منبع : پاسدار اسلام، شماره 284 , حجة الاسلام عسکری اسلامپور
فاطمه(س) به روایت معصوم(ع)
مقدمه
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دخت پاک و مطهر عالی ترین عنصر خلقت، محمد مصطفی(ص) و یگانه کفو و همتای امیرالمؤمنین(ع) مورد احترام خاک تا افلاک و ملک تا ملکوت اعلی است.
گاهی شکوه بانوی بزرگ جهان که خلقت جهان، در گرو آن حوریه منزه است، چنان دل و جان بشر خاکی را لبریز می سازد که توان سخن گفتن را از آدمی می گیرد. جایگاه رفیع فاطمه اطهر خیره کننده دیدگان هربیناست. شخصیتی که تنها پیشوایان معصوم(ع) او را شناختند و دیگران تنها زوایایی از شخصیت آن بانوی بزرگ اسلام را خواهند شناخت. از این رو، در این نوشتار مختصر، برآنیم ابعاد شخصیتی آن حضرت را در کلمات گوهربار پیشوایان معصوم(ع) که همتای آن حضرتند، مورد بررسی قرار دهیم.
فاطمه(س) از نگاه پیامبر(ص)
پیامبر اکرم(ص) در موارد گوناگون و به مناسبتهای مختلف و با تعابیر متفاوت مقام و عظمت فاطمه(س) را ستوده است. آن حضرت که خود مربی فاطمه(س) بوده و در پرورش جنبه های وجودی او بزرگترین نقش را داشته است، بهتر از هر کس می تواند درباره وی و ویژگی های والایش سخن بگوید. بنابراین، شایسته است برخی سخنان گوهربار پیامبر(ص) را که در شأن و عظمت آن بانوی بزرگ بیان شده، مرور نماییم.
فاطمه، برترین زنان عالم است؛ پیامبر اکرم(ص) در مناسبتهای بسیار فرمود: فاطمه(س) بهترینِ زنان جهان است. روزی علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) در محضر پیامبر(ص) بودند، که آن حضرت فرمود: پروردگارا! تو خود می دانی اینان اهل بیت و گرامی ترین انسانها نزد من هستند؛ پس دوست بدار کسانی که اینها را دوست می دارند و دشمن بدار کسانی که اینان را دشمن می دارند .. . و کمک کن کسانی را که به اینها کمک می کنند و آنان را از هر ناپاکی، پاک گردان و آنان را از هر گناهی در امان بدار؛ آن گاه، فرمود: یا علی! تو امام امت و جانشین من هستی، که مومنان را به سوی بهشت هدایت می کنی و گویا می بینم دخترم «فاطمه» در حالی که بر اسبی از نور سوار است و فرشتگان زیادی اطراف اویند، وارد صحنه قیامت می شود، و زنان مؤمن امتم را به بهشت سوق می دهد. پس هر زنی که در شبانه روز نماز بخواند و روزه به جا آورد و حج کند و زکات مالش را بپردازد و از شوهرش اطاعت کند و بعد از من، ولایت «علی» را بپذیرد، با شفاعت دخترم فاطمه وارد بهشت می شود؛ او سرور زنان جهان است. سؤال شد، آیا فاطمه(س) سرور زنان این جهان است؟ فرمود: مریم دختر عمران، بانوی زنان زمان خود بود؛ ولی، فاطمه(س) سرور همه زنان جهان از اولین و آخرین است. او هنگامی که در محراب عبادت می ایستد، هفتادهزار فرشته از فرشتگان مقرّب الهی بر او سلام گفته و همان ندایی را که به مریم می گفتند، او را نیز مورد خطاب قرار داده و می گویند: «ان الله اصطفاکِ و طهرّکِ و اصطفاکِ علی نساء العالمین؛ همانا خداوند تو را برگزید و پاکیزه گردانید و در میان زنان جهان تو را برتری داد.»
عایشه می گوید: روزی صدیقه طاهره نزد پیامبر(ص) آمد در حالی که حرکت او شباهت زیادی به راه رفتن پیامبر(ص) داشت. رسول خدا تا چشمش به جمال فاطمه افتاد، فرمود: آفرین بر تو دخترم. آن گاه او را کنارش، نشاند. بعد از مدتی، سخنی آرام در گوش او گفت: زهرا(س) از شنیدن این سخن گریان شد.
از فاطمه سؤال کردم: چرا گریه می کنی؟ قبل از جواب فاطمه(س)، بار دیگر پیامبر سخنی آهسته با دختر خود گفت و زهرا(س) از این خبر خوشحال شد و خندید.
من گفتم: تا امروز چنین خوشحالی همراه با غم ندیدم. سبب این دو را از ایشان جویا شدم. فاطمه(س) در جواب فرمود: من راز پدر را افشاء نمی کنم.
این راز همچنان پوشیده ماند تا زمانی که پیامبر خدا(ص) رحلت فرمود؛ آن گاه بار دیگر سؤال را با ایشان مطرح کردم، فاطمه(س) در پاسخ فرمود: در آن روز پیامبر به من فرمود: جبرئیل در هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه می کرد، ولی امسال دو بار. من از این امر متوجه شدم که زمان رحلتم فرا رسیده است و تو از خاندان من، نخستین کسی هستی که به من ملحق می شوی. از این سخن پیامبر(ص) ناراحت شدم. سپس فرمود: آیا خوشحال نمی شوی که به تو خبر دهم: «برترین زنان بهشت یا زنان با ایمان هستی؟! از شنیدن این خبر خوشحال شدم و خندیدم.»
«سیده» زنی است که برتر از دیگران باشد. ملاکهای فضیلت معیارهای مادی و زودگذر نیست که این مرام کم خردان است، بلکه معیار برتری در نظام ارزشی اسلام فضایل خاص معنوی است، از این رو فاطمه(س) سیدة نساء معرفی شده است.
فاطمه(س) برترین زنهای جهان است و مطرح شدن او به عنوان یکی از بهترین چهار زن جهان (خدیجه همسر پیامبر(ص)، مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم) منافاتی با این احادیث که فاطمه(س) را بهترین زنان می داند، ندارد؛ زیرا جمع این احادیث به این است که، زهرا(س) برترین آن چهار زن است. چنان که رسول خدا(ص) خطاب به حذیفه فرمود:
فرشته ای که تاکنون به زمین نیامده بود، از خداوند اجازه گرفت و به زمین آمد تا به من سلام کند و مژده دهد: که فاطمه سرور زنان بهشت است و حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند.
آیه تطهیر درباره فاطمه است؛ «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ خداوند اراده کرد که هرگونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت پیامبر بزداید و شما را از هر عیبی پاک و منزه نماید.»
ابن عربی در شرح این آیه شریفه می گوید: «رجس، عبارت است از هرچیزی که موجب پستی انسان بوده و بر اهل بیت(ع) ناروا باشد؛ زیرا در زبان عرب به هر آلودگی «رجس» اطلاق می گردد...».
نکته بسیار حائز اهمیت در خصوص این آیه شریفه این است که پیامبر اکرم(ص) پس از نزول آن در طی شش ماه، همه روزه که از مقابل خانه فاطمه(س) عبور می کرد و راهی مسجد می شد، در مقابل خانه دخترش می ایستاد و می فرمود: «الصلوة اهل البیت؛ ای اهل بیت پیامبر! نماز» و آن گاه، این آیه (تطهیر) را قرائت می کرد.
شأن نزول این آیه شریفه از زبان «ام سلمه» که در منابع اهل سنت و شیعه نقل شده، چنین است، او می گوید: این آیه در خانه من نازل شد، در حالی که علی و فاطمه و حسن و حسین حاضر بودند؛ سپس پیامبر آنان را جمع کرد و عبایی بر سر آنان کشید و عرضه داشت: «اللهم ان لکل نبی اهلاً و ثقلاً و هؤلاء اهل بیتی و ثقلی؛ خدایا! هر پیامبری را اهلی و ثقلی است؛ اینها اهل بیت و سرمایه و ثقل من هستند.»
عرض کردم: ای رسول خدا! آیا من از اهل تو نیستم؟ فرمود: تو خوبی؛ ولی، اینان خاندان (و ثقل) منند.
اختصاص «اهل بیت» به این پنج تن بزرگوار در این آیه شریفه، به قدری واضح است که امام علی(ع) در احتجاج با خلفا، به آن استناد می جوید و آنان نیز بدون درنگ استشهاد حضرت را تصدیق می کنند.
فاطمه محور حق و باطل است؛ در روایات مختلف و به مناسبتهای گوناگون از پیامبر(ص) نقل شده است که فرمود: «انّ الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها؛ خداوند به هنگام خشمگین شدن فاطمه خشمگین می شود؛ و هنگام خشنودی او خشنود می گردد.» و در برخی روایات چنین نقل شده است: «انها بضعة منی یؤذینی ما آذاها؛ او پاره تن من است، هر که او را آزرده نماید، مرا آزرده کرده است.» و در بعضی نقلها اضافه شده است: «... و یسرّنی ما سرّها؛ آنچه او را شاد نماید، مرا شاد می گرداند.»
ابن قتیبه دینوری می نویسد: «... فاطمه(س) به «ابوبکر و عمر» فرمود: شما را به خدا آیا نشنیدید که پیامبر(ص) فرمود: خشنودی فاطمه، خشنودی من و خشم او خشم من است. پس هر کس دخترم «فاطمه» را دوست بدارد، مرا دوست داشته و کسی که او را خشنود کند، مرا خشنود کرده است و هر آن شخص که او را به غضب آورد مرا به غضب آورده است؟ آنان گفتند: بلی؛ ما این سخن را از آن حضرت شنیدیم؛ آن گاه، به آنان فرمود: من شهادت می دهم که شما مرا به خشم آوردید...».
از روایات درمی یابیم که اگر کسی فاطمه(س) را خشمگین کند، رسول خدا(ص) را به خشم آورده است و از آنجا که رسول خدا(ص) جز برای خدا و مطابق رضای او خشمگین نمی شود، پس خشم فاطمه(س) نیز فقط برای خداست. بنابراین روشن می شود که در فاطمه(س) چیزی جز خدا، سهم و شریک نیست و این همان تطهیر و توحید خالص و عصمت است. براین اساس، غضب و رضای آن بانوی بزرگ اسلام، مساوی غضب و رضای حق تعالی است. یعنی، او محور حق و باطل است.
فاطمه(س) در نگاه علی(ع)
فاطمه مددکار علی(ع)
در اطاعت خداوند، مددکار نیکویی بود؛ امام علی(ع) در پاسخ پیامبر(ص) که پرسید: همسرت را چگونه یافتی؟ عرضه داشت: بهترین یاور در اطاعت از خداوند. آن گاه، پیامبر(ص) از فاطمه(س) درباره علی(ع) پرسید: آن حضرت در پاسخ عرضه داشت: او را بهترین شوهر یافتم؛ سپس پیامبر(ص) در حق آن دو گوهر پاک، دعا کرد و در ضمن دعا عرض کرد: پروردگارا! به فرزندان این دو برکت ده و آنان را از پیشوایان جامعه قرار ده، تا به فرمان تو، امت را به اطاعت از تو رهنمون شوند.
فاطمه(س) اولین مدافع ولایت علی(ع)
حضرت فاطمه(س) با تمام توان در مقابل دسیسه های منافقان ایستادگی نمود و با شیوه های مختلف از حریم دین و ولایت علی(ع) دفاع کرد؛ تا جایی که با بذل جان و پیگیری سیاست بی نظیر، دلهای مستعد را متوجه حقانیت مولی علی(ع) ساخت. پس از رحلت رسول اکرم(ص) که خلافت غصب شد و «فدک» را از او گرفتند، همراه زنان بنی هاشم به مسجد آمد و در جمع مسلمانان حاضر، در خطبه ای غرّا که پشت پرده خواند، از بدعتها، ستمها، حق کشی ها، فراموش کردن وصیّت پیامبر و احیای سنتهای جاهلی انتقاد کرد. او در اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبری امت اسلامی، از هیچ کوششی فروگذار نکرد و این امر را تکلیف خود می دانست. گاهی شبها همراه علی(ع) به در خانه مهاجرین و انصار می رفت و حمایت از ولایت و وصیّت رسول خدا را در یادها زنده می کرد و آنان را به دفاع از حقّ شوهرش در مسئله خلافت و حقّ خودش فرامی خواند، اگرچه جز کلامی سرد و بی مهر نمی شنید! آن بانوی بزرگوار، عنایت ویژه ای به مسئله دفاع از امامت و ولایت امام علی (ع) داشت و به عنوان یک وظیفه اجتماعی در قالبهای مختلف، بدان اهتمام و جدّیت می ورزید. در مسئله «فدک» آن چیزی که جوهر اصلی کارها و پیگیری های حضرت فاطمه(س) بود، همان دفاع از «حقّ ولایت حضرت امیرمؤمنان(ع)» بود. در آن هنگامه غم آلود مدینه که علی(ع) را به زور برای بیعت با ستمگران به مسجد می بردند، فاطمه(س) به میان جمعیت آمد و بین امام و آنان قرار گرفت و فرمود: سوگند به خدا، نمی گذارم پسر عموی مرا ظالمانه به سوی مسجد ببرید. وای بر شما چه زود به خدا و رسولش خیانت کردید، با این که رسول خدا(ص) پیروی از ما و دوستی با ما را به شما سفارش کرده است...؛ آن گاه که امام را مظلومانه و با ستم به مسجد بردند، حضرت زهرا(س) وارد مسجد شد و فرمود: رها کنید پسر عموی مرا. قسم به آن خدایی که محمد را به حق برانگیخت، اگر از علی دست برندارید، گیسوان خویش را پریشان کرده و پیراهن رسول خدا را بر سر افکنده در برابر خدا فریاد خواهم زد.
در مسجد وقتی که «عمر» با شمشیر برهنه، علی(ع) را تهدید کرد که اگر بیعت نکنی، گردنت را می زنم، در این هنگام حضرت زهرا(س) خطاب به ابوبکر فرمود: ای ابوبکر! آیا می خواهی شوهرم را از دستم بگیری؟ سوگند به خدا اگر دست از او برنداری، موی سرم را پریشان می کنم و گریبان چاک زده کنار قبر پدرم، رسول خدا(ص)، می روم. سپس دست امام حسن و حسین(ع) را گرفت و به سوی قبر پیامبر به راه افتاد. حضرت علی(ع) به سلمان فرمود: سلمان! فاطمه(س) را دریاب، گویی دو طرف مدینه را می نگرم که به لرزه درآمده، سوگند به خدا، اگر او گریبان چاک نماید و کنار قبر پیامبر نفرین و ناله سر دهد، دیگر مهلتی برای مردم مدینه باقی نمی ماند و زمین همه آنها را در کام مرگبار خود فرو می برد. سلمان شتابان خدمت حضرت زهرا(س) رسید و گفت: ای دختر محمّد(ص)! خداوند پدرت را مایه رحمت جهانیان قرار داده است، خواهش می کنم به خانه برگرد و نفرین در حق مردم نادان مکن. حضرت پاسخ داد: ای سلمان! آنها قصد جان علی (ع) را دارند، من در شهادت علی(ع) نمی توانم صبر کنم، صبرم تمام شده. .. سلمان گفت: امام علی(ع) مرا فرستاد و فرمود که به شما بگویم: به خانه بازگردید و نفرین نکنید. وقتی که حضرت زهرا(س) پیام امام را شنید، فرمود: حال که شوهر و امام من فرمان داده که به خانه بازگردم، می روم و صبر می کنم و از او اطاعت می کنم. بعد از این که دست از امام برداشتند، امام علی(ع) تنها و مظلوم از مسجد مدینه بیرون آمده و راه خانه را در پیش گرفت. حضرت زهرا(س) به شوهر معصوم خود نگریسته و فرمود: علی جان! جانم فدای جان تو، جان و روح من سپر بلاهای جان تو. یا ابالحسن (ع)! همواره با تو خواهم بود. اگر تو در خیر و نیکی به سر بری، با تو خواهم زیست و با تو خواهم بود.
آری، تا زهرا(س) زنده بود، علی(ع) حامی نیرومندی داشت. به تعبیر بعضی از بزرگان: «به خاطر فاطمه(س)، حُرمت حضرت امیرمؤمنان(ع) را تا حدّی پاس می داشتند؛ اما پس از شهادت آن مظلومه، علی(ع) تنها و بی پناه و مظلومتر شد.» در یک جمله، فاطمه، فدایی امامت و رهبریت شد.
مباهات علی(ع) به همسری فاطمه(س)
علی(ع) پیوسته به همسری با حضرت فاطمه(س) افتخار می نمود؛ چنان که در دیوان منسوب به آن حضرت، در ضمن اشعاری به وجود همسری با فاطمه(س) و قرابت با رسول خدا(ص) مباهات نموده است که ترجمه چند بیت از آن اشعار چنین است: «من به نعمتی که فرازنده هفت آسمان برای من فرستاد و مرا به آن اختصاص داد، افتخار می کنم.
در اطراف میدان جنگ کسی را همانند من نمی یابی. من در اسلام آوردن از دیگران سبقت گرفتم؛ آن گاه که طفلی زیبا بودم، به اسلام گرویدم. من به محمد(ص) نزدیکتر از دیگران هستم. اگر کسی هست بیاید و بررسی کند. مرا از علم آن قدر سرشار ساخت تا فقیه گردیدم.
افتخار من نسبت به تمام مردم به واسطه خویشاوندی با رسول خدا(ص) بیشتر است؛ زیرا آن حضرت پدر زن من و پدر فرزندانش می باشد. پس افتخار می کنم که رسول خدا(ص) مرا داماد کرد و فاطمه(س) را به ازدواج من درآورد.»
و نیز فرمود: «زهرا(س) محبوبی است که حبیب دیگری نمی تواند جای او را بگیرد و برای غیر او در قلب من جایی نیست.»
حضرت علی(ع) در موارد گوناگونی برای اثبات حقانیت خود به داشتن همسری چون فاطمه(س) استناد می کرد؛ از جمله:
1. در جریان سقیفه علی(ع) ضمن برشمردن فضایل و کمالات خویش و این که او باید بعد از پیامبر(ص) رهبری و هدایت جامعه اسلامی را عهده دار شود، به ابوبکر فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم! آیا آن کسی که رسول خدا او را برای همسری دخترش «فاطمه» برگزید و فرمود: «خداوند او را به همسری تو (علی) درآورد، من هستم یا تو؟! ابوبکر پاسخ داد: تو هستی.»
2. در جریان شورای شش نفره که به توصیه خلیفه دوم برای انتخاب جانشین وی تشکیل شده بود و حضرت علی(ع) یکی از آنان محسوب می شد، حضرت خطاب به سایر اعضا فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم! آیا در بین شما به جز من کسی هست که همسرش بانوی زنان جهان باشد؟ همگی پاسخ دادند: نه.
3. معاویه در دوران حکومت غاصبانه اش به علی(ع) نامه ای می نویسد و برای خود افتخارها و امتیازهای علی(ع) را مدعی می شود. علی(ع) در پاسخ، ضمن رد امتیازهای بی اساس معاویه، به فضیلتها و امتیازهای خود اشاره کرده، می فرماید: نمی بینی مردمی از مهاجران را در راه خدا شهید نمودند که همگان از فضیلتی برخوردار بودند، تا آن که شهید ما حمزه شربت شهادت نوشید و به «سیدالشهداء» ملقب گردید، و چون رسول خدا(ص) بر او نماز خواند، به گفتن هفتاد تکبیر او را مخصوص گرداند؟! نمی بینی مردمانی در راه خدا دست خود را دادند و ذخیره ای از فضیلت برای خود نهادند، و چون یکی از ما را ضربتی رسید و دست وی جدا گردید (جعفر بن ابی طالب)، «طیارش» خواندند که در بهشت به سر برد و «ذوالجناحین» که با دو بال پرد؟! و اگر نبود که خدا خود ستودن را نهی کرد، گوینده (علی) فضیلتهای فراوانی برمی شمرد که دلهای مؤمنان با آن آشناست و در گوش شنوندگان خوش آواست...آن گاه فرمود: پیامبر(ص) از میان برخاست و دروغگو ابوجهل از شماست. اسدالله از ماست و «اسدالاحلاف» از شماست. دو سید جوانان اهل بهشت از ماست و «صبیة النار» از شماست، کودکانی که نصیب آنان آتش گردید.
«...منا خیر نساء العالمین، و منکم حمالة الحطب، و فی کثیر مما لنا و علیکم؛ بهترین زنان جهان افتخار ما و آن هیزم کش ننگ شماست. و بسیاری از این قبیل افتخارها و ننگها که مرز میان هاشمیان و امویان است. این فضیلتها از ماست و آن فضیلتها از شماست...».
در این فراز از سخنان علوی دو شخص از دو حزب رودر روی هم معرفی شده است، که هردو از نظر جنسیت در شمار بانوان هستند. از حزب الله، حضرت «فاطمه(س)» و از حزب شیطان، «ام جمیل» عمه معاویه و همسر ابولهب.
اگر از نظر خصوصیت های فردی به موضوع بنگریم، کفر ام جمیل و ایمان حضرت فاطمه(س) بر ما بسی روشن می شود. اگر در جنبه های اجتماعی آن تعمق کنیم، آنها در در دو جبهه مخالف، یکی برای نابودی اسلام و رسول اکرم(ص) می کوشد و دیگری برای سرافرازی اسلام آیین احمدی تلاش می کند. از این رو، درباره یکی سوره «تبت» فرود می آید و در شأن و عظمت دیگری سوره «کوثر» نازل می شود.
فاطمه(س) در نگاه امام حسن(ع)
امام حسن(ع) در موارد متعددی درباره مادر گرامیش، سخن گفته است، از جمله نقل شده است: مادرم را در شب جمعه ای دیدم که پیوسته در حال رکوع و سجود بود تا این که صبح دمید و شنیدم که مردان و زنان با ایمان را نام می برد و بسیار برای آنان دعا می کرد؛ اما ندیدم حتّی یک بار برای خود دعا کند. از روی تعجّب گفتم: مادر! چرا برای خودت دعا نمی کنی و از خدا چیزی نمی خواهی؛ همان گونه که برای دیگران دعا می کنی؟ مادرم در پاسخ فرمود: «یا بُنیَّ! اَلْجار ثُمّ الدّار؛ فرزندم! اوّل همسایه، سپس اهل خانه.»
فاطمه(س) از نگاه امام حسین(ع)
امام حسین(ع) در موارد متعددی از مادرش فاطمه(س) به عظمت یاد کرده و از این که مادری، چون فاطمه دارد، مباهات می کند و آن را از امتیازات و برتری خود بر دیگران می شمارد. چنان که در جریان عاشورا این موضوع به روشنی مشاهده می شود.
فاطمه(س) از نگاه امام سجاد(ع)
چهارمین پیشوای شیعیان، امام سجاد (ع)، نیز در مواردی در شأن و عظمت و مرتبت فاطمه(س) سخن گفته است؛ از جمله:
فراگیری دعای فاطمه(س)
امام سجاد(ع) می فرماید: در روز عاشورا، پدرم مرا در حالی که خون از بدنش می جوشید، به سینه چسبانید و فرمود: پسرم! دعایی را که مادرم فاطمه زهرا(س) به من آموخته است و او خود از رسول خدا فرا گرفته و پیامبر آن را از جبرییل فرا گرفته که به هنگام گرفتاری و نیاز شدید و مشکلی که برای وی پیش می آمد بخواند، از من فرا گیر و بخوان:
«بحق یس و القرآن الحکیم و بحق طه و القرآن العظیم یا من یقدر علی حوائج السائلین، یا من یعلم ما فی الضمیر، یا منفس عن المکروبین یا مفرج عن المغمومین، یا راحم الشیخ الکبیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا من لا یحتاج الی التفسیر صلی علی محمد و آل محمد.»
فاطمه(س) از نگاه امام باقر(ع)
از امام باقر(ع) درباره مقام و عظمت حضرت فاطمه(س) روایات بسیاری نقل شده است. چنان که نقل شده «جابر» به امام باقر(ع) عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! من به فدایت گردم! درباره فضیلت جده ات، «فاطمه(س)» حدیثی برایم نقل کن که هر گاه آن را برای شیعیان نقل کنم، خوشحال شوند. حضرت فرمود: پدرم از جدم و او از رسول خدا نقل می کند: چون روز قیامت فرا می رسد... ، برای پیامبران و انبیای الهی، منبرهایی از نور نصب می کنند که منبر من از همه بالاتر است. آن گاه، خداوند فرمان می دهد: ای محمد! سخنرانی کن. من هم چنان سخنانی می گویم که هیچ کدام از پیامبران همانند آن را نشنیده باشند.
آن گاه برای اوصیاء منبرهایی از نور نصب می کنند و برای وصی من علی در وسط آن منبرها، منبری نصب می شود که از همه آنها بالاتر است. سپس خداوند فرمان می دهد: ای علی! خطبه بخوان و علی سخنانی بیان می کند که هیچ کس از اوصیاء، همانند آن را نشنیده باشند. آن گاه، برای فرزندان پیامبران منبرهایی نصب می شود و برای دو فرزندم، (حسن و حسین) منبری از نور نصب می شود و به آنها گفته می شود: سخن بگویید. آنان چنان سخنانی بر زبان جاری کنند که هیچ کدام از فرزندان پیامبران، همانند آن را نشنیده باشند. آن گاه جبرئیل ندا می دهد: فاطمه دختر محمد کجاست؟ خدیجه دختر خویلد کجاست؟ مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، ام کلثوم مادر یحیی کجایند؟ آنان از جای برمی خیزند...
سپس خداوند از اهل محشر می پرسد: امروز عظمت از آن کیست؟
محمد و علی و حسن و حسین می گویند: از خدای یکتای قهار. آن گاه خداوند می فرماید: ای اهل محشر! امروز من کرامت را برای محمد و علی و حسن و حسین و فاطمه قرار دادم. سرها را پایین بیندازید و چشمها را فرو بندید، چون فاطمه می خواهد به بهشت برود. سپس جبرئیل ناقه ای از ناقه های بهشتی می آورد و حضرت فاطمه بر آن سوار می شود و در حالی که فرشتگان زیادی او را احاطه کرده اند، وی را به بهشت می آورند. فاطمه هنگامی که به نزدیک بهشت می رسد، درنگ می نماید. خداوند می فرماید: درنگ شما برای چیست؟ فاطمه عرضه می دارد: پروردگارا! دوست دارم در چنین روزی مقامم شناخته شود. خداوند می فرماید: ای دختر حبیبم! برگرد و نظر افکن و هر کس را که دوستی تو یا دوستی یکی از فرزندان تو در دلش باشد، او را گرفته و وارد بهشت کن.
سپس امام باقر(ع) فرمود: به خدا سوگند! ای جابر! در آن روز فاطمه شیعیان و دوستانش را همانند پرنده ای که دانه خوب را از دانه بد جدا می کند، از بین جمعیت جدا می کند، هنگامی که شیعیان آن حضرت همراهش به نزدیک بهشت رسیدند، آنان نیز درنگ می کنند. خداوند می فرماید: ای دوستان من! درنگ شما برای چیست، در حالی که فاطمه درباره شما شفاعت کرده است؟
آنان پاسخ می دهند: دوست داریم در چنین روزی منزلت ما روشن شود. خداوند می فرماید: دوستان من! نظر افکنید و هر کس که به جهت محبت فاطمه، شما را دوست می دارد یا شما را مهمانی کرده یا به شما لباس داده یا شربت آبی به شما داده یا در غیاب شما از شما دفاع کرده، برگیرید و همراه خود به بهشت ببرید.
سپس امام باقر(ع) فرمود: ای جابر! در آن روز باقی نمی مانند، مگر افراد شک کننده یا کافر یا منافق (و بقیه از برکت وجود فاطمه
به بهشت می روند!)
همچنین آن حضرت در روایتی دیگر می فرماید: در روز قیامت بر پیشانی هر فردی، مؤمن یا کافر نوشته شده است. پس به یکی از محبان اهل بیت(ع) که گناهانش زیاد است، دستور داده می شود به جهنم برده شود. در آن هنگام، فاطمه(س) میان دو چشمش را می خواند که نوشته شده است: دوستدار اهل بیت. پس به خدا عرضه می دارد:
الهی و سیدی! تو مرا فاطمه نامیدی و دوستان و فرزندانم را به وسیله من از آتش دور ساختی و وعده تو حق است و هرگز خلف وعده نمی کنی. ندا می رسد: فاطمه! راست گفتی؛ من تو را فاطمه نامیدم و به وسیله تو، دوستان و پیروانت و دوستان فرزندانت و پیروانشان را از آتش دور گردانیدم. وعده من حق است و هرگز تخلف نمی کنم.
این که می بینی دستور دادم بنده ام را به دوزخ برند، بدین جهت بود که درباره اش شفاعت کنی و شفاعتت را بپذیرم تا فرشتگان، پیامبران، رسولان و همه مردم از منزلت و مقامت آگاهی یابند. حال بنگر، دست هرکه بر پیشانی اش «مؤمن» نوشته شده، بگیر و به بهشت ببر.
فاطمه(س) از نگاه امام صادق(ع)
علامه مجلسی (ره) در ضمن روایتی از امام صادق(ع) نقل می کند: «فاطمه، صدیقه کبرا است. محور حرکت انسانهای گذشته، معرفت و شناخت حضرت فاطمه(س) بوده است.»
امام صادق(ع) در ذیل آیه شریفه «انا انزلناه فی لیلة القدر» می فرماید: منظور از «لیله» فاطمه و منظور از «قدر»؟ خداوند است. هر کس فاطمه را آن گونه که سزاوار است بشناسد، «لیلة القدر» را درک کرده است.
فاطمه(س) از نگاه امام کاظم(ع)
از امام(ع) نقل شده است: همانا فاطمه، صدیقه و شهیده است.
سلیمان بن جعفر می گوید: از حضرت موسی بن جعفر(ع) شنیدم: در خانه ای که اسم محمد، علی، حسن، حسین، جعفر، عبدالله و از زنان، اسم «فاطمه» باشد، فقر و تنگدستی وارد نخواهد شد.
فاطمه(س) از نگاه امام رضا(ع)
از امام رضا(ع) روایات متعددی درباره مقام و جایگاه رفیع حضرت فاطمه(س) نقل شده است.
آن حضرت از پدران بزرگوار خود از علی(ع) نقل می کند که پیامبر خدا به من فرمود: ای علی! عده ای از بزرگان قریش، مرا درباره ازدواج فاطمه، سرزنش کرده و گفتند: فاطمه را از تو خواستگاری کردیم، او را از ما دریغ داشتی به همسری علی درآوردی. به آنها گفتم: به خدا سوگند! من از پیش خود در این باره مخالفت نکردم و به نظر شخصی او را به ازدواج علی در نیاوردم، بلکه خداوند با ازدواج شما مخالفت و با ازدواج علی موافقت فرمود. جبرئیل بر من نازل شده و گفت: ای محمد! خداوند عزوجل می فرماید: اگر علی(ع) را نمی آفریدم، روی زمین کفو و هم شأنی برای دخترت فاطمه یافت نمی شد. نه فقط امروز، که از زمان آدم تا انقراض عالم، فاطمه کفوی نداشته است و نخواهد داشت.
برتری فاطمه(س) بر همگان؛ همسری با فاطمه زهرا(س) آن چنان سبب کمال و برتری و مباهات است، که امام رضا(ع) از پدر و اجداد گرامیش نقل می کند که پیامبر به علی(ع) فرمود: سه فضیلت به تو داده شد که به من داده نشده است. علی(ع) عرض کرد: چه چیزهایی به من داده شده است؟
فرمود: تو پدرزنی همچون من داری، که من چنین پدرزنی ندارم، همسری چون فاطمه به تو داده شده، که به من داده نشده است، حسن و حسین به تو داده شده، که به من داده نشده است.
فاطمه(س) از منظر امام جواد(ع)
از آن حضرت درباره حضرت زهرا(س) روایاتی نقل شده که به دو مورد بسنده می کنیم.
موسی بن قاسم گوید به حضرت جواد عرض کردم: «در ایام حج از طرف مادرت نیز زیارت کردم و گاهی هم نکردم؛ فرمود: آن را زیاد کن؛ زیرا این برترین چیزی است که بدان عمل می کنی.»
زکریا بن آدم نقل می کند: «در محضر امام رضا(ع) بودم که امام جواد(ع) در حالی که چهار سال از عمر مبارکش نگذشته بود، وارد شد. وقتی نشست، دستش را روی زمین قرار داد و سر به آسمان بلند نمود و مدتی طولانی به فکر فرو رفت. امام رضا(ع) فرمود: جانم فدایت! چرا این چنین در فکر و اندیشه ای؟ پاسخ داد: به جهت ستم هایی که نسبت به مادرم «فاطمه» انجام دادند.»
فاطمه(س) به روایت امام هادی(ع)
آن حضرت درباره علت نامگذاری حضرت صدیقه طاهره به «فاطمه» از رسول خدا نقل می کند: دخترم فاطمه را بدان جهت «فاطمه» نامیدند که خداوند عزوجل او و دوستانش را از آتش جهنم دور نگه می دارد.
فاطمه(س) در نگاه امام عسکری(ع)
از امام حسن عسکری(ع) نیز روایاتی درباره حضرت فاطمه(س) رسیده است.
بهشت درخشان از نور زهرا است؛ امام حسن عسکری(ع) از پدران بزرگوارش از علی(ع) نقل می کند که پیامبر(ص) فرمود: آن هنگام که خداوند آدم و حوا را آفرید، آنان در بهشت به خود مباهات می کردند. آدم به حوا گفت: خداوند هیچ مخلوقی بهتر از ما نیافریده است. خداوند به جبرئیل فرمود: این
دو بنده ام را به فردوس برین ببر! زمانی که وارد فردوس شدند، چشمانشان به بانویی افتاد که جامه ای زیبا از جامه های بهشتی در برداشت و تاجی نورانی بر سر گذاشته و دو گوشواره درخشان به گوشش آویخته بود و بهشت از پرتو نور چهره اش درخشان بود. حضرت آدم به جبرئیل گفت: حبیبم جبرئیل! این بانو که از زیبایی چهره اش بهشت نورانی گشته، کیست؟ گفت: او فاطمه دختر محمد، پیامبری است که از نسل تو می باشد که در آخر الزمان خواهد آمد. گفت: این تاجی که بر سر دارد، چیست؟ پاسخ داد: شوهرش علی بن ابی طالب است. گفت: این دو گوشواره که بر دو گوش او است، چیست؟ پاسخ داد: دو فرزندش حسن و حسین می باشند. آدم گفت: حبیبم! آیا اینان پیش از من آفریده شده اند؟
گفت: بلی؛ اینان در علم مکنون خداوند چهار هزار سال پیش از آن که تو آفریده شوی، وجود داشتند.
پاداش عالمان:
از آن حضرت نقل شده است: زنی خدمت حضرت زهرا(س) شرفیاب شده، عرض می کند: مادر ناتوانی دارم که نسبت به مسائل نماز شبهاتی دارد. مرا فرستاده است که از شما بپرسم.
حضرت پاسخ او را داد: مجددا سوال دیگری مطرح کرد که پاسخ شنید. باز هم سؤالی دیگر تا به ده سؤال رسید و پاسخ گرفت. زن از سؤال های بسیار، شرمنده شده، گفت: بیش از این شما را به زحمت نمی اندازم! حضرت فرمود: هرچه می خواهی، سؤال کن.
سپس برای تقویت روحیه وی فرمود: اگر به کسی کاری واگذار کنند، مثلاً بار سنگینی را به او بدهند که به ارتفاع بلندی حمل کند و در برابر، صد هزار دینار مزد بدهند، آیا احساس خستگی می کند؟
زن پاسخ داد: خیر؛ حضرت فرمود: من در مقابل هر پرسشی که جواب می گویم، پاداشی به مراتب بیشتر از این از خداوند دریافت می کنم. پس سزاوارتر است از جواب پرسش ها خسته نشوم. آن گاه فرمود: از پدرم (ص) شنیدم که فرمود: در روز قیامت عالمان شیعه، در پیشگاه خداوند حاضر می شوند و به اندازه دانششان و کوششی که در راه ارشاد بندگان خدا نموده اند، به آنان مقام و مرتبه داده می شود؛ به طوری که به برخی از آنان «یک میلیون نور» می دهند.
فاطمه(س) در نگاه حضرت مهدی(عج)
عده ای از شیعیان درباره جانشینی حضرت امام حسن عسکری(ع) با یکدیگر اختلاف داشتند. در این باره خدمت حضرت مهدی(عج) نامه ای نوشتند و جریان اختلاف را ذکر کردند.
حضرت ضمن پاسخ به نامه آنها فرمود: «و فی ابنة رسول الله(ص) لی اسوة حسنه؛ دختر رسول خدا (فاطمه) برای من سرمشق و الگوی نیکویی است.»
حضرت مهدی (عج) که جهان را با ظهور و احکام نورانی خود متحول می کند و آن چنان حکومتی در روی زمین تشکیل می دهد که تا به حال ایجاد نشده است و عدالت را در تمام کره زمین حاکم می گرداند، فاطمه(س) را الگو و اسوه خود در رفتار و برنامه حکومتی خود می داند.
آنچه گذشت، قطره و جلوه ای از سخنان گوهربار حضرات معصومان(ع) درباره شأن و جلالت و جایگاه رفیع فاطمه زهرا(س) سرور زنان اولین و آخرین بود. به امید آن که مورد عنایت آن بانوی با عظمت واقع شود و در جهان واپسین، ما را مشمول شفاعت خویش قرار دهد.