عصر ایران؛ هومان دوراندیش- علی کریمی اخیرا ویدیویی از خودش منتشر کرده، حاوی تحلیل مخالفان رضا پهلوی. او در ویدئو ادعا میکند مخالفان "شاهزاده رضا پهلوی" به دو گروه تقسیم میشوند: کسانی که از بقای جمهوری اسلامی سود میبرند، کسانی که نقشی در پیدایش جمهوری اسلامی داشتهاند.
بنابراین از نظر علی کریمی، منافع جوانانی که متولد دهههای 70 و 80 خورشیدیاند و در جنبش مهسا نیز مشارکت داشتند ولی رضا پهلوی و نظام پادشاهی را قبول ندارند، گره خورده به بقای نظام.
یا مثلا نرگس محمدی که متولد 1357 است و در زندان اوین زندانی است، چون سلطنتطلب نیست و قبول ندارد که آیندهی ایران را باید بدهیم دست رضا پهلوی، از بقای جمهوری اسلامی سود میبرد.
نرگس محمدی و جوانان متولد دهههای 70 و 80 که مدافع جمهوری سکولارند، طبیعتا در پیدایش جمهوری اسلامی نقشی نداشتهاند؛ پس مطابق نظر علی کریمی، طرفدار جمهوری اسلامیاند!
این نظر کریمی شامل انبوه دانشجویانی که در جریان جنبش مهسا فعال بودند و بعضا با الفاظی به شدت تند و بیسابقه اعتراض کردند نیز میشود؛ دانشجویانی که برخلاف جمعیت حاضر در ورزشگاهها حتی یکبار هم شعار "رضاشاه روحت شاد" سر ندادند.
پس در کل باید گفت از نظر علی کریمی، در ایران هیچ جمهوریخواه سکولاری پیدا نمیشود و هر کسی که جمهوریخواه است، در واقع طرفدار جمهوری اسلامی است.
نیازی به گفتن نیست که این نظر علی کریمی نادرست و برخلاف خلاف عقل سلیم است؛ چون همۀ ما باشندگان در این سرزمین که هر روز در کوچه و خیابان با مردم عادی حرف میزنیم، کسانی را میبینیم که طرفدار جمهوری اسلامی یا همه رفتارهای آن نیستند اما طرفدار رضا پهلوی هم نیستند. آدم اگر دچار کورچشمی سیاسی نشده باشد، این واقعیت عریان و عیان را به راحتی میبیند.
اما تحلیل سیاسی "آقای جادوگر" دلالت عجیب دیگری هم دارد و آن اینکه همۀ کسانی که در انتخابات اخیر رای ندادند، سلطنتطلب و طرفدار رضا پهلویاند. اگر چنین است، چرا آقای پهلوی یک فراخوان نمیدهد که انبوه طرفدارانش خیابانها را تصرف کنند؟
وانگهی، معلوم نیست چرا کریمی جمهوریخواهان سکولار مخالف پادشاهی رضا پهلوی را "مخالف رضا پهلوی" قلمداد کرده. این افراد مخالف برآمدن رضاشاه دوم در تاریخ ایراناند نه لزوما مخالف شخص رضا پهلوی به عنوان یک ایرانی. کما این که مخالف فرحناز پهلوی به عنوان یک ایرانی مقیم خارج نیستند.
اگر رضا پهلوی یادآور احیای سلطنت در ایران نباشد، جمهوریخواهان سکولار اساسا کاری به کار او ندارند. رضا پهلوی به عنوان یک "فرد" حسابش جدا از رضا پهلوی به عنوان "مدعی پادشاهی" است.
پهلویچیها کسانیاند که به دنبال نشاندن رضا پهلوی بر تخت سلطنتاند. اگر اکثر اطرافیان رضا پهلوی جمهوریخواه بودند، نقدهای جمهوریخواهان سکولار داخل و خارج کشور متوجه او نمیشد.
این سوال هم قابل طرح است که وقتی رضا پهلوی بین سلطنت و جمهوریت سرگردان است و خودش به صراحت نگفته کدام سوی جوی ایستاده، چرا انتقاد از سلطنتطلبان باید به مثابه "مخالفت با رضا پهلوی" قلمداد شود؟
البته میتوان گفت حالا یک فوتبالیست برجسته و پرخاشگر در تاریخ فوتبال ایران، اظهار نظری درباره نیروهای اجتماعی و گروهها و گرایشهای سیاسی جامعه ایران کرده و نباید سخت بگیریم و نظرش را شخم بزنیم و نشان دهیم چیزی در چنته عقل سیاسی او نیست.
بله، این طور هم میتوان به ماجرا نگاه کرد؛ ولی حساب نقد سخن از صاحبسخن جداست. کریمی حرفی زده که قطعا نظر بسیاری از سلطنتطلبانی است که تحصیلات دانشگاهی هم دارند. پس میتوان حرف او را بدون توجه به اینکه او چقدر سواد سیاسی دارد نقد کرد.
و نکته آخر اینکه، نظر کریمی دستکم در مورد خودش صادق است. او زمانی که در ایران یک بچههیأتی بود و نذری پخش میکرد و مدافع رضا پهلوی نبود، نامزد ریاست فدراسیون فوتبال شد. طبیعتا اگر او همین سه سال و پنج ماه قبل، یعنی در اسفند ماه 1399 در انتخابات فدراسیون فوتبال ایران پیروز شده بود و بر صندلی ریاست فدراسیون مینشست، امروز محال بود که علیه "مخالفان شاهزاده" داد سخن سر دهد.
ولی متاسفانه فقط 9 عضو از 86 عضو مجمع فدراسیون فوتبال به او رای دادند و همین سبب شد که آقای جادوگر به سراشیب سیاست بیفتد و سُر بخورد به سمت "شاهزاده"ای که وسط لحاف خوابیده و جرأت ندارد به صراحت بگوید که پادشاهیخواه است یا جمهوریخواه!
عقل سلیم حکم میکند آدم بداند مقلد سیاسی چه کسی شده. اگر "سؤال از شاهزاده" خلاف "شئونات سلطنتی" نیست، چه خوب است علی کریمی با همان صراحت همیشگی از رضا پهلوی بپرسد که شما بالاخره سلطنتطلبی یا جمهوریخواه؟!