آنها فکر کردند که در کربلا، چون هوا گرم است، اگر چند روز این بدنها روى خاک بماند، باد مىکند، بو مىگیرد، متلاشى مىشود و تعفّن آن این سرزمین را مىگیرد که حیوانها نیز در مىروند. سه شبانه روز بدنها را گذاشتند، اما نه بدنى باد کرد و نه متلاشى شد.
وقتى امام زین العابدین علیه السلام نصف شب آمد تا بدنها را دفن کند، بیابان نشینها گفتند: یابن رسول الله! این بوى عطرى که تا به حال استشمام نکرده بودیم، از کجاست؟ همه را جمع کرد و بالاى سر بدن غلام سیاه آورد و فرمود: براى این شهید است.
آنهاى دیگر عطرى داشتند که این بدبختها استشمام نمىکردند، ولى این قسمتى از عطر غلام سیاه بود که بینى اهل دنیا استشمام مىکرد. پرسیدند: این عطر را از کجا آورده است؟ فرمود: وقتى پدرم سر او را به دامن گرفت، رو به پروردگار کرد و فرمود:
«أللهمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ» «1»
خدایا! به او آبروى کامل بده و بوى او را مانند بوى خودت طیب و خوشبو کن.
پی نوشت:
__________________________________________________
(1)- بحار الأنوار: 45/ 22- 23، باب 37؛ «قال السید ثم تقدم جون مولى أبی ذر الغفاری و کان عبدا أسود فقال له الحسین أنت فی إذن منی فإنما تبعتنا طلبا للعافیة فلا تبتل بطریقنا فقال یا ابن رسول الله أنا فی الرخاء ألحس قصاعکم و فی الشدة أخذلکم و الله إن ریحی لمنتن و إن حسبی للئیم و لونی لأسود فتنفس علی بالجنة فتطیب ریحی و یشرف حسبی و یبیض وجهی لا و الله لا أفارقکم حتى یختلط هذا الدم الأسود مع دمائکم. و قال محمد بن أبی طالب ثم برز للقتال و هو ینشد و یقولکیف یرى الکفار ضرب الأسودبالسیف ضربا عن بنی محمد أذب عنهم باللسان و الید أرجو به الجنة یوم المورد ثم قاتل حتى قتل فوقف علیه الحسین علیه السلام و قال اللَّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهَهُ وَ طَیِّبْ رِیحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرَارِ وَ عَرِّفْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ رُوِیَ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام أَنَّ النَّاسَ کَانُوا یَحْضُرُونَ الْمَعْرَکَةَ وَ یَدْفِنُونَ الْقَتْلَى فَوَجَدُوا جَوْناً بَعْدَ عَشْرَةِ أَیَّامٍ یَفُوحُ مِنْهُ رَائِحَةُ الْمِسْکِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ.»
مطالب فوق برگرفته شده از :
کتاب: ارزش عمر و راه هزینه آن
نوشته استاد حسین انصاریان