختى و مشکل ندارد، بزرگترین ابزار شیطان در گمراه کردن و تیره بخت نمودن انسان است، آفاتش و فتنهها و شرورش عبارت است از اضافه گوئى، افتادن در باطل و سخن یاوه، مجادله و بگومگو، ایجاد دشمنى و خصومت، عالم نمائى با گفتن سخنان مبهم و همراه سجع و تصنع در کلام، فحش، سبّ، بدگوئى، غنا، شوخى، استهزاء، افشاء سر،
دروغ، تهمت، سوگند دروغ، سخن چینى، گفتار منافقانه که شرح هریک از این گناهان در ضمن آیات مربوط به خودش بخواست و توفیق حق خواهد آمد.
درباره زبان روایات بسیار مهمى از پیامبراسلام و اهلبیت طاهرینش چه در جهت خطرات زبان و چه در جهت محسنات زبان در کتابهاى باارزش حدیث نقل شده که لازم است به پارهاى از آنها اشاره شود.
از آنجا که میدان خیر زبان محدود، و میدان شرش و خطر و آفتش گسترده است براى نجات از بارمنفى زبان و خطرات و آفاتش بهترین راه صمت و سکوت و سخن نگفتن جز به حق و عدالت است، به همین خاطر روایات مردم را به سکوت ترغیب و تشویق نموده و سکوت از هر گفتار ناروائى را دروازه نجات دانسته اند، و از صمت و سکوت ستایش کرده و صاحبش را انسانى باارزش قلمداد کرده اند.
از رسول بزرگوار اسلام روایاتى در فضیلت سکوت نقل شده که بخشى از آن به مضمون زیر است:
«من صمت نجا:» «1»
آن که سکوت کرده، به نجات رسیده.
«الصمت حکم وقلیل فاعله:» «2»
سکوت حکت است و سکوتکننده در میان مردم اندک است.
عبدالله بن سنان میگوید: پدرم گفت: به رسول خدا گفتم:
«اخبرنى عن الاسلام بامر لا اسئل عنه احداً بعدک، قال: قل آمنت بالله ثم استقم، قلت: فما اتقى؟ فاوما بیده الى لسانه:» «3»
مرا از اسلام به حقیقتى خبر ده که احدى را از آن بعد از تو نپرسند، فرمود: با همه وجودت بگو به خدا ایمان آوردم سپس تا لحظه آخر عمرت بر این ایمان پایدارى کن، گفتم از چه بپرهیزم؟ با دست مبارکش به زبان اشاره کرد.
سهل ساعدى از رسول خدا روایت میکند که آن حضرت فرمود:
«من یتکفّل لى بما بین لحییه و رجلیه اتکفل له بالجنة:» «4»
کسى که حفظ زبان و شهوتش را به ضمانت دهد، من بهشت را براى او ضامن میشوم.
و نیز آن حضرت فرمود:
«من وقى شر قبقبه و ذبذبه و لقلقه فقد وقى:» «5»
کسى که خود را از زیان شکم و شهوت و زبان حفظ نماید یقیناً از آفات و خطرات حفظ شده است.
از رسول خدا سؤال شد؟
«عن اکثر مایدخل الناس الجنة فقال: تقوى الله و حسن الخلق، وسئل عن اکثر مایدخل الناس النار قال: الاجوفان الفم و الفرج:» «6»
بیشتر چیزى که مردم را وارد بهشت میکند چیست؟ فرمود: تقواى الهى و اخلاق نیکو، و سؤال شد بیشتر چیزى که مردم را وارد دوزخ میکند کدام است؟ فرمود: زبان و شهوت.
معاذ میگوید به رسول خدا گفتم:
«انؤاخذ بما نقول: فقال ثکلتک امک یابن جبل وهل یکب الناس على مناخرهم الاحصائد السنتهم؟» «7»
آیا ما را به گفتارمان مؤاخذه میکنند؟ حضرت فرمود پسرجبل مادر به عزایت گریه کند آیا مردم جز به سبب محصولات زبانشان به رو در آتش میافتند!!
انس بن مالک میگوید: پیامبر اسلام فرمود:
«لایستقیم ایمان عبد حتى یستقیم قلبه، ولایستقیم قلبه حتى یستقیم لسانه ولایدخل الجنة رجل لایأمن جاره بوائقه:» «8»
ایمان بندهاى مستقیم نمیگردد مگر قلبش مستقیم شود، و قلبش مستقیم نمیشود مگر زبانش مستقیم گردد، و مردى وارد بهشت نخواهد شد مگر این همسایه اس از زیانها و شرهایش ایمن باشد.
ابن مسعود میگوید از پیامبراسلام شنیدم
«ان اکثر خطایا ابن آدم فى لسانه:» «9»
بى تردید بیشتر خطاهاى فرزند آدم در زبان اوست.
از رسول خدا روایت شده:
«من کف لسانه سترالله عورته، ومن ملک غضبه وقاه الله عذابه، ومن اعتذر الى الله قبل الله عذره:» «10»
کسى که زبانش را نگاه دارد خدا زشتىهایش را میپوشاند، و کسى که خشمش را حفظ نماید خدا او را از عذابش نگاه میدارد، و کسى که از خدا عذرخواهى کند خدا عذرش را میپذیرد.
صفوان بن سلیم میگوید رسول خدا فرمود:
«الا اخبرکم بایسر العبادة واهونها على البدن الصمت و حسن الخلق:» «11»
آیا شما را به آسان ترین عبادت و سبک ترینش بر بدن آگاه کنم؟ سکوت و حسن خلق.
از رسول خدا روایت شده است:
«من کان یؤمن بالله والیوم الآخر فلیقل خیراً اولیصمت:» «12»
کسى که ایمان به خدا و آخرت دارد، خیر بگوید یا سکوت کند.
و نیز آن حضرت فرمود:
«رحم الله عبداً تکلم خیرا فغنم اوسکت فسلم:» «13»
خدا رحمت کند بندهاى که خیر بگوید و به سبب آن غنیمت برد، یا سکوت کند به سبب آن در سلامت ماند.
به عیسى بن مریم گفتند:
«دلنا على عمل ندخل به الجنة قال: لاتنطقوا ابداً قالو: لانستطیع على ذلک قال: فلا تنطقوا الابخیر:» «14»
ما را به عملى راهنمائى کن که به واسطه آن وارد بهشت شویم، گفت: هرگز سخن مگوئید، گفتند بر سکوت طاقت نداریم، گفت پس جز به خیر سخن نگوئید.
سیلمان بن داود فرمود:
«ان کان الکلم من فضة فالصمت من ذهب:» «15»
اگر سخن از نقره است، سکوت طلاست.
براءبن عازب میگوید: عربى خدمت رسول خدا آمد و گفت:
«دلنى على عمل یدخلنى الجنة، قال: اطعم الجائع، واسق الظمآن، وامر بالمعروف، وانه عن المنکر فان لم تطق فکف لسانک الا من خیر:» «16»
مرا به عملى دلالت کن که آن عمل به بهشتم در آورد، فرمود: گرسنه را طعام بده، تشنه را سیراب کن، مردم را به کارهاى پسندیده وادار، و از کارهاى زشت باز دار و اگر بر این امور قدرت ندارى زبانت را مگر از خیر گفتن نگاه دار.
رسول خدا فرمود:
«اخزن لسانک الامن خیر فانک بذلک تغلب الشیطان:» «17»
زبانت را مگر از سخن خیر باز دار زیرا به وسیله این کار بر شیطان چیره میشوى.
و نیز آن حضرت فرمود:
«ان الله عند لسان کل قائل فلیتق الله امرء على ما یقول:» «18»
بى تردید خدا نزد زبان هر گویندهاى است، پس باید هر انسانى نسبت به آنچه میگوید از خدا پروا کند.
ابن مسعود از رسول خدا روایت میکند:
«الناس ثلاثة غانم وسالم وشاجب: فاالغانم الذى یذکرالله، والسالم الساکت، والشاجب یخوض فى الباطل:» «19»
مردم سه گروه اند: غانم، سالم، شاجب: غانم کسى است که به یاد خدا است و در فضاى ذکر بسر میبرد، سالم کسى است که سکوت را پیشه خود نموده است و شاجب کسى است که در سخنان باطل و اعمال بیهوده غرق است.
از حضرت عیسى روایت شده:
«العبادة عشرة اجزاء تسعة منها فى الصمت و جزء فى الفرار عن الناس:» «20»
عبادت ده جزء ایت نه جزء آن در سکوت و یک جزءش فرار از مردم است.
پیامبر اسلام فرموده:
«من کثر کلامه کثر سقطه من کثر سقطه کثرت ذنوبه ومن کثرت ذنوبه کانت النار اولى به:» «21»
کسى که زیاد سخن میگوید و گرفتار کثرت کلام است لغزشش فراوان است، و کسى که لغزش فراوان است گناهانش زیاد است، و کسى که گناهانش زیاد است آتش به او سزاوارتر است.
امیرمؤمنان فرمود:
«المرء مخبوء تحت لسانه فزن کلامک واعرضه على العقل والمعرفة فان کان لله و فى الله فتکلموا به و ان کان غیرذلک فالسکوت خیر منه:» «22»
انسان زیر زبانش پنهان است، شما اى مردم سخن خود را بسنجید و بر عقل و معرفت ارائه کنید، اگر سخن براى خدا و در راه خداست به آن تکلم کنید، و اگر غیراین باشد سکوت بهتر از سخن گفتن است.
ابوذر میگوید: رسول خدا به من گفت:
«الا اعلمک بعمل خفیف على البدن، ثقیل فى المیزان: قلت بلى یا رسول الله قال: هوالصمت وحسن الخلق و ترک مالایعنیک:» «23»
تو را عملى تعلیم نکنم که بارش بر بدن سبک ولى درمیزان سنجش سنگین و باارزش است؟ گفتم: آرى اى رسول خدا به من تعلیم ده: فرمود: آن عمل سکوت و حسن خلق و واگذاردن امورى است که براى ارزش و اهمیت ندارد.
مصادیق گفتار نیک
قرآن مجید مصادیق قول نیک را به اینصورت بیان میکند:
قول حق، قول صدق، قول عدل، قول حسن، قول احسن، قول کریم، قول لین، قول ایمان، قول سدید، قول معروف، قول بلیغ، قول میسور.
1- وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ: «24»
و خدا همواره حق میگوید و راه درست و راست را با حق گوئىاش به شما مینمایاند.
2- أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا: «25»
آنان که به ایمان به خدا و روز قیامت و فرشتگان و قرآن و پیامبران آراسته اند، و مال و ثروتشان را به خویشان، یتیمان، درماندگان، در راه ماندگان، سائلان، و آزادى بردگان میدهند، و نماز بپا میدارند و زکات میپردازند و وفادار به پیمان اند، و شکیباى در تهیدستى و بیمارى وجنگاند در ادعاى مؤمن بودن راست میگویند.
3- وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى: «26»
در هنگام سخن گفتن سخن به عدالت گوئید هر چند درباره خویشانتان باشد.
4- وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً: «27»
و با مردم با خوش زبانى و کلام نیک سخن گوئید.
5- وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ: «28»
و خوش گفتارتر از کسى که مردم را به سوى خدا دعوت کند کیست.
6- قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً: «29»
و با پدر و مادر سخنى شایسته و بزرگوارانه بگو.
7- فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً: «30»
اى موسى و هارون با فروعون براى دعوتش به سوى خدا سخنى نرم بگوئید.
8- قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ: «31»
گفتارى صادقانه در جهت ایمان داشته باشید، به حقیقت بگوئید به خدا ایمان آوردیم.
9- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً: «32»
اى اهل ایمان تقواى الهى پیشه کنید و سخن به درستى و صواب گوئید.
10- وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً: «33»
با سبک مغزان به صورتى شایسته و پسندیده سخن گوئید.
11- وَ قُلْ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِیغاً: «34»
و با دشمنان خدا و دشمنان مؤمنان و در رأس آنان منافقان سخنى رسا که در دلشان اثر کند بگوى.
12- فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیْسُوراً: «35»
با فقیران و تهیدستان به هنگامى که قدرت کمک به آنان را ندارى سخنى آسان و امیدوارکننده بگوى.
اگر گفتههاى روزمره انسان از مصادیق این دوازده صورت باشد گفته اى نیک و مقبول حضرت حق، و سبب پاداش است، و گفتههاى خارج ازاین حقایق و غیر مطابق با این واقعیات باطل و بیهوده و گناه و معصیت و بدون توبه سبب کیفر و عذاب است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- محجة البیضاء، ج 5، ص 192.
(2)- محجة البیضاء، ج 5، ص 192.
(3)- محجة البیضاء، ج 5، ص 192.
(4)- محجة البیضاء، ج 5، ص 192.
(5)- محجة البیضاء، ج 5، ص 192.
(6)- محجة البیضاء، ج 5، ص 192.
(7)- محجة البیضاء، ج 5، ص 193.
(8)- محجة البیضاء، ج 5، ص 193.
(9)- محجة البیضاء، ج 5، ص 194.
(10)- محجة البیضاء، ج 5، ص 194.
(11)- محجة البیضاء، ج 5، ص 194.
(12)- محجة البیضا، ج 5، ص 194- 195.
(13)- محجة البیضا، ج 5، ص 194- 195.
(14)- محجة البیضا، ج 5، ص 194- 195.
(15)- محجة البیضا، ج 5، ص 195.
(16)- محجة البیضا، ج 5، ص 195.
(17)- محجة البیضا، ج 5، ص 195.
(18)- محجة البیضا، ج 5، ص 195.
(19)- محجة البیضا، ج 5، ص 195.
(20)- محجة البیضا، ج 5، ص 196.
(21)- محجة البیضا، ج 5، ص 196.
(22)- محجة البیضا، ج 5، ص 196.
(23)- الرّغیب، ج 3، ص 553.
(24)- احزاب 4.
(25)- بقره 177.
(26)- انعام 152.
(27)- بقره 83.
(28)- فصلت 33.
(29)- اسراء 23.
(30)- طه 43
(31)- بقره 136
(32)- نساء 9
(33)- نساء 5
(34)- نساء 63.
(35)- اسراء 28.
برکرفته از
کتاب: تفسیر حکیم ج3
نوشته: استاد حسین انصاریان