مرگ یا همان سفر کردن از عالم دنیا به عالم دیگر همواره یکی از موضوعاتی بوده است که بشر در طول تاریخ خود به آن می اندیشیده است.
مرگ یا همان سفر کردن از عالم دنیا به عالم دیگر همواره یکی از موضوعاتی بوده است که بشر در طول تاریخ خود به آن می اندیشیده است.
هنگامی که لغت نامه ها را در این زمینه مشاهده می کنیم درمی یابیم که در مورد معنای مرگ چنین آمده است که: المَوْتُ خَلْقٌ من خَلق اللهِ تعالى. غیره: المَوْتُ و المَوَتانُ ضِدُّ الحیاة (لسان العرب، ج 2، ص: 91) موت در لغت ضد حیات شمرده شده است.
از آنجایی که انسان طالب و خواستار بی نهایت است و مرگ را به غلط پایان کار خود می داند از آن کراهت دارد. اما هنگامی که به آیات قرآن مراجعه می کنیم درمی یابیم که یکی از نشانه های دوستان خدا این است که مرگ و سفر از دنیا به آخرت در اندیشه آنان خواستنی و مبارک است چرا که خود را عازم لقاء پروردگار خود می دانند. در سوره مبارکه جمعه خطاب به یهودیان اینگونه می فرماید که: قُلْ یَأَیهُّا الَّذِینَ هَادُواْ إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المْوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (6) وَ لَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدَا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمُ بِالظَّالِمِینَ (7) بگو: اى قوم یهود، هرگاه مى پندارید که شما دوستان خدا هستید، نه مردم دیگر، پس تمناى مرگ کنید اگر راست مى گویید. (6) و آنان به سبب اعمالى که پیش از این مرتکب شده اند، هرگز تمناى مرگ نخواهند کرد و خدا به ستمکاران داناست. (7)
آماده شدن براى مرگ به این است که از حرام اجتناب کرده و خیرات را بذل و اعطاء نمود
بنابراین آیات می توان نتیجه گرفت که مرگ باید برای کسانی که ادعای دوستی با خداوند متعال را دارند دوست داشتنی باشد.
در لسان روایات نیز ادبیاتی این چنین مشاهده می کنیم به عنوان مثال در حدیثی جالب از امیرالمونین (علیه السلام) در مورد کیفیت قبض روح حضرت ابراهیم (علیه السلام) اینگونه وارد شده است که: چون خداى تبارک و تعالى خواست جان ابراهیم (علیه السلام) را بازستاند، فرشته مرگ را پیش او فرستاد. او به ابراهیم (علیه السلام) سلام داد و ابراهیم پاسخش را داد و فرمود: آیا به کارى آمده اى یا براى قبض روح؟ گفت: دعوت خدا را بپذیر. ابراهیم (علیه السلام) گفت: آیا دیده اى که دوستى، دوست خویش را بمیراند؟ فرشته مرگ برگشت و در پیشگاه خداى عز و جل ایستاد و گفت: پروردگارا! خود سخن ابراهیم (علیه السلام) را شنیدى. خداى فرمود: پیش او برگرد و بگو آیا دیده اى که حبیبى دیدار حبیب را ناخوش دارد؟ همانا که دوست، دوستدار دیدار دوست خویش است. (فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظین/ ترجمه مهدوى دامغانى، 1جلد، نشر نى - تهران، چاپ: اول، 1366)
اما به راستی چرا مرگ برای ما ناخوشایند است؟
در لسان قرآن کریم از کسانی که در این دنیا فقط در اندیشه خوشگذرانی بوده اند و با نگاهی مادی به این دنیا نگریسته و برای آخرت خود هیچ زاد و توشه ای نفرستاده اند با بیان تند و غضب آلودی تعبیر کرده شده است.
برای نمونه در سوره مبارکه بقره/161 آنها را مورد لعن و نفرین قرار داده است:
إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ (161)
قطعاً کسانى که کافر شدند، و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان است. (161)
یا در سوره مبارکه آل عمران/91 چنین آمده است:
إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْ ءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ
قطعاً کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، هرگز از هیچ یک از آنان [براى رهایى از عذاب] هر چند به اندازه آکندگى زمین از طلا فدیه و عوض دهد، پذیرفته نمى شود براى آنان عذابى دردناک خواهد بود، و هیچ یاورى نخواهند داشت.
پس شاید بتوان علت اصلی ترس از مرگ را در این دانست که انسان می بیند راهی طولانی در پیش دارد و هیچ زاد و توشه ایی برای این سفر طولانی آماده نکرده است.
و هر کس در راه خدا هجرت کند، اقامت گاه هاى فراوان و فراخىِ معیشت خواهد یافت. و کسى که از خانه خود به قصد مهاجرت به سوى خدا و پیامبرش بیرون رود، سپس مرگ او را دریابد، مسلماً پاداشش بر خداست و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است. آیا مرگ آمادگی می خواهد؟
یکی از کلیدواژه های پر تکرار در لسان روایات ما "استعداد برای مرگ" است، یعنی آمادگی برای مردن در آخرین جملات و وصایای حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) اینگونه آمده است: اسْتَعَدَّ لِسَفَرِکَ وَ حَصِّلْ زَادَکَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِکَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ تَطْلُبُ الدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُک (کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر؛ ص227)
که در این خطاب حضرت به لزوم تحصیل آمادگی برای سفر مرگ اشاره می نمایند. پس در واقع انسان باید برای سخت ترین و خطیرترین سفر زندگی خود آمادگی کسب کند.
اما چه توشه ای انسان را در این سفر خطیر و طولانی حفظ خواهد کرد؟
در قرآن کریم یکی از چیزهایی که می تواند انسان را در این سفر طولانی حفظ نماید هجرت در راه خدا ذکر شده است: وَ مَنْ یُهاجِرْ فی سَبیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثیراً وَ سَعَةً وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً (النساء/100)
و هر کس در راه خدا هجرت کند، اقامت گاه هاى فراوان و فراخىِ معیشت خواهد یافت و کسى که از خانه خود به قصد مهاجرت به سوى خدا و پیامبرش بیرون رود، سپس مرگ او را دریابد، مسلماً پاداشش بر خداست و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است.
در بیانی از وجود مقدس امیرالمومنین (علیه السلام) چنین سوال می شود که آمادگی برای مرگ چیست و حضرت چنین پاسخ می دهند: انجام دادن امور واجب و پرهیز کردن از امور ناروا و سرگرم بودن به خوى هاى پسندیده و در آن صورت است که شخص اهمیت نمى دهد مرگ بر او درآید، یا او خود را به کام مرگ دراندازد. (فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظین/ ترجمه مهدوى دامغانى، 1جلد، نشر نى - تهران، چاپ: اول، 1366 ش.)
با بررسی روایات و احادیث به این نتیجه می رسیم که حتی خود اهل بیت (علیهم السلام) نیز خود را در این راه مستثنی نکرده اند بلکه بیشتر از سایرین به فکر این سفر خود هستند در حکایتی زیبا و تاثیر گزار از شرح حال امام سجاد (علیه السلام) چنین وارد شده است که: زهرى على بن الحسین علیهما السّلام را شبى سرد و طوفانى در حالى که بر دوشش آرد و هیزم حمل مى کرد دید، محضرش عرضه داشت: اى فرزند رسول خدا این بار چیست؟ حضرت فرمودند: قصد سفر دارم و براى آن توشه اى آماده کرده ام که به مکان امن و محفوظى مى برم. زهرى عرض کرد: این غلام من است و بار شما را حمل مى کند، حضرت از دادن بار، امتناع نمودند. زهرى عرض کرد: من خودم آن را برمى دارم و شما را خلاص مى کنم. حضرت فرمودند: ولى من خود را از آنچه در این سفر نجاتم مى دهد و ورودم بر آنچه اراده کرده ام را نیکو مى گرداند خلاص نمى کنم، تو را به حقّ خدا پى کارت برو و مرا رها کن.
پس زهرى مى گوید: از حضرت منصرف شدم و به کار خویش پرداختم، بعد از چند روز دیگر که با آن جناب ملاقات کردم به آن حضرت عرض نمودم: اى فرزند رسول خدا هیچ اثرى از سفرى که فرمودید در شما نمى بینم.
حضرت فرمودند: آرى، سفرى که تو پنداشتى مقصودم نبود بلکه مرادم از آن مرگ بود و براى آن خود را آماده مى کنم و آماده شدن براى مرگ به این است که از حرام اجتناب کرده و خیرات را بذل و اعطاء نمود. (علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى ؛ ج 1 ؛ ص745)
کلام آخر:
هنگامی که وجود مقدس امام سجاد(علیه السلام) که به علت کثرت عبادت ها و سجده های طولانیش به زین العابدین و سیدالساجدین لقب یافته است خود را در این راه در معرض لغزش و خطر می داند، ما چگونه می توانیم برای سفر مرگ خویش آسوده خیال باشیم و در تلاش برای آن دنیا نباشیم؟!
محسن عسگری
منبع : tebyan