عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «ارجاع به وجدان» در روزنامه اعتماد نوشت: فرض و تحلیل اولیه من این است که در یک انتخابات مهم وارد میشوم. مهم از حیث اقداماتی که خواهد توانست در آینده کشور اثرگذاری تاریخی داشته باشد. البته این را از ابتدا باید روشن کنیم که وضعیت عمومی و اقتصادی کشور چنین نیست که کسی بتواند مشکلات را به سرعت حل کند، همین که مسائل در مسیر بهبودی قرار گیرد کافی است، البته قرار گرفتن در مسیر بهبودی، یعنی اگر تورم به 30درصد هم برسد، باز هم بالاست هر چند از 40 و 45درصد بهتر است، ولی مساله اصلی چیز دیگری است که باید به آن اشاره شود. آن مساله شکاف و دوقطبی سیاسی ویرانگر است.
واقعیت این است که دو گروه تندرو و خواهان حذف دیگران، در عرصه سیاست ایران حضور دارند. دو گروهی که به نسبت اندک، ولی پر سر و صدا هستند. دو گروهی که صدایشان بسیار بیشتر از عقلشان و تعدادشان است. دو گروهی که دنبال فشار رسانهای به مردم هستند.
در خارج مجموعهای که خفقان و استبداد را علیه ایرانیان آنجا ایجاد کردهاند و با زشتترین شیوهها در فضای مجازی و واقعی دنبال ممانعت از رای دادن ایرانیان هستند. به یک دختر جوان، پیرمرد و پیرزن تهاجم میکنند و البته ارزش کار این شهروندان در رای دادن هزاران برابر آن رایی است که میدهند و این درس مهمی است برای آنان که فقط از ترس فحاشیهای زیر پستهای اینستاگرامی خود از بیان عقیده و رای خویش هراسناک هستند.
در داخل نیز گروهی تندرو و قدرتطلب هستند که با انواع اقدامات خود میکوشند که دیگران را ساکت کرده و سپس حذف نمایند، این دو گروه به تعبیری نسبت به کل مردم ایران در اقلیت هستند، زیرا مردم خواهان بهبود شرایط خود و تحولات آرام هستند، ولی صدایشان در میان سر و صدای بازار مسگرهای دو گروه تندرو کمتر شنیده میشود، این افراد در میان افرادی که رای دادند و اغلب کسانی هم که رای ندادند، حضور دارند.
همانگونه که در یادداشت دیروزم نوشتم طرح اصلی برای سیاست ایران، ایجاد تحولاتی سیاسی میان مجموعه وسیعی از نیروهای میانه طیف است که بتواند دو گروه تند در دو سوی طیف گرایشها و رفتارهای سیاسی و اجتماعی را به حاشیه برانند و، چون گذشته خود را در مقام موتور اصلی پیشرفت ایران به متن بیاورند.
اگر از این منظر به انتخابات پیش رو نگاه کنیم، رای دادن به دکتر پزشکیان فرصت مناسبی است که این مسیر را بگشاییم. باز شدن این مسیر ابتدای راه است. راهی که همه ما و فعالان سیاسی و اجتماعی باید در آن گام بگذاریم. همین که دولت و رییسجمهور این راه را باز کند و اجازه بسته شدن آن را ندهد، برای ما کافی است.
عدم مشارکت اکثریت جامعه ایران در دور اول انتخابات، زنگ خطری بود که باید شنیده شود. من حتی اصراری به آن ندارم که افراد حتما در انتخابات شرکت کنند، چون بحث درباره شرکت یا عدم شرکت به پایان رسیده است، ولی هنوز یک راه باز است، ارجاع به وجدان خود. به نظر من همه بحثها و گفتگوها و جدلهایی که میکنیم، در نهایت و هنگام عمل باید نتیجه را به وجدان خود ارجاع دهیم. این کار را باید فراتر از منافع شخصی یا حب و بغضهای شخصی انجام داد. به نظر من اگر کسی نزد وجدان خود و به دور از حب و بغض و منافع فردی تصمیم میگیرد، بهترین تصمیم را گرفته است.
در این صورت هیچ کس را نباید نسبت به تصمیم خود سرزنش کرد، چه رای بدهد و چه رای ندهد. جالب اینکه بسیاری از افراد در مرحله اول رای ندادند و اکنون با قاطعیت اعلام میکنند که در انتخابات شرکت میکنند، این وضعیت نشاندهنده وجود همان معیاری است که در بالا گفته شد. به نظر من رسیدن به مرحلهای که هر فردی براساس وجدان شخصی و به دور از حب و بغض، نفرت و شیفتگی و منافع شخصی تصمیم بگیرد، در این یک گام بزرگ به پیش است و هر نتیجهای حاصل شود به سود آینده کشور است.