با توجه به انیکه روزه با بسیارى از برنامه هاى مثبت و سازنده پیوند دارد، بى فایده نیست که برادران و خواهران، از ارزش روزه و روزه دار آگاه شده، ایمان آنان و عشق و محبتشان باین فرمان کم نظیر الهى بیش از پیش گردد.
کلمه رمضان از لغت رمض گرفته شده، و دانایان لغت رمض را به دو گونه توجیه توجیه کرده اند.
1- تابش نور خورشید، با حرارت هرچه تمامتر بر ریگ و سنگ.
2- باریدن باران شدید در اوخر پائیز.
اگر رمضان بمعناى اول باشد، باید گفت: روزه واقعیتى است که هم چون حرارت شدید مفاسد و پلیدیها، و تجاوزات و طغیانهاى غرائز را مسیوزاند، و آدمى را به میدان پاکى نزدیک میکند.
و اگر به معناى دوم باشد باید گفت: روزه هم چون بارانى که طبیعت را شستشو میدهد، روان انسان را از آلودگى پاک کرده، و بآدمى نیروى مقاومت داده، و جسم را از خطرات رسوبات غذائى به سنگر امان میبرد و به همین معنا روایتى از رهبر اسلام (ص) رسیده آنجا که فرموده اند.
ارمض اللّه فیه ذنوب المؤمنین، رمضان زمانى است که خداوند بخاطر عمل روزه مردم مؤمن را شستشو داده و پاک میکند.
1- خیل صائم: اسبانى که از خوردن باز ایستاده اند.
2- رجل صائم: انسانى که از خوردن و آشامیدن و حرکت و گفتن خوددارى کرده.
صوم رمضان یعنى، خوددارى کردن از آنچه شرع و مکتب اللّه اجازه نداده و بى تردید گروه خوددارى در پیشگاه الهى، بخاطر اجراى فرمان دوست از اعتبار خاصى برخوردارند، و نزد پروردگار و وجدان خویش رو سپیدند.
على علیه السلام میفرماید: بهنگامیکه آدم بزمین آمد، تابش خورشید چهره دل آرایش را تیره کرد، آدم از این پیش آمد، دلگیر بود، جبرئیل بر او نازل شد و بحضرتش گفت:
میل دارى رویت سپید گردد، گفت آرى، عرضه داشت: روز سیزده و چهارده و پانزدهم ماه را روزه بگیر هر روزیکه روزه گرفت یک سوم کبودى پوست از بین رفت و به روز سوّم تمام چهره سپید شد، اگر در این روایت جاى تاؤیل باشد باید گفت روزه عامل بدست آوردن آبرو و اعتبار در پیشگاه خداست.
رمضان زمانیست که ابتدایش رحمت، و دهه دومش زمان غرق شدن در رحمت و عاقبتش آزادى از آتش جهنم است، این آزادى از عذاب آخرت، عکس العمل آزادى انسان از سوء خلق، طغیان غرائز و شهوات و بد کردارى بوسیله روزه ماه رمضان است، روزه اى که همراه با شرایط انجام گرفته باشد.
پیامبر عزیز در خطبه جمعه آخر شعبان، در توضیح برنامه هاى رمضان چنین فرمودند: ماهى بر سر شما سایه میافکند، که در ظرف آن لیلة القدر دارد، شب قدرى که از هزار ماه با ارزشتر است.
خداى بزرگ روزه این ماه را بر شما واجب نموده، و یک نماز مستحب را در شب آن مساوى با هفتاد نماز در شبهاى دیگر قرار داده، آنکس که در این ماه بکار نیکى دست بزند و برنامه خدا پسندانه اى انجام دهد ثوابش برابر با واجبى از واجبات خداست، و هر کس عمل واجبى انجام دهد. اجرش باندازه هفتاد واجب در وقت دیگر است.
آرى اى مردم، رمضان ماه استقامت، و فراهم آوردن نیرو است، و مزد مردم با استقامت و نیرومند بهشت است «1».
رمضان ماه مساوات است، ماهیکه باید ثروتمندان مادى و معنوى به تمام کمبودهاى مردم تهیدست رسیدگى کنند، و دردهاى معنوى و اقتصادى را در درمان نمایند، در این ماه نباید گروهى سیر و دسته اى گرسنه باشند، عده اى غرق در هدایت، و قشرى گرفتار ضلالت، در این ماه است که خداوند روزى بندگان فرمانبر را زیاد میکند، و این مسئله واقعیتى است که قرآن از آن خبر داده «آنگاه که مردم خویشتن دارى بدست آرند، و از گناه و نافرمانى بپرهیزند، تمام درهاى برکات آسمان و زمین را برویشان میگشائیم» «2».
رهبر اسلام ص میفرماید: در رمضان چهار برنامه از خداوند بخواهید، دو برنامه براى جلب عنایت حق، و دو برنامه هائیکه از آن بى نیاز نیستید، اما دو برنامه اول یکى قرار گرفتن در حصار توحید و دور شدن از شرک و دوم بازگشت از گناه و ورود بحوزه توبه، و دو برنامه اى که از آن بى نیاز نیستید، یکى طلب بهشت، و دیگر آزادى از آتش جهنم.
پیامبر عزیز میفرمود: هر آنکس که ماه رمضان را درک کند، و خود را در مسیر آمرزش حق قرار ندهد، در کدام زمان میخواهد به جبران کمبودها برخیزد.!
و نیز فرمود: اگر خداوند بآسمانها و زمین در چنان زمانى اجازه سخن گفتن دهد. به تمام روزه داران میگفتند برنامه شما به بهشت منتهى میگردد، و باز فرمودند: براى بهشت درى است به نام ریان و آن اختصاص بروزه داران دارد، آخرین روزه دارى که از آن وارد شود بسته میگردد.
پیامبر بزرگ میفرمود: روزه دار اگر غیبت نکند، و بخوابد، خوابش عبادت است.
رسول گرامى صلى اله علیه و آله بمردم فرمود: طرحى را به شما بیاموزم که انجامش شیطان را از شما دور خواهد کرد به دورى بین مشرق و مغرب پاسخ گفتند آرى فرمودند: روزه رویش را سیاه میکند، دستگیرى از تهیدستان پشتش را میشکند، دوستى در راه خدا، و تحمل رنج عمل شایسته ریشه اش را میکند و توبه و بازگشت بحق رگ و پى او را جدا میکند براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدن روزه است.
پیشوارى اسلام فرمود: به هنگام رمضان در تابستان چون رنج تشنگى بانسان روى آورد، خداوند هزار ملک را مأمور آدمى میکند تا بهشت و نعمت الهى را باو بشارت دهند و او را نوازش کنند و چون افطار گردد خطاب میرسد چه بوى خوشى دارى، سپس بملائکه میفرماید: شاهد باشید مغفرتم را نصیبش کردم.
و نیز فرمود: آنکس که از روى ایمان و عشق به خدا روزه بگیرد و حسابگر باشد و گوش و چشم و زبان را از گناه بازدارد، در حوزه رحمت گذشته و آینده الهى قرار گیرد، و اجر ثابت قدمان نصیبش میشود «3».
امیر المؤمنین علیه السلام میفرماید: روزه جسد خوددارى از غذاست ولى با اراده و اختیار خویش البته براى جلب مزد و فرار از عذاب، و روزه روان، خوددارى حواس پنجگانه است از گناه و پاک داشتن دل از تمام عوامل شر، و روزه دل نیکوتر است از روزه زبان و روزه زبان بهتر است از روزه شکم «4».
از مجموع روایات استفاده میشود، که روزه عمل ساده اى نیست و تنها گرسنگى و تشنگى مایه بوجود آمدن حقیقت روزه نمیباشد، بلکه روزه بزرگترین میدان تمرین براى پاکسازى جسم از امراض گوناگون، و تزکیه روان از مفاسدا خلاقى، و منور کردن دل به نور خداست.
با چنین روزه اى روزى فراوان میگردد، و اجتماع سالم گشته و آدمى در پیشگاه حق کسب آبرو میکند، و در جهان بعد از بهشت بهره مند شده، و از عذاب جهنم دور خواهد ماند.
آثار خودنگهدارى
در قسمتى از مسائل گذشته، خصوصا در توضیح برنامه روزه دانستیم که اجراى فرمان حق، و پیروى از دستور، و آراسته شدن بعمل صالح، در آدمى ایجاد نیروى مقاومت میکند، و انسان را براى مبارزه با حوادث خطرزا آماده مینماید.
مردمیکه در سایه اجراى برنامه هاى مثبت داراى نیروى خودنگهدارى میشوند، سعى دارند، در برابر هجوم حوادث ضد انسانى به حفظ سرمایه هاى سعادت آفرین برخیزند، و بدشمن اجازه دستبر ندهند، و در حقیقت کمترین اثر نیروى خودنگهدارى، برجا ماندن ریشه هاى سعادت و فضیلت در دو قلمرو فرد و اجتماع است، دشمنان درونى و بیرونى هیچگاه بسنگر استراحت نخواهند رفت، آنان بطور دائم در انتظار فرصت اند، که انسان را از مسیر الهى جدا کرده و بپرتگاه سقوط بکشانند، این انسانا ست که باید در برابر دشمنان مجهز بوده و همیشه در مقام دفاع از کیان خویش باشد، و باید همه مردان و زنان این نکته را بدانند که بهر ندازه توان و نیروى آدمى بوسیله حرارت ایمان و عشق بالله و اجراى فرامین آسمانى زیاد گردد نیروى دشمنان و دستیارانشان براى آفریدن خطر کم میشود و اتفاقا قرآن مجید باین معنا اشارت کرده، آنجا که از قول یکى از خطرناکترین دشمنان انسان ابلیس نقل میکند: فبعزّتک لاغوینّهم اجمعین الّا عبادک منهم المحلصین.
ترجمه: بار خداوندا به عزتت سوگند تمام مرد و زن را بگمراهى میبرم مگر آنانکه نیروى ایمان و توان عملشان از هر آلودگى پاک است، آنان گروهى هستند که من با تمام قدرتم در دستبرد بآنان سخت عاجز و ناتوانم: شما میتوانید این معنى را در خود تجربه کنید، فرض کنید به گناهى عادت دارید، و مقاومت شما در برابر آن گناه و عوامل تحریک کننده اش صفر است، شیطان یا هواى نفس بآسانى بشما مسلط است، و شما همیشه مغلوب آن گناه هستید، تصمیم میگیرید خود را از آن گناه پاک کنید، وقت تصمیم ابتداى مبارزه است، هم اکنون باید در برابر دشمن مجهز شوید تا آنجا که دشمن از پا درآید، تجهیزات عبارت است، از یاد خدا، توجه بزبان گناه، و توجه بعکس العمل هاى خطرناک گناه در دنیا و آخرت، عزم راسخ براى ترک گناه، و امور دیگریکه شما را در این راه کمک میدهد، با جمع کردن تجهیزاته علیه دشمن، براى اولین بار که در برابر گناه قرار میگیرید با زحمت زیاد از هجوم پلیدى خود را حفظ میکنید، بار دوم فرار از گناه براى شما آسانتر میشود، دفعات دیگر ساده تر، تا جائیکه مقاومت شما بآنجا میرسد که اگر عوامل گناه بزیباترین قیافه در برابر شما جلوه کنند، چنان حالت انزجارى بشما دست میدهد که اتگار با مالک دوزخ روبرو شده اید، اینجاست که حس میکنید توان شما براى خویشتن دارى فوق العاده شده و نیروى دشمن بصفر رسیده!!
بنابراین شما با دشمن در مسئله مقاومت عکس یکدیگر هستید هرچه نیروى شما بیشتر شود نیروى دشمن کمتر میگردد، و هرچه نیروى شما کمتر توان دشمن فوق العاده تر میشود.
میگویند: شخصى ابلیس را در خواب دید، در اطاقى قرار دارد که از سقف آن اطاق از نازکترین نخ تا زنجیرهاى دانه درشت سخت و محکم آویخته، گفت: این چه بساطى است، ابلیس پاسخ داد: این نخها و زنجیرها وسیله صید کردن است، بسیارى از مردم بخاطر نداشتن ایمان و عمل، یا بعلت سستى عقیده و کمبود فعالیتهاى مثبت با نخى نازک که بر گردن آنان همچون کمند میاندازم در دام من قرار میگیرند، و این زنجیرهاى گران و سخت براى بدام افکندن مردم مؤمن و مخلص است، اما مخلصین از افتادن بدام من درا مانند، من دوبار با این زنجیر گران خواستم مرجع بزرگ شیخ مرتضى انصارى را از خدا جدا کرده و در هلاکت قرار دهم، اما در هر دو بار این زنجیر سخت را هم چون خمیر نرم از هم گسست و خویش را از خطر نگاهداشت!!
نوشته اند: ابن سیرین جوانى بود زیباروى، در بازار شام بشغل بزازى اشتغال داشت، زنى جوان و زیبا چهره بدو مراجعه کرد، و از او خواست پارچه هاى گوناگونى را بخانه وى بیاورد، تا در آنجا با داشتن فرصت کافى آنچه میخواهد انتخاب کند.
ابن سیرین بهنگامیکه وارد خانه شد تمام درها را بسته دید، تازه برایش روشن شد که بدام افتاده، بزن گفت از خدا بترس، شرم و آزرم کجا رفته، مگر نمیدانى قرآن و سنت از گناه زنا بشدت نهى کرده اند، زن گفت آنچه میگوئى واگذار، تا کامم برنیاورى از این خانه راه خروج ندارى، ابن سیرین با او مهربانى کرد و در عین لطف و محبت از او خواست اجازه دهد براى رفع حاجت بدستشوئى برود، چون بمحل قضاى حاجت رسید سراپایش را آلوده کرد و با آن کیفیت با آن زن روبرو شد، زن از این قیافه و وضع او بشدت متنفر گشت و از او خواست هرچه زودتر خانه را ترک کند، ابن سیرین با خوشحالى هرچه تمامتر از خانه خارج شد، و بمزد مقاومتى که در برابر هواى نفس و وسوسه ابلیس بخرج داد آراسته بدانش تعبیر خواب شد. «5»
جهاد اکبر
على علیه السلام میفرماید: پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله گرهى از مسلمانان را بجگ فرستاد، زمانیکه بازگشتند فرمود:
مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقى علیهم الجهاد الاکبر، قیل یا رسول اللّه و ما الجهاد الاکبر قال جهاد النفس ثمّ افضل الجهاد من جاهد نفسه الّتى بین جنبیه. «6»
ترجمه: آفرین بر مردمیکه جنگ کوچک را بپایان بردند، ولى جنگ بزرگ بر عهده آنان باقى مانده، پرسیدند جنگ بزرگ کدام است، فرمود مبارزه با نفس، سپس ادامه داد: پربهره ترین جنگ مبارزه با نفس است که بین دو پهلو قرار دارد.
از دشمنان بسیار خطرناک، و زیان آوریکه بشر در تمام دوره حیات و در هر شرطى از شرایط با آن روبرو بوده، چهره ایست که قرآن مجید از آن تعبیر بهواى نفس کرده است. «7»
هوا عبارت است از طغیان نفس و عدم قناعتش در برابر آنچه بطور قانونى برایش فراهم شده.
انسان در عین اینکه روزى و بهره مادیش از جانب حق مقرر شده ولى دستور دارد بهره اش را از خوان طبیعت در سایه کار و کوشش و فعالیت و زحمت بدست آورد، سپس باندازه نیاز از دسترنج خویش استفاده کند و مازادش را در راه الهى اتفاق کرده و خلاءهائیکه براى خانواده هاى مسلمان و اجتماع اسلامى هست پر کند، اما اکثر مردم باین شکل قانونى نیستند، بهنگام قدم گذاشتن در حوزه حیات و روبرو شدن با عوامل مادى، و بقول قرآن زینت حیات و مظاهر فریبنده، و صورتهاى بى سیرت در صفحه نفسش بسیارى از خواسته هاى نامشروع و غیرقانونى و آمال و آرزوهاى عجیب و غریب نقش مى بندد و او را براى بچنگ آوردن برنامه هاى بیشتر اگر چه بنابودى حق حیات و مال و منال و آبروى دیگران تمام شود تحریک مینماید، آنگاه در مرز ستم بهم نوعان قرار گرفته و تبدیل بمنبع شر خواهد شد، این نکته ناگفته نماند که نفس در میدان وجود انسان داراى ارتش مجهزیست که میتوان گفت همه وجود انسان ارتش نفس است، ارتشى منتظر فرمان، چنانچه نفس داراى تربیت و پاکى باشد، ارتشش در راه حق و حقیقت بدو کمک میکند و اگر داراى هوا، نیرویش در راه گمراهى و رذیلت بیاریش برمیخیزد.
بهنگام طغیان هواست که انسان دچار گناهان گوناگون و بیشمارى میشود.
تیز کردن دندان براى حمله بمظلوم، تأمین نیرو براى بیغما بردن سهم دیگران، ارضاء غریزه جنسى از طرق نامشروع، گرفتار آمدن بدام ریا براى ازدیاد مال و قرار از کار، کشتن بى گناه، آلوده شدن بانواع پلیدیها براى حفظ مقام و موقعیت پوشالى، غرق گشتن در مسائل مادى و ... همه و همه محصول هواى نفس و فرمانبردن از آنست.
در برخورد و روبرو شدن با هواى نفس جهت زندگى معلوم گشته و مسیر آدمى مشخص میگردد، چنانچه در این میدان آدمى محکوم و مغلوب هواى نفس شود، تبدیل به پست ترین و شریرترین موجود زنده گشته و در جهان بعد هیزم جهنم خواهد شد، و اگر مالک هوا گردد حیاتى بر اساس پایه هاى فضیلت برپا خواهد کرد و در عالم بعد از زیباترین چهره هاى اهل بهشت خواهد بود.
قرآن هم همین معنا را بازگو میکند، آنجا که میفرماید: وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى : آنکس که بخاطر ترس از مقام ربوبیت، نفس را از تجاوز و طغیان باز دارد جایگاهش بهشت است.
میدانید که براى جنگ با دشمنان بیرون، انسان توان و نیرو لازم دارد، و آن نیرو عبارتست از انواع اسلحه هاى مادى و آگاهى از تاکتیک هاى نظامى، ولى براى مبارزه با هواى نفس که جدا در رأس تمام دشمنان بشر قرار دارد، از هیچیک از نیروهاى مادى نمیتوان کمک گرفت، در این میدان نیروئى مافوق تمام نیروهاى لازم است چون این دشمن خطرناکترین و پرزورترین دشمنان است و آن نیروى مافوق بنا به عقیده قرآن چیزى جز تقوا و بعبارت فارسى خودنگهدارى نیست.
البته بدست آوردن نیروى خودنگهدارى محصول برنامه هاى متعددیست که انسان باید از سنین کودکى براى خویش فراهم آورد.
در اینجا ممکن است بپرسید کودک چگونه براى تحصیل این نیرو برخیزد؟ باید گفت پدران و مادران، آموزگاران و دبیران، دانشمندان و نویسندگان و خلاصه همه مربیان براى ایجاد این نیرو در کودکان که نسل آینده را در زمانى تشکیل میدهند. خطیرترین مسئولیت را بعهده دارند، و اگر در جنب این نونهالان معصوم و نسل بیگناه مربیان بیتفاوت باشند و یا تنها بامور ظاهر اطفال توجه داشته باشند ملت و مملکت غرق در فساد خواهد شد و بى تردید گناه بزرگ بهدر رفتن نیروهاى انسانى بگردن مربیان است.
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که خود انسان اساسى ترین نقش را در فراهم آوردن نیروى خودنگهدارى بعهده دارد، و باید بیدار باشد که اصول انسانى اش در معرض نابودى قرار نگیرد. چنانچه خداى ناخواسته پدر و مادر، معلم و دبیر، و سایر مربیان انسانى در این زمینه کوتاهى کنند، بهنگامیکه انسان بعقل آید و داراى نیروى تشخیص شود، باید خود بجستجو برخیزد، و دامن یک مربى الهى را بچنگ آرد و خویش را از مرز هلاکت برهاند.
اما برنامه هائیکه باید در فراهم ساختن نیروى خودنگهدارى مورد توجه مربیان و خود انسان قرار گیرد عبارتست از:
1- فراگیرى مقررات و قوانین سازنده و رشددهنده برنامه هاى انسانى.
2- اندیشه در عمل و عاقبت آن.
3- توجه بپروردگار و صفات او.
4- شکوفا کردن خصائل انسانى و اخلاقى از قبیل کرامت نفس، شرف، غیرت، حمیّت، حیا، و ...
5- تمرین برنامه هاى پسندیده و مثبت.
6- همنشینى با عاشقان حق و اولیاء خدا.
7- دورى جستن از عوامل تحریک کننده اى که آدمى را بگناه و امیدارد و مخصوصا رفیق ناباب.
مربیان در فراهم آوردن این مقدمات براى پرورش کودکان سخت مسئولند، و آنان که از حوزه تربیت مربیان دور بوده اند پس از آگاهى باین قواعد نسبت بخویش فوق العاده مسئولند.
گروهى عقیده دارند فساد در نسلهاى گذشته کمتر بود، اگر اینطور باشد باید گفت مسلمانان گذشته علاقه بیشترى بآئین حق داشتند و اینهمه عوامل فساد در اختیار آنان نبود، و نیکان ایشان بیش از بدان بودند، و بهمین خاطر نیروى خودنگهدارى در آنان قویتر و پرتوان تر بود، آنان همیشه سعى داشتند، با مقدمات سازنده تقوا در ارتباط باشند، از اینجهت مردمى بودند قانع بحق خود پرهیزگار و پاکدامن، درستگو و درستکردار، ولى امروز کمتر کسى را مى بینیم که آلوده به گناه یا گناهانى نباشد، نیروى خودنگهدارى در نسل امروز ضعیف است، اکثر مردم در برابر عوامل تحریک و ترغیب بگناه محکومند و ضعف و محکومیت اینان، حوزه زندگى را دچار مشکلات فراوانى کرده است.
خوشبختانه مردم مسلمان و مخصوصا شیعه در سایه رهبرى قائد عظیم الشأن اسلام، و مرجع بى نظیر تاریخ، و متفکر قرن، و روح دین، و رعد خدائى علیه بیداد و ستم، و انقلابى ترین چهره انسانى و دینى علیه بى دینى حضرت امام خمینى بعلل و عوامل مشکلات زندگى پى برده، و از فرهنگ وارداتى غرب و استعمارى روى گردانده و بتدریج آمادگى خود را براى بازگشت باصول اسلام نشان میدهد، و هم اکنون طلیعه فراهم آوردن نیروهاى مادى و معنوى براى بیرون راندن دشمنان بیرونى، و درونى از میدان حیات آشکار است و مرد و زن مخصوصا، نسل جوان در سایه مربیان دلسوز درصدد فراهم آوردن مقدمات ایجاد تقوا و نیروى خودنگهداریند، و امید میرود که در سایه این توبه واقعى و بازگشت بحق، و تکاپوى مثبت به نتایج درخشانى برسند. «8»
راستى آنانکه در مبارزه با هوا پیروزند، وجودشان براى خود و دیگران منبع خیر و برکت است و البته این مبارزه و جنگ از اهمیت بسزائى برخوردار است، چنانچه نتائجش نیز داراى ارزش فوق العاده است و بهمین خاطر پیامبر بزرگ از این مبارزه تعبیر به جهادا کبر کرده است.
----------------------------------------------------------
(1)- سفینة البحار ج 2 ص 67
(2)- الاعراف 96
(3)- روایات نقل شده بیشترش در ج 2 سفینة البحار باب صوم است.
(4)- غرر الحکم ص 460
(5)- سفینة البحار ج 1 ص 678
(6)- سفینة البحار ج 1 ص 197
(7)- نازعات 40
(8)- در سوق دادن مردم ایران به انواع گناهان سلسله پهلوى مؤثرترین عامل بود و این سلسله با رهبرى قاطعانه حضرت امام خمینى و نیروى عالى ملت ایران با تمام شئونش سرنگون شد و ملت و جامعه ما درا ین روزها با کوششى خستگى ناپذیر براى آبادى دنیا و آخرت خود در فعالیّت است، این پیروزى در ماه بهمن 1357 شمسى بارادة الله نصیب مردم ایران شد.
برگرفته از کتاب نظام تربیت در اسلام، استاد حسین انصاریان