سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل با نام «ویژههای مشرق» شما را در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم.
در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید.
**********
بهزاد نبوی تاکید کرد که حل مشکلات اقتصادی و معیشتی را در شرایط کنونی مهم تر از وعده رفع حصر، رفع فلیترینگ و... می داند، چریک پیر در گفتگویی با روزنامه اعتماد با بیان اینکه هدف پزشکیان از طرح شعار وفاق ملی، در واقع آشتی و نزدیکی طیفهای مختلف سیاسی حول منافع ملی می باشد، اظهار داشت:
معتقدم شرایط فعلی کشور به گونهای است که طیفهای سیاسی مختلف حتما باید به نقاط اشتراک خود بیشتر توجه کنند، چرا که کشور، شرایط خوبی ندارد. مساله این است اگر همه طیفها و جناحها کنار هم قرار گرفته و به منافع ملی فکر کنند، امکان پشت سر گذاشتن مشکلات وجود خواهد داشت. متاسفانه جناحهای سیاسی و فکری ایران به گونهای تربیت نشدهاند که در عین رقابت بتوانند از منافع ملی صیانت کنند.
وی همچنین با بیان اینکه پزشکیان نمی خواهد تصمیماتش مانند حسن روحانی با مخالفت روبرو شود، تاکید کرد: زمانی که تصمیمی در راستای منافع ملی اتخاذ میشود، ضروری است همه جناحها، مصالح عمومی را درک کرده و از آن حمایت کنند. نه اینکه به خاطر رقابتهای سیاسی و جناحی هر طیفی، طیف دیگر را خنثی کرده و از رسیدن به هدف بازدارند.
نبوی در ادامه با بیان اینکه وفاق ملی قابل تحقق است، تاکید کرد: برخوردی که اکثریت مجلس دوازدهم با کابینه دکتر پزشکیان داشت، نشانه وجود ظرفیتهای مناسبی در این زمینه است. البته نقش رهبری را هم بسیار تعیینکننده میدانم. وقتی ایشان نظر میدهند که خوب است به کابینه پزشکیان رای اعتماد داده شود و کلیت کابینه رای می آورد، ایده وفاق ملی بیشتر به عینیت نزدیک میشود.
وی در ادامه با بیان اینکه رفع حصر، موضوع فیلترینگ و... را به اندازه حل مشکلات اقتصادی اولویت فراگیر نمی دانم، اظهار داشت: برای برخی طیفهای سیاسی، آزادی و دموکراسی اهمیت بسیار زیادی دارد. در نقطه مقابل ممکن است برخی طیفهای دیگر به این گزارهها، اهمیتی ندهند. همچنین مسائلی چون حجاب اجباری، موضوع فیلترینگ وبرخی موارد دیگر هم موافقان و مخالفانی دارند! اما اولویتی که باید به عنوان مهمترین اولویت و هدف مسعود پزشکیان مد نظر باشد، حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم است.
این فعال سیاسی اصلاح طلب در ادامه تاکید کرد: معتقدم مهمترین کاری که دکتر پزشکیان باید انجام دهد، تجدید نظر در حوزه سیاست خارجی با هدف ساماندهی اقتصاد و معیشت ایرانیان است.
بیان این مطالب از سوی بهزاد نبوی به عنوان یک نیروی کهنه کار سیاسی در جریان اصلاحات نشان می دهد که وی نیز نسبت به طرح آدرس های غلط و غیر اولویت دار از سوی برخی اصلاح طلبان برای دولت پزشکیان انتقاد داشته و مسیر عملی وفاق را تلاش همگانی برای حل مشکلات اصلی مردم یعنی اقتصاد و معیشت می داند.
انتقاد از اصلاحطلبان برای ندیدن تغییرات مثبت در کشور
یک فعال اصلاح طلب و عضو شورای راهبری کابینه دولت چهاردهم ضمن انتقاد از برخی اصلاح طلبان مبنی بر ندیدن تغییرات مثبت در کشور تاکید کرد که آنان با این روند زمینه های شر عمومی و تضعیف ایران را فراهم میکنند.
محمدرضا جلائی پور طی یادداشتی در روزنامه هممیهن با طرح این پرسش که چرا بخشی از ناظران و تحلیلگران سیاسی مینویسد:
کثر این نیروها اسیر الگوهای تغییر برد-باختی و ستیزمحورند و با معیارشان هر آنچه متضمن برد نظام سیاسی و رهبری آن باشد، لاجرم به معنای باخت خودشان است. راهبردهایشان لاجرم بازندهسازِ دیگریِ سیاسیشان است و نه ذینفع و برندهسازِ دیگریِ سیاسیشان. گویی هممسألگی و خیر مشترکِ حل این مسائل برایشان معنادار نیست و موازنه قوا تنها چیزی است که در سیاست میفهمند و صرفاً مبارزه برای بازنده کردن یا حذفِ رقیب غایتِ سیاستورزیشان است.
وی همچنین ادامه می دهد، ارزیابیشان این است که نظام و رهبری برنده ماههای اخیر بودهاند. در این ارزیابی اشتباه هم نمیکنند. اما اشتباه میکنند که نمیبینند ایران و طیف وسیعی از نیروهای اجتماعی نیز همزمان برنده این ماهها و توافقهای جدید بودهاند و ظرفیتهایی برای حل مسائل مشترک ایجاد شده است. به تعبیر دیگر، توجه نمیکنند نوعی بازی برد-برد بین جامعه و حاکمیت شکل گرفت و برد حاکمیت به معنای باخت جامعه نبود. هر دو همزمان تقویت شدند. همه، حتی آنها که در انتخابات شرکت نکردند و به مسعود پزشکیان رأی ندادند، میتوانند برنده روند شش ماه اخیر و تقویت میانه و توافقها و حل مسئلهها و گشایشهایی باشند که ممکن و بعضاً محقق شده است.
جلاییپور در ادامه در بیان علت دوم برخی اصلاح طلبان و دیگر نیروهای سیاسی را اسیر الگوهای تغییر دفعیگرا دانسته و می نویسد، آنچه در این ماهها محقق شده و در آینده میتواند محقق شود با معیارهای اصلاحگرانه و تدریجیگرا مغتنم و قابل اعتنا و مایه خرسندی است، ولی با معیارهای دفعیگرایانه به چشم نمیآید و راضی نمیکند. نمیشود مدعی تدریجیگرایی بود ولی در ارزیابی دستاوردها معیارهای دفعیگرا و از اصلاح، انتظارِ انقلاب داشت.
وی در بیان علت سوم همچون عباس عبدی که بخشی از اصلاح طلبان را گرفتار در ادبیات و منش مبارزه می داند- بر این باور است، اکثر این نیروها به شکلی ذینفعِ مبارزه و ستیز سیاسی شدهاند. برخی دیگر هم تصور میکنند محبوبیتشان وابسته به تداوم چنین موضع و نقشی است. بخشی دیگر نیز سوابق تحلیلها و مواضعشان آنها را ذینفع ندیدن تغییرات میکند، یعنی تایید تغییرات مثبت را ناقض تحلیلها و پیشبینیهای قبلیشان میبینند و حاضر به پذیرش خطای تحلیلی قبلی و بازاندیشی و تجدیدنظر راهبردی نیستند.
جلائی پور اما در ادامه در بیان علت چهارم از راهبرد اشتباه برخی اصلاح طلبان در مورد رهبری نظام سخن به میان آورده و می نویسد:
بسیاری از نیروهای سیاسی نه فقط اعتباری به این نقشآفرینیهای مهم نمیدهند و زبان و موضعشان را تعدیل نمیکنند، که اساساً نمیتوانند مصادیقش را ببینند و به رسمیت بشناسند. بدون دیدن و تأیید دستاوردها و نقشآفرینیهای حلمسئلهایِ ارکان نظام، حتی نقدها به این ارکان هم یکسویه و زیاده سوگیرانه مینماید و بهتدریج پادرهوا و کماثر میشود و منصفانه به نظر نمیرسد.
بیان این مطالب از سوی جلائی پور اما در بطن و متن خود بیانگر چند نکته مهم است؛
1- شرایط جریان اصلاحات بهگونهای است که شکافهای جدی و تعیین کننده در آن دیگر تاب ماندن در محافل را نداشته و دیگر از پرده برون افتاده است که باید اصلی ترین شکاف ها را اتخاذ راهبرد مبنی بر «در ساختار بودن- بر ساختار بودن» دانست، از این زوایه یادداشت جلاییپور را صرفا نباید یک یادداشت سیاسی که می بایست یک گزارش از شرایط جبهه اصلاحات و شکاف های درون آن معنا کرد که عمق شرایط حاد در این جریان را به نمایش میگذارد.
2- اصلاح طلبان رادیکال نشان دادهاند که تحلیل درستی از انتخابات و شرایط پساانتخابات ریاست جمهوری نداشته و آن را صرفا بر اساس مدل ستیزه گرایانه خود تعریف کرده و در گام اول معتقد بوده اند که رادیکالیسم آنان موجب پیروزی پزشکیان در انتخابات شده است. لذا بر اساس همین توهم همچنان تنها شیوه ممکن را ستیز و مبارزه دانسته و بدون توجه به فرصت دوباره نظام به اصلاح طلبان برای حضور در حاکمیت همچنان غیریت سازی، برساختاری و مبارزه سیاسی با حاکمیت را دنبال میکنند.
3- این شیوه زیست سیاسی همانگونه که جلائی پور اشاره می کند اولا موجب ندیدن فرصتهای اهدایی شده و از سوی دیگر، خطراتی را هم برای اصلاح طلبان و هم در راستای تضعیف کشور به دلیل رادیکالیسم و قطبی سازی افراط پیشگان فراهم آورده است.
تصریح جلائی پور مبنی بر عدم تعدیل رفتار و گفتار بخشی از اصلاح طلبان، بازنمایی یک اتفاق دیگر در جبهه اصلاحات نیز می باشد که رادیکال های این جبهه در برابر پیشنهاد عدم رای به ادامه ریاست آذر منصوری برای پاسخ به تقویت میانه روی، مقاومت کرده و همچنان رادیکالیسم را توصیه کردند.