از آنجا که اسلام حقیقتى ذو مراتب است، و هر مرتبهاى با توفیق حضرت حق و کوشش انسان قابلیت زیاد شدن دارد، باید گفت خواسته این پدر و پسر ملکوتى، اسلام اصطلاحى در میان مردم که عبارت از اظهار ایمان و انجام ظواهر فرمانها و احکام است چه این که از روى یقین باشد، و یا این که از زبان تجاوز نکند نبوده است.
معنا ندارد که چنین اسلامى خواسته پیامبر اولوالعزمى چون ابراهیم، و رسول با کرامتى چون اسماعیل که راه ابتلائات و تکالیف و مسئولیتهاى سنگینى را با معرفت به حق، و ایمان به قیامت و اخلاص کامل پیمودهاند و اکنون که در حال ساختن بیت اللهاند در اوج ایمان و عمل و یقین هستند باشد، یقیناً اسلام مورد درخواست آن دو شخصیت بزرگ آخرین مرتبه اسلام که همان تسلیم همه وجود انسان به خداست بوده، مرتبه و مقامى که در حقیقت تحقق دادنش از اراده و اختیار آدمى خارج است و تجلى آن فقط و فقط منوط به توفیق و عنایت ویژه حضرت حق به درخواست کننده است، ظهور چنین حالتى در انسان سبب مىشود که آدمى نسبت به حق و فرمانها و احکامش خالصانه و مشتاقانه به حرکت آید، و از همه تعلقات آزاد شود و جز خدا نبیند و جز به سوى خدا حرکت ننماید، و جز خدا نخواهد و خلاصه هر که و هر چه غیر اوست از خیمه حیات انسان بیرون رود، و حتى از هویت انسان در برابر پروردگار چیزى نماند.
آرى اسلام داراى مراتب و درجاتى است، که عالىترین مرتبهاش همان بوده که در ابراهیم و اسماعیل تجلى یافت، و کمترین مرتبهاش همین است که در عموم مردم ظهور دارد که از برکت همین کمترین مرتبهاش خون و مال و آبروى همه انسانها محترم شمرده شده، و آنان را در صف اهل اسلام قرار داده گرچه آلوده به برخى از معاصى باشند.
آنچه را ابراهیم و اسماعیل خواستهاند انقیاد و اخلاص، و ثبوت قدم در راه اسلام کامل و اطاعت همه جانبه از حضرت حق، و راضى بودن به قضاء الهى و تسلیم همه وجودشان به حضرت ربالعزه بوده است، درخواست آنان این بوده که خداى مهربان با لطف ویژهاش و رحمت خاصهاش روى دل آنان را از غیر برگرداند و تسلیم حق کند.
آنچه را خواستند این بود، که آنچه را دارند با شوق و اشتیاق و در نهایت اخلاص تسلیم مولاى خود کنند چه مال، چه آبرو، چه کوشش و عمل و چه زن و فرزند، و چه جان، و در مقام هزینه کردن آنها در پیشگاه حق هیچ تعللى نورزند، و تعلق خاطرى در این زمینه در میان نباشد که سبب کندى کار یا مانع از اجراى خواسته محبوب گردد.
مقام تسلیم که گویا در اوج آن هیچ اختیار و ارادهاى براى انسان نمىماند، و عبد نسبت به حق مانند میت در دو دست غسال مىشود، و به عبارتى در برابر حضرت حق فناء عرفانى براى آدمى حاصل مىگردد از بهترین و بالاترین مقاماتى است که نصیب سالک مىشود.
سیر این حقیقت و طى مسیر این واقعیت به این صورت است که: «چون شعور و عقل فطرى هشیار شد، و شعاع صفات بر آن تابید و چشم آن را گشود اولین مرتبه عقیده را مىسازد، و چون قلب به آن حقیقت عالى گرائید رو به ایمان پیش مىرود، و زمانى که جاذبه توحید و صفات سراسر خلال نفس انسانى را فرا گرفت و همه قواعد و عواطف و غرائز را تحت ارادهى خود آورد و به آن سوى گرداند اولین مرتبه تسلیم است، و چون همه مقاومتها و جنبشهاى مخالف از میان رفت اسلام کامل تحقق مىیابد و این معناى اسلام آخرین مرتبه کمال توحید است، چنان که اسلام و تسلیم ظاهر در برابر حکومت و شریعت اسلام اولین مرحله آن است.» «1»
روایات بسیار مهمى در باب تسلیم در کتابهاى پر قیمت حدیث نقل شده که به پارهاى از آنها اشاره مىشود.
«اوحى الله تعالى الى داود ترید و ارید و انما یکون ما ارید فان سلمت لما ارید کفیتک ما ترید و ان لم تسلم لما ارید اتعبتک فیما ترید ثم لا یکون الا ما ارید: «2»
ویقترحه، الا فسلموا لله امره تکونوا من الفائزین:» «3»
اى بندگان خدا شما چون بیمارید و پروردگار جهانیان مانند طبیب، و بهبود و شفاى بیمار در گرو توصیههاى طبیب به اوست نه در آنچه بیمار مىخواهد و پیشنهاد مىدهد، هان! در برابر دستورات خدا گردن نهید تا از رستگاران باشید.
دعاى خیر براى ذریه و دودمان
اولًا دعاى ابراهیم و اسماعیل درباره ذریه و نسلشان نشانگر علاق و محبت آن دو انسان والا به فرزندانشان مىباشد، ثانیاً به همه انسانها تعلیم مىدهند که آنچه را براى خود مىخواهید براى دیگران هم بخواهید و نسبت به کسى در رسیدن نعمت و عنایت حق به او دریغ نورزید و بخیل نباشید، و حالت دگردوستى که از بهترین حالات است در شما چون موج دریا موج بزند، و ثالثاً هر دو براى ذریه خود بهترین مقام و برترین مرتبه را که تسلیم همه جانبه در برابر خداست درخواست کردند، و این که این حالت گران و مایه عظیم را براى همه ذریه نخواستند «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ» چون مىدانستند تماى دودمان و نسلشان لیاقت رسیدن به مقام تسلیم را دارا نیستند، چنان که خدا در آیه امامت به ابراهیم خبر داد
لَا یَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ
همه ذریه تو شایسته مقام امامت نیستند، ستمکاران لیاقت رسیدن به این مقام را ندارند.
و چه نیکوست همه پدران و مادران به ابراهیم و اسماعیل اقتدا کنند و هر خیرى را از خداى مهربان براى ذریه و نسل خود درخواست کنند و از این طریق گوشهاى و اندکى از دین خود را نسبت به دودمانشان ادا نمایند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- پرتوى از قرآن 206.
(2)- بحار ج 82 ص 136.
(3)- میزان الحکمه ج 6 ص 2568.
مطالب فوق برگرفته از:
کتاب : تفسیر حکیم جلد چهارم
نوشته : استاد حسین انصاریان