در گردهمایی ملی جمهوریخواهان که هفته گذشته در میلواکی با حضور ترامپ برگزار شد، حضور او بهعنوان نشانهای از مشیت الهی تفسیر شد. حاضران کلاههای بیسبالی که روی آنها رقم 47.45 نقش بسته بود، بر سر داشتند و امری که برای آنها تنها تا چندی پیش یک آرزو محسوب میشد (بازگشت ترامپ به کاخسفید)، امروز بیش از هر زمان دیگری یک اتفاق محتمل به نظر میرسید. یکی از بهترین استدلالهایی که دموکراتها میتوانند علیه ترامپ مطرح کنند، آن است که او هنجارهای دموکراتیک را تهدید میکند. با این حال، شجاعت او در لحظه تیراندازی باعث شد، هرچند برای مدتی کوتاه، بیشتر شبیه یک مدافع ارزشهای آمریکایی به نظر برسد تا تهدیدی برای آن. درخواست ترامپ برای اتحاد پس از آن واقعه، ادعای او مبنی بر این موضوع را که یک رهبر قدرتمند در دنیای خطرناک است تقویت کرد.
البته ممکن است تاثیر این تحولات موقتی باشد. اما نمیتوان انکار کرد آمریکای امروز دوقطبی شده است و روحیه آشتیجویانه هر دو طرف بهمرور محو خواهد شد. با این حال، انتظار میرود برخی از آثار ترور نافرجام ترامپ و عواقب آن همچنان ادامه یابد. این هفته آزمونی بود برای نمایش میزان تسلط و نفوذ ترامپ بر حزب جمهوریخواه. سال 2016 در جریان معرفی ترامپ در گردهمایی همحزبیهایش، اثری از چهرههای معروف و شناختهشده نبود تا جایی که وظیفه معرفی ترامپ در مراسم را مسوول سابق یکی از کسبوکارهای ترامپ برعهده گرفت. تنها چند هفته قبل از برگزاری انتخابات همان سال، کار به جایی رسیده بود که رئیس جمهوریخواه مجلس نمایندگان وقت آمریکا اعلام کرد دیگر نمیتواند از رفتار ترامپ دفاع کند. در نهایت در ژانویه 2021 ترامپ با رسوایی از کاخسفید بیرون رانده شد.
اوایل سالجاری، نیکی هیلی، رقیب سابق ترامپ، فاش کرد که بسیاری از سیاستمدارانی که امروز با ترامپ خوش و بش دارند، در واقع از او هراس و ترس دارند. در میلواکی، هیلی از جمله افرادی بود که حمایت خود را از نامزدی ترامپ اعلام کرد؛ در واقع بعد از ریچارد نیکسون، ترامپ اولین کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری است که تاکنون سهبار از طرف یک حزب اصلی نامزد شده است. تحولات این هفته همچنین سرنخهایی درباره نحوه حکمرانی ترامپ در دوره جدید به ما ارائه کرد. در سال 2016 او یک سیاستمدار محافظهکار در حوزه مسائل اجتماعی را بهعنوان معاون اول خود برگزید تا رأی مخالفان سقط جنین را به دست آورد.
امروز اما او آنقدر به پیروزی خود اطمینان دارد که جیدی ونس، یک چهره ضد جهانی شدن، ضد شرکتهای بزرگ، ضد مهاجرت، طرفدار طبقه کارگر و هواخواه شعار بازگرداندن دوباره عظمت به آمریکا (ماگا) را که تجربه کمی در حوزه سیاست دارد و کمکی به افزایش سبد رأی ترامپ در انتخابات نخواهد کرد بهعنوان معاون اول خود معرفی کرده است. ونس در گذشته گفته بود اگر معاون رئیسجمهور بود، نتیجه انتخابات 2020 را تایید نمیکرد. اکنون او وارث ترامپ شده است. سیاست بازگرداندن دوباره عظمت به آمریکا به عنوان شعاری بیهدف در راستای جاهطلبیهای یک فرد شروع شد، اما اکنون به نظر میرسد بیش از پیش به برنامهای برای اداره کشور در دولت ترامپ بدل خواهد شد که حتی بعد از سال 2028 هم دوام خواهد یافت.
افول سبک ریگان
یکی از پیامدهای این رویکرد آن است که جمهوریخواهی به سبک ریگان، اکنون تقریبا به فراموشی سپرده شده است. در سالهای اخیر جمهوریخواهان بهجای اینکه حول سیاستها با هم متحد شوند، به دور یک شخصیت سیاسی گرد آمدهاند؛ بهطوری که طرفداران ترامپ در همه طیفها حضور دارند؛ از طرفداران تجارت آزاد و جهانگراها گرفته تا حامیان اعمال تعرفههای فراگیر و انزواطلبان. در گذشته ترامپ به اندازه کافی برای جلب خشنودی این عده گام برداشته است؛ تا جایی که آنها حتی میتوانند مدعی شوند ترامپ در جبهه آنها و طرفدار آنهاست.
انتخاب ونس، کفه ترازو را به سمت شعار بازگرداندن دوباره عظمت به آمریکا سنگین میکند و زنگ خطری برای اقتصاد آمریکا و متحدان این کشور محسوب میشود. در حوزه سیاست خارجی، تایوان و اوکراین آزمونی است برای سنجش جایگاه رویکرد جمهوریخواهی به سبک ریگان که باور دارد حراست از نظم، هنجارها و اتحادها به نفع آمریکاست. در مورد تایوان، دیدگاه ونس نامشخص است، در حالی که ترامپ میگوید این جزیره باید هزینه حمایت آمریکا از آن در برابر چین را بپردازد. در مورد اوکراین، ونس پا را فراتر از ترامپ گذاشته و میگوید برایش اهمیتی ندارد کدام طرف پیروز شود؛ اظهاراتی که نگرانی اروپاییها را برانگیخته است. البته اخیرا او از این موضع خود عقبنشینی کرده است. امیدوارکنندهترین تفسیر آن است که ترامپ متوجه شده باشد، باز گذاشتن دست ولادیمیر پوتین برای ادامه اقدامات تهاجمی در اوکراین موجب میشود که او در چشم جهان و مردم کشور ضعیف به نظر برسد، همان طور که بایدن پس از خروج از افغانستان ضعیف به نظر رسید و بیش از هر چیزی ترامپ از به وجودآمدن چنین تصویری در اذهان بیزار است.
در مورد اقتصاد آمریکا، دیدگاههای ونس ملغمهای است از اظهاراتی که واکنشهای هیجانی در شبکههای اجتماعی ایجاد میکند و سیاستهای چپگرایانه. او از دولت میخواهد که از کارگران یقهآبی محافظت کند و حداقل دستمزد را به 20دلار در ساعت افزایش دهد. اگر او معاون رئیسجمهور شود، دیدگاههای ونس بهطور خودکار به مواضع دولت ترامپ تبدیل نمیشود. نقش و جایگاه او در اداره کشور ضعیف و کمرنگ خواهد بود. طرفداران ترامپ میگویند او دوست دارد در اتاق بسته با دیدگاههای مخالف خود سرگرم باشد. رفتار گذشته ترامپ با مایک پنس، حاکی از آن نیست که او به ونس اجازه خواهد داد کاخسفید را اداره کند، در حالی که او مشغول مسائل دیگر باشد.
با این حال، سن ترامپ بالاست. اگر او پیروز شود، سن او از زمانی که بایدن اکنون از مقامش خارج شود، بیشتر خواهد بود و مهمتر از همه، دیدگاههای ونس با پلتفرم انتخاباتی ترامپ مطابقت دارد. امروز ترامپ گردهمایی جمهوریخواهان را قدرتمندتر از گذشته ترک میکند. پروندههای اتهامی کیفری دیگر تهدیدی برای او محسوب نمیشود و حزب جمهوریخواه امروز زیر بلیت و تحت نفوذ اوست؛ نظرسنجیها نوید تصاحب کنگره و کاخسفید را به جمهوریخواهان میدهد. در همین حال، دیوان عالی امکان پیگرد قضایی او در دوران ریاستجمهوری را محدود کرده است. چشمانداز ریاستجمهوری ترامپ برای کسانی که معتقدند سیاست خارجی باید امری فراتر از معاملهگری باشد، تجارت بینالملل بهرهوری را افزایش میدهد و مهاجرت منبع تجدید حیات و سرزندگی کشور است، نگرانکننده است. اما با وجود همه این نگرانیها، به نظر میرسد سرنوشتی جز این در انتظار آمریکا و جهان نخواهد بود.