از جانب خدا بودن نعمتها
از مسائل مطرح در قرآن کریم در مورد نعمتها آن است که بدانیم مجموع نعمتها عنایت خداست و آنچه خوبی به ما میرسد از جانب وجود مقدس اوست:
{ ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ الله }[1]
مسئله مطرح دیگر در کنار نعمتها، آن است که این نعمتها کجا باید هزینه شود. خداوند در بیشتر آیات قرآن کریم این موضوع را مطرح میکند که نعمتهایی که به شما عنایت کردهام، همه وسیلۀ زندگی و حیات شماست و حیات شما نیز برای آن است که در مسیر قرب و لقای من قرار گیرید.[2] جامعه هنگامی که در مسیر قرب حق قرار گیرد، زمین تبدیل به مرکز نور میشود و نورانیت زمین و نورانیت زندگی، بدین معناست که حیات و زندگی برای خدا و در مسیر او باشد، همانگونه که انبیا و ائمه این گونه زندگی میکردند. این مطلب که قرآن مجید از زبان آن بزرگواران نقل میکند در تمام جوانب زندگی آنها تحقق داشته است:
{ إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیای وَ مَماتی لِلهِ رَبِّ الْعالَمین }[3]
هر چه ارزش کسب میشود از همین نقطه است. برای هزینه کردن نعمتها در راه صحیح خودش و به تعبیر قرآن مجید، برای قرار دادن حیات و زندگی در مسیر قرب و لقای الهی، انسان ابتدا باید عالِم به نعمتها شود و یقین پیدا کند که این نعمتها از جانب خداست.
شناخت نعمتها
شناخت نعمتها احتیاج به تلاش بسیار ندارد. آنقدر مسأله روشن است که حتی یک مسیحی مانند پاستور که اصلاً ادّعای دانشمند دینی بودن ندارد و عمرش را در مدرسه و آزمایشگاه تمام کرده، در نوشتههای علمیاش مینویسد: موجود زنده در عالم باید به وسیله زنده به وجود آمده باشد و نمیتواند غیر از این باشد.[4] عالم هم اگر جمع میشدند و میخواستند پاستور را از این عقیده برگردانند نمیتوانستند. او میگفت: با چه برهان و استدلالی میتوانید به من بقبولانید که موجود زنده را مرده به وجود آورده است؟ میگفت: به من بگویید که اگر کور باعث چشمدار شدن کسی شده، چرا به خودش چشم نداده است؟ اگر مرده باعث به وجود آمدن زنده شده، چرا اول خودش را زنده نکرده است؟ و اگر جاهل باعث به وجود آمدن این همه دانش و معلومات شده چرا مقداری از این دانش را به خودش نداده است؟ این مطلبی را که پاستور در لابهلای زندگی و آزمایشگاهش پیدا کرده و بدان معتقد شده، در یک جمله از آیه الکرسی آمده است:
{ اللهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحـَی الْقَیومُ }[5]
عالم زنده است و نمیشود زنده را مرده به وجود آورده باشد، بلکه زنده را زنده به وجود آورده است. برای رسیدن به این علم، فرصتِ بسیار هم لازم نیست. قرآن مجید میفرماید که اگر انسان یک لحظه در خلوتگاه خود بیندیشد به این پرسش که عالم متکی به چه کسی است پاسخ درست میدهد:
{ أَ فِی اللهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض }[6]
آیا به خدای به این روشنی، شک دارید؟!
خداوند به تعداد تمام موجودات عالم نشانه دارد و هیچ موجودی به این اندازه نشانه ندارد:
{ یُسَبِّحُ للهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ الْمـَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزیزِ الْحـَکیم }[7]
همه موجودات نشانۀ حق هستند:
{ أَ فَلا ینْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیفَ خُلِقَتْ * وَ إِلَى السَّماءِ کَیفَ رُفِعَتْ * وَ إِلَى الْجِبالِ کَیفَ نُصِبَتْ }[8]
این راهها تازه مقداری دورند. قرآن مجید نزدیکترین راه را برای یافتن و دیدن او، خود انسان دانسته است:
{ وَ فی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِـرُون }[9]
وجود مقدس حضرت سیدالشهدا(ع) به پیشگاه مقدس خدا عرض میکند: «مَتَیٰ غِبْتَ»[10] تو کی غیبت کردهای و چه کسی میگوید تو غایب هستی؟! سعدی کلامی میگوید که البته مضمون دعاهای اولیای خداست:
دوست نزدیکتر از من به من است وین عجبتر کـه مـن از وی دورم
(سعدی شیرازی)
قرآن کریم در یک جمله کوتاه، بهترین توضیح را در این باره میدهد و میفرماید:
{ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید }[11]
چگونگی هزینه کردن نعمتها
اما علم دیگری که دانستنش ضروری است، اینکه این نعمتها را که از جانب اوست کجا باید هزینه کنیم؟ پس در مجموع، سه مسأله اصلی وجود دارد: نعمتها چیست؟ نعمتها از کیست؟ و در کجا باید آنها را هزینه کنیم؟ این سه علم را که بیابیم دیندار واقعی شدهایم.
این کره زمین با همهٔ عظمت و حجمش، به هیچ جا تکیه ندارد و در هر بیست و چهار ساعت یکبار برای پدید آمدن شب و روز دور خودش میگردد و سالی یکبار هم برای پدید آمدن چهار فصل باید دور خورشید بگردد. این گردش عظیم از دقیقترین ساعتها نیز منظمتر کار میکند. نظم عالم به گونهای است که تمام منجمین شرقی و غربی در تقویم خود مینویسند که مثلا سیصد و شصت و پنج شبانه روز دیگر، ساعت نه و دوازده دقیقه و هشت ثانیه و یک بیستم ثانیه، خسوف در ماه شروع میشود و بدون کم و زیاد همانگونه نیز میشود. پاستور میگوید چه کسی این کار را میکند؟! آیا مرده میتواند چنین نظمی به عالم بدهد؟! آنقدر مسأله روشن است که دانشمندان لائیک و بیدین هم دیدهاند، چرا منِ مسلمان نبینم؟ من که نزدیکترم و در کنار این قرآن و این پیامبرم چرا نبینم؟ آنان که دائم یاد خدا بودهاند اینگونه بودهاند و هر چه را دیدهاند از خدا دیدهاند. آنان هیچ چیز را با نگاه استقلالی نمیبینند.
امیرمؤمنان(ع) که میفرماید من دائم خدا را میبینم[12]، اینگونه میدیده است. هنگامی که انسان خدابین شود و تمام نعمتها را از سوی خدا ببیند به اندازه پوست جوی نعمتهای خدا را از بین نمیبرد. او چون این نظام حیرتانگیز و دقیقتر از ساعت را میبیند آن وقت نمیتواند به خودش بقبولاند که خودش بینظم باشد و در نتیجه او هم رنگ خدا را میگیرد. پس به خود میگوید: همانگونه که خدا ناظم، عادل و حکیم است و جهان او هم بر مبنای نظم و عدل و حکمت است، من هم باید همان راه را طی کنم.
بنابراین، این یک علم است که بدانیم چه کسی نعمتها را داده است:
{ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُم }[13]
قرآن مجید بیان می دارد که این مجموعه عظیم از نعمتها که زمین آنها را میرویاند با رنگها، مزهها و شکلهای مختلف، تمامشان محصول خاک و آب است. این خاک و آب در اختیار شماست، اگر میتوانید شما هم آنها را مخلوط کنید و یکی از چیزهایی را که من ساخته ام بسازید.[14]
اکنون که نمیتوانید پس به این نکته برسید که فقط محبوب عالم باید بگوید که آنچه را که او داده کجا باید هزینه کنیم. حداقل آن این است که ای بندگان خدا مال خدا را برندارید و در کوره آتش تبدیل به خنجر کنید و با آن علیه خود او شروع به دریدن و جنگیدن کنید. البته این حداقل رعایت است و حد نهاییاش آن است که باید به گونهای تسلیم شویم که خود را نبینیم و فقط خدا را ببینیم. یعنی باید بگوییم ما اصلا چشم نداریم که غیر تو را ببینیم، گوش نداریم که صدای غیر تو را بشنویم، پا نداریم که به طرف غیر تو برویم، دست نداریم که با غیر تو بیعت کنیم و زبان نداریم که غیر تو را بخوانیم. بنابراین، هم باید نعمتها را بشناسیم و هم بدانیم که همه چیز از آنِ اوست.
ارزش بیحد اتصال به خدا
قیمت این نشستن و قرآن خواندن ما و قیمت این فهمیدنمان بیحد است. پیامبر اکرم(ص) فرموده است: اگر این لحظات را در یک طرف ترازو و جهان را طرف دیگر ترازو بگذارند، این لحظات و حالات و توجهات، سنگینتر است. آن حضرت به کعببنمالک فرمود: شصت سال است که به دنیا آمدهای. ببین چه لحظاتی در این شصت سال بر تو گذشت، ولی لحظه دیشب تو که به خدا وصل شدی قابل سنجش با هیچ یک از آنها در این شصت سال نیست.[15] مسأله توجه، مسأله کمی نیست. الان هم که نشستهایم و میگوییم و میشنویم از خودش هزینه میکنیم. قیمت شما را الان هیچ کس نمیداند، چراکه وقتی به او وصل میشوید از او کسب قیمت میکنید و شب شما غیر از شب دیگران است، نشستن شما مانند قیام لله است.
در سوره مبارکه بلد، نعمتها را برمیشمارد و میفرماید:
{ أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْن }؛
آیا من برای انسان دو چشم قرار ندادم؟
امیرمؤمنان(ع) میفرماید: همین دلیل برای دیدن خدا بس که در صورت شما دو ماده در دو طرف بینی شما قرار داده که آن هم پیه است و شما با این دو آنچه را بخواهید از رنگها و شکلها میبینید.[16] اگر ضربه مختصری هم به چشم بخورد انسان دیگر نمیبیند و همه پزشکان و دانشمندان هم نمیتوانند آن را برگردانند. آن وقت پاستور میگوید آیا این دو چشم را طبیعت و ماده خلق کرده است؟!
{ وَ لِساناً وَ شَفَتَیْن }؛
آیا من زبان و دو لب برای بشر قرار ندادم؟ اگر انسان زبان نداشت چکار میکرد؟! و اگر دو لب را نداشت چه میکرد؟!
{ وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْن }؛
و راه حق و باطل را هم به او نشان دادیم و گفتیم این راه، راه درست و این راه، مسیر شیطان است.
آزادی حقیقی از اسارتها
{ فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ * فَکُّ رَقَبَةٍ }[17]
چرا عدهای تکالیف و مسئولیتهای الهی را قبول نمیکنند و چرا نمیآیند خودشان و دیگران را از اسارت آزاد کنند؟ در حالی که اگر آزاد شوند فضای بسیار وسیعی پیدا میکنند. در اسارت که کاری از دست انسان برنمیآید و هیچ کسی هم به او توجه نمیکند. مخصوصا کسی که در اسارت زندان هوای نفس و غرائز و اسیر شهوت، ثروت، مقام و شهرت باشد، خود او هم نمیتواند برای خودش کاری کند. حرکتها در آزادی است. آدمی که آزاد است زندگی عجیبی دارد، همه جا راه دارد و به همه جا پرواز میکند. الان شما به اندازه آزادیتان به عالم ملکوت راه دارید و هر کس به مقدار آزادی خودش کرامت دارد. شما تا به حال چقدر گره از کارتان باز شده که تصور هم نمیکردید که باز شود و این به واسطه آزادیتان بوده است. آزادی از هوای نفس هرچه بیشتر باشد انسان قدرت بیشتری مییابد.
نمونهای از انسانهای آزاد
مرحوم شیخ حسنعلی در ده نخودک که به مشهد وصل است، به هنگام مغرب شب اول ماه، به فرزندش گفت: بالای پشت بام برو و ببین ماه شب اول پیداست یا نه؟ فرزندش رفت و برگشت و گفت: ابر زیاد است و نمیتوان ماه را دید . آن مرحوم گفت برگرد بالای پشت بام و به ابرها بگو حسنعلی گفت که کنار بروید تا ببینم اول ماه شده یا نه! پسرش بر پشت بام میرود و همین را میگوید، بلافاصله تمام ابرها تکه تکه پراکنده میشوند و او ماه را میبیند و سپس ابرها دوباره به هم متصل میشوند. او میآید و به پدرش میگوید: فردا اول ماه است.[18]
بنابراین اگر آزاد باشیم میتوانیم بسیاری از کارها را انجام دهیم و همه جا هم میتوانیم برویم، اما در غل و زنجیر که باشیم هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم. چشمی که اسیر قیافه ظاهر این و آن است جای دیگر را نمیتواند ببیند، زبانی که اسیر هزار نوع کلام و سخن است نمیتواند با پاکان سخن بگوید. اسیر که باشیم کاری از دستمان برنمی آید، اما آزاد که باشیم میتوانیم برویم و اسیران را نیز آزاد کنیم.
خانمی باایمان و بزرگوار در اصفهان حدود بیست سال گرفتار چند نوع مریضی بود و اصلا بهتر نمیشد. به نظر شوهرش رسید که به عنوان آخرین راه، او را به خدمت مقدس امام رضا(ع) ببرد. در مسجد گوهرشاد در صف جماعتِ مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی که حال عجیبی داشته یک نفر به او میگوید: چه شده است؟ میگوید: دردمندم، مرا دعا کن. میگوید: به نخودک، نزد شیخ حسنعلی برو که او طبیب بیماری توست. میرود و دردش را میگوید. ایشان به شوهر آن خانم میفرماید: مقداری گل گاوزبان دم کن و به او بده خوب میشود. پیش خودش میگوید: عجب جایی مرا فرستادهاند! به شیخ میگوید: خانم مرا بهترین پزشکهای ایران معاینه کردهاند و همه دواهای ایرانی را خورده و صد بار هم به او گل گاوزبان دادهام اما خوب نشده است. ایشان باز میفرماید: مقداری گل گاوزبان به او بده و کاری نداشته باش! به بازار سرشور میرود، مقداری گل گاوزبان میخرد و دم میکند و خانمش میخورد. با همین یکبار خوردن خوب میشود و فردا با هم به حرم میروند.[19] اگر شیخ این کارها را میکرد برای آن بود که هرچه نعمت از خدا گرفته بود در همان مسیر پروردگار هزینه نموده بود. شما هم خودتان کارهایی میکنید و توجه ندارید، البته به اندازه آزادیتان و به اندازه رابطهتان، چون این رابطه بسیار کار میکند.
مواردی از هزینه درست نعمتها
{ فَکُّ رَقَبَةٍ * أَوْ إِطْعامٌ فی یَوْمٍ ذی مَسْغَبَةٍ }[20]
تکلیف الهی این است که روزی که جنگ، کمبود، نداری و محدودیت است، به کسانی که سختی دارند برسید، چراکه خداوند در قرآن مجید میفرماید:
{ هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان }؛[21]
و مگر میشود شما به بندگان خدا برسید و روز احتیاجِ شما به دادتان نرسند؟
{ یَتیماً ذا مَقْرَبَةٍ }؛
یک تکلیف این است که اگر در اقوامتان یتیمی هست به او رسیدگی کنید که به سختی زندگی نکند.
{ أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْـرَبَةٍ }؛
و کمک کنید تا زمینگیر در زمینگیریاش نماند.
{ ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْـرِ وَ تَواصَوْا بِالْمـَرْحَمَةِ * أُولئِکَ أَصْحابُ الْمـَیْمَنَةِ }[22]
کسی که اهل ایمان است همواره مردم را به استقامت سفارش میکند و میگوید صبر کن، اینگونه نمیماند و سختیها به خوبیها مبدل میشوند، چراکه صبر و ظفر دوستان قدیمند و بر اثر صبر، نوبت ظفر میآید. این گروه، اصحاب یمیناند و اصحاب یمین هم نزد خدا هستند.
{ وَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمـَشْئَمَةِ * عَلَیْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ }[23]
و کسانی که با خدا کاری ندارند، سقفی از آتش برسر آنان زده میشود که همه وجودشان را دربرمیگیرد.
در آیه هجدهم به بعد سورهٔ مبارکهٔ فصلت میفرماید:
{ وَ نَجَّیْنَا الَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُون }
آنهایی را که اهل ایمان و تقوا بودند نجات میدهیم. در آیات بعد انسان میفهمد منظور از آنان کسانیاند که تمام نعمتهای خدا را از آلوده شدن به خواستههای ابلیس حفظ کردهاند.
{ وَ یَوْمَ یُحْشَـرُ أَعْداءُ اللهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُون }[24]
آن روز دشمنان هم به آتش کشیده میشوند و آنان را در آتش نگه میداریم. آنان کسانیاند که قرآن دربارهشان میفرماید:
{ حَتَّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُون }[25]
دشمنان من کسانیاند که چون به آتش برسند، گوش، چشم و پوستشان علیه آنان شهادت میدهند، چراکه نعمتهای خدا را در راه غیرخدا هزینه کردهاند. گوش میگوید: ای خدا آنچه را که باید نمیشنیدم به من شنواند. چشم هم میگوید: آنچه را باید نبینم نشانم داد، و پوست نیز میگوید: با آنجا که نباید، مرا تماس داد.
شهادت اعضای بدن
در اصول کافی آمده که حضرت صادق(ع) برای یکی از یاران بسیار بزرگوارش پوست را چنین معنا کرد: منظور از پوست، ابزار شهوت و قسمتهای ران بدن و پوست صورت و لبهاست که با بدن نامحرم تماس میگیرد.[26]
سپس پروردگار میفرماید: هنگامی که اینان به جهنم رفتند و این اعضا علیه آنان شهادت دادند، به پوستشان اعتراض میکنند که چرا علیه ما شهادت دادید؟
{ وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا }
از اینکه به گوش و چشم نمیگویند و فقط به پوست میگویند معلوم میشود گناه پوست و تماس با بدن نامحرم بسیار گناه سنگینی است، مخصوصا تماس بدن مرد با مرد که پیامبر(ص) میفرماید: در هنگام شروع تماس، تمام عرش به لرزه درمیآید.[27] معنای به لرزه درآمدن عرش آن است که این انسان با این تماس، به تمام عقاید ملکوتیاش لگد میزند.
پوستها در پاسخ صاحبانشان میگویند: مگر ما به خواست خود گفتیم؟ بلکه خدا ما را به نطق واداشت:
{ أَنْطَقَنَا اللهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ ء }
آنجا همه رسوا میشوند مگر کسانی که در دنیا توبه واقعی کنند. امام سجاد (ع) عرضه میدارد: تو بسیار کریمتر از آنی که نسبت به گدایی که آمده و میگوید مرا مفتضح مکن، پردهدری کنی: «یٰا مَنْ اَظْهَرَ الْجـَمِیل وَ سَتَـرَ القَبِیح».[28]
کسی که توبه کند، خداوند به زمین، پوست، اعضا و جوارح، رقیب و عتید و به نویسندگان اعمال خطاب میکند هر چیزی را از بنده من دیده اید فراموش کنید و آنها هم کاملاً فراموش میکنند.
و در آیه دیگر یادآور میشود که شما هیچکدامتان قدرت ندارید از اظهارات چشم و گوش و پوستتان جلوگیری کنید، و آنها شهادتی را که باید علیهتان بدهند میدهند:
{ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِـرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللهَ لا یَعْلَمُ کَثیـراً مِمَّا تَعْمَلُون }؛[29]
شما گمان میکردید بسیاری از چیزهایی را که انجام میدهید از خدا پنهان میماند؟!
بنابراین، ادامه پاسخ این پرسش که نعمتها را کجا باید هزینه کرد باقی میماند که از طریق آیات قرآن باید به آنها پاسخ داد.
----------------------------------------------------------------------------------
[1]. نساء (4) : 79؛ «ای انسان! آنچه از خوبیها به تو میرسد از سوی خداست».
[2]. مائده (5) : 6 .
[3]. انعام (6) : 162؛ «بگو: نمازم، عبادتم، زندگیام و مرگم فقط برای خداوند یکتا پروردگار جهانیان است.»
[4]. میکروبیولوژی عمومی؛ گفتار اول.
[5]. بقره (2) : 255؛ «خداوندِ یکتا که جز او هیچ معبودی نیست زندهٔ جاوید و قائم به ذات است».
[6]. ابراهیم (14) : 10؛ «آیا در وجود خداوندِ یکتا که پدیدآورندهٔ آسمانها و زمین است شکی هست؟»
[7]. جمعه (62) : 1؛ «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است خداوند را که فرمانروای هستی، بسیار پاک و توانای شکستناپذیر است از هر عیب و نقصی پاک و مبرّا میکنند.»
[8]. غاشیه (88) : 17 ـ 19؛ «آیا منکران توحید و معاد با دقت به شتر نظر نمیکنند که چگونه آفریده شده است؟ و به آسمان نمینگرند که چگونه برافراشته شده است؟ و به کوهها، که چگونه بر حال اعتدال برپا داشته شدهاند؟»
[9]. ذاریات (51) : 21؛ «و نیز در وجود خودِ شما نشانههائی است، آیا با چشم بصیرت نظر نمیکنید؟»
[10]. بحارالانوار: 64 / 142.
[11]. ق (50) : 16؛ «و ما از رگِ گردن به او نزدیکتریم.»
[12]. الکافی : 1 / 98؛ «ما کنتُ اعبدُ ربّاً لَمْ اَرَهُ».
[13]. بقره (2) : 22؛ «پروردگاری که زمین را به سود شما بستری گسترده و آسمان را سقفی برافراشته قرار داد و از آسمان، آبی پُرمنفعت نازل نمود و به وسیلۀ آن از میوههای فراوان، روزیِ ثمربخشی برای شما پدید آورد.»
[14]. واقعه (56) : 58 ـ 72.
[15]. مسند احمد بن حنبل : 3 / 454، اشاره به داستان توبۀ کعب از تخلف در جنگ تبوک.
[16]. نهجالبلاغه : حکمت 8؛ «اعجبوا لهذا الانسان ینظُرُ بشحمٍ ...»
[17]. بلد (90) : 11-13؛ «پس او در آن گردنه وارد نشد و تو چه میدانی که آن گردنه چیست؟ آزادکردنِ برده.»
[18]. ر.ک : داستانهای عارفانه در آثار علامه آیت الله حسن زاده .
[19]. همان.
[20]. بلد (90) : 13 ـ 14؛ «آزادکردنِ برده. یا طعامدادن در روز گرسنگی و قحطی.»
[21]. الرحمن (55) : 60؛ «آیا پاداش نیکی جز نیکی است؟»
[22]. بلد (90) : 15 ـ 18؛ «گذشته از این تکالیف، از کسانی باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به صبر و مهربانی توصیه کردهاند. دارندگانِ همهٔ این ویژگیها سعادتمندانِ دنیا و آخرتند.»
[23]. بلد (90) : 19 ـ 20.
[24]. فصلت (41) : 19.
[25]. فصلت (41) : 20.
[26]. الکافی : 2 / 36.
[27]. الکافی : 5 / 544 .
[28]. مصباح «کفعمی» : 250؛ «ای آشکارکننده زیبایی ها و ای پوشانندۀ زشتی ها!»
[29]. فصّلت (41) : 22.
برگرفته از کتاب نعمت های الهی نوشته استاد حسین انصاریان