ماهان شبکه ایرانیان

آنکه بد بود و آن‌ها که بدتر بودند / واکاوی تشنج رخ داده در میزگرد فرهنگی پزشکیان

مجری و عوامل این میزگرد با خاموش کردن میکروفن فردی که مورد اتهام واقع شده، اصل بی‌طرفی رسانه‌ای را نقض کردند. درحالی‌که کارشناس مهاجم به‌راحتی اتهام خود را شرح داد؛ به بهانه پایان جدل پینگ‌پونگی از پاسخ طرف مقابل –مدافع- جلوگیری شد.

عصرایران ؛‌ حسین دلیر - چهارشنبه 30 خرداد، ششمین میزگرد فرهنگی شبکه دو با حضور «مسعود پزشکیان» و مشاوران او، پرتنش و متفاوت از دیگر برنامه‌ها پایان یافت. جایی که سید محمد بهشتی و محمد فاضلی، یاری‌رسان پزشکیان در پاسخ به مساله‌های حسین انتظامی، شهاب اسفندیاری و الهام یاوری بودند.

کوشیده‌ام متمرکز بر فرامتن تنش رخ داده؛ اندکی نور به گوشه‌های تاریک آن برنامه تلویزیونی بتابانم. با توضیح ضروری که قصد توجیه رفتار محمد فاضلی را نداشته اما به‌حکم دفاع از مظلوم، مجاز به هم‌ذات‌پنداری با او هستم. آشکارا ظلمی صورت گرفت و این مظلمه توسط سوداگران سیاسی، وارونه روایت گردید.

یک

از نظر اخلاقی و حرفه‌ای به واکنش محمد فاضلی، نقد وارد است. که فردی چنین نجیب، صبور و فکور در شناخت جامعه؛ زیرکانه از این دام‌ها باید خود و نامزد مورد حمایتش را می‌رهاند. محدوده‌ای میان سکوت و خشم برمی‌گزید و شیوه اعتراض به این تخریب تکراری را هنرمندانه تغییر می‌داد؛ تا آرام و بردبار به‌سوی «عقلانیت بهبود تدریجی اما مستمر» گام برداریم.

این عصبانیت شدید از فرهیخته‌ای با اوصاف فاضلی، نشان‌گر تنگ شدن فضای انتقادی است. فردی که می‌تواند نقد، خواسته و اعتراضش را در بستری آرام روایت کند، چه نیاز به کشتن شخصیت خویش دارد؟! عقلِ عافیت‌اندیش، خویشتن را به چنین ورطه‌ای نمی‌کشاند.

واکنش فاضلی در این برنامه تلویزیونی، زیبنده جایگاهش نبود. با همه‌ی برداشت‌ها؛ در آن لحظه او چنین شیوه‌ای را برای اعتراض برگزید. بسته به اینکه ماجرای آن شب را چگونه نگاه کنیم، داوری‌مان متفاوت خواهد بود. به تعبیری از گزاره‌های ثابت می‌توان برداشت‌های متنوع داشت. فاضلی از تنها امکان موجود برای بیان اعتراض بهره گرفت. با میکروفن خاموش چگونه می‌توان به اتهام و ستیزه‌جویی کلامی پاسخ داد؟ با این تحلیل، ترک کردن برنامه زنده در حین پخش، بهتر از فحاشی و جدل فیزیکی به نظر می‌رسید.

میزگرد فرهنگی با حضور پزشکیان

همه‌ی افراد استعداد ایفای نقش میز و صندلی و دکور برنامه‌های تلویزیونی را ندارند. میکروفنی که روشن نیست، بسته بودنش به لباس بی‌فایده است! وانگهی به‌جای پرتاب کردنش به سمت جناح خودی، می‌شد آن را به‌آرامی از لباس جدا کرد و تحویل مجری یا همان کارشناس وابسته داد که معنایی متفاوت به اعتراض می‌بخشید.

دو

مجری و عوامل این میزگرد با خاموش کردن میکروفن فردی که مورد اتهام واقع شده، اصل بی‌طرفی رسانه‌ای را نقض کردند. درحالی‌که کارشناس مهاجم به‌راحتی اتهام خود را شرح داد؛ به بهانه پایان جدل پینگ‌پونگی از پاسخ طرف مقابل –مدافع- جلوگیری شد.

پسندیده‌تر بود در پایان این تهاجم کلامی با پرسش‌های شخصی‌سازی شده، از سوی مجری و اتاق فرمان به کارشناس تذکر جدی داده می‌شد. این‌گونه توپ در زمین مدافعان بود و از تشنج جلوگیری می‌شد. در شبی که یک مشاور انتخاباتی رفتاری «بد» داشت، دیگرانی هم بودند که «بدتر» از او عمل کردند.

تفاوت فاضلی و اسفندیاری در این است؛ هنگامی‌که اسفندیاری مشغول اتهام‌زنی بود، فاضلی در کمال متانت و ادب سکوت کرد تا او حرف‌هایش را تکمیل کند. وانگهی به‌وقت پاسخ فاضلی؛ اسفندیاری مکرر و با لحنی بد در کلام او می‌دوید، انگار که قصد بازجویی دارد. سرانجام میکروفن هر دو خاموش شد و فرصت دفاع مشروع را از فاضلی گرفت. اسفندیاری، شبیه این رفتار را با غلظتی کمتر برابر «مصطفی پورمحمدی» دیگر نامزد ریاست جمهوری داشت. پاسخ تند پورمحمدی و پیشینه امنیتی‌اش اما مانع تشنج و ماجراجویی بیشتر در آن میزگرد گشت.

این به رسمی عادی درآمده که فرصت اتهام‌زنی داده می‌شود اما مجالی برای دفاع باقی نمی‌گذارند! در این سال‌ها به چند دولتمرد گذشته، شخصیت‌های سیاسی و هنری فرصت پاسخ و رفع اتهام در تلویزیون داده شده است؟ در دادگاه رسانه‌ای، انواع توهین و تهمت متوجه اشخاص می‌شود و به‌حکم ممنوع‌التصویری اجازه دفاع از ایشان سلب می‌گردد! کجای عرف اجتماعی، اخلاق دینی و حقوق رسانه‌ای چنین مجوزی به رسانه داده است؟!

سه

یکی از فنون جنگ روانی، حذف کنش برای نمایاندن و بزرگنمایی واکنش است. روشن است رقبا و مخالفان مسعود پزشکیان از این قبیل موقعیت‌ها چه اندازه بهره خواهند برد. یکی با رفتاری زیرکانه؛ سکون ذهنی فرد مقابل را بر هم می‌زند و ناظران –مخاطبان-، واکنش او که خروشیده و تاب نیاورده را داوری می‌کنند.

میزگرد فرهنگی با حضور پزشکیان

مشخص بود رسانه‌های حامی و لشکر سایبری نامزدهای رقیب، این فرصت را به‌سادگی از دست ندهند و بر پزشکیان و اطرافیانش بتازند. حدود یک دهه از جدی شدن فعالیت شعبه‌ای رادیکال از جریان اصولگرایی می‌گذرد که نظریه‌ای متفاوت در جنگ روانی دارد. توانسته‌اند در وارونه‌سازی توهین، تهمت و تخریب به چنان مهارتی دست یابند که استادانه این شیوه‌های تخریبی را در مقام «نقد»، جعل و جانمایی کنند.
در مقابل با پرونده‌سازی، پاسخ سخت، پیوند زدن مساله‌ها به حساسیت‌های امنیتی و این قبیل واکنش‌ها؛ منتقدان را مخذول سازند. آنچه مخاطب می‌بیند همواره با عینیت رخدادها و واقعیات پس پرده متفاوت است.

چهار

صدا و سیما در پاسداشت شأن مخاطب؛ به‌جای خاموش کردن میکروفن، از ابتدا بهتر بود کارشناس را متناسب با جایگاه این میزگرد فرهنگی دعوت یا توجیه می‌کرد. چه آنکه خاموش کردن میکروفن در وادی رسانه یعنی انسداد صدای معترض و این با شعارهای بی‌طرفی، انصاف و عدالت تلویزیون هماهنگ نیست. در این قضیه از منظر نشانه‌شناسی؛ میکروفن بسته نماد صداهای خاموش شد.

اجرای عملی و غیرشعاری عدالت یعنی وقتی کارشناس منتسب به صدا و سیما، تهمتی را به مشاور یک نامزد انتخاباتی می‌زند؛ تلویزیون و همه‌ی دلواپسان نشسته در اتاق فرمان در تناسب با نوع اتهام، مجال دفاع به متهم نیز بدهند! دست‌کم تذکری آنی و جدی به کارشناس وابسته به خود می‌دادند.

زمان زیادی از توصیه انتخاباتی رهبر انقلاب نمی‌گذرد؛ «در رقابت‌های پیش روی انتخاباتی بین نامزدها، اخلاق حاکم باشد؛ بدگویی کردن، تهمت زدن، لجن‌پراکنی کردن، کمکی به پیشرفت کارها نمی‌کند، به آبروی ملی هم لطمه می‌زند». تلویزیون، کمیسیون نظارت بر تبلیغات انتخابات و حتی همین کارشناسی که ریاست دانشگاه صدا سیما نیز بر عهده‌ی اوست، آیا این توصیه رهبر انقلاب را نصب‌العین کردند؟!

پنج

رئیس صدا و سیما هدف میزگردها را آشنایی مردم با دیدگاه‌های نامزدها در حوزه‌های کلان سیاست، اقتصاد و فرهنگ برشمرد. در عمل به‌جای طرح مساله‌های تخصصی، در برخی زمان‌ها آلوده به سطحی‌نگری شد. انگار هر بار که تلویزیون ادعای تازه‌ای در به‌کارگیری سیاق متفاوت در یک برنامه طرح می‌کند باید تفاوت‌ها را تنها در فرم دید نه محتوا و ایده‌های تازه! چند باری پیش آمد که برخی کارشناسان میزگردها از این هدف از پیش گفته شده، عدول کرده و به موضوعات شخصی و جناحی وارد شدند.

پررنگ‌ترین مثالش همین تشنج ایجاد شده میان فاضلی و اسفندیاری بود. در توضیح زوال امر گفتمان نخبگانی، نمونه‌ای بهتر از این می‌توان سراغ داشت!

مشخصا کجای زندگی شخصی و حتی کاری این مشاور مرتبط با نگرش‌های فرهنگی نامزد ریاست جمهوری بود؟ پس در این فقره حق با فاضلی است؛ بدل کردن «امر ملی انتخابات» به صحنه کینه‌توزی شخصی در رسانه ملی! کاش استادان و نخبگان ما شأن خردورزی و نخبگی را بیش از هزینه شدن در جدل‌های فردی و محفلی قدر بدارند. کم مانده ساحت فرهیختگی هم به زوال سیاست مبتلا شود تا دیگر برای جامعه نه شبانی بماند و نه نگاهبانی!

شش

چینش کارشناسان در میزگردها هم در نوع خود جالب بود. در میانشان از همکار سابق، مشاور کنونی، هم‌استانی و حتی هم‌سلک برخی نامزدها حضور داشتند. افرادی که تحلیل عمیق و زیرسطحی‌تری دارند به‌درستی تشخیص می‌دهند برخی کارشناس‌ها با چه زمینه‌هایی در مقابل نامزدها و مشاورانشان حاضر شدند. زحمت ناچیز جست‌وجوی و کاویدن نُه نام در اینترنت همه‌چیز را نشان می‌دهد. دست‌کم ربط‌ها و سَمت‌ها را می‌توان به‌سادگی از هم تمییز داد.

سیدمحمد کاظم سجادپور، ابراهیم متقی، فواد ایزدی، حسین حسین‌زاده بحرینی، داوود دانش جعفری، یحیی آل‌اسحاق، حسین انتظامی، شهاب اسفندیاری و الهام یاوری که کارشناسان منتخب صدا و سیما در میزگردهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بودند. بیشترشان متمایل به شعبه‌های یک طیف فکری و حتی نزدیکان برخی نامزدهای ریاست جمهوری هستند! آیا صدا و سیما مستقل‌تر از برخی کارشناسان حاضر در این میزگردها دیگرانی را سراغ نداشت؟ معتقدم چنین مواردی مانع اعتمادسازی‌اند؛ ممکن است این تصور شکل گیرد که صدا و سیما به برخی نامزدها رویکرد جانبدارانه‌تری دارد!

هفت

برخی افراد و رسانه‌های ما، به‌جای کنشگری رسانه‌ای به داوری این و آن مشغول‌اند. بدون هیئت‌منصفه و در غیاب افراد یا وکلایشان، حکم صادر می‌کنند و فخر می‌ورزند که محکمه رسانه‌ای راه انداخته‌اند. همین رویه و رفتار امثال جناب اسفندیاری بیش از تلاش براندازان و دشمنان؛ جامعه‌ی سردرگم ایران‌جان را به پرتگاه دوقطبی‌گرایی می‌برد.

میراثی است برجای‌مانده از روزگار افشاگری‌ها و بگم‌بگم‌های معجزه هزاره سوم که باورمندانش خیال می‌کنند چون برای آن اعجاز اصولگرایی نتیجه داد برای دیگران هم به بار خواهد نشست. کاش بدانند توالی چنین رخدادهایی به بیدار شدن لایه‌های خفته و خاموش جامعه می‌انجامد و بدان معناست که انتخابات برخلاف تمایل انحصارگرایان؛ رقابتی‌تر خواهد شد.

هشت

هیچ دوره‌ای در این سرزمین، افراد چنین اراده به حذف و محو دیگری نداشتند. فردی که دانش‌آموخته هنر، مولف، پژوهشگر، مدرس و رئیس دانشگاه است و طبعاً خود را در طیف نخبگان تعریف می‌کند؛ چرا باید مدافع اخراج نخبه‌ای دیگر از دانشگاه باشد؟!

بسیاری نخبگان ما مهارت و ضرورت‌های گفت‌وگو و پرسشگری را نمی‌دانند و مدعی گفتمان‌سازی هستند. فرهیختگانی که آشکارا به مجادله شخصی در عرصه‌های همگانی می‌پردازند و شأن پرسشگری و آزاداندیشی اخلاق‌گرا را به مچ‌گیری و افشاگری فرو می‌کاهند. پزشکیان در پایان‌بندی همان میزگرد و در شرایط متشنج رخ داده نکته‌ای در خور توجه گوشزد کرد. «ما فرهنگ جامعه‌مان رو نمی‌توانیم درست کنیم برای اینکه نوع گفت‌وگو با هم دیگر را بلد نیستیم. اول خودمان را باید اصلاح کنیم».

معتقدم در شکاف‌های میان نخبگان و صاحب‌نظران؛ فرصت‌هایی طلایی برای حامیان برخی تفکرهای تندرو و سودجو وجود دارد. اصلاً فرض را بر درستی ادعای اسفندیاری بگذارید؛ شایسته است نخبگان ما خواهان حذف و محو یکدیگر باشند؟ این ویروس‌های «حذف» و «ممانعت» چنان همه‌گیر شده‌اند که کمتر کسی تاب پذیرش دیگری را دارد.

این تقابل‌ها دست‌آخر به اشاعه‌ی خشم در همه‌ی لایه‌های جامعه منجر خواهد شد. مختص به هیچ گروه و طبقه‌ای نیست؛ همه از احساس نبود عدالت و تبعیض رنجورند. عرصه‌ها به تقابل، نزاع و مشاجره نیل کرده‌اند و همچنان بر تداوم این وضع عده‌ای اهتمام دارند. باید پرسید و بررسید به‌واقع چه کسانی وارثان سود و زیان این رویه‌ها و روندهای به‌شدت تقابلی هستند؟

نه

بر اساس قرعه، آخرین میزگرد فرهنگی به پزشکیان و مشاورانش رسید. «فرهنگ» با گستره‌ی معنایی وسیعی که دارد، حوزه‌ی تخصصی و موردعلاقه جریان اصلاحات است. ایجاد اختلال در میزگرد فرهنگی تنها نامزد این جریان، می‌تواند ارتباطی مفهومی با همین شائبه داشته باشد.

داوری شیوه پرسشگری کارشناس صدا و سیما و نحوه طرح مساله او به عهده مخاطب مستقل است. آیا میزگرد فرهنگی محل پیش کشیدن سابقه مشاور یک نامزد انتخاباتی است؟! لحظاتی از این میزگرد شبیه به جلسه بازجویی شد. لحن و زبان بدن اسفندیاری، بیش از شباهت به نخبه به بازجو می‌ماند که از موضع تحکم، تلاش در اعتراف‌گیری از فاضلی داشت. نتیجه‌اش همان شد که تقریبا همه دیده و می‌دانند؛ سکانسی تهی از فرهیختگی به نمایش در آمد.

دورچین کردن افراد غیرمستقل، این اشکال را دارد که آن‌ها خود را برخوردار از امتیازی ویژه می‌دانند. رئیس دانشگاه صدا و سیما و همراه بودن با افراد اصلی این رسانه؛ به کارشناس میزگرد، محتمل امتیازی قدرتمند می‌بخشد که مهار رفتارش را سخت می‌کند. چه آنکه دیگر کارشناس فرهنگی مجاور او در تمام این شب‌ها سخت‌ترین و تلخ‌ترین نقدها را به زبانی نرم و شیرین عرضه داشت. از نامزدها و مشاورانشان احترام متقابل دریافت کرد و درست و دقیق و شفاف پرسیدن را به همه آموخت. در این زمانه به امثال حسین انتظامی، فراوان نیازمندیم.

ده

اجرای یک میزگرد انتخاباتی در ساحت فرابخشی فرهنگ؛ بیش از سرهم‌بندی واژه‌های آهنگین و پرطمطراق به مجری مبتکر و جسور نیاز دارد. محمدجعفر خسروی و دیگر مجری‌ها، مامور به اجرای دقیق پروتکل‌ها و سیاست‌گذاری‌ها هستند و بر آن‌ها خرده‌ای نیست. مدیران فرادست با مجریان در مدار، کاری می‌کنند که مجبور به ارائه‌ای باسمه‌ای و کاریکاتوری از هنر اجرا شوند. افرادی باشند که همه‌ی توان و تجربه‌شان صرف تذکر وقت و رعایت نوبت گردد.

از این دوره که گذشت. در آینده می‌توان نامزد انتخابات را از حضور در چنین میزگردهایی مرخص کرد. کارشناسان می‌توانند تخصصی‌تر مساله‌ها و مولفه‌ها را بکاوند. دو مزیت دیگر هم دارد؛ زمان کمتری از نامزد انتخابات برای تهیه محتوای تلویزیونی یا حضور در برنامه‌های زنده صرف می‌شود. فشردگی کنداکتور این دوره از انتخابات، امکان فعالیت میدانی و استانی چندانی برای شش نامزد انتخابات باقی نمی‌گذارد. در واقع صدا و سیما با تمرکزگرایی تبلیغاتی، نوعی انحصار محتوایی ایجاد کرده است.

نامزد انتخابات ریاست جمهوری؛ علامه‌ای حکیم نیست که پاسخ همه مساله‌ها را بداند یا بتواند در همه‌ی زمینه‌ها به گفت‌وگوی تخصصی بپردازد. اظهار فضل و ادعای کارشناسی افراد در زمینه‌های متعدد خطرناک است و اعتمادگریز. داوری افکار عمومی از ایشان معطوف به رویافروشی، دروغ‌پردازی، کلی‌گویی، شعارزدگی، عوام‌فریبی و نظایر آن خواهد شد. به قول خود فاضلی که به‌تازگی نوشته است: «رئیس‌جمهور پست سیاسی است و تخصصی نیست و نباید خودش را متخصص هر عرصه‌ای بداند. رئیس‌جمهور هماهنگ‌کننده کلان است».

پی‌نوشت: بر این هجده برنامه پرسش‌محور؛ نام میزگرد گذاشته شد، بی‌آنکه میزی گِرد در دکور برنامه جای دهند! گذاردن یک میز یا سازه گرد این مزیت را داشت که افراد پیرامون یک موقعیت، نزدیک و صمیمانه‌تر بنشینند. همین بر زبان بدن و لحن هر دو طرف اثر مثبت می‌گذاشت. تا اینکه حاضران یک‌سوی استودیو، مهمانان سمت دیگر را به‌واسطه‌ی اجبارشان به پاسخ، در جایگاه متهم مخاطب قرار دهند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان