(متولد1276-متوفی 1355 ه.ق)
گفتار استاد:
«حاج میرزا حسین نائینی از اکابر فقهاء و اصولیین قرن چهاردهم هجری است.
نزد میرزای شیرازی سابق الذکر و سید محمد فشارکی اصفهانی تحصیل کرده است و خود مدرسی عالی مقام شد.شهرت بیشتر او در علم اصول است.به معارضه علمی با مرحوم آخوند خراسانی برخاست و از خود نظرات جدید درعلم اصول آورد.بسیاری از فقهاء زمان،شاگرد اویند.او کتابی نفیس به فارسی دارد به نام «تنزیه الملة و تنبیه الامة »یا حکومت در اسلام که در دفاع ازمشروطیت و مبانی اسلامی آن نوشته است.او در سال 1355 هجری قمری در نجف وفات کرد.» (1)
آیة الله علامه حاج میرزا محمد حسین نائینی،یکی از بزرگترین و نامورترین مراجع عصر خویش و یکی از رجال تحقیق و تدقیق در اصول و فقه می باشد،به حدی که او را«مجدد علم اصول و نوآور آن »نامیده اند و با صراحت می توان گفت که اغلب مراجع فعلی،و فضلای کشور،نوعی از افاضات علمی و رشحات فکری این مردفضیلت و دانش،مستقیم یا غیر مستقیم تلمذ و بهره برداری نموده اند و به شاگردی اش افتخار و تظاهر می ورزند.
ولادت:
او در17 ذیقعده سال 1276 ه.ق در نائین،در یک خانواده روحانی چشم به جهان گشود و نشو و نمای خود را تحت تربیت پدرش حاج میرزا عبد الرحیم از فامیل بزرگ منوچهری،آغاز کرد و تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود،نائین اصفهان به انجام رساند و در پی گیری سطوح عالیه و خارج،به حوزه نجف رهسپار گردید و درردیف شاگردان نامدار آیة الله حاج میرزا محمد حسن شیرازی بزرگ و مرحوم آیة الله سید محمد اصفهانی قرار گرفت و در درس آیة الله آخوند ملا محمد کاظم خراسانی به عنوان ادب و احترام حضور به هم رساند،نه از باب تعلم و تلمذ.
مقام علمی او:
مرحوم میرزای نائینی در اثر اطلاعات وسیع در علوم ریاضی،حکمت و فلسفه و عرفان،و احاطه به کلیات فقه،امتیازات خاصی میان علماء نجف اشرف داشت.
ایشان علم اصول را با دقت تام و جدیت خاص،طوری منظم و خالی از اعوجاج وپیچیدگی،تهذیب و تنقیح نمود که مطلعین این فن،وی را در این امر ستوده و استادی او را در این فن پذیرا شده اند.
شاگردان و تالیفات او:
فضل و دانش وی،چنان در افق بالایی قرار داشت که طلاب از اقطار مختلف کشورهای اسلامی به درس ایشان حاضر گشته و از نظرات دقیقشان استفاده می کردند،وجود همان دقت نظر،و تحقیقات علمی،ایشان را محور حرکت علمی در نجف اشرف گردانید.
از سوی دیگر،مرحوم میرزا عنایت خاصی نسبت به شاگردان خود داشته واهتمام کامل در تربیت و پرورش آنان بذل می نمود.در تهذیب و تعلیم آنان،طبق برنامه و اصول صحیح اهتمام کامل داشت.شاگردان آن مرحوم نظرات ایشان را حفظ کرده یا به تحریر درآورده و به طبع رسانیده اند و به حوزه های علمیه خود القاء می نمودند و این امر حیات علمی میرزای نائینی را زنده نگه داشته است و با وجود این آثار او همیشه باقی و جاوید است.در اینجا ما به ذکر اسامی تنی چند از مشاهیر تلامذه ایشان که به درجه اجتهاد رسیده اند اکتفاء می کنیم:
1-آیة الله آقا سید جمال الدین گلپایگانی
2-آیة الله آقا سید محمود شاهرودی
3-آیة الله آقا شیخ موسی خوانساری
4-آیة الله آقا شیخ محمد علی کاظمی خراسانی
5-آیة الله سید محمد حجت کوه کمری.
6-آیة الله سید محسن طباطبائی حکیم
7-آیة الله علامه سید محمد حسین طباطبائی.
و جمعی دیگر از بزرگان و مراجع معاصر ایران...»
از تالیفات آن مرحوم در فقه و اصول که به طبع رسیده است،می توان از رساله «لباس مشکوک »،«رساله لاضرر»و کتاب «وسیلة النجاة »نام برد.همچنین سؤال وجوابهای استدلالی فقهی که مرحوم حجة الاسلام آقا شیخ حسین حلی آنها راجمع آوری نموده،ولی تا به حال به طبع نرسیده است.
اخلاق و ملکات آیة الله نائینی:
آیة الله نائینی،توجه خاصی به تربیت نفس و تهذیب و آراستن آن به انواع فضایل اخلاقی داشت،نماز شب ایشان هیچ گاه ترک نمی شد،نه در حضر،و نه درسفر.هر کسی که چند روزی ملازم ایشان می گشت،حالات عرفانی و تعبدهای خاص آن مرحوم را مشاهده می نمود،ایشان را در درجه اعلی از وارستگی و تقوی و صلاح وارشاد و اخلاص می دید،گویا همه چیز در آن وجود جمع گشته بود:علم و فضل وشایستگی و آراستگی به کمال و رشد معنوی و فضایل اخلاقی و معنوی.
در طول سالیان خدمتگزاری به جهان علم و مقام روحانیت،فردی از ایشان یک کلمه ناشایست نشنیده بود.او فردی نبود که حق کسی را ضایع کند یا بی توجه به حقوق دیگران باشد.هرگز اوقات گرانبهایش را بیهوده صرف نمی نمود،او یا مشغول مباحثه مسائل علمی بود،و یا با شرح صدر و گشاده رویی در میان مردم به گفت و شنود ورسیدگی به نیازها و مشکلات آنان اشتغال داشت،همیشه در مصرف،اقتصاد را رعایت می نمود و در صرف بیت المال مسلمانان،روش زهد و تقوی و صرفه جویی را داشت تا آنجا که مقدور بود،از سهم مبارک امام(ع)و سایر حقوق شرعیه استفاده خصوصی نکرده و هزینه زندگی شخصی را از درآمدهای خویش تامین می نمود.او نمونه بارزی از تقوی و صلاح و رستگاری بود،آن چنان که نمونه بارزی از بلند اندیشی در علم اصول و فقه به شمار می آمد.
خدمات سیاسی و اجتماعی او:
آن روزی که مردم مسلمان ایران زیر پای شاهزادگان و درباریان قاجار در اطراف و اکناف کشور،پامال بودند و ملوک و پادشاهان و فرمانروایان،مالکین رقاب مردم بی پناه بودند،و مردم بی دفاع از خود صاحب اختیار و حرکتی نبودند و عین الدوله ها وشمس الملوکها،شاه ناتوان و بی اراده را آلت دست خودخواهی و هوس بازی خویش قرار داده و ترکتازی را به حد اعلای خود رسانده بودند.در آن شرایط خفقان وخودسری،تنها علمای بزرگ دینی بودند که ناله های مردم را از دور و نزدیک می شنیدند و می توانستند کمکی به حال آنان انجام دهند.آن چنان که در تهران و تبریز وسایر شهرها و بلاد،علماء به ناله های مردم پاسخ مثبت داده و خواهان اجرای قانون ونظم برگیرنده عدالت و قسط اسلامی شدند.
به تعبیر شادروان آیة الله طالقانی:
«فرهنگ و معلومات لازم در آن روزگار آن چنان در مردم ضعیف بود که اگر ازعموم مردم می پرسیدند چه می خواهند؟ نمی توانستند جواب روشن و یکسان بدهند.
گاهی می گفتند باید قوانین وضع و تدوین گردد و حدود تعیین شود،و گاهی تاسیس «عدالت خانه »یعنی محل مراجعه و دادرسی عمومی را می طلبیدند،ولی آنچه مورداتحاد و اتفاق کلمه بود،یک چیز بیشتر نبود و آن جلوگیری از خودسری و استبداد وتنظیم قانون و نظام نامه،به عبارت دیگر مشروطیت بود.» (2)
آری در چنین روزگار سیاه و خفقان بود که آیة الله نائینی،آن فقیه دلسوز و آگاه،کتاب شریف «تنبیه الامة و تنزیه الملة »را نوشت و انواع استبداد و خودسری وحکومت خودکامه پادشاهان مستبد را با منطق و حکمت،نشان داد و وظایف علماء وفقهاء را نسبت به دین و اوضاع جاری بیان نمود و با تبیین فصول مختلف عهدنامه مالک اشتر حدود و اختیارات حاکم و حکومت اسلامی را نشان داد و این کتاب باحاشیه و تقریظ دو تن از مراجع بزرگ و استوانه های فقه و فقاهت آن روز، ینت یافت و همانند دستور العمل و بیانیه حکومت اسلامی تلقی گردید.
آری،دو مرجع مبارز و مجاهد آن روز،آیة الله آخوند خراسانی و آیة الله شیخ عبد الله مازندرانی بر آن کتاب تقریظ نوشتند و ماخوذ بودن اصل مشروطیت را از متن شریعت محمدی(ص)مورد تایید و امضاء قرار دادند،به این ترتیب گامی در راه برانداختن استبداد مطلق برداشته شد و هر چند دیری نپائید که با دخالت اجانب وبیگانگان و توطئه و تلاش ستون پنجم و روشن فکر نمایانی مانند تقی زاده و ملکم خان و همدستان او،باز از مسیر انقلاب خارج گردید و به تعبیر خود ایشان، انگوری که انتظار و امید سرکه بودن در آن منظور بود،یک باره «شراب »گردید که غیر قابل استفاده مؤمنین بود.این تعبیر را یکی از بزرگان فقه و فقاهت روز،از خود آقای نائینی نقل می نمود. (3) ولی هر چه بود،با توجه به آن روزگار سیاه،گامی به جلو و حرکتی به سوی اسلامی و الهی شدن و عدالت اجتماعی بود.
مرحوم آیة الله نائینی در یکی از فصول کتاب نامبرده،با صراحت کامل چنین می نگارد:
«قلع شجره خبیثه شاه پرستی و ترویج علم و دانش و مرجعیت امور نوعیه را تابع لیاقت و درایت قرار دادن،و ریشه چپاول و مملکت فروشی شاه پرستان را برانداختن،هدف است.ناچار تا شجره ملعونه استبداد برقرار و بنیان استعباد(بنده گرفتن)درمملکت اسلامی استوار است،سلب این قوه و تبدیلش به علم و دانش،از محالات است،و مادامی که قیقت سلطنت و ولایت بر حفظ نظم و به منزله شبانی گله بودن آن،به واسطه شدت در هوی پرستی بر شخص سلطان مجهول و سلطنتش را عبارت ازمشارکت با ذات احدیت عزت کبریائه در مالکیت و قاهریت و فاعلیت «ما یشاء»و عدم مسئولیت «عما یفعل »پندارد،و تمکین امت را از این فرعونیت دوست خواهی شماردلا محالة به استیصال افراد آگاه،و تقویت دولت خواهان همت خواهد گمارد و مفاد«الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم »بالعیان مشاهد و محسوس خواهد بود...» (4)
او این کتاب را در سال 1327 ه.ق،درست 18 سال پس از فتوای پر حادثه استادبزرگش میرزای شیرازی نگاشت و آن کتاب مبدا تحول و تغییر در نظام سلطنتی مستبددر ایران گردید.
علاوه بر کتاب مزبور،کتابهای فقهی و اصولی و تقریرات درسی او،به نام «تقریرات نائینی »از پرخواننده ترین کتابهای اصول است که بارها مورد تجدید چاپ درایران و نجف گردیده است و شاگردان نامدار و دانشمندی از مکتب فقهی و حوزه اصولی او برخاسته اند که هر کدام از مشعل داران علم وفقه و فقاهت می باشند و حوزه درسی او یکی از پربارترین حوزه های درسی نجف اشرف بوده است.
انقلاب عراق و نقش آیة الله نائینی:
در جنگ اول جهانی،دولت عثمانی به کمک دولت آلمان،علیه قوای انگلیس وفرانسه وارد جنگ شد،دامنه جنگ به عراق کشیده شد و آن کشور اسلامی در معرض خطر و زوال قرار گرفت.در این هنگام علمای شیعه مقیم عراق(کربلا و نجف)، اعلام جهاد نمودند و خود شخصا وارد جنگ گردیدند و در سنگرهای اطراف بغداد به دفاع از مملکت اسلامی پرداختند.
این نیروی متشکل به رهبری روحانیت مبارز،در طی مبارزات خود،شکستها وعقب نشینی هایی را به قوای انگلیس دادند و از آنان اسیر گرفتند،تا اینکه دولت عثمانی شکست خورد و قوای مجاهدین نیز رو به ضعف و انحلال نهاد و بالاخره پس از دوماه مقاومت در یک حمله سنگین و همه جانبه از انگلیسها شکست خورده و ناگزیر ازعقب نشینی شدند.در نتیجه مناطق شرقی عراق،به تصرف قوای انگلیس درآمد ودست دولت عثمانی از عراق به کلی قطع گردید.متعاقب آن،دولت انگلیس،«ویلسون »انگلیسی را به حکومت عراق تعیین نمود،اما مسلمانان عراق علیه این امر،دست به قیام زدند.دولت انگلیس ناچار برای فرو نشاندن احساسات مردم عراق،یک حکومت ائتلافی،مرکب از رجال انگلیس و عراق تشکیل داد و از مردم خواستند که ضمن انتخابات عمومی،یک حاکم انگلیسی را برای ریاست دولت عراق انتخاب کنند.
فتوای مرجع بزرگ آن روز شیعه،مرحوم آیة الله حاج میرزا محمد تقی شیرازی (5) مبنی بر اینکه مسلمانان حق ندارند غیر مسلمان را برای حکومت خودانتخاب کنند،بار دیگر مسلمانان عراق را به قیام واداشت و در چندین شهر عراق تظاهرات دامنه داری صورت گرفت.لکن با دخالت نیروهای اشغالگر و سرکوب آنان،تظاهرات فرو نشست و عده ای از علماء تبعید و عده ای نیز بازداشت شدند.در این بحران سیاسی و در این هنگام هنگامه ها که دشمن از هر طرف به حوزه مسلمین یورش آورده بود،رئیس مسلمانان و رهبر عالیقدر و مرجع تقلید آنان،میرزای شیرازی نیزوفات نمود و مرحوم «شیخ الشریعه اصفهانی »از علماء طراز اول نجف به جای وی نشست و رهبری انقلاب عراق را به عهده گرفت. هنگامی که انگلیسیها ثبات قدم علمای شیعه ایرانی را دیدند،ناگزیر از انتخاب حاکم انگلیسی صرف نظر کردند و به جای آن تصمیم گرفتند که پادشاهای که به ظاهر مورد رضای شیعه و سنی باشد،برای عراق تعیین کنند.مناسب تر دیدند که «امیر فیصل »سنی را که از اهل حجاز بود،به سلطنت برگزینند.اما شیعه نسبت به وی احساس گرمی نداشته و او را تحمیلی می دانستند.
تبعید مراجع شیعه به ایران:
در سال 1341 ه.ق،«ملک فیصل »که قصد انجام انتخابات و تاسیس مجلس شورای ملی را داشت،از فعالیتهای انتخاباتی علمای شیعه،سخت به زحمت افتاد،چون اعتقاد علمای شیعه بر این بود که انتخابات زیر نظر روحانیت صورت گیرد ونسبت به شیعیان عراق که دو ثلث ملت عراق را تشکیل می دادند،توجه بیشتری شود.
اما ملک فیصل زیر بار نمی رفت،لذا«آیة الله شیخ مهدی خالصی »که از علمای بزرگ عراق مقیم کاظمین بود،حکم تحریم انتخابات را صادر نمود.این حکم را مرحوم آیة الله نائینی و سپس آیة الله سید ابو الحسن اصفهانی(ره)امضاء نمودند و در اثر امضای این دو بزرگوار،سر و صدای عجیبی در عراق برپا شد و دولت عراق تصمیم گرفت شیخ مهدی خالصی و سایر روحانیون طراز اول و سرشناس را که مؤثر در این امربودند،به ایران تبعید کند.
در اواخر سال 1341 ه.ق،تحت اقدامات و پوششهای نظامی،تبعید علماء به طرز فجیع صورت گرفت.آیة الله نائینی،آیة الله اصفهانی،آیة الله خالصی و جمعی دیگر از اصحاب و شاگردان مبرز آیة الله نائینی،مانند:آقا سید جمال الدین گلپایگانی، سید حسن تهامی بیرجندی،آقا سید حسن بحر العلوم و آقا شیخ اسد الله زنجانی وجمعی دیگر از بستگان نائینی به صوب ایران تبعید و اخراج گردیدند.
مردم متدین و مبارز ایران،تا از خبر ورود علماء و مراجع اطلاع یافتند،بی درنگ به استقبال آنان شتافتند،در قصر شیرین، کرمانشاه،همدان و قم،استقبال عظیمی از این قافله تبعید شده علم و فضیلت به عمل آمد.آیة الله نائینی مدتی در کرمانشاه اقامت گزید و پس از چندی،به سوی همدان حرکت کردند و مدتی در آنجا به سر برده وسپس وارد قم گردیدند. آیة الله نائینی در مدت ده ماه توقف خویش در قم،به تدریس و امامت جماعت اشتغال ورزیدند.قریب یک سال پس از تبعید مراجع،درست درسال 1341 ه.ق بود که ملک فیصل در اثر فشار مردم مسلمان عراق،توسط نمایندگان خود از علماء عذرخواهی کرد و درخواست بازگشت مجدد آنان را به عراق نمود.
علماء نیز برای خالی نگذاشتن حوزه علمیه نجف،و ادامه مبارزات مردم مسلمان،تصمیم بر مراجعت گرفتند.
آیة الله نائینی،پس از بازگشت به عراق همچنان به پی گیری امور اجتماعی واقدامات اصلاحی پرداخت و همانند یک رزمنده آگاه همواره خویش را مکلف به اصلاح امور مسلمانان و رفع نیازمندیهای روحی و اجتماعی آنان می دانست و در این باره اقدام علمی و عملی و فکری می کرد.
وفات او:
او پس از آن همه خدمات به جهان علم و تقوی،و پس از عمری زحمت وکوشش در راه تعلیم و تربیت شاگردان مکتب توحید و قرآن،شمع وجود این عالم ربانی و فقیه نامدار اسلام،در26 جمادی الاول سال 1355 ه.ق،مطابق با 24 مرداد1315 ه.ش به رحمت حق پیوست و ممالک اسلامی را عموما،و ایران،عراق وپاکستان را خصوصا در سوگ خود گریاند و جهان اسلام فقیه بزرگواری را از دست داد. (6)
رحمت حق بر روانش باد و پیروان راهش فراوان
پی نوشتها:
1- آشنایی با علوم اسلامی،ص 311.
2- پیشگفتار تنبیه الامة،ص 12.
3- متن اظهارات آیة الله العظمی مرعشی نجفی در سال 1409 ه.ق.
4- اعیان الشیعه،ج 42،ص 257.
5- الثورة العراقیة و رسالة الاسلام،شماره 1،سال 6.
6- شرح حال او را در:اعیان الشیعة،ج 42،ص 257- ریحانة الادب،مدرس تبریزی،ج 6،ص 127،پیشگفتار تنبیه الامة به قلم آیة الله طالقانی- مجله نور علم و کتابهای تراجم معاصر می توان مطالعه نمود.