فریاد حق در اختناق

حضرت امام هادى و امام عسکرى علیهماالسلام به اجبار در سامراء بسر مى بردند که در آن زمان پایتخت خلافت بود، و در محلى به نام "العسکر" که محل نظامیان و پادگان نظامى بود، خانه براى ایشان انتخاب کرده بودند

فریاد حق در اختناق

حضرت امام هادى و امام عسکرى علیهماالسلام به اجبار در سامراء بسر مى بردند که در آن زمان پایتخت خلافت بود، و در محلى به نام "العسکر" که محل نظامیان و پادگان نظامى بود، خانه براى ایشان انتخاب کرده بودند. حضرت امام عسکرى(ع) مدت شش سال اقامت خود در سامراء ، یا در حبس بود و یا اگر آزاد بود، تحت نظر و ممنوع الملاقات بود.
روایات متعددى از زندانى شدن امام عسکرى (ع ) خبر مى دهد، از جمله آن که المعتزبالله خلیفه عباسى ، به سعید حاجب دستور داده بود که امام (ع ) را به حبس ببرد. ابوالهیثم نگرانى خود را از این وضع به امام (ع ) نوشت : و آن حضرت در جواب نوشتکه پس از سه روز گشایش حاصل مى شود، و پس از سه روز المعتز کشته شد.

آوردن و ماندن هر دو امام هادى و امام عسکرى (ع ) در سامراء به اکراه و اجبار، از جهاتى مانند سیاست مامون در آوردن امام رضا(ع ) به نزد خود بوده است، تا بتوانند از نزدیک روابط امام (ع ) را با شیعیانش کنترل نمایند، زیرا آنان که در سراسر جهان اسلام پراکنده بودند، با امام هادى و امام عسکرى علیهماالسلام ارتباطات عمیق داشتند، به خصوص در دوره امام عسکرى (ع ) که شیعیان اهل بیت(ع ) به میلیونها نفر رسیده بودند، و همه به این عقیده معتقد بودند که حق امامان شان از طرف حکام ظالم غصب شده است، از این رو خمس و هدایا و سایر وجوهات شرعیه خود را به آن حضرت مى فرستادند و هئیت هایى از نمایندگان مردم وارد سامراء مى شدند و ضمن فراگیرى احکام شرعى، اموال و وجوهات شرعى خود را به امام تسلیم مى کردند. بدینسان پیشرفت و گسترش شبکه منظم و متشکل شیعیان که از قبل شکل گرفته بود، براى حاکمیت عباسى ها خطر آفرین بود، لذا حضرت امام عسکرى(ع ) شدیداً تحت مراقبت دارالخلافه قرار داشت و از آن حضرت خواسته بود که تا همیشه ارتباط خود را با دستگاه خلافت برقرار کند، و در هر دوشنبه و پنجشنبه در دربار حضور یابد، و وضعیت به گونه ای بود که مردم نمى توانستند به طور مستقیم با امام(ع) ملاقات نمایند.
موقعیت اخلاقى و اجتماعى امام(ع) در میان مردم و حتى در میان افراد حکومت مشهود بود، و کسى در وقار و عفاف، و زیرکى و بزرگ منشى چون او نبود.
در" یوم النویة" - روز رفتن امام عسکرى (ع ) به دارالخلافه - شور و شعفى در مردم به وجود آمده و خیابان ها مملو از جمعیت که سوار بر مرکب هاى خود بودند، مى شد. وقتى امام (ع) مى آمد همه هیاهوها خاموش مى گردید، و امام عسکرى (ع) از میان آنان عبور مى کرد و به دارالخلافه وارد مى گردید.

اغلب این افراد مى توانستند از شیعیانى باشند که از مناطق مختلف براى دیدار امام (ع ) به سامراء مى آمدند.
افزایش شیعه و رفت و آمدهاى هیئت هاى نمایندگى مردم، و اموال و دارایى فراوانى که به امامان (ع) مى رسید، موجب مى شد که خلفاء نسبت به امامان سخت گیرى نمایند و همین موجب شد که ائمه معصومین علیهم السلام به پنهان کارى و کتمان و تقیه دست زنند. سخت گیرى ها و فشارها در زمان امام عسکرى (ع) بیشتر شد و امام عسکرى (ع) با مشاهده این وضعیت بیشتر امر خود را از دید خلفا و عمال آن مى پوشاند، و تقیه را پیشه خود قرار داده بود شدت تقیه و کتمان امور به اندازه اى بود که امام عسکرى(ع) به شیعیان خود دستور داد که وقتى به طرف کاخ خلیفه مى رود به آن حضرت اشاره نکنند و یا سلام ننمایند، زیرا تحت تعقیب قرار مى گرفتند، و کار به حبس و کشتن شان کشانده مى شد.
على ابن جعفر از حلبى در این زمینه نقل مى کند که ما در عسکر اجتماع کرده و منتظر امام عسکری علیه السلام برای رفتن به مرکز حکومت بودیم که نوشته ای از امام (ع) به ما رسید بدین مضمون که کسى بر من سلام نکند، و بر من اشاره نیز نکند، زیرا شما بر خود ایمن نیستید: الا لا یسلمن احد ولا یشیر الى بیده ولا یؤمى فانکم لاتومنون على انفسکم .
این سخن امام به خوبى مى رساند که حکام براى کنترل روابط امام (ع) با شیعیان تلاش فراوانى مى کردند . البته هم امام و هم شیعیان در فرصت هاى بسیارى همدیگر را ملاقات مى کرده اند و حتى این ارتباطات تحت پوشش بقال و روغن فروش و ... صورت مى گرفته است .
مراقبت نسبت به امام عسکرى (ع) آن چنان شدید بود که شب هنگام و بى خبرانه به خانه امام عسکرى (ع) هجوم مى بردند و خانه آن حضرت را تفتیش مى کردند. چنان که بطحایى علوى نزد موکل سعایت کرده بود که اسلحه و اموال در خانه عسکرى(ع) گردآورى شده است . سعید حاجب گوید: شب به سوى خانه او عازم شدم و نردبانى پشت خانه گذاشتم و از دیوار خانه حضرت بالا رفتم، سپس نردبان را در میان حیاط گذاشتم و فکر مى کردم چگونه در این تاریکى وارد خانه او شوم که صدایى شنیدم : سعید همان جا باش تا شمعى برایت بیاورم کمى درنگ کردم که شمعى برایم آوردند و با روشنایى آن وارد خانه شدم و جبه اى از پشم و کلاه و سجاده ای روى حصیر انداخته شده؛ دیدم، و یقین کردم امام(ع) در آن زمان نماز مى خوانده است، پس برایم گفت: اینک خانه و اطاق هایش را ببین و هر چه تفتیش کردم در آن چیزى نیافتم .
خلفاء به دستگیرى و زندانى کردن امامان اکتفاء نمى کردند، بلکه یاران آن حضرت را نیز دستگیر و زندانى مى کردند، در سامراء گروهى از اصحاب امام عسکرى (ع) را دستگیر کرده بودند که از آن جمله عبارتند: ابوهاشم جعفرى، داود ابن قاسم، حسن ابن محمد عقیقى، محمد ابن ابراهیم عمرى و غیر ایشان که زیر نظر صالح ابن وصیف قرار داشتند.

با ملاحظه این وضعیت چاره ای نبود جز این که امامان (ع) اسرار خود را کتمان نمایند و تقیه پیشه سازند و شیوه پنهان کارى را طى نمایند، ابوهاشم جعفرى از داود ابن اسود روایت کند که گفت: مولایم حسن العسکرى(ع) مرا به سوى خود خواند، و تخته چوبى را که مانند پایه اى – در- دراز و مدور بود به من داد و گفت : این چوب را براى عثمان ابن سعید عمرى که وکیل آن حضرت بود برسان . به راه افتادم و در راه به یک نفر که استرى داشت برخوردم، و استر او مزاحم راه رفتن من شد، و با چوبى که با خود داشتم بلند کردم و استر را با آن زدم، و چوب شکست و کاغذ نوشته هایى را در میان شکستگى چوب نگریستم، و به سرعت آن را در میان چوب گذاشتم و چوب را در آستین خود پنهان کردم .
اما در برگشت وقتى به نزدیک خانه امام (ع) رسیدم، عیسى خادم مرا استقبال کرد و گفت : مولا مى گوید: چرا استر را زدى و چوب را شکاندى؟ گفتم: نمى دانستم که در داخل آن چیست؟ گفت:چرا کارى بکنى که بعداً به توجیه و عذرخواهى محتاج شوى ؟ مبادا دیگر مثل این کار تکرار شود، هر گاه شنیدى کسى مرا دشنام مى دهد، راهى را که به رفتن آن مأموریت یافته اى، در پیش گیر و مبادا واکنش نشان بدهى، و یا خود را معرفى نمایى که کیستى، احوالت به من مى رسد.( شایان ذکر است که منظور امام از این سخن، حفظ جان شیعیان بوده چرا که اگر شیعیان توسط حکومت شناسایی می شدند یا به زندان می رفتند و یا کشته می شدند.)
وجود یک دستگاه منظم که هم پل ارتباطى باشد بین امام (ع) و مردم، و هم وجوهات و مالیات از نقاط دور دست جمع آورى شود و به دست امام (ع) برسد، ضرورى و لازم بود . و این دستگاه با تعیین وکلاء از ناحیه ائمه (ع) ایجاد گردید و با ارتباطى که بین امام و وکلاء به وجود آمد، سعى شد تا راهنمایى هاى لازم دینى و سیاسى ارائه شود و این حرکتى سابقه دار بود که امام عسکرى(ع) نیز در گسترش این دستگاه و استفاده از آن مى کوشید و افرادى با پیشینه علمى و ارتباط محکم با امامان پیشین یا با خود آن حضرت براى وکالت گمارده مى شدند، و در نامه خود به وکلاء توصیه مى کرد که نامه ها و مراسلات را از شیطان ها پوشیده نگهدارند و براى دوستانش ارائه دهند.
مطالب فوق برخی از سیاست های امام حسن عسکری علیه السلام در آن جوّ اختناق بود که بدین وسیله با شیعیان خود ارتباط بر قرار کرده و از سویی برای پیشرفت اسلام تلاش می نمودند.
پى نوشت ها:
1- شذرات سیاسیة من حیاة الائمه (ع)، شبر، حسن، ص 342.
2- حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه،رسول جعفریان، ج 2، ص 282به نقل از الغیبه .
3- همان، ص 129.
4- همان، ص 187به نقل از الغیبة، ص 129.
5- همان، صص 183- 182به نقل از الخرایج و الجرایح، ج 1 ص 439، پیشین، شبر به نقل بحارالانوار، ج 5، ص 269
6، پیشین، شبر به نقل از ارشاد، ص 110، فصول المهمه، ص 298.
7- همان، صص 208ـ 207به نقل از بحارالانوار، ج 56، ص 132.
8 – حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، جعفریان، ج 2، صص 197ـ 193.
منبع: مجله اندیشه حکومت دینی، ج 1،صص 576- 571 .


منبع : پایگاه تبیان
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان