سعیدهسادات فهری: گفتوگوهای ایران و آمریکا که در ابتدا با هدف رسیدن به توافق هستهای دنبال میشد و در قالب گفتوگوهای ایران با 1+5 بود، در تیر ماه سال 1394 به انعقاد برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) منجر شد. اما توافق برجام خیلی دوام نیاورد و دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا در اردیبهشت ماه سال 97 به صورت یکجانبه کشورش را از این توافق خارج کرد و تمامی تحریمهای لغو شده علیه ایران دوباره اعمال شدند.
بعد از پایان ریاست جمهوری ترامپ و روی کار آمدن جو بایدن، دوباره تلاشهایی برای احیای برجام صورت گرفت اما نتیجهای نداشت. در ادامه نیز گفتوگوها برای لغو تحریمها به صورت غیرمستقیم بین ایران و آمریکا دنبال میشد که به دلیل برخی موانع مانند جنگ روسیه و اوکراین و ادعای غرب مبنی بر کمک تسلیحاتی ایران به روسیه در جنگ، اعتراضات داخلی ایران و در نهایت 7 اکتبر و جنگ حماس و اسرائیل این گفتوگوها تقریبا متوقف شد. امروز به دنبال شهادت سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور سابق کشورمان و برگزاری انتخابات زودهنگام و پیروزی مسعود پزشکیان، این پرسش مطرح است که گفتوگوهای تهران و واشنگتن در دولت چهاردهم چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد؟
سیاست مهار و محدودسازی
ابراهیم متقی، استاد دانشگاه تهران در این رابطه به روزنامه «دنیایاقتصاد» گفت: «دیپلماسی موضوعی پیچیده و سرنوشتساز در روابط واحدهای سیاسی تلقی میشود. جلوههای کنش پنهان دیپلماسی متنوعتر و پرمخاطرهتر از واقعیتهای اعلامی آن تلقی میشود. هر بازیگری عموما تلاش دارد تا سطح خاصی از روابط را با قدرتهای بزرگ ایجاد کرده و از این طریق به اهداف، منافع و مطلوبیتهای خود نائل شود. تحقق این امر برای بازیگری که محور اصلی سیاست خارجی خود را «چندجانبهگرایی ضد نظام سلطه» قرار داده، مخاطرات و محدودیتهای بیشتری را بهوجود میآورد.»
به گفته این استاد دانشگاه، مهمترین موضوع دیپلماتیک ایران و آمریکا در یک دهه گذشته مربوط به «کنترل و کاهش تحریمهای اقتصادی» بوده است. در حالی که واقعیتهای سیاست آمریکا بیانگر آن است که میزان تحریمهای فردی، سازمانی و راهبردی علیه ایران افزایش یافته است. راهبرد آمریکا در ارتباط با ایران مبتنی بر «سیاست مهار و محدودسازی» بوده است. تحریم را باید یکی از شاخصهای محوری تحقق چنین راهبردی در سلسلهمراتب نیازهای ایالات متحده دانست.
متقی معتقد است که هرگاه آمریکا، سیاست مهار را در دستور کار قرار میدهد، به مفهوم آن است که از سازوکارهای کنش مرحلهای برای محدودسازی قدرت بازیگر رقیب بهره میگیرد. آمریکا چنین راهبردی را در ارتباط با اتحاد شوروی در سال 1945 بهکار گرفت و نتیجه آن را میتوان فروپاشی جهان سوسیالیسم در دسامبر 1991 دانست. سیاست مهار به گونه اجتنابناپذیر محدودیتهایی را برای ایران و ایالات متحده بهوجود میآورد. هرگونه کنش تاکتیکی ایران را میتوان بهعنوان بخشی از سیاست امنیتی دانست که تلاشی برای عبور از مهار و محدودیتهای اقتصادی خواهد بود. استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه سیاست مهار بخشی از واقعیتهای راهبردی آمریکا در ارتباط با ایران محسوب میشود، گفت: «زمینه برای همکاریهای مرحلهای و کنش تاکتیکی بازیگران در حوزه سیاست خارجی اجتنابناپذیر خواهد بود.»
موازنه نسبی
ابراهیم متقی در ادامه این مساله را بیان کرد که مذاکرات ایران و ایالات متحده در سالهای 1400 تا 1403 از این جهت اهمیت دارد که نشانههایی از «موازنه نسبی» در روابط ایران و آمریکا بهوجود آمده است. اگرچه آمریکا و اتحاد شوروی در دوران جنگ سرد، از سیاست «موازنه راهبردی» بهره گرفتند، اما چنین الگویی از موازنه هیچگاه نمیتواند محور اصلی تنشزدایی و همکاریهای فراگیر بازیگران و قدرتهای بزرگ با کشورهای منطقهای باشد که از رویکرد تغییر وضع موجود در سیاست جهانی بهره میگیرند.
دیپلماسی پنهانی و موازنه تاکتیکی
متقی به این بحث هم اشاره کرد که الگوی کنش رفتار ایران و آمریکا در سالهای 03-1401 مبتنی بر نشانههایی از دیپلماسی پنهان و مذاکره مرحلهای بوده است. تیم سیاست خارجی ایران در دولت رئیسی تلاش کرد تا روندهای باقیمانده از دیپلماسی هستهای برای اعاده برجام را پیگیری کند. اگرچه بخش قابلتوجهی از توافق ایران و آمریکا برای اعاده برجام در چارچوب مذاکرات 1+5 در دولت حسن روحانی به انجام رسید، اما به دلیل برخی از مشکلات و چالشهایی که مربوط به اولویت کنش انعطافپذیر بازیگران محسوب میشود، به نتیجه قطعی منجر نشد. به همین دلیل است که دیپلماسی هستهای برای اعاده برجام در دولت رئیسی ادامه پیدا کرد.
استاد دانشگاه تهران با اشاره به اینکه مذاکرات مربوط به اعاده برجام نتیجه چندانی برای ایران به همراه نداشت، تاکید کرد: «ایالات متحده همواره تلاش دارد تا سیاست راهبردی و تاکتیکی خود را بر اساس «دیپلماسی اجبار» پیگیری و اعمال کند؛ طبیعی است که چنین رویکردی در هیچ دوران تاریخی نمیتواند محور اصلی سیاست خارجی و دیپلماسی چندجانبه تلقی شود. به همین دلیل است که مذاکرات برجام نتیجه مطلوبی در روزهای بعد از جنگ اوکراین به همراه نداشت. اگرچه ایران تلاش همهجانبهای برای نیل به نتیجه راهبردی داشته است، اما ایالات متحده تمایلی به اعاده برجام نداشت و به همین دلیل است که از سیاست کنش تاکتیکی در دیپلماسی هستهای با ایران بهره گرفت.»
متقی توضیح داد: «ایران در دوران دیپلماسی هستهای از سازوکارهای مربوط به موازنه تاکتیکی بهره گرفته و این امر توانست زمینه کنش انعطافپذیر محدود در روابط اقتصادی و امنیتی ایران و ایالات متحده را بهوجود آورد. ایران بخشی از سیاست قدرت و امنیت منطقهای بوده و هرگونه فشار اقتصادی فراگیر میتواند چالشهای امنیتی بیشتری را در ارتباط با آمریکا و متحدان منطقهای آن کشور در خلیجفارس و خاورمیانه بهوجود آورد. به همین دلیل است که دیپلماسی هستهای ایران و ایالات متحده در فضای ابهام تاکتیکی و تصمیمات کمشدت راهبردی قرار گرفت.» وی ادامه داد: «اگرچه مذاکرات چندجانبه و دیپلماسی پنهان ایران با آمریکا منجر به اعاده برجام نشد، اما واقعیتهای کنش تاکتیکی ایران و آمریکا بیانگر آن است که شکل خاصی از موازنه و توافق در روابط تهران و واشنگتن بهوجود آمد.» همچنین به گفته متقی، هرگونه توافق باید زیرساختهای لازم برای کنش همکاریجویانه بازیگران برای تحقق برخی از اهداف را بهوجود آورد. ایران و آمریکا سیاست منطقهای و الگوی کنش راهبردی خود را بر اساس «همکاریهای محدود» و «تعهدات مرحلهای» قرار دادند. نتیجه این فرآیند را میتوان افزایش صادرات نفت ایران دانست در شرایطی که هنوز تحریمهای پولی، مالی، بانکی و تجاری در عرصه سیاست و اقتصاد بینالملل علیه ایران اعمال میشود.
همکاریهای مرحلهای دوران پزشکیان
استاد دانشگاه تهران در ادامه به بررسی سیاست خارجی دولت چهاردهم یعنی دولت مسعود پزشکیان پرداخت. متقی گفت: «اگرچه در ارتباط با گزینههای مربوط به وزیر خارجه کابینه، انگارههای متنوعی وجود دارد، اما دیپلماسی ایران و آمریکا در دوران آینده ماهیت دوشاخهای دارد.»
به گفته متقی، عرصه مربوط به دیپلماسی هستهای، ارتباط مستقیم با دریادار علی شمخانی داشته که پس از انفکاک از دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، مسوولیت پرونده هستهای را در اختیار خواهد داشت. بخش دیگر دیپلماسی ایران و آمریکا مربوط به حوزه وزارت امورخارجه خواهد بود. در گذشته، علی باقریکنی مسوولیت دیپلماسی پنهانی ایران و ایالات متحده در دوحه و مسقط را عهدهدار بوده و این امر توانست روندهای دوسویه دیپلماتیک و راهبردی را در حوزه روابط خارجی ایران و آمریکا هدایت و سازماندهی کند. وی ادامه داد: «واقعیت آن است که جهتگیری سیاست خارجی ایران در دوران پزشکیان تفاوت چندانی با دورههای گذشته نخواهد داشت. ایران از «سیاست کنش انعطافپذیر» برای ارتقای سطح همکاریهای دوجانبه و چندجانبه بهره میگیرد و هرگونه کنش انعطافپذیر باید معطوف به «نتایج تاکتیکی» باشد.
از آنجا که منافع و حوزه کنش راهبردی ایران و آمریکا در منطقه بحرانی و آشوبزده قرار دارد، بنابراین طبیعی است که الگوی کنش متقابل ایران و ایالات متحده بر اساس سازوکارهای «مدیریت بحران» ادامه خواهد یافت.» در عین حال استاد دانشگاه تهران معتقد است که ایران و آمریکا در دوران جدید به هیچوجه تمایلی به درگیریهای نظامی در سطح منطقهای و تاکتیکی نخواهند داشت. ایران و آمریکا به این موضوع واقف هستند که تصاعد بحران میتواند چالشهای امنیتی بیشتری را برای کشورها ایجاد کند. همکاریهای متقابل ایران و آمریکا ماهیت تاکتیکی و دوفاکتو خواهد داشت. در چنین شرایطی الگوی کنش ارتباطی دو کشور در وضعیت نرمالیزیشن قرار نخواهد گرفت و واحدهای سیاسی برای حل چالشهای راهبردی تلاش خواهند داشت.
وی در نهایت توضیح داد: «ایران و آمریکا در دوران پزشکیان به گونه اجتنابناپذیر درگیر مشکلات مربوط به پایان یافتن تحریمها خواهند بود. در سالهای گذشته ایران و آمریکا در فضای کنش مرحلهای برای عبور از بحران قرار داشتهاند. در شرایط موجود منطقهای و بینالمللی هر یک از دو کشور نیازمند بهرهگیری از سازوکارهای کنش سازنده برای امنیتسازی منطقهای خواهند بود. گسترش بحران، چالشهای امنیتی ایران و آمریکا در محیط منطقهای را افزایش میدهد. به همین دلیل است که آمریکا باید «دیپلماسی اجبار» خود را کماثر کرده و از سازوکارهای «کنش سازنده» برای حل و فصل مشکلات و چالشهای فراروی دو کشور استفاده کند. کاهش تحریمها گام نخستین عبور از تضادها و چالشهای منطقهای فراگیر در روابط ایران و ایالات متحده محسوب میشود.»
تعامل در عوض تنش
رضا مجیدزاده، کارشناس مسائل بینالملل نیز به روزنامه «دنیایاقتصاد» توضیح داد: «میتوان گفت که رئیس ستاد انتخاباتی مسعود پزشکیان، یعنی علی عبدالعلیزاده، مهمترین سیگنال سیاست خارجی دولت چهاردهم را در بحبوحه کارزار انتخاباتی رئیس دولت چهاردهم ارسال کرد که مبنی بر آمادگی ایران برای مذاکره مستقیم حتی با شخص دونالد ترامپ، یکی از نامزدهای کنونی انتخابات جاری ریاست جمهوری آمریکا، بود.» وی افزود: «اگرچه موضع ایشان تنها سیگنال سیاست خارجی دولت چهاردهم نیست و حضور فعال محمدجواد ظریف در کنار گمانهزنی برای پست وزارت امور خارجه که فردی از نزدیکان ظریف خواهد بود نیز این سیگنال را تقویت میکند.» به گفته مجیدزاده، بنابراین، از طرف ایران انتظار میرود که روند مذاکرات احیای برجام با جدیت بیشتری دنبال شود و رویکرد تعامل در عوض تنش، محور اصلی این تلاشها باشد.
وی ادامه داد: «در مقابل، اتحادیه اروپا نیز پس از اعلام برد انتخاباتی پزشکیان، بدون درنگ آمادگی خود را برای تعامل با دولت جدید ایران، اعلام کرد که دال بر سیگنال مثبت برای پیشبرد مذاکرات احیای برجام است.» مجیدزاده در خصوص رویکرد ایالات متحده در قبال مذاکرات با ایران نیز گفت: «برنده انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هنوز مشخص نیست و هویت شخصی یکی از بازیگران میدان مذاکره هنوز روشن نشده است.» وی افزود: «اما اگر به 10 سال گذشته نگاهی بیندازیم، شاهد مسیری از سیگنالهای مثبت، برجام، سیگنالهای تنشزا و سپس خروج آمریکا از برجام خواهیم بود؛ این خروج که کشورهای منطقه نیز از آن استقبال کردند و در بسترسازی آن نقش داشتند توسط یکی از نامزدهای کنونی ریاست جمهوری آمریکا رخ داد و دونالد ترامپ بازیگری بود که زیر میز برجام زد.»
شرط کامیابی در مذاکرات
این کارشناس با اشاره به این موارد گفت: «اما امروز شرایط منطقه و جهان، تغییرات زیادی را شاهد بوده است؛ ایران و عربستان با ابتکار عمل چین با یکدیگر روابط سازندهای را شروع کردند و حتی کشوری مانند بحرین نیز خواستار برقراری دوباره روابط با ایران شد. رویکرد آمریکا در قبال تنش بین ایران و اسرائیل نیز نشان داد که خواستار گسترش تنش نیست و در جریان مذاکرات مستقیم یا نامستقیم درباره جنگ غزه این سیگنال را به طور صریح، ارسال کرد.» مجیدزاده تاکید کرد: «با وجود این، انتظار میرود که تمایل کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی به عدمگسترش تنش در منطقه خاورمیانه موجب شود تا طرف آمریکایی نیز سیگنالهای مثبت را جدی بگیرد و بستر مذاکرات آشکار و مستقیم فراهم شود اما کامیابی در این مذاکرات به هوشیاری طرف ایرانی در پرهیز از تن دادن به ترفندهایی مانند القای گمانه زمستان سخت به طرف ایرانی و اشتباه محاسباتی در قدرت چانهزنی و میزان توانایی طرفین اروپایی در مدیریت خواستههای طرف آمریکایی و واقعبینی بیشتر طرف آمریکایی (نه فقط رئیسجمهور) برای دستیابی به هستهای مشترک برای چانهزنی و توافق، بستگی دارد.»