ماهان شبکه ایرانیان

امام حسین علیه السلام، آموزگار آزادگی!

مصداق بارز آزادگی یک انسان را در جریان مربوط به حر بن یزید ریاحی از سران لشکر دشمن امام حسین علیه السلام می بینیم

امام حسین علیه السلام، آموزگار آزادگی!


مصداق بارز آزادگی یک انسان را در جریان مربوط به حر بن یزید ریاحی از سران لشکر دشمن امام حسین علیه السلام می بینیم. او ابتدا با دشمن درون خود به مبارزه برمی خیزد، آزادانه روی به سوی حق می آورد، در آفتاب ولایت ذوب می شود و بر دشمن برون حمله می برد و شهد شهادت و آزادگی می نوشد. حضرت امام حسین علیه السلام بر بالین او حاضر می شود و با او این چنین سخن می گوید: أنت حرٌ کما سَمَّتْکَ امُّکَ، أَنْتَ حُرٌّ فیِ الدُّنیا و الآخرة. تو آزادی، چنان که مادرت نامت نهاد، تو آزادی در دنیا و آخرت.

آزادی، به معنای رهایی تن از اسارت و نیز خلاصی از تنگناهای زندگی است. به تعبیری دیگر، رهایی مرغ جان از قفس جبر و سپس پر گشودن در آسمان اختیار و در نتیجه انتخاب آگاهانه مسیر حق و یا ضلالت خویش است.
آزادگی نیز به معنای رهایی عقل و جان آدمی از زندان نفس و شهوت و گام برداشتن در وادی عشق و حیرت است. آزادی موهبتی الهی است که هر آفریده ای به تناسب مرتبه وجودی اش از آن بهره مند است و در این میان، تنها انسان است که سرنوشت خویش را به مدد اختیار که خداوند عطایش کرده است، می سازد و اگر درست انتخاب کند، در راه مستقیم به سوی کمال حرکت خواهد کرد. این آزادی درونی، پله اول نردبان کمال و مقدمه ای برای رسیدن به درجات بالای آزادی، یعنی آزادگی نفس است. آزادگی در اوج ارزش های انسانی قرار دارد و انسان را از خوی پست حیوانی به بلندای معرفت و معنویت و از خاک به افلاک می رساند.
اصولا دینداری و عبودیت خداوند مقتضی حریت در عمل و رفتارهای اخلاقی است؛ اما حتی اگر به فطرت خود مراجعه شود باز انسان آزاده که گرفتار بردگی و بندگی غیر خدا نیست، انسانی اخلاقی است و رفتارهایی دور از شان انسانیت نخواهد داشت؛ در حالی که دشمنان امام حسین (علیه السلام) در رفتارهای ضد اخلاقی وقیحانه گوی سبقت را از همگان ربوده بودند و حتی به اصول عقلانی و اخلاق عقلی و فطری نیز پای بند نبودند.
بنابر این آزادگی زمانی معنای واقعی می یابد که انسان در مسیر واقعی آفرینش حرکت ارادی خود را سامان بخشد؛ چرا که انسان میان حق و باطل و شکر و کفر می تواند یکی را انتخاب کند. (انسان، آیه 31) انتخاب یکی از دو راه (بلد، آیه 10) زمانی در مسیر حق خواهد بود که انسان کمالات واقعی را بجوید و با بهره گیری از صراط مستقیم فطرت درونی و وحی بیرونی، در چارچوب عبودیت خداوندگاری خود را به کمال برساند و خدایی و ربانی شود. (ذاریات، آیه 56؛ آل عمران، آیه 79 و آیات دیگر)
بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، بندگی اخلاق و خدا عین آزادی و آزادگی است؛ چرا که خدا در تکوین و تشریع بر آن است که انسان بتواند در بستری زندگی و رشد کند که همه صفات و فضایل اخلاقی را فعلیت بخشد؛ چرا که انسان خدایی شده، همان انسان اخلاقی است. پس اگر به عبودیت خدا دعوت می کند، در حقیقت به آزادی و حریت از غیر دعوت می کند. امیرمومنان امام على علیه السلام در بیان شرایط واقعی حریت می فرماید: مَن قامَ بِشَرائِطِ العُبودیَّهِ أَهلٌ لِلعِتقِ، مَن قَصَّرَ عَن أَحکامِ الحُرِّیَّهِ اُعیدَ اِلىَ الرِّقِّ؛ هر کس شرایط بندگى خدا را به‌ جا آورد سزاوار آزادى مى‌شود و هر کس در عمل به شرایط آزادگى کوتاهى کند، به بندگى (غیر خدا) مبتلا مى‌شود. (غررالحکم، ج 1، ص 113، ح413)
به همین دلیل است که در آیات و روایات آزادگی در تحقق صفات و خصلت های دانسته شده که از اصول برتر اخلاق انسانی است. به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام می فرماید: پنج خصلت است که در هر کس یکى از آنها نباشد خیر و بهره زیادى در او نیست: اول: وفادارى دوم: تدبیر سوم: حیا چهارم: خوش اخلاقى و پنجم: ـ که چهار خصلت دیگر را نیز در خود دارد ـ آزادگى. (خصال، ص284، ح33)
آزادگی و خصلت های نیکو
در عین حال که آزادگی، رهایی از خصلت های پست شهوانی است، جامع اوصاف نیکو هم هست. تدبیر درست در زندگی و قناعت، از خصلت های خوب انسانی است که بدون میانه اندیشی درباره دنیا و تجملات آن به دست نمی آید. چنان که حیا در حضور الهی به خلوت و جلوت و پرهیز از گناهان، بدون آزادگی از لذت ناپایدار گناه محقق نمی شود. کسی که شرم وحیای خود را به دست شهوت ها می سپارد، به راحتی مرتکب گناه می شود و از پی آمدهای آن هیچ باکی ندارد.
قحطی آزادگی در کربلا!
این که امام حسین علیه السلام در کربلا در نصحیت مشفقانه به دشمنان مدعی اسلام و آزادی و آزادگی می فرماید :إن لَم یَکُن لَکُم دینٌ وَکُنتُم لاتَخافونَ المَعادَ فَکونوا أَحرارا فى دُنیاکُم؛ اگر دین ندارید و از قیامت نمى‌ترسید، لااقل در دنیاى خود آزاد مرد باشید. (بحارالانوار) یعنی شما که به خدا اعتقادی ندارید و معاد را نمی پذیرید، پس انسانیت تان چه می شود. از حق آزادی انتخاب خود چرا می گذرید و چگونه از پایین ترین درجه از آزادگی نیز به راحتی چشم می پوشید.
و در واقع سخن امام حسین علیه السلام به این معناست که اصولا دینداری و عبودیت خداوند مقتضی حریت در عمل و رفتارهای اخلاقی است؛ اما حتی اگر به فطرت خود مراجعه شود باز انسان آزاده که گرفتار بردگی و بندگی غیر خدا نیست، انسانی اخلاقی است و رفتارهایی دور از شان انسانیت نخواهد داشت؛ در حالی که دشمنان امام حسین (علیه السلام) در رفتارهای ضد اخلاقی وقیحانه گوی سبقت را از همگان ربوده بودند و حتی به اصول عقلانی و اخلاق عقلی و فطری نیز پای بند نبودند.
مصداق عینی یک انسان آزاده!
حر ابتدا با دشمن درون خود به مبارزه برمی خیزد، آزادانه روی به سوی حق می آورد، در آفتاب ولایت ذوب می شود و بر دشمن برون حمله می برد و شهد شهادت و آزادگی می نوشد.
مصداق بارز آزادگی یک انسان را در جریان مربوط به حر بن یزید ریاحی از سران لشکر دشمن امام حسین علیه السلام می بینیم.
حر ابتدا با دشمن درون خود به مبارزه برمی خیزد، آزادانه روی به سوی حق می آورد، در آفتاب ولایت ذوب می شود و بر دشمن برون حمله می برد و شهد شهادت و آزادگی می نوشد. حضرت امام حسین علیه السلام بر بالین او حاضر می شود و با او این چنین سخن می گوید: أنت حرٌ کما سَمَّتْکَ امُّکَ، أَنْتَ حُرٌّ فیِ الدُّنیا و الآخرة. تو آزادی، چنان که مادرت نامت نهاد، تو آزادی در دنیا و آخرت.
یک نکته: مومن در همه حال آزاده است!
نکته دیگر این که انسان آزاد، نه تنها در برابر دیگران ضعف و سستی اراده نشان نمی دهد و حافظ آزادگی خود است، بلکه در برابر امور تکوینی و مصیبت ها نیز عنان اختیار و آزادی را از کف نمی دهد و همواره با عقل و اراده بر امور زندگی خویش تدبیر می کند و انتخابی درست و حق مدارانه ای را دارد.
امام صادق علیه السلام در این باره نیز می فرماید: آزاده در همه حال آزاده است، اگر بلا و سختى به او رسد شکیبایى ورزد و اگر مصیبت‌ها بر سرش فرو ریزند او را نشکنند هر چند به اسیرى افتد و مقهور شود و آسایش را از دست داده و به سختى و تنگدستى افتد. چنان که یوسف صدیق امین، صلوات اللّه‌ علیه، به بندگى گرفته شد و مقهور و اسیر گشت اما این همه به آزادگى او آسیب نرساند. (کافى، ج2، ص89، ح6)
خلاصه سخن اینکه:
از نظر اسلام آزادگی خیر دنیا و آخرت بشر را به همراه دارد و انسان کامل و آزاده نه تنها دل بسته دنیا نیست، بلکه بالاتر از آن، در زندگی اش شیوه ای پیش گیرانه دارد و خود را از خو کردن به بهره های مادی و تجمل گرایی باز می دارد. او همواره بر مدار زهد در حرکت است. معنای حقیقی زهد، آزادگی از دنیا و داشته های آن است و به عبارتی دیگر، رهایی از تعلقات دنیوی و حتی تعلق به جسم خویش.
منابع:
سایت سماموس

فرآوری: آمنه اسفندیاری


منبع : پایگاه حوزه
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان