از شدت درد می پیچد و در آتش تب می سوزد.طبیبی، علاجی، دارو، و درمانی؟
از گرسنگی کبود و در تشنگی سوخته، نوایی، چشمه ای، سبب سوزی، سبب سازی؟
خزان است، غم است،تیمار است،ناله و آه است و فریاد است، بهاری، گلی، طراوتی، عشقی و پروازی؟
تیرگی و ظلمت،سرگشتگی و حیرت، تنهایی و غربت، چراغی،انیسی، رهی و رهنمایی؟
آری قرآن، «النور الساطع و الضیاء اللامع، ربیع القلوب، شفاء الصدور».1
نور است، شعله است، چراغ است،بهار دلها و درمان دردهاست، فراخنای تنگی ها و فشارهاست.
«ناطق لایمیی لسانه، بیت لاتهدم ارکانه،عزلا تهزم اعوانه»2
بیانگری که زبانش کند نگشته، خسته نمی شود، بینانی که ارکانش سست نگشته و ویران نمی گردد،فاتحی که شکست در پروازش راه ندارد.
بزرگترین و خطرناک ترین سلاحی که در طول تاریخ، پیوسته سر راه ستمگران، دژخیمان و درندگان جوامع بشری بوده است آتشی بوده و بر تار و پودشان، پتکی بر مغزشان، استخوانی در گلویشان،خاری بر چشمانشان، سنگی بر سینه آنها و تیری بر قلب آنها، قرآن،آن کتاب آسمانی است.
می بینم که از نخستین اظهار دعوت پیامبر(ص) دشمنان سر سخت و کینه توز ایشان از هیچ گونه تلاش و کوشش برای مبارزه با این آیین الهی کوتاهی نکردند و از هنگام رحلت آن حضرت تا امروز هم همواره خودپرستان بی امان کوشیده تا به هر وسیله و اهرمی این سنگ را از سر راهش بردارد،موجودیتش را به نابودی بکشند.قبض روحش کنند و این نور الهی را برای همیشه خاموش کنند و اگر آوردن کتابی مانند قرآن کریم امکان می داشت هرگز از آن صرف نظر نمی کردند و این روشن می کند که قرآن یک کتاب استثنایی و غیرقابل تقلید است و هیچ فرد یا گروهی با هیچ آموزش و تمرینی نمی تواند مانند آن را بیاورد.
اوج بازگشت از قرآن، با تجربه عثمانی و رنسانس هیجده و نوزده و ظهور کتب های عدالتخواه و مدافع انسان مثل علم گرایی، تجربه گرایی و اومانیسم و… شروع شد تا اینکه کم کم بشر بار دیگر گم گشته و کمبود خود را احساس کرده و بازگشت به قرآن شروع می شود.
آری بازگشتی به قرآن، به عمقش، به جانش، به روحش، شناخت غرائب عجایبش، نزدیک و نزدیکتر تا آنجا که فریادش را شنیدن، وجودش را لمس کردن و شهدش را چشیدن «ان القرآن ظاهره انیق و باطنه عمیق،لاتفنی عجائبه و لاتنقضی غرائبه و لاتکشف الظلمات الا به»3
در فضای بیکران تاریخ، چتر نجات، در موج ظلمت ها، نور و در طوفان و تلاطم فتن دژ حفاظ و نبی اکرم(ص) که گوئی حوادث آینده را از آینده زمان به خوبی مشاهده می کند، در ضمن یکی از خطابه هایش در مجمع عامی هشدار می دهد که:«اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن»4
گاهی که دیدید سیاه ابر ناامنی ها، فتنه ها و آشوب ها،زندگی و فرهنگ شما را تیره و تار ساخته، تنها یک راه نجات،تنها یک شعله، تنها یک چراغ:«فعلیکم بالقرآن» در پرتو قرآن، اشعه و نورش از خطر ظلمت، پرتگاه و سقوط، از خطر دزدان و درندگان مصون بمانید «فعلیکم بالقرآن» و این خود،اعجاز قرآن و عالی ترین نشانه وحی است.
انسان آگاه تنها با یک دید و از یک چشم انداز می تواند به اعجاز برسد،او نیاز به عصا و اژدها ندارد،نیاز به شق القمر ندارد، نیاز به طلا گشتن سنگ ریزه ها ندارد.تنها با یک نگاه به مطلوب می رسد که:«و لو ان قرءانا سیرت به الجبال او قطعت به الارض او کلم به الموتی»5
بیان شگفتی که کوه را از جای می کند،زمین را می شکافد و مرده را حیات بخشیده به سخن در می آورد و می بینیم که علی ها و بوذرها هرگز از پیامبر(ص) درخواست معجزه نمی کردند، تنها یک سخن، یک تلاوت،یک اشاره کافی بود تا شراره شوقشان زبانه کشد، خضوع کنند و به اعجازش ایمان آورند.آری کسی که زیبائی و لطف سخن، نور و روح سخن را می بیند هرگز درخواست طبقی طلا از آسمان نمی کند،درخواست او کاخ زرنگار و باغ و بستان پر از انهار نیست،با یک پرواز در فضای قرآن، با یک سیر در بحر بیکرانش عظمت روحی را می بیند و لمس می کند.
قرآن سنگ زیرین و زیربنای وحدت جامعه و ملل اسلامی است، در اختلافات، جدایی ها و کشمکش ها، راه حل مشکل ها و در پرتگاه نزاع ها و دوئیت ها، چتر نجات و رشته حیات جامعه «اعتصموا بحبل اللّه جمیعا و لا تفرقوا»6
و تنها ریسمان ناگسسته ای که از آسمان به سوی زمین کشیده شده و دست تحریف دامنش را نیالوده و غبار تاریخ صفحاتش را چرکین نساخته است.
قرآن تنها سند زنده قاطعی است که میزان و محور سنجش ها قرار گرفته و همه گفته ها، کنش ها و جنبش ها باید در پرتو آن مطرح گشته و برگرد آن قطب بچرخد و گرنه مطرود است و به دیوار کوبیده می شود«فاضربوه علی الجدار» همچنانکه باید در کنار قرآن، حدیث، تاریخ، سیره پیامبر و ائمه هدی نیز مطرح می شود که سنت و عترت و راه درست رسیدن به قرآن است «بین مثبت فی الکتاب فرضه و معلوم فی اسنته اخذه و مرخص فی الکتاب ترکه»7
و امامان شیعه گویاترین و ارزنده ترین راه شناخت و رسیدن به قرآن هستند.بنابراین علی(ع) بهترین کسی است که می توانیم قرآن را از روی بخوانیم و بفهمیم «انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی و انها لن یفترقا».
1. نهج البلاغه، خطبه 2.
2. نهج البلاغه. خطبه 33.
3. غرر الحکم، ص 413.
4. سفینة البحار، ج 2، ص 413.
5. رعد، آیه 31.
6. آل عمران، آیه 103.
7. نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 1، ص 44.