ماهان شبکه ایرانیان

آداب اجتماعی در قرآن

شما که ایمان دارید به خانه هیچ کس غیر از خانه های خود داخل نشوید تا آنکه آشنایی دهید و براهلش سلام کنید این برای شما بهتر است امید است که پند گیرید(۲۷).

یا ایهاالذین آمنوا لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا و تسلمواعلی اهلها ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون (27)فان لم تجدوا فیها احدا فلا تدخلوها حتی یؤذن لکم و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکی لکم و الله بما تعملون علیم (28) لیس علیکم جناح ان تدخلوا بیوتا غیر مسکونة فیها متاع لکم و الله یعلم ما تبدون و ما تکتمون (29)قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون (30)و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منهاو لیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ما ملکت ایمانهن او التابعین غیر اولی الاربة من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء و لا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن و توبوا الی الله جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون (31)و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم (32)و لیستعفف الذین لا یجدون نکاحا حتی یغنیهم الله من فضله و الذین یبتغون الکتاب مما ملکت ایمانکم فکاتبوهم ان علمتم فیهم خیرا و آتوهم من مال الله الذی آتاکم و لا تکرهوا فتیاتکم علی البغاء ان اردن تحصنا لتبتغوا عرض الحیاة الدنیا و من یکرههن فان الله من بعد اکراههن غفور رحیم (33)و لقد انزلنا الیکم آیات مبینات و مثلا من الذین خلوا من قبلکم و موعظة للمتقین (34)

ترجمه آیات

شما که ایمان دارید به خانه هیچ کس غیر از خانه های خود داخل نشوید تا آنکه آشنایی دهید و براهلش سلام کنید این برای شما بهتر است امید است که پند گیرید(27).

و اگر کسی را در خانه نیافتید داخل نشوید تا شما را اجازه دهند، و اگر گفتند برگردید برگردید که این برای شما پاکیزه تر است و خدا به اعمالی که می کنید دانا است(28).

و اما در خانه های غیر مسکونی برای شما گناهی نیست که به خاطر کالایی که در آن دارید داخل شوید و خدا آنچه را که آشکار و یا پنهان کنید می داند(29).

به مردان مؤمن بگو دیدگان خویش را از نگاه به زنان اجنبی باز گیرند و فرجهای خویش رانگهدارند این برای ایشان پاکیزه تر است که خدا از کارهایی که می کنید آگاه است(30).

و به زنان با ایمان بگو چشم از نگاه به مردان اجنبی فرو بندند و فرجهای خویش را حفظ کنند وزینت خویش را جز آنچه آشکار است آشکار نسازند و باید که روپوش هایشان را به گریبان ها کنند و زینت خویش را نمایان نکنند مگر برای شوهرانشان، یا پدران و یا پدر شوهران یا پسران و یا پسر شوهران و یا برادران و یا خواهرزادگان و یا برادرزادگان و یا زنان و یا آنچه مالک آن شده اند یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند و یا کودکانی که از اسرار زنان خبر ندارند، و مبادا پای خویش را به زمین بکوبند تا آنچه از زینتشان که پنهان است ظاهر شود ای گروه مؤمنان همگی به سوی خدا توبه برید شاید رستگار شوید(31).

دختران و پسران و غلامان و کنیزان عزب خود را اگر شایستگی دارند نکاح نمایید که اگرتنگدست باشند خدا از کرم خویش توانگرشان کند که خدا وسعت بخش و دانا است(32).

و کسانی که وسیله نکاح کردن ندارند به عفت سر کنند تا خدا از کرم خویش از این بابت بی نیازشان کند و از مملوکانتان کسانی که خواستار آزادی خویش و پرداخت بهای خود از دسترنج خویشنداگر خیری در آنان سراغ دارید پیشنهادشان را بپذیرید و از مال خدا که عطایتان کرده به ایشان بدهید وکنیزان خود را که می خواهند دارای عفت باشند به خاطر مال دنیا به زناکاری وامدارید، و اگر کنیزی به اجبارمالکش وادار به زنا شد خدا نسبت به وی آمرزنده و رحیم است(33).

ما آیه های روشن با مثلی از سرگذشت نیاکان شما و پندی برای پرهیزگاران به تو نازل کردیم(34).

بیان آیات

بیان آیات مربوط به دخول به خانه دیگران

در این آیات احکام و شرایعی که متناسب و مناسب با مطالب گذشته است تشریع شده.

"یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا و تسلموا علی اهلها...""انس به هر چیز و به سوی هر چیز"به معنای الفت گرفتن به آن و آرامش یافتن قلب به آن است، و کلمه"استیناس"به معنای عملی است که به این منظور انجام شود، مانند:استیناس برای داخل شدن خانه به وسیله نام خدا بردن، و یا، یا الله گفتن، یا تنحنح کردن وامثال آن، تا صاحب خانه بفهمد که شخصی می خواهد وارد شود، و خود را برای ورود او آماده کند، چه بسا می شود که صاحب خانه در حالی قرار دارد که نمی خواهد کسی او را به آن حال ببیند، و یا از وضعی که دارد با خبر شود.

از اینجا معلوم می شود که مصلحت این حکم پوشاندن عورات مردم، و حفظ احترام ایمان است، پس وقتی شخص داخل شونده هنگام دخولش به خانه غیر، استیناس کند، و صاحب خانه را به استیناس خود آگاه سازد، و بعد داخل شده و سلام کند، در حقیقت او رادر پوشاندن آنچه باید بپوشاند کمک کرده، و نسبت به خود ایمنی اش داده.

و معلوم است که استمرار این شیوه پسندیده، مایه استحکام اخوت و الفت و تعاون عمومی بر اظهار جمیل و ستر قبیح است و جمله"ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون"هم اشاره به همین فواید است، یعنی شاید با استمرار بر این سیره متذکر وظیفه خود بشوید، که چه اموری راباید رعایت کنید، و چگونه سنت اخوت را در میان خود احیاء سازید، و در سایه آن، قلوب را با هم مالوف نموده، به تمامی سعادتهای اجتماعی برسید.

بعضی (1) از مفسرین گفته اند: "جمله"لعلکم تذکرون"تعلیل است برای مطلبی حذف شده و تقدیر آن"به شما چنین گفته شده تا شاید متذکر مواعظ خدا بشوید و بدانید که علت و فلسفه این دستورات چیست"می باشد، و بعضی (2) دیگر گفته اند تقدیر جمله"حتی تستانسوا و تسلموا"، "حتی تسلموا و تستانسوا"می باشد، ولی خواننده بی اعتباری آن را خوددرک می کند.

"فان لم تجدوا فیها احدا فلا تدخلوها حتی یؤذن لکم..."یعنی اگر دانستید که احدی در خانه نیست - البته کسی که اختیار دار اجازه دخول است - پس داخل نشوید تا از ناحیه مالک اذن، به شما اجازه داده شود.و منظور این نیست که سر به داخل خانه مردم کند، اگر کسی را ندید داخل نشود، چون سیاق آیات شاهد بر این است که همه این جلوگیریها برای این است که کسی به عورات و اسرار داخلی مردم نظرنیندازد.

این آیه شریفه حکم داخل شدن در خانه غیر را در صورتی که کسی که اجازه دهد درآن نباشد بیان کرده، و آیه قبلی حکم آن فرضی را بیان می کرد که اجازه دهنده ای در خانه باشد، و اما حکم این صورت که کسی در خانه باشد ولی اجازه ندهد، بلکه از دخول منع کند آیه"و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکی لکم و الله بما تعملون علیم"آن را بیان کرده.

"لیس علیکم جناح ان تدخلوا بیوتا غیر مسکونة فیها متاع لکم..."ظاهر سیاق این است که جمله"فیها متاع لکم"صفت بعد از صفت برای کلمه"بیوتا"است، نه اینکه جمله ای نو و ابتدایی باشد، و جمله"لیس علیکم جناح"را تعلیل کندو ظاهرا کلمه" متاع"به معنای استمتاع و بهره گیری باشد.

بنابر این آیه مورد بحث تجویز می کند داخل شدن در خانه هایی را که برای استمتاع بنا شده و کسی در آن سکونت طبیعی ندارد، مانند کاروانسراها و حمامها و آسیابها و امثال آن، زیرا همین که برای عموم ساخته شده است خود اذن عام برای داخل شدن است.

و چه بسا بعضی (3) گفته باشند که مراد از متاع، معنای اسمی کلمه است، یعنی اثاث وچیزهایی که برای خرید و فروش عرضه می شود، مانند تیمچه ها و بازارها که صرف ساخته شدنش برای این کار اذن عام برای دخول است، ولی این وجه خالی از بعد نیست، چون لفظ آیه از افاده آن قاصر است.

"قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیربما یصنعون"کلمه"غض"به معنای روی هم نهادن پلک های چشم است، و کلمه"ابصار"دستور غض بصر و حفظ عورات و امر به حجاب داری و آشکار نساختن مواضع زینت و...جمع بصر است که همان عضو بیننده باشد و از اینجا معلوم می شود که کلمه"من"در جمله"من ابصارهم" برای ابتدای غایت است، و یا برای بیان جنس، و یا تبعیض باشد که هر یک را مفسری (4) گفته، و معنایش این است که مؤمنین چشم پوشی را از خود چشم شروع کنند.

پس در جمله"قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم"از آنجایی که کلمه"یغضوا"مترتب بر"قل - بگو"می باشد نظیر ترتبی که جواب شرط بر شرط دارد قهرا دلالت می کند بر اینکه قول در اینجا به معنای امر است، و معنای جمله این است که به مؤمنین امر کن که چشم خودرا بپوشند، و تقدیر آن این است که: "ایشان را امر به غض و چشم پوشی کن که اگر امر بکنی چشم خود را می پوشند"، و این آیه به جای اینکه نهی از چشم چرانی کند، امر به پوشیدن چشم کرده و فرقی ندارد، آن امر این نهی را هم افاده می کند و چون مطلق است نگاه به زن اجنبی را بر مردان، و نگاه به مرد اجنبی را بر زنان تحریم فرموده.

و جمله"و یحفظوا فروجهم"نیز به معنای این است که به ایشان امر کن تا فرج خودرا حفظ کنند و کلمه"فرجه"و"فرج"به معنای شکاف در میان دو چیز است که با آن از عورت کنایه آورده اند، و در قرآن کریم هم که سرشار از اخلاق و ادب است همیشه این کنایه رااستعمال کرده، به طوری که راغب گفته در عرف هم به خاطر کثرت استعمال مانند نص واسم صریح برای عورت شده است (5).

و مقابله ای که میان جمله"یغضوا من ابصارهم"با جمله"یحفظوا فروجهم"افتاده، این معنا را می رساند که مراد از"حفظ فروج"پوشاندن آن از نظر نامحرمان است، نه حفظ آن از زنا و لواط که بعضی پنداشته اند، در روایت هم از امام صادق(ع) رسیده که فرمود: تمامی آیاتی که در قرآن درباره حفظ فروج هست به معنای حفظ از زنا است، به غیراین آیه که منظور در آن حفظ از نظر است.

و بنابر این ممکن است جمله اولی از این دو جمله را با جمله دومی تقیید کرده، وگفت مدلول آیه تنها نهی از نظر کردن به عورت، و امر به پوشاندن آن است.

آنگاه به مصلحت این حکم اشاره نموده، و با بیان آن مردم را تحریک می کند که مراقب این حکم باشند و آن اشاره این است که می فرماید: "این بهتر شما را پاک می کند، علاوه بر این خدا به آنچه می کنید با خبر است".

"و قل للمؤمنات یغضضن..."کلام در جمله"و قل للمؤمنات..."همان است که در جمله"قل للمؤمنین..."گذشت.پس برای زنان هم جایز نیست نظر کردن به چیزی که برای مردان جایز نیست، وبر ایشان هم واجب است که عورت خود را از اجنبی - چه مرد و چه زن - بپوشانند.

و اما اینکه فرمود: "و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها"کلمه"ابداء"به معنای اظهاراست و مراد از"زینت زنان"، مواضع زینت است، زیرا اظهار خود زینت از قبیل گوشواره ودست بند حرام نیست، پس مراد از اظهار زینت، اظهار محل آنها است.

خدای تعالی از این حکم آنچه را که ظاهر است استثناء کرده.و در روایت آمده که مقصوداز آنچه ظاهر است صورت و دو کف دست و قدمها می باشد، که بحثش به زودی خواهد آمد.

ان شاء الله.

"و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن" - کلمه"خمر"به دو ضمه - جمع خمار است، و"خمار"آن جامه ای است که زن سر خود را با آن می پیچد، و زاید آن را به سینه اش آویزان می کند.و کلمه"جیوب"جمع جیب - به فتح جیم و سکون یاء است که معنایش معروف است، و مراد از جیوب، سینه ها است، و معنایش این است که به زنان دستور بده تا اطراف مقنعه ها را به سینه های خود انداخته، آن را بپوشانند.

"و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن...او بنی اخواتهن" - کلمه"بعولة"به معنای شوهران است.و طوایف هفتگانه ای که قرآن از آنها نام برده محرم های نسبی و سببی هستند.و اجدادشوهران حکمشان حکم پدران ایشان، و نوه های شوهران حکمشان حکم فرزندان ایشان است.

و اینکه فرمود: "نسائهن"و زنان را اضافه کرد به ضمیر زنان، برای اشاره به این معنابوده که مراد از"نساء"زنان مؤمنین است که جایز نیست خود را در برابر زنان غیر مؤمن برهنه کنند، از روایات وارده از ائمه اهل بیت(ع)هم همین معنا استفاده می شود.

اطلاق جمله"او ما ملکت ایمانهن"هم شامل غلامان می شود و هم کنیزان، و ازروایات نیز این اطلاق استفاده می شود، همچنان که به زودی خواهد آمد، و این جمله یکی ازمواردی است که کلمه"ما"در صاحبان عقل استعمال شده، و در معنای" من - کسی که"به کار رفته است.

"او التابعین غیر اولی الاربة من الرجال" - کلمه"اربه"به معنای حاجت است، ومنظور از این حاجت شهوتی است که مردان را محتاج به ازدواج می کند، و کلمه"من الرجال"بیان تابعین است.و مراد از این رجال تابعین افراد سفیه و ابلهی هستند که تحت امر و تشویق به ازدواج و به عقد قرارداد جهت آزادی بردگان(مکاتبه)قیمومت دیگران هستند و شهوت مردانگی ندارند.

"او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء" - الف و لام در"الطفل"برای استفراق است و کلیت را می رساند، یعنی جماعت اطفالی که بر عورتهای زنان غلبه نیافته اندیعنی آنچه از امور زنان که مردان از تصریح به آن شرم دارند، اطفال زشتی آن را درک نمی کنند، و این به طوری که دیگران هم گفته اند کنایه از حد بلوغ است.

"و لا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن" - پاهای خود را محکم به زمین نزنند تا صدای زیورآلاتشان از قبیل خلخال و گوشواره و دستبند به صدا در نیاید.

"و توبوا الی الله جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون" - مراد از"توبه"به طوری که ازسیاق بر می آید بازگشت به سوی خدای تعالی است، به امتثال اوامر او، و انتهاء از نواهیش وخلاصه پیروی از راه و صراطش.

"و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم"کلمه"انکاح"به معنای تزویج، و کلمه"ایامی"جمع"ایم"به فتحه همزه و کسره یاء و تشدید آن - به معنای پسر عزب و دختر عزب است، و گاهی به دختران عزب ایمه هم می گویند و مراد از" صالحین"صالح برای تزویج است، نه صالح در اعمال.

"ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله" - و عده جمیل و نیکویی است که خدای تعالی داده، مبنی بر اینکه از فقر نترسند که خدا ایشان را بی نیاز می کند و وسعت رزق می دهد، وآن را با جمله"و الله واسع علیم"تاکید کرده البته رزق هر کس تابع صلاحیت او است، هرچه بیشتر بیشتر، البته به شرطی که مشیت خدا هم تعلق گرفته باشد، و - ان شاء الله - به زودی در سوره ذاریات آیه 23 که می فرماید: "فورب السماء و الارض انه لحق مثل ما انکم تنطقون"بحثی درباره معنای وسعت رزق خواهد آمد.

"و لیستعفف الذین لا یجدون نکاحا حتی یغنیهم الله من فضله"کلمه"استعفاف"و"تعفف"با همدیگر قریب المعنا هستند.و مراد از نیافتن نکاح قدرت نداشتن بر مهریه و نفقه است.و معنای آیه این است که کسانی که قدرت بر ازدواج ندارند از زنا احتراز بجویند تا خداوند ایشان را از فضل خود بی نیاز کند.

"و الذین یبتغون الکتاب مما ملکت ایمانکم فکاتبوهم ان علمتم فیهم خیرا..."مراد از"کتاب"مکاتبه است، (به اینکه صاحب برده با برده قرار بگذارد که بهای خود را از راه کسب و کار به او بپردازد و آزاد شود)و"ابتغاء مکاتبه"این است که برده ازمولای خود در خواست کند که با او مکاتبه نماید، به این که مالی را از او بگیرد و او را آزادکند در این آیه شریفه به صاحبان برده سفارش فرموده در خواست بردگان را بپذیرند، البته درصورتی که در ایشان چیزی سراغ دارند.و مراد از خیر، صلاحیت آزاد شدن ایشان است.

"و اتوهم من مال الله الذی اتیکم" - اشاره به این است که از بیت المال سهمی اززکات را به اینگونه افراد که قرآن ایشان را" فی الرقاب" (6) خوانده اختصاص دهند، و همه مال المکاتبه و یا مقداری از آن را بدهند.

در این آیه و آیات سابق چند بحث فقهی مهم است که باید به کتب فقهی مراجعه شود.

"و لا تکرهوا فتیاتکم علی البغاء ان اردن تحصنا"کلمه"فتیات"به معنای کنیزان و فرزندان ایشان است.و کلمه"بغاء"به معنای زنااست، و این کلمه مفاعله از بغی است، و"تحصن"به معنای تعفف و ازدواج کردن است، و"ابتغاء عرض حیات دنیا"به معنای طلب مالی است.و معنای آیه روشن است.

و اگر نهی از اکراه را مشروط کرده به اینکه: (اگر خودشان خواستند تعفف کنند)، بدان جهت است که اکراه در غیر این صورت تحقق پیدا نمی کند، سپس در صورت اکراه آنان را وعده مغفرت داده و فرموده: "و هر یک از زنان نامبرده که مالکشان ایشان را اکراه به زناکرد، و بعد از اکراه به این عمل دست زدند، خدا آمرزنده و رحیم است"، و معنای آیه روشن است.

"و لقد انزلنا الیکم آیات مبینات و مثلا من الذین خلوا من قبلکم و موعظة للمتقین"کلمه"مثل"به معنای صفت است، و ممکن است که جمله: "و لقد انزلنا..."، حال از فاعل در جمله"توبوا"باشد، که در آیه قبلی بود، و ممکن هم هست که جمله استینافیه و نو باشد.ومعنای آیه این است که سوگند می خورم که به سوی شما آیاتی نازل کردیم که معارفی از دین برایتان بیان می کنند که مایه رستگاری شما است، و صفتی است از سابقین، از اخیارشان واشرارشان و با این آیات برایتان روشن کردیم که چه چیزهایی را بگیرید و از چه چیزهایی اجتناب کنید، و نیز آیاتی است که برای متقین از شما موعظه است.

بحث روایتی

در تفسیر قمی به سند خود از عبد الرحمن بن ابی عبد الله از امام صادق(ع)روایاتی در ذیل آیات مربوط به استیناس و استیذان در هنگام ورود به خانه دیگران روایت کرده که در ذیل آیه: "لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا و تسلموا علی اهلها"فرموده: "استیناس"عبارت است از صدای پا و سلام کردن (7).

مؤلف: این روایت را صدوق هم در معانی الاخبار از محمد بن حسن به طور رفع ازعبد الرحمان نامبرده از امام صادق(ع) نقل کرده (8).

و در مجمع البیان از ابی ایوب انصاری روایت کرده که گفت: به رسول خدا(ص)عرض کردم: که استیناس به چه نحو صورت می گیرد؟فرمود به اینکه آدمی تسبیح و حمد و تکبیر گوید و تنحنح کند تا اهل خانه بفهمند (9).

و از سهل بن سعد روایت شده که گفت مردی سر زده وارد یکی از اطاقهای رسول خدا(ص)شد، رسول خدا(ص)داشت سر خود را شانه می زد، و فرمود: اگر من بدانم که تو نگاه می کردی همان شانه را به دو چشمت می کوبیدم، اینطور استیذان کردن همان نگاه کردن و حرام است (10).

و روایت شده که مردی از رسول خدا(ص)پرسید آیا از مادرم هم اذن دخول بخواهم؟فرمود: آری، گفت: آخر او غیر از من خادمی ندارد، باز هر وقت بر او واردمی شوم استیذان کنم؟فرمود آیا دوست داری او را برهنه ببینی؟آن مرد گفت نه فرمود: پس استیذان کن (11).

و نیز روایت شده که مردی می خواست به خانه رسول خدا(ص)در آیدتنحنح کرد، حضرت از داخل خانه به زنی به نام روضه فرمود: بر خیز به این مرد یاد بده که به جای تنحنح بگوید السلام علیکم آیا داخل شوم؟آن مرد شنید و همینطور گفت.پس فرمود: داخل شو (12).

مؤلف: در الدر المنثور هم از جمعی از صاحبان جوامع حدیث روایت اولی را از ابی ایوب، و دومی را از سهل بن سعد، و چهارمی را از عمرو بن سعد ثقفی آورده (13).

و در الدر المنثور است که ابن مردویه از عبادة بن صامت روایت کرده که شخصی ازرسول خدا(ص)پرسید: چرا در هنگام ورود به خانه ها باید استیذان کرد؟

روایاتی در باره چشم فرو بستن از نگاه به نامحرم و حفظ فروج و...

فرمود: کسی که قبل از استیذان و سلام کردن چشمش داخل خانه مردم شود خدا را نافرمانی کرده، و دیگر احترامی ندارد، و می شود اذنش نداد (14).

و در تفسیر قمی در ذیل آیه: "فان لم تجدوا فیها احدا فلا تدخلوها حتی یؤذن لکم"گفته: امام فرمود: معنایش این است که اگر کسی را نیافتید که به شما اجازه دخول دهدداخل نشوید، تا کسی پیدا شود و به شما اجازه دهد (15).

و در همان کتاب در ذیل آیه"لیس علیکم جناح ان تدخلوا بیوتا غیر مسکونة فیها متاع لکم"از امام صادق(ع)روایت کرده که فرمود: منظور از این بیوت حمامها وکاروانسراها و آسیابها است که می توانی بدون اجازه داخل شوی (16).

و در کافی به سند خود از ابو عمر و زبیری از امام صادق(ع)روایت کرده که در حدیثی درباره واجبات اعضاء فرمود: بر چشم واجب کرده که به آنچه خدا بر او حرام کرده ننگرد و از آنچه بر او حلال نیست اعراض کند، و ایمان و وظیفه چشم این است.

و خدای تبارک و تعالی فرموده: "قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم"و مؤمنین را نهی کرده از اینکه به عورت یکدیگر نگاه کنند، و مرد به عورت برادرش نگاه کند، و عورت خود را از اینکه دیگران ببینند حفظ کند، و نیز فرموده: "و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن"و زنان مؤمن را نهی کرده از اینکه به عورت خواهر خود نگاه کنند، و نیز عورت خود را از اینکه دیگران به آن نگاه کنند حفظ نمایند.

آنگاه اضافه فرمودند که در هر جای قرآن درباره"حفظ فرج"آیه ای هست مقصودحفظ آن از زنا است، مگر این آیه که منظور در آن حفظ از نگاه است (17).

مؤلف: قمی هم در تفسیر خود ذیل این حدیث را از پدرش از ابن ابی عمیر از ابی بصیر از آن جناب روایت کرده، و نظیر آن را از ابی العالیه و ابن زید روایت کرده است (18).

و در کافی به سند خود از سعد الاسکاف از ابی جعفر(ع)روایت کرده که فرمود: جوانی از انصار در کوچه های مدینه به زنی برخورد که می آمد - و در آن ایام زنان مقنعه خود را پشت گوش می انداختند - وقتی زن از او گذشت او را تعقیب کرد، و از پشت او رامی نگریست، تا داخل کوچه تنگی که امام آن را زقه بنی فلان نامید، شد، و در آنجا استخوان و یا شیشه ای که در دیوار بود به صورت مرد گیر کرده آن را بشکافت، همین که زن از نظرش غایب شد متوجه گردید که خون به سینه و لباسش می ریزد، با خود گفت: به خدا سوگند نزدرسول خدا(ص)می شوم و جریان را به او خبر می دهم.

سپس فرمود: جوان نزد آن جناب شد و رسول خدا(ص)چون او را بدیدپرسید چه شده؟جوان جریان را گفت پس جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: "قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون" (19).

مؤلف: نظیر این روایت را الدر المنثور از ابن مردویه، از علی بن ابیطالب(ع)روایت کرده، و ظاهر آن این است که مراد از امر به چشم پوشی در آیه شریفه، نهی از مطلق نگاه به زن اجنبی است، همچنان که ظاهر بعضی از روایات سابق این است که آیه شریفه نهی از نگاه به خصوص فرج غیر است (20).

و در آن کتاب(کافی)به سند خود از مروک بن عبید، از بعضی از اصحاب امامیه ازامام صادق(ع)روایت کرده که گفت: به وی عرض کردم: زنی که به انسان محرم نیست چه مقدار نگاه به او حلال است؟فرمود: صورت و کف دو دست، و دو قدمها (21).

مؤلف: این روایت را صدوق در خصال از بعضی از اصحاب ما امامیه از آن جناب آورده، و عبارت روایت او چنین است." صورت و دو کف و دو قدم" (22).

و در قرب الاسناد حمیری از علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر(ع)نقل کرده که به آن جناب عرضه داشتم: برای مرد چه مقدار جایز است که به زن غیر محرم نگاه کند؟فرمود: صورت و کف دست و محل سوار(دستبند) (23).

و در کافی به سند خود از عباد بن صهیب روایت کرده که گفت.از امام صادق(ع)شنیدم می فرمود: نظر کردن به سر اهل تهامه، و اعراب بادیه و همچنین اهل سواد و علوج(کفار)عیبی ندارد، چون اگر ایشان را نهی کنی منتهی نمی شوند.

و نیز فرمود: زن دیوانه و کم عقل، که نگاه کردن به موی او و به بدنش عیبی ندارد،در صورتی است که نگاه عمدی نباشد (24).

مؤلف: گویا مقصود امام(ع)از جمله"در صورتی که عمدی نباشد"ریبه و شهوت است.

و در خصال است که رسول خدا(ص)به امیر المؤمنین(ع)فرمود: یا علی اولین نظری که به زن اجنبی کنی عیبی ندارد، ولی نظر دوم مسؤولیت دارد وجایز نیست (25).

مؤلف: نظیر این روایت را الدر المنثور از جمعی از اصحاب جوامع حدیث از بریدة ازآن جناب نقل کرده، که عبارتش چنین است: رسول خدا(ص)به علی(ع)فرمود: دنبال نگاه به نامحرمان نگاهی دیگر مکن، که اولی برایت بس است، ودومی را حق نداری (26).

و در جوامع الجامع از ام سلمه روایت آورده که گفت: نزد رسول خدا(ص)بودم، و میمونه هم حاضر بود، که پسر ام مکتوم آمد، و این در موقعی بود که ما را به حجاب امر فرموده بود، به ما فرمود: در پرده شوید، عرضه داشتیم یا رسول الله(ص) ابن ام مکتوم که نابینا است ما را نمی بیند؟فرمود آیا شما هم نابینایید؟مگر شما او رانمی بینید؟ (27).

مؤلف: این را الدر المنثور هم از ابی داوود و ترمذی و نسائی و بیهقی از ام سلمه نقل کرده اند (28).

و در فقیه آمده که حفص ابن البختری از امام صادق(ع)روایت کرده که فرمود: سزاوار نیست برای زن که در برابر زنان یهود و نصاری برهنه شود، چون می روند و نزدشوهران خود تعریف می کنند (29).

و در مجمع البیان در ذیل جمله: "او ما ملکت ایمانهن"گفته است که بعضی گفته اند: منظور از آن غلام و کنیز، از بردگان است، و این قول از امام صادق(ع).

روایاتی در ذیل آیات مربوط به امر و تشویق به نکاح، مکاتبه با بندگان و نهی از اکراه کنیزان به زنا کاری هم روایت شده (30).

و در کافی به سند خود از عبد الرحمان بن ابی عبد الله روایت کرده که گفت: از آن جناب پرسیدم: منظور از"غیر اولی الاربة"کیست؟فرمود: احمق و اشخاص تحت ولایت غیر، که زن نمی خواهند (31).

و در همان کتاب به سند خود از محمد بن جعفر از پدرش از آبائش(ع)روایت کرده که فرمود: رسول خدا(ص)فرمود: هر کس از ترس عیالمند شدن ازدواج نکند، نسبت به خدای عز و جل سوء ظن دارد و خدا می فرماید"ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله" (32).

مؤلف: در معانی گذشته روایات بسیار زیادی از ائمه اهل بیت(ع)رسیده، که هر کس بخواهد باید برای دیدن آنها به کتب حدیث مراجعه نماید.

و در کتاب فقیه است که علاء از محمد بن مسلم از ابی عبد الله(ع)روایت کرده که در معنای آیه: "فکاتبوهم ان علمتم فیهم خیرا"فرمود: خیر این است که مسلمان شوند و شهادت به وحدانیت حق و رسالت خاتم الانبیاء(ص)بدهند، و یک کاری در دست داشته باشند که بتوانند مال المکاتبه را بپردازند و یا صنعت و حرفه ای داشته باشند (33).

مؤلف: در این معنا باز روایات دیگری هست.

و در کافی به سند خود از علاء بن فضیل از امام صادق(ع)روایت کرده که در تفسیر آیه"فکاتبوهم ان علمتم فیهم خیرا و آتوهم من مال الله الذی اتیکم"فرمود: اگرنخواستی بهای او را کم کنی، بعضی اقساط او را می بخشی، البته بیشتر از مقدار استطاعتت هم نمی بخشی، عرضه داشتم: مثلا چقدر ببخشم؟فرمود: امام ابو جعفر(ع)از شش هزار درهم هزار درهم را صرفنظر کرد (34).

مؤلف: و در مجمع البیان، و همچنین در الدر المنثور از علی(ع)روایت شده که آن مقدار چهار یک قیمت است (35) و آنچه از ظواهر اخبار استفاده می شود این است که حدی برای آن معین نشده، که با اصل قیمت نسبت معین از یک ششم و یا یک چهارم و یا غیرآن داشته باشد.

و در ذیل جمله: "و فی الرقاب" (36) ، در جلد نهم این کتاب روایتی از عیاشی گذشت که به مکاتب از سهم فی الرقاب چیزی از زکات داده می شود (37).

و در تفسیر قمی در ذیل آیه"و لا تکرهوا فتیاتکم علی البغاء ان اردن تحصنا"گفته که: عرب و قریش رسمشان این بود که کنیزانی را می خریدند و از ایشان ضریب سنگین(نوعی مالیات)می گرفتند، بعد می گفتند بروید زنا کنید و برای ما پول بیاورید، که خدای تعالی در این آیه ایشان را از این عمل نهی فرمود، در آخر هم فرمود: خدا چنین کنیزانی را درصورتی که مجبور به این کار شده باشند می آمرزد (38).

و در مجمع البیان در ذیل جمله"لتبتغوا عرض الحیوة الدنیا"گفته که بعضی گفته اند: عبد الله بن ابی شش کنیز داشت و آنان را مجبور می کرد به زنا دادن، همین که آیه"تحریم زنا"نازل شد کنیزان او نزد رسول خدا(ص)آمدند و از آن جناب تکلیف خواسته و از وضع خود شکوه کردند، پس آیه شریفه نازل شد (39).

مؤلف: در اینکه عبد الله بن ابی کنیزانی داشت و آنان را به زنا اکراه می کرد، روایات دیگری هست، که الدر المنثور آنها را نقل کرده، و این روایت را هم آورده (40).و امااینکه این جریان بعد از نزول تحریم زنا باشد ضعیف است، برای اینکه زنا در مدینه تحریم نشد، بلکه در مکه و قبل از هجرت تحریم شد، و بلکه حرمت آن از همان آغاز ظهور دعوت حقه از ضروریات این دین به شمار می رفت، و در تفسیر سوره انعام گذشت که حرمت فواحش که یکی از آنها زنا است از احکام عامه ای است که اختصاص به شریعت اسلام نداشته.

پی نوشتها:

(1)روح المعانی، ج 18، ص 136.

(2)مجمع البیان، ج 7، ص 136.

(3)مجمع البیان، ج 7، ص 136.

(4)کشاف، ج 3، ص 229 و روح المعانی، ج 18، ص 138.

(5)مفردات راغب، ماده"فرج".

(6)سوره توبه، آیه 60.

(7)تفسیر قمی، ج 2، ص 101.

(8)معانی الاخبار، ص 163.

(9و10و11)مجمع البیان، ج 7، ص 135.

(12)مجمع البیان، ج 7، ص 136.

(13)الدر المنثور، ج 5، ص 38 و 39.

(14)الدر المنثور، ج 5، ص 39.

(15)تفسیر قمی، ج 2، ص 100.

(16)تفسیر قمی، ج 2، ص 111.

(17)اصول کافی، ج 2، ص 30.

(18)تفسیر قمی، ج 2، ص 101.

(19)کافی، ج 5، ص 521، ح 5.

(20)الدر المنثور، ج 5، ص 40.

(21)کافی، ج 5، ص 521، ح 2.

(22)الخصال، ص 302، ح 78.

(23)قرب الاسناد، ص 102.

(24)کافی، ج 5، ص 524، ح 1.

(25)الخصال، ص 306.

(26)الدر المنثور، ج 5، ص 40.

(27)جوامع الجامع، ص 314.

(28)الدر المنثور، ج 5، ص 42.

(29)نور الثقلین، ج 3، ص 593 به نقل از فقیه.

(30)مجمع البیان، ج 7، ص 138.

(31)فروع کافی، ج 5، ص 523، ح 3.

(32)کافی، ج 5، ص 330، ح 5.

(33)نور الثقلین، ج 3، ص 600 به نقل از فقیه.

(34)کافی، ج 6، ص 189، ح 17.

(35)مجمع البیان، ج 7، ص 140 و الدر المنثور، ج 5، ص 46.

(36)سوره توبه، آیه 60.

(37)تفسیر عیاشی، ج 2، ص 93، ح 76.

(38)تفسیر قمی، ج 2، ص 102.

(39)مجمع البیان، ج 7، ص 141.

(40)الدر المنثور، ج 5، ص 46.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان