قرآن از منابع مسلم فقهی است به گونهای که آیات و مفاهیم آن ملاک و معیار صحت و درستی یا نادرستی دیگر منابع فقه و معارف اسلامی است. اغلب فقهای امامیه منابع اجتهاد را عبارت از: کتاب (قرآن) سنت، اجماع و عقل میدانند. اما اخباریها از امامیه تنها سنت را منبع استنباط میشناسند. فقهای حنفی، کتاب، سنت متواتره، اقوال صحابه، اجماع صحابه، قیاس، استحسان و نظر عرف را، مالکیه کتاب، سنت، اجماع اهل مدینه، مصالح مرسله، قول صحابه غیرمستند به رأی و قیاس منصوص العله، شافعیه کتاب، سنت، اجماع و قیاس مستنبط العله، حنابله کتاب، سنت و فتاوی صحابه (در صورتی که مخالف کتاب، سنت، حدیث مرسل بلکه ضعیف نباشد) و ظاهریه کتاب، سنت و اجماع را از منابع اجتهاد میشناسند. (1)
تحریف قرآن
برخی معتقدند چون قرآن تحریف شده است پس نمیتواند حجت باشد. اولین بار بحث تحریف قرآن از طرف محمد بن اسماعیل بخاری (194-256هـ.ق) در صحیح بخاری مطرح شده است زیرا در صحیح بخاری از ابودرداء نقل میکند. در آیه «وَ مَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثَى» (سورهی مبارکهی لیل، آیهی 3) عبارت «و ما خلق» زائد است. و از متن قرآن نیست. (2) سپس مسلم بن حجّاج نیشابوری (متوفی 261هـ.ق) در صحیح خود در زمینهی تحریف به نقل از عایشه میگوید: «آیهای در قرآن دلالت دارد بر اینکه ده مرتبه شیر دادن به کودک موجب تحقق رضاع است. ولی بعد از مدتی آیهای نازل شد که پنج مرتبه را کافی دانسته، و آیهی نخست را نسخ کرده است. اما آیهی دوم (ناسخ) در قرآن ضبط نشده و آیهی اول بدون ناسخ باقی مانده است. (3) همان گونه که از علمای امامیه ابوجعفر بن یعقوب اسحاق کلینی رازی (متوفی 329هـ.ق) نیز در زمینه تحریف قرآن روایاتی را ذکر کرده است. (4) حقیقت این است که علما و اندیشمندان شیعه و سنّی اتفاق نظر دارند که قرآن تحریف نشده و روایات متواتر و قطعی بر عدم تحریف قرآن وارد شده است.
ادلهی عدم تحریف
به برخی از ادلهی عدم تحریف اشاره میشود:
الف. آیات قرآنی، آنجا که میفرماید: ما ذکر (قرآن) را فرو فرستادیم، و البته ما خود آن را حفظ خواهیم کرد. (5) و در آیهی دیگر میفرماید: قرآن کتابی است که باطل از هیچ جانبی بدان راه ندارد. (6) و از مصادیق روشن باطل تحریف آن است.
ب. روایات. پیامبر در اواخر عمر شریف خود دو یادگار گرانبها (قرآن و عترت) را به امت معرفی میکند، و میفرماید: تا قیام قیامت از آن دو پیروی کنید. (7) بدین ترتیب مفهوم چنین دستوری این خواهد بود که تا آن زمان قرآن از دستبرد حوادث مصون خواهد ماند. مضافاً به اینکه روایات بسیاری در مقام تعارض دو روایت وارد شده است که در آنها ملاک برتری یکی بر دیگری را عرضهی آنها به کتاب خدا و موافقت آن با قرآن میداند. (8) بدیهی است چنین دستوری با فرض تحریف قرآن منافات دارد.
ج.تمام اندیشمندان بزرگ علوم قرآنی، در طول تاریخ اسلام، بر عدم تحریف قرآن نظر دادهاند.
د. جمع آوری قرآن در عصر رسول خدا صورت گرفته است.
هـ. همهی آیات و کلمات قرآنی در حافظهی صحابهی با ایمان پیامبر مضبوط بوده است که امکان حذف و اضافه به جای نگذاشته است.
و. تحریف به معنای زیاد شدن منافات با معجزه بودن قرآن دارد.
بنابراین قرآن تحریف نشده و در این مسئله اتفاق نظر وجود دارد.گرچه در برداشت و تفسیر از آیات بین صاحبان اندیشه اختلاف است. چون قرآن تحریف نشده پس تا جهان باقی است باید احکام و مقرّرات آن اجراء گردد زیرا قرآن به منزله قانون اساسی در اسلام است که قابل تغییر نیست. و دگرگونی اوضاع و احوال و زمان مربوط به احکام جزئیه همانند قوانین عادی است که توسط مجتهدین از آیات و سنت و سیرهی معصومین استنباط میگردد.
جمعآوری قرآن
علامه سیدمحمدحسین طباطبائی مینویسد: پس از رحلت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) علی (علیه السلام) که به نصّ قطعی و تصدیق پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از همهی مردم به قرآن مجید آشناتر بوده، در حالت انزوا در خانهی خود (9) قرآن مجید را به ترتیب در یک مصحف جمع آوری فرموده و هنوز شش ماه از رحلت پیامبر نگذشته بود که در فرصتی مصحف نوشته شده را به شتری بار کرد و نزد مردم آورده که نشان دهد. و یک سال و اندی پس از رحلت پیامبر جنگ «یمامه» درگرفت، در این جنگ هفتاد نفر از قراء کشته شدند. مقام خلافت از ترس اینکه ممکن است جنگ دیگری برای مسلمانان پیش آید، و بقیهی قراء کشته شوند، و در نتیجه قران از بین برود. به فکر افتاد که سور و آیات قرآنی را در یک مصحف جمعآوری کند. پس به دستور مقام خلافت، جماعتی از قراء صحابه با تصدّی مستقیم زین بن ثابت «صحابی» سور و آیات قرآنی را از الواح و سعفها و کتفها که در خانهی پیامبراکرم، به خطّ کُتّاب وحی یا پیش قراء صحابه بود، جمعآوری کردند و در یک مصحف قرار دادند و نسخههایی از آن به اطراف و اکناف فرستاده شد. پس از چندی، در زمان خلافت خلیفهی سوم به اطلاع او رسانیدند که در اثر مساهله و مسامحهای که مردم در استنساخ و قرائت قرآن کردهاند، اختلافاتی به وجود آمده است. بدین ترتیب به طوری جدی کتاب خدا با تحریف و تغییر مواجه است. مقام خلافت برای جلوگیری از این خطر دستور داد مصحفی را که برای اولین بار به امر خلیفهی اول نوشته شده بود، و پیش «حفصه» زوجهی پیامبر و دختر خلیفهی دوم قرار داشت به امانت گرفتند، و پنج نفر از قراء صحابه از جمله زید بن ثابت که متصدی جمعآوری مصحف اول بود، مأموریت یافتند که از آن نسخه برداری کنند، که به عنوان اصل قرار گیرد، و دستور جمعآوری قرآنهایی را داد که در ولایات در دست مردم قرار داشت، تا به مدینه فرستاده شود. از این قرانها هرچه به مدینه میرسید به دستور خلیفه سوزانده میشد (یا به قول برخی از موّرخین میجوشانیدند). سرانجام چند نسخهای نوشته شد که یکی از آنها را در مدینه نگه داشتند، آن دیگری را به مکه، و دیگری را به شام و یکی به کوفه و یکی به بصره فرستاده شد. گفته میشود علاوه بر این پنج نسخه، نسخهای به یمن و نسخه دیگر به بحرین ارسال شده است، و این نسخههاست که مصحف امام نامیده میشوند و اصل سند سایر نسخهها قرار میگیرند. اختلافی که این نسخهها با مصحف اولی در ترتیب دارند تنها در این است که، در مصحف اول سورهی برائت در میان «مئین» (10) گذاشته شده است، و سورهی انفال نیز در میان «مثانی» (11) قرار دارد، در حالی که در مصحف امام سورهی انفال و برائت را یکجا، در میان سورهی اعراف و یونس ثبت کردهاند... و علی (علیه السلام)را در هیچ یک از جمع آوری اول و دوم شرکت ندادند، در حالی که خودش پیش از آن قرآن مجید را به ترتیب نزول جمعآوری کرده بود و به جماعت نشان داده که مورد پذیرش واقع نشده بود. با این حال حضرت هیچگونه مخالفت و مقاومتی بروز نداد، و مصحف دائر را پذیرفت. و تا زنده بود حتی در زمان خلافت خود دم از مخالفت نزد. همچنین ائمه اهل بیت (علیهم السلام) که جانشینان و فرزندان آن حضرت هستند هرگز در اعتبار قرآن مجید، حتی به نزدیکان و محرمان خود سخنی نگفتهاند، بلکه پیوسته در بیانات خود استناد به همان قرآن کردهاند. و به شیعیان خود امر کردهاند که از قرائت مردم پیروی کنند. و به جرأت میتوان گفت که سکوت علی (علیه السلام) با اینکه مصحف معمولی با مصحف او در ترتیب اختلاف داشته، از این جهت بوده که در مذاق اهل بیت تفسیر قرآن به قرآن معتبر است و در این روش ترتیب سور و آیات مکی و مدنی نسبت به مقاصد عالیه قرآن تأثیری ندارد، و باید در تفسیر هر آیه، مجموع آیات قرآنی در نظر گرفته شود. زیرا کلامی که جهانی و همیشگی باشد، نباید در کلیات مقاصد و مطالب آن خصوصیات زمان و مکان و حوادث وقت نزول، که اسباب نزول نامیده میشوند، مؤثر باشد. (12) گروهی از اهل سنت میگویند پس از جنگ «یمامه» و کشته شدن حدود هفتاد نفر از قراء، ابی بکر به پیشنهاد عمر گردن نهاد و دستور داد، زید بن ثابت قرآن را تدوین کند، و از مسلمانان خواست هر کس آیه یا سورهای نوشته از قرآن ندارد به زید تحویل دهد، زید قرآن را جمعآوری کرد، و در مسجد برای مسلمانان خواند. در نتیجه تمام آیات و کلمات قرآن به تواتر قطعی مسلمین جمع آوری شد و آن را به ابی بکر دادند. پس از ابی بکر نزد عمر و پس از او نزد حفصه دختر عمر نگهداری میشد. (13) دکتر خزائلی میگوید: به موجب بعضی از روایات حضرت رسول حجرهای جهت اوراق قرآنی اختصاص داده بود و چهل و دو، یا بیست و شش نفر کاتبان بودند که پیامبر به محض نزول وحی به آنان دستور میداد که هر چند آیهای که نازل شده بود، بنویسند و معین میفرمود که هر آیه را در کدام سوره و در کدامین موضع بگذارند، و این اوراق پیوسته همچنان محفوظ بود. و نسخههای متعدد از آن تهیه میشد و دست به دست میگشت. چنان که عمربن الخطاب نسخهای از سوره طه را در خانهی خواهر خود یافت و پس از آرام شدن غضبش سوره را قرائت کرد و قرائت قرآن او را مشتاقانه به قبول اسلام برانگیخت. (14)
از مجموع مطالب برمیآید که قرآن در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جمعآوری شده است زیرا: 1.وقتی پیامبر قرآن را به عنوان ثقل اکبر به مردم معرفی کرده و میفرماید: این چیز گرانبها را در میان شما گذاشتهام، و اگر بخواهید گمراه نشوید، به قرآن و اهل بیت متوسل شوید، آیا ممکن مردم را به قرآنی که جمع آوری نشده و به صورت پراکنده در ذهن و حافظهی افراد باشد و یا به شکل ورقهایی در بعضی از منازل موجود باشد، ارجاع داد؟ 2.اگر اصل کُتّاب وحی صحت دارد، پس کار کاتبان وحی چه بوده و نتیجه آن کدامست؟ 3.سکوت علی (علیه السلام) و دیگر امامان معصوم مؤیّد این مطلب است. نه مطلبی که علامه بزرگوار طباطبائی میگوید. 4.مؤید دیگر پراکندهگویی در مدت جمع آوری توسط حضرت علی (علیه السلام) است. زیرا علامه طباطبائی میگوید: علی (علیه السلام) در مدت 6 ماه بعد از رحلت پیامبر قرآن را جمعآوری کرد، و در روایت ابن ندیم که ذکرش رفت این مدت را 3 روز میداند. 5.از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که پیامبر به علی (علیه السلام) فرمود: یا علی، قرآن در پشت سر خوابگاه من در صحیفهها و حریر و قرطاسهاست آن را جمع کنید و نگذارید که قرآن ضایع شود چنانکه یهود تورات را ضایع کردند. علی (علیه السلام) خود را به این کار واداشته و قرآن را در پارچهی زردی جمع فرموده و سر آن را مهر کرد. (15) پس جمع آوری قرآن و تنظیم آیات و سوره به زمان رسول خدا باز میگردد و همان نوشتهها (چه توسط علی (علیه السلام) و چه به وسیلهی کاتبان وحی) بوده که در زمانهای بعد ملاک و میزان نوشتههای دیگر قرار گرفته است.
در قرآن «ناسخ و منسوخ» و «محکم و متشابه» و «ظاهر و باطن» و «مطلق و مقیّد» و «مجمل و مبیّن» و... وجود دارد، که دربارهی هر یک از این عناوین در جای خود سخن رفته است. لذا از تکرار آنها خودداری شده، و در اینجا فقط به «ظاهر و باطن» قرآن اشاره میگردد.
ظاهر و باطن در قرآن
خدای متعال در کلام خود میفرماید: خدا را بپرستید و هیچ چیزی را در عبادت-شریک او قرار ندهید. «لاتشرکوا به شیئاً» (16). ظاهر این کلام نهی از پرستش معمولی بتهاست. چنانکه در جای دیگر میفرماید: دوری گزینید از پلیدیها که بتها باشند. (17) ولی با تأمل و تحلیل معلوم میشود که پرستش بتها برای این ممنوع شده است که خضوع و فروتنی در برابر غیرخدا است و بت بودن معبود نیز خصوصیتی ندارد. چنانکه خداوند اطاعت شیطان را عبادت او به حساب آورده و میفرماید: آیا فرمان ندادم به شماای بنیآدم که شیطان را نپرستید. (18) و با تحلیلی دیگر معلوم میشود که در طاعت و فرمانبری انسان میان خود و غیر فرقی نیست، یعنی همان گونه که از غیر نباید اطاعت کرد، از خواستههای نفس نباید در برابر خدای متعال اطاعت و پیروی کرد. خداوند میفرماید: آیا دیدی کسی را که هوای نفس خود را خدای خود قرار داده؟ (19) و با تحلیل دقیقتر مشخص میشود که نباید به غیر خدا التفات داشت، و از خدا غفلت کرد. زیرا توجه به غیر خدا استقلال دادن به غیر خداست. و خضوع و کوچکی در برابر اوست. خداوند میفرماید: سوگند میخورم ما بسیاری از جنّ و انس را برای جهنم آفریدیم آنان همان غفلت کنندگان از خدا هستند. (20) چنانکه ملاحظه میشود از آیهی کریمهی «و لا تشرکوا به شیئاً» این گونه استنباط میگردد: که نباید بتها را پرستش کرد، و اگر بخواهیم با وسعت نظر بیشتری توجه کنیم خواهیم دانست که انسان بدون اجازه خدا نباید از دیگری پیروی کند. و حتی با نظری دقیقتر انسان نباید از دلخواه خود نیز پیروی کند. و باز با ژرفنگری بیشتر انسان نباید از خدا غفلت کند، و به غیر او التفات کند. به همین ترتیب، یعنی ظهور یک معنای ساده ابتدایی از آیه و ظهور معنای وسیعتر به دنبال آن، و همچنین ظهور و پیدایش معنایی در زیر معنای دیگر در سراسر قرآن مجید جاری است. و با تدبّر در این معانی معنای حدیث معروف روشن میشود، که از پیامبراکرم مأثور و در کتب حدیث و تفسیر نقل شده است که قرآن ظاهری دارد و باطنی و برای باطن قرآن باطنی تا هفت بطن خواهد بود. پس قرآن ظاهری دارد و باطنی که هر دو از کلام اراده شدهاند. جز اینکه این دو معنی در طول هم مرادند. نه در عرض همدیگر، نه ارادهی ظاهر لفظ ارادهی باطن را نفی میکند، و نه ارادهی باطن مزاحم ارادهی ظاهر است. (21)
ظاهر و باطن چرا؟
علامه طباطبایی مینویسد: 1.انسان در زندگی ابتدایی خویش که دنیوی و موقّتی است مانند یک حبابی خیمهی هستی خود را روی دریای بیکران مادّه میزند، و در همهی فعالیتهایی که در مسیر وجود میکند سرسپرده امواج خروشان این دریای بیکران است. و سروکار با مادّه دارد. حواس بیرونی و درونیاش به ماده و مادیات مشغول و افکارش نیز پای بند معلومات حسیاش است، خوردن و آشامیدن و نشستن و برخاستن و گفتن و شنودن... بالاخره همهی فعالیتهای زندگی را روی ماده انجام میدهد، و فکری جز این ندارد. و گاهی که پارهای از معنویات را مانند دوستی و دشمنی و بلندی همت و بزرگی مقام و نظائر آنها تصور میکند اکثریت افهام آنها را به وسیلهی مجسم ساختن مصداقهای مادّی در نظر تصور میکنند، چنانکه شیرینی پیروزی را با شیرینی قند و شکر و جاذبهی دوستی را با کشش مغناطیس، و بلندهمتی را با بلندی مکان، یا جای یکی از ستارگان و بزرگی مقام را با بزرگی کوه یا نظیر آن حکایت میکند. در عین حال افهام در توانایی درک و تفکر معنویات که از جهاتی وسیعتر از مادهاند، و مراتب گوناگون دارند. فهمی است که در تصور معنویات هم افق صفر است. و فهمی است که کمی بالاتر از آن است. و به همین ترتیب تا برسد به فهمی که در نهایت آسانی وسیعترین معنویات غیرمادی را درک میکند.
در هر حال هرچه توانایی فهمی در درک معنویات بیشتر باشد، به همان نسبت تعلقش به جهان ماده و مظاهر فریبندهاش کمتر میشود. همچنین تعلق کمتر، توانایی درک معنویات بیشتر است، و با این وصف انسان با طبیعت انسانی خود دارای استعداد این درک هستند، و اگر استعداد خود را ابطال نکنند قابل تربیت هستند. 2.از بیان گذشته نتیجه به دست میآید، که معلومات و فهم بالا، مراتب پایینتر از خود را تحمیل نمیکند، وگرنه نتیجهی معکوس خواهد شد. و مخصوصاً معنویاتی که سطحشان از ماده و جسم بس بالاتر است. اگر معلومات بیپرده و پوست کنده به فهم عامهی مردم، که درکشان از حس و محسوس تجاوز نمی کند، تحمیل شود به کلی ناقض غرض خواهد بود. پس اسرار ماوراء طبیعت و ماده را به پای بندان عالم ماده در پس پرده باید گفت. 3.در عین حال که در مذاهب دیگر برخی از مردم از مزایای دینی محروماند، مانند نوع زنان در مذهب برهمنی و کلیمی و مسیحی و یا مانند محرومیت عامهی مردم از مداخله در معارف کتابهای مقدس در «وثینت» و مسیحیت، اما اسلام هیچگونه محرومیتی در مزایای مذهبی برای کسی قائل نیست و عامه و خاصّه و زن و مرد و سیاه و سفید در امکان دست یافتن به امتیازات مذهبی دارای سهم مساوی هستند. چنانکه خداوند میفرماید: «من تباه نمیکنم عمل هیچ عمل کنندهای را از شما از مرد یا زن همه از همدیگرید، از یکنوعاید» (22) و یا میفرماید: «ای مردم ما همهی شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه شعبههای بسیار و فرق مختلف گرداندیم تا یکدیگر را بشناسید بزرگوارترین و باافتخارترین شما نزد خدا باتقویترین شما هستند.» (23) پس قرآن در تعلیم، انسانیت را موردنظر قرار داده، یعنی هر انسانی را از آن جهت که انسان است قابل تربیت و تکمیل میداند، و تعلیم خود را در جهان بشریت بسط و توسعه داده است. اما چون افهام در درک معنویات اختلاف شدید دارند، و چنانکه دانسته شد بیان معارف عالیه از خطر مأمون نیست لذا تعلیم خود را مناسب سطح سادهترین فهمها که فهم عامهی مردم است، قرار داده، و با زبان ساده عمومی سخن گفته است. البته این روش این نتیجه را خواهد داد که معارف عالیه معنوی با زبان ساده عمومی بیان شود، و ظواهر الفاظ مطالب و وظایفی از نسخ حس و محسوس القاء کند و معنویّات در پشت پردهی ظواهر قرار گیرد و از پشت این پرده خود را به آنان فراخور حال افهام مختلفه نشان دهد. و هر کس به حسب حال و اندازهی درک خود از آنها بهره مند شود. خداوند در مثلی برای حق و باطل و ظرفیت افهام میفرماید، «خدا از آسمان آبی نازل کرد پس آب در مسیلهای مختلف هر کدام به قدر ظرفیت خود روان شدند.» (24) و پیامبر میفرماید: ما گروههای پیامبران با مردم به اندازهی عقلهایشان سخن میگوییم. (25)
پینوشتها:
1.کیهان اندیشه، شمارهی 15، سال66.
2.صحیح بخاری، ج6، ص 84.
3.عن عائشه انّها قالت کان فیما انزل من القران عشر رضعات «معلومات» یُحرّ من ثم نُسخن بخمس معلومات فتوّ فی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلمّ) و هنّ فیما یقرأ من القرآن. صحیح مسلم، ج4، ص 167.
4.اصول کافی، ج4، ص456، حدیث 28؛ عن هشام بن سالم عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: «انّ القرآن الذی جاء به جبرئیل (علیه السلام) الی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) سبعه عشر الف آیه».
5.«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» سورهی مبارکهی حجر، آیهی 9.
6.«وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» سورهی مبارکهی فصلت، آیهی 41.
7.شیعه و سنی حدیث «ثقلین» را نقل کردهاند. و علامه حافظ عبدالعزیز اخضر پس از نقل حدیث میگوید این حدیث را پیامبر در حجةالوداع فرمود، و هرکه در صحت آن تردید کند، بسیار راه خطا و اشتباه رفته است. و نیز علامه سمهودی میگوید: در سند این حدیث 20 تن از صحابه و یاران پیامبر وجود دارند. به کتاب الغدیر علامه امینی رجوع شود.
8.قال الصادق (علیه السلام) «اذا ورد علیکم حدیثان مختلفان فاعرضوهما علی کتاب الله فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فذروه...» وسائل الشیعه، ج18، ص 84.
9.در کتاب الفهرست ابن ندیم، ص30 و کتاب الامامة و السیاسة ابن قتیبه، ص12 آمده «امیرمؤمنان سوگند یاد کرد رداء بر دوش نیفکند مگر آنکه قرآن را جمع آوری کند.» (البته در الفهرست میگوید: این جمعآوری سه روز طول کشید.)
10.سبع طوال هفت سوره طولانی قرآن است. (بقره- آل عمران- نساء- مائده- انعام- اعراف و توبه) مئین نام هفت سورهای است که بعد از سبع طوال آمده (بنی اسرائیل- کهف- مریم-طه-انبیاء- حج و مؤمنون) مثانی به سورههایی گفته میشود که بعد از مئین قرار گرفته است.
11.همان.
12.قرآن در اسلام، ص 191.
13.صحیح بخاری، ج6، ص98، فضائل القرآن
14.مقدمهی کتاب احکام قرآن.
15.عن ابی عبدالله جعفر بن محمد (علیه السلام) قال ان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قال لعلی «یا علی انّ القرآن خلف فراشی فی الصحف و الحریر و القراطیس. فخذوه واجمعوه و لا تضیّعوه کما ضیّعت الیهود التوراة، و انطلق علی (علیه السلام) فجمعه فی ثوب اصفر ثم ختم علیه.» تاریخ القرآن، ص50.
16.«اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لاَ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً » سورهی مبارکهی نساء، آیهی 36.
17.«اجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ» سورهی مبارکهی حج، آیهی 30.
18.«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لاَ تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ» سورهی مبارکهی یس، آیهی 60.
19.«أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ» سورهی مبارکهی جاثیه، آیهی 23.
20.«وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ...أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ » سورهی مبارکهی اعراف، آیهی 179.
21.قرآن در اسلام، ص30.
22.«أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ» سورهی مبارکهی آل عمران، آیهی 195.
23.«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» سورهی مبارکهی حجرات، آیهی 13.
24.«أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا» سورهی مبارکهی رعد، آیهی 17.
25.«انّا معشر الانبیاء امرنا ان نکلّم الناس علی قدر عقولهم»، تحف العقول، ص32.
منبع مقاله : ولائی، عیسی، (1391)، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران: نشر نی، چاپ نهم