(متولد 1312 ه.ق-متوفی 1415 ه.ق)
شیخ العلماء و المجتهدین،قدوة الفقهاء العاملین،اسوة الاذکیاء و الاتقیاء،آیة الله العظمی الشیخ محمد علی الاراکی ابن حجة الاسلام حاج میرزا آقا فراهانی،یکی دیگراز آخرین یادگارهای حوزه پربرکت مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائری،و یکی ازمراجع عالیقدر تقلید و از اوتاد و زهاد وارسته و یکی از عالمان عاملی بودند که علم راهمراه عمل،و عمل را مقدم بر علم و دنیا را قرین آخرت،و آخرت را مقدم بر دنیاساخته بودند.ایشان یکی از برجستگان ذخیره ای این عصر بودند که هرگز هیچکدام ازمباحث اصولی و فقهی استاد را ترک نگفته بودند.
ولادت:
ایشان در سال 1312 ه.ق در اراک،در یک خانواده روحانی قدم به عرصه حیات نهادند،و تا سال 1340 در آن شهر از محاضر اساتید بزرگواری مانند مرحوم سلطان العلماء و دیگران کسب دانش نمودند تا اینکه در سال 1340 ه.ق به هنگام عزیمت آیة الله حاج شیخ عبد الکریم حائری در سال مزبور،همراه مؤسس به حوزه علمیه قم مهاجرت نمودند و در ملازمت و همراهی ایشان بوده اند.ضمن تحصیل،پیوسته در تهذیب نفس و تکمیل مراتب علمی و پربار ساختن فقه و اصول ومبادی معارف اسلامی کوشا و ساعی بوده اند و درس فقه و اصول ایشان همواره موردتوجه و عنایت فضلاء و دانش پژوهان قرار داشته است.
سندی از تاریخ:
صاحب آئینه دانشوران در مقام معرفی اساتید حوزه علمیه قم،در آن اوان شکل گیری حوزه در سالهای 1340 و 50 چنین می نویسد:
«آقای شیخ محمد علی عراقی،فرزند حاج میرزا آقا فراهانی است که در سال 1312 ه.ق در سلطان آباد عراق تولد یافته است.معزی الیه در مسقط الراس بوده که حوزه علمیه به قم انتقال یافته بود.ایشان نیز از علمای مهاجر بودند و از خصیصین(اصحاب خاص و ویژه)مؤسس آیة اللهی به شمارند.چه بیشتر تحصیلات ایشان خدمات حضرت معظم له بوده و امروزاز مدرسین ودانشمندان موثق حوزه بشمارند.» (1)
خصوصیات و ویژگیها:
چهره نورانیش حکایت از نور ایمان و تقوی،نگاه نافذش نشانی از بصیرت وتوسم خدایی،بیان شیرینش بیانگرهدایت و تربیت،قدخمیده اش نشانی ازتلاش و کوشش در راه خدا،وجود روحانیش نمایانگر شخصیت معنوی و فضایل وکمالات نفسانی و اخلاقی می باشد.او محضر گرم و باصفا،سخنان عالمانه وحکمت آمیز داشت.نماز جماعت او در مدرسه فیضیه میعادگاه محتاطان و وارستگان واهل یقین و تقوی بود که به آسانی حاضر نبودند پشت سر هر امام نمازگزاری، قامت ببندند،و نماز جمعه او در هر هفته آن ایام تیره و سیاه روزگار طاغوت،محل اجتماع وگرد آمدن دردمندان و منتظران حکومت عدل الهی بود که به سهولت و آسانی حاضرنبودند پشت سر هر امام جمعه منصوب رژیم قیام ورزند.ما خود این روزهای سیاه وآن خطبه های حکمت آمیز و پر از وعظ و اندرز آن ایام را دیدیم و صفوف منظم ومشحون از انسانهای خداجوی و دردمند را که شبستانهای طرف شمال مسجد امام حسن عسکری(ع)را با وجود خود پر می ساختند. و عطش انقلاب و حرکت اسلامی خود را با بیانات ایشان تسکین می بخشیدند.شاهد بودیم در جمع آن نمازگزاران جمعه، شخصیتهای حوزوی و فرهنگی و اهل دل و اهل درد فراوان یافت می شد.این نماز پربرکت و پرصلابت تا اوایل پیروزی انقلاب ادامه داشت،تا ایامی که دوران کهولت و پیری اجازه نداد و حضور مرتب در جمعه های هفته واقعا سخت بود.
نعمات الهی:
مجله پیام انقلاب،در شماره های 125 و126 در سال 1363 ه.ش،مصاحبه ای با معظم له انجام داده اند که حاوی نکاتی از زندگی آن فقیه بزرگوار از زبان خودشان می باشد.چه بهتر عنان قلم را معطوف بیانات خود معظم له نمائیم تا ترسیم صحیح تر ودقیق تری از زندگی ایشان داشته باشیم:
«از نعمات بزرگ الهی بر بنده،یکی وجود مرحوم حاج احمد شیرازی بود که بسیار آدم بصیر و بینائی بود و ایشان یک دفعه می فرمود که خداوند به تو(یعنی بنده)سه نعمت بزرگ عنایت کرده که به احدی نداده است:یکی استادی خداوند به شما داده که به احدی نداده(منظورشان مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائری بوده است)و نیز یک پدری هم به شما داده است که به احدی نداده،پدر من یک آدم بخصوصی بود.ازعلم و ایمان و ایشان علاقه خاصی به پدرم داشتند.و همچنین از آنجا که ایشان باخانواده بنده محرمیت داشتند و با هم در یک منزل می نشستیم،می گفتند خداوند عیالی به شما داده که به احدی نداده است.(از فضل و تقوی)همچنانکه مرحوم حاج احمد شیرازی نیز فرمودند،پدرم یکی از بزرگترین نعمات الهی به بنده بوده است.ایشان دست پرورده مرحوم آخوند ملا محمد ابراهیم الجدانی بود که از اوتاد عصر بوده است و نیز دست پرورده شیخ اصفهانی بوده که موردعلاقه خاص مرحوم شیخ بوده است.از پدرم شنیدم که می گفت آخوند به من مکررامی فرمود که تو استوانه مسجد ما هستی.یعنی هر وقت که آخوند به مسجد می رفته،پدرم را در مسجد در حال قیام می دیده است.پدرم این طور بود.
امن هو قانت اناءاللیل ساجدا و قائما یحذر الآخرة (2)
دوران تحصیل و اساتید:
شوهر همشیره ای داشتم به نام آقای عمادی.ایشان مرا در سن 11 یا 12 سالگی به درس و تحصیل علوم الهیه واداشت.یادم می آید پدرم یک پنجه حمد که کتابی بودداشتیم و من در حالی که چیزی از خواندن و نوشتن نمی دانستم،و نمی فهمیدم مرتب این کتاب دست من بود،و ورق می زدم و برای خودم چیزهایی می خواندم.این آقای عمادی که خود یکی از نعمتهای بزرگ الهی برای من بود،که ایشان مرا دلالت فرمود به مرحوم حاج شیخ جعفر که از اوتاد خاص بودند و دروس صمدیه، سیوطی،معالم،رسائل و مکاسب را تدریس می فرمودند،و ادیب کاملی از هر جهت بودند.
بعد از ایشان آقای سلطان وارد اراک شدند.آیة الله شیخ محمد تقی شیرازی درمورد آقای سلطان فرموده بودند او نور چشم و قوت بازوی من است.لذا پیش خودم می گفتم کسی را که حاج محمد تقی شیرازی اینچنین بگوید،این باید ملک و ازفرشتگان باشد.دور آقای سلطان مثل پروانه پر می زدم.ایشان را بسیار دوست می داشتم و از حضورشان فیض می بردم.
بعد از فوت حاج سید جعفر در همان سال،در محضر شریف آیة الله حاج سیدمحمد تقی خوانساری(اعلی الله مقامه الشریف)بودم.ایشان هم شخص عجیبی بود.
دواب قلب بود.مجاهد فی سبیل الله و مقامی بس عظیم داشت.ایشان هم مقداری مراکفالت فرمودند.
پس از فوت ایشان،یک حاج حسینی نجار بود که او نیز شخص بزرگی بود.درعظمتش اینقدر که بعضی توهم می کردند که خدمت آقا می رسند.بعید هم نبود.مقامات عجیبی داشت.
آشنایی با حضرت امام(ره):
حضرت آقای خمینی مدتی را در اراک بوده اند و در حوزه اراکیه آنجا تحصیل می نمودند و حتی منبر می رفته اند که در آن مدت با ایشان آشنایی نداشتم.اما آن وقتی که در قم بودیم معارفه تامی پیدا کردیم و یکی از همصحبتهای بنده بودند. گاهی اتفاق می افتاد از منزل تا میدان کهنه قم،نزدیک شاهزاده حمزه،این راه را دو به دو طی می کردیم و ضمن صحبتها و مباحثه ها برمی گشتیم.با هم خیلی مانوس بودیم.آن اوایل که وارد قم شدم ایشان به من اظهار کرد،شما یک درس تفسیر صافی برای من بگویید،تفسیر صافی با اصول فقه و اصطلاحات آن مناسبتی نداشت و لذا چون با آن اصطلاحات مانوس نبودم،چند شب تدریس کردم.اما دیگر نرفتم.ایشان هم اصراری نکرد.بله اوایل آشناییمان این طور بود.
ایشان مرد بسیار جلیل است و او را به جلالت شناختم.بسیار مرد پاکی است.
پاک،پاکی نفس دارد.پاکی ذاتی و درونی دارد و این بر همه خلق معلوم شده است.مادر مدت پنجاه سال که با این شخص بزرگ آشنایی پیدا کرده ایم،جز تقوی و دیانت وسخاوت و شجاعت و شهامت و بزرگی نفس و بزرگی قلب و کثرت دیانت و جدیت در علوم نقلی و عقلی و طی مقامات عالی و...در او چیز دیگری نیافتیم و ندیدیم.
مردی با تقوی به تمام معنی و مردی فداکار اسلام به تمام معنی.این مرد قد مردانگی علم کرد و در مقابل کفر ایستادگی کرد و ید غیبی هم با او همراهی کرد.به طوری که محیر العقول بود و در هیچ خانه ای و هیچ زاویه ای از زوایای این ملکت باقی نماند،مگر که گفته شد:«مرگ بر شاه »او(حضرت امام)جان در کف دست گذاشته است و در مقابل تبلیغ قرآن و دین حنیف اسلام جانبازی می کند،جان در کف گذاشته و حاضر برای شهادت شده است.
خداوند قوه غریبی در این مرد خلق فرموده که همچو قوه ای که به ایشان داده به هیچ احدی نداده.همچنین جراتی،چنین شجاعتی و دیدی به او داده است که به احدی نداده.او مانند جدش علی بن ابیطالب(ع)است که:«ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین »شد.یک چنین جراتی را خداوند به حضرت امیر داده بود.حالا فرزندش نیز این طور است.این همه عمرو ابن عبدودها در دنیا نعره می زنند و فریاد می کنند،ولی ابدا ترسی ندارد.این چه شجاعتی است که خداوند به او داده است!ان شاء الله خداوند از چشم بد محفوظش بدارد.یک چنین کسی کمیاب است.کم نظیر است ونظیر ندارد.خداوند عاقبتش را ختم به خیر کند ان شاء الله.و آنچه را که می خواهد و دردل دارد،خداوند نصیبش کند.
س:حضرت آیة الله از مشکلاتی که در ایام تحصیل در قم داشتید،یا چنانچه خاطراتی از سختیها و مشقتهایی که در دوران رژیم رضاخانی برای روحانیان فراهم می شده است،در خاطرتان می باشد،مطالبی را بیان بفرمائید.
ج:مشکلات بسیار بوده است،یکی از مشکلات اینکه آن زمان که رضاخان نظام اجباری سربازگیری و بی حجابی را حکم کرده بود،آقایان علمای اصفهان به قم آمدند وچندین ماه در قم ماندند یک حاج آقا نور اللهی بود که اس و اساس این نهضت وجریان بود که تمامی مخارج این برنامه به عهده ایشان بود،و اول متمول ایران شایدبود.علمای عصر ما در یک گوشه صحن اجتماع می کردند و سخنرانی می شد و!656 توسلاتی داشتند و آن مرد که(رضاخان)تمام اینها را می شنید و در دل نگه می داشت واز این می ترسید که نکند این علما پیش ببرند.و مرتب تلفنی با قم در تماس بود وماجرا را دنبال می کرد تا اینکه قضیه حاج شیخ محمد تقی بافقی پیش آمد که شخصاآمد قم و توی پله های مدرسه فیضیه که از در صحن کهنه باز می شود ایستاد و نعره ای زد که تا آخر مدرسه نعره اش رفت.می گفت ذریاتتان را به آب می ندازم و بر می اندازم.
خیلی نعره کشید و رفت.(پس از آن)سید محمد تقی را گرفتند و آن ملعون با دست خودش جلوی ایوان آیینه خواباند و شلاق زد و او هم مرتب می گفت یا صاحب الزمان.البته ابتدا حاج شیخ محمد تقی به ضریح حضرت معصومه(س)پناهنده شده بود که سید ناظم رئیس امنیه قم با رفقایش با چکمه وارد حرم حضرت معصومه(س)شدند و هیچ احترام و اعتنایی نکردند و حاج شیخ محمد تقی را گرفتند و بردند امنیه وپس از شلاق زدن در جلوی ایوان آیینه،به حبس انفرادی نمور و تنگ و تاریک بردند.
برای شام شبش که چیزی نیاورده بودند دست در کیسه پولش کرده و یک ریال پول داشته،بیرون می آورد و به زندانبان می گوید این را برای من نخودچی و کشمش بخر وبیاور.نخودچی و کشمش را دو سه شب تناول می نمود و با آنها تحمل می کرد و پس ازآن که دیگر هیچ نداشته است،رو به آسمان کرده و به خدا عرض می کند:«خدایا!
آخوندت حرکت دارد و می جنبد.»اشاره به اینکه تو خود در قرآن روزی هر جنبده وموجود زنده ای را تضمین فرموده ای. پس حالا که من گرسنه ام،روزی مرا برسان.
شب بعدش یک سینی غذا و اطعمه ای که تا آن موقع حاج شیخ نخورده و حتی ندیده بود برایش می آورند.این را آقای حاج شیخ محمد رازی در کتاب تقوا(التقوا والتقوا و ما ادریک ما التقوی در احوال حاج شیخ محمد تقی بافقی)مفصلا نوشته است.
این یک خاطره از آن دوره سخت بود و یک مشکل دیگرمان در دوران تحصیل،قطع شدن شهریه بود،می گفتند شهریه نرسیده،حالا باید چکار کرد؟این ماه را به نصف شهریه قرض می کردند.از تجار قم نصف این شهریه را قرض می کردند تابتوانند تمام ماه را بگذرانند.شهریه ای که فوق فوقش 12 تومان بود و خیلی خیلی که بالا می رفت،15 تومان بود.و خیلی خیلی که بالاتر می رفت،20 تومان می شد،و هرگزشهریه ای به 21 تومان نمی رسید.و می شد زمانی که تنگی و قحطی پیش می آمد و درخیابان و دکان نانوایی جمعیت پشت سر هم جمع بودند تا چقدر معطل می شدی تانانی به اندازه یک آجر که فقط اسم نان را داشت،ولی معلوم نبود که چه هست،همه اش چلغز و گلگز گندم بود.
س:آیا این قحطی در زمان جنگ و در اثر جنگ پیش آمده بود؟
ج:خیر،این قحطی در اثر خشکسالی و نیامدن باران بود.مساله جنگ مصیبت دیگری بود که پیش آمدن آن هم بلیه ای دیگر بود که مفصل است و اینکه تمام این شهرقم را متفقین پر کرده بودند،که قضیه نماز استسقاء هم در همان اوان پیش آمد.
س:حضرت آیة الله!حضرتعالی از کی به اقامه نماز جمعه پرداختید و آثاراجتماعی،سیاسی نماز جمعه را چه می دانید؟
ج:من نماز جمعه را واجب تخییری می دانم و از خیلی سال قبل هم بنا بر حکم خودم اقامه می کردم تا وقتی دیدم برای من پیرمرد اشکال دارد.عذر خواستم که دیگرپیر شده ام.اما آثار اجتماعی آن،خوب معلوم است.از سنتهای ائمه اطهار(علیهم السلام)است که هر جمعه جمعیتی را جمع کنند و به گوش آنها نصایح و مواعظ رابرسانند.آنچه که مناسب وقت و زمان عصر است،از مسائل سیاسی و اجتماعی را بایدگوشزد نمود.
س:تقریرات و نوشته های حضرتعالی چه می باشد؟
ج:مقداری از درس مرحوم آقای سلطان است،پیش از آنکه مرحوم حاج شیخ عبد الکریم به اراک بیایند.یکسال تقریرات بحث ایشان را نوشتم.بعد از آن تقریرات مرحوم حاج شیخ را هم قدری از طهارت،و از اصول او تقریبا سه دوره یا چهار دوره که ناتمام بوده و از فقه او هم،مکاسب،بحث بیع و خیارات را نوشته ام که بعضی جاهایش ناتمام است.
مباحثه آقای خوانساری را هم بعضی وقتها می نوشتم.یک بحث ارث هم!658 مرحوم حاج شیخ در اراک گفته بودند که آن را هم نوشته ام.»
مرجعیت:
پس از رحلت حضرت امام(قدس سره)در سال 1409 ه.ق،بویژه پس ازرحلت فقید حضرت آیة الله العظمی گلپایگانی(رضوان الله تعالی علیه)یک حالت خاص در جامعه اسلامی پیش آمد که می توان از آن وضع موجود با عبارت خلامرجعیت متمرکز و جا افتاده تعبیر آورد.چون اغلب مجتهدین و مدرسین محترم درشرایط خاص تساوی شان و شهرت قرار داشتند،انتخاب و گزینش یکی و تقدیم یکی بر دیگری خالی از اشکال و عاری از نقص نبود.
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،بیش از هر نهاد دیگر،مرجعیت ایشان را مطرح ساختند،و بر اساس این گزینش،تبلیغات را آغاز نمودند.در پی این اقدام بود که برخی از وزنه های علمی حوزه مطالب و گفتگوهایی را انجام دادند.
در این گفتار به برخی از خصوصیات و ویژگیهای معظم له اشاره شده است.
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم،
بسم الله الرحمن الرحیم.
ضایعه اسفبار ارتحال آیة الله العظمی گلپایگانی(رضوان الله تعالی علیه)را به پیشگاه ولی عصر(ارواحنا فداه)تعزیت عرض می کنیم.آنچه فعلا درباره مرجعیت جهان تشیع مطرح است،این است که حضرت آیة الله العظمی اراکی به نظر ما مرجع متعین جهان تشیع است،زیرا همیشه-مخصوصا عصر کنونی-عناصر محوری مرجعیت را باید شناخت و بر اساس آن شناخت عمل کرد.چهار عنصر محوری درمرجعیت دخالت دارد که به این شرح است:
1-حضور علمی و فقاهت تام:عنصر اول،فقاهت تام و کامل است که به تمام ابواب فقهی حضور علمی داشته باشد.این کار بدون مهارت چندین ساله تدریس وتالیف و تصنیف خارج فقه و اصول میسور کسی نخواهد بود.آن احاطه تام که اگر در! 659 مشرق زمین،در مغرب زمین حکم الهی را بخواهند از کسی سؤال بکنند،او فورا بتواندپاسخ بدهد،این یک احاطه تام به تمام ابواب فقه را طلب می کند و این احاطه تام نیزمحصول مهارتهای چندین ساله است که حضرت آیة الله العظمی اراکی سالیان متمادی با تدریس خارج فقه و اصول و پرورش شاگردان زیاد و مجتهدین و علمای بزرگ،این احاطه تام را دارند.این اجتهاد مطلق و حضور علمی و فقاهت تام در تمام ابواب فقه.
2-تقوی،عدالت و وارستگی:عنصر محوری دیگر،«وارستگی »است.زیرازمام دینی مردم به دست دین شناس امین است. دین امانت خداست،چه اینکه بندگان خدا امانت الهی هستند.امانت جز به فرشتگان و انبیاء و ائمه(علیهم السلام) بالاصاله داده نخواهد شد که اینها امین وحی هستند و بعد از ارتحال آنها و یا در زمان غیبت آنها،جز به فقیه دین شناس دیندار پارسای وارسته و منزه داده نخواهد شد.«امین دین بودن »یعنی چیزی را که نمی داند نگوید و برای خدا فتوی بدهد و آن چه را می داند کتمان نکند و تا نداند فتوی ندهد.این کار،کار یک انسان امین وحی خدا است،و این امانت وحی، غیر از فرشتگان و ائمه و انبیاء(علیهم الصلوة و علیهم السلام)در عصر غیبت،جز عالمان دیندار و فقیهان وارسته نصیب کسی نخواهد شد.
و این عنصر محوری دوم را نیز آیة الله العظمی اراکی به خوبی دارا است.زیراتقریبا یک قرن است که دارد امتحان می دهد. یعنی سن شریفشان الآن به 102 سال رسیده است.در حدود 90 سال است که در حوزه های علمی اراک و قم به فضیلت وپارسایی و تقوی و دینداری و نزاهت و صیانت نفس معروف و زبانزد هستند.
3-مرجعیت مایه هراس دشمنان و امید دوستان:عنصر محوری سوم آن است که کسی جای امام می نشیند که مرجعیت او کار امامت امام را در زمان غیبت بکند.ذات اقدس الله وقتی امامت علی بن ابیطالب امیر المؤمنین(علیه افضل صلوات المصلین)رامطرح می کند،می فرماید:/الیوم یئس الذین کفروا من دینکم/فرمود:با خلافت وولایت و امامت علی بن ابیطالب(علیه السلام)کافران و منافقان و دشمنان دین نا امیدشدند.اگر امامت امام نقش تعیین کننده دارد،که کافران و منافقان و دشمنان ناامیدمی شوند و متقابلا مؤمنان و موحدان خوشحال می شوند،کسی می تواند به جای امام بنشیند و جانشین امام در عصر غیبت باشد که با مرجعیت او دشمن بترسد و ناامیدبشود و موحدان و محرومان الهی سراسر جهان خوشحال بشوند.وقتی علی بن ابیطالب(صلوات الله و سلامه علیه)در جریان غدیر به مقام امامت تکیه زد،همانطوریکه آیه/الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی/نازل شد،جریان/الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون/نیز نازل شد.اگر کسی بخواهد به مرجعیت برسد و داعیه آن را داشته باشد که در زمان غیبت جانشین امام باشد و با مرجعیت او دشمن دین نهراسد،معلوم می شود که او به جای امام ننشسته است.کرسی امامت طبعا رعب آور است و دشمنان را ناامید می کند و دوستان را امیدوارمی کند.اینهم عنصر محوری سوم.
4-توحید در ترس:عنصر محوری و اصل چهارم که در مرجعیت همیشه شرطبود و مخصوصا در جریان کنونی،آن است که کسی مرجع می شود که دشمن ازمرجعیت او بهراسد،چه اینکه در عنصر سوم و اصل سوم بیان شد،کسی مایه هراس دشمن است که در ترس موحد باشد.یعنی هم از خدا بترسد و هم از غیر خدا نترسد.
آنکه اصلا نمی ترسد،انسان متهور و بی باک ملحدی است که از هیچ کس نمی ترسد،نه از خدا و نه از غیر خدا.آنکه هم از خدا و هم از غیر خدا می ترسد،او در خشیت وخوف و ترس موحد نیست،قهرا شایسته مرجعیت نخواهد بود.
آنکه می ترسد و فقط از خدای سبحان می ترسد،نظیر امام راحل-رضوان الله تعالی علیه-او در زمان غیبت جای امام می نشیند و این وصف انبیاء و اولیاء است.ذات اقدس الله در سوره مبارکه احزاب،انبیاء و مبلغان الهی و پیام آوران حق را چنین وصف می کند:/الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله/یعنی انبیاء که مبلغان راستین الله هستند،فقط از خدا می ترسند،از غیر خدا از احدی نمی ترسند،نه ازشرق دیروز و نه از غرب امروز.نه از توطئه داخل،نه از تحریک خارج.آنکه احیانااحتمال هراس می دهد و ترس را بر خود تحمیل می کند،او به جای امام و پیغمبرنمی نشیند، چون اوصاف نائب را از اوصاف منوب عنه باید شناسائی کرد.خدای سبحان مبلغان الهی را به توحید در ترس وصف کرد. فرمود:اینها موحد در ترس هستند.آن مرجعی که ملاحظه کار باشد،هم از غرب بهراسد،هم از توطئه بیگانگان بترسد،او برای مرجعیت صلاحیت ندارد.زیرا او جای کسی نشسته است که از خدامی ترسد،و بس.چنین کسی که هم از خدا و هم از غیر خدا می ترسد،نمی تواند برکرسی نیابت تکیه کند.اینها،یعنی مساله فقاهت از یک سو که از دیر باز معروف بود، مساله تقوی و عدالت که این از دیرباز مشخص بود.این عنصر سوم و چهارم را نیزکاملا باید در نظر داشته باشیم.یعنی مرجعیت کسی را بپذیریم که بیگانگان از مرجعیت او می هراسند.مرجعیت کسی را بپذیریم که او جز از خدا از احدی نمی ترسد.و فعلا آن کسی را که ما می شناسیم،حضرت آیة الله العظمی اراکی است.انسان یا خودش بایدمثل امام راحل(ره) شجاع و بطل میدان مبارزه باشد،یا لااقل تایید کننده نظام و امام(ره)باشد.اگر آیة الله العظمی اراکی آن شهامت بی بدیل امام(ره)و آن شجاعت کم نظیر امام راحل(ره)را نداشت،لکن امام شناس بود،مؤید امام(ره)بود و هم اکنون مؤید نظام ورهبری است.چنین کسی اگر از نظام سخنی به میان بیاید،چون نظام را به رسمیت می شناسد و عظمت و اسلامی بودن نظام را کاملا تحقیق کرده است،در متن انقلاب ازنزدیک حضور آگاهانه داشته است،نظام را تایید می کند و روی آگاهی تایید می کند.درجریان کربلا،بعضی از سالمندانی بودند که سید الشهداء(ع)را با حضورشان تاییدکرده اند.کسانی بودند که عمر شریفشان در حدود 1 قرن بود و توانستند با حضورشان در محضر سالار شهیدان(صلوات الله و سلامه علیه)او را یاری کنند.آنان اگر چه نمی توانستند نظیر جوانها شمشیر بزنند،اما حامی نهضت سالار شهیدان و قیام حسینی بودند،و آیة الله العظمی اراکی حامی انقلاب بود،حامی امام(ره)بود،و هم اکنون حامی رهبر است و حامی این نظام است.هم عنصر اول و دوم،یعنی فقاهت و عدالت را درحد عالی و اعلی دارا است،و هم کسی است که از مرجعیت او آمریکا رنج می برد.اومی تواند به جای کسی بنشیند که در خلافت او آیه نازل شده است که
الیوم یئس الذین کفروا من دینکم
اینکه بیگانگان اصرار دارند به بهانه های سن و بهانه های واهی گوناگون مرجعیت این بزرگ مرجع تقلید جهان تشیع را لکه دار کنند،برای آن است که ازمرجعیت او می هراسند.در حقیقت از نظام و ادامه راه امام(ره)هراسناکند.
به نظر ما مرجعیت جهان تشیع چه در داخل کشور،چه در خارج کشور،امروزدر حضرت آیة الله العظمی اراکی(متع الله المسلمین بطول بقائه الشریف)متعین است.
امیدواریم که دسائس و وساوس بیگانگان در پیروان مکاتب قرآن و عترت(علیهم الصلوة و علیهم السلام)اثر نگذارد،و همه شیعیان داخل و خارج به مرجعیت این بزرگ مرجع تقلید احترام بگذارند.» (3)
تالیفات:
از حضرت آیة الله العظمی اراکی تالیفات متعددی به جای مانده است.که نوعاپیرامون فقه و اصول می باشد.تالیفات ایشان به ترتیب زیر می باشد:
1-تقریرات بحث مرحوم آیة الله شیخ محمد سلطان العلماء اراکی.
2-تقریرات درس فقه حاج شیخ عبد الکریم حائری شامل:
الف:کتاب الطهارة
ب-رسالة فی الاجتهاد و التقلید،که در ضمن کتاب درر الفوائد مرحوم حائری چاپ شده است.
ج:رسالة فی الولایه،که به ضمیمه جلد اول کتاب «القرآن و العقل »به چاپ رسیده است.
د:الارث:
ه:نفقه زوجه،که همراه کتاب ارث با نام «رسالتان فی الارث و نفقة الزوجة »به چاپ رسیده است.
!663 و:المکاسب المحرمه.
ز:کتاب البیع.
ح:کتاب الخیارات،این هر سه به چاپ رسیده است.
3-تقریرات درس اصول فقه حاج شیخ عبد الکریم حائری(3 دوره).
4-حاشیه بر«درر الاصول »مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائری،که در پاورقی همان کتاب چاپ شده است.
5-تقریر درس فقه آیة الله العظمی سید محمد تقی خوانساری کتاب الطهارة.
6-حاشیة العروة الوثقی.
این حاشیه را با مشارکت آیة الله العظمی خوانساری نوشته اند و رای هر دو درتمامی مسایل مطابق هم است مگر در دو مورد،یکی بقا بر تقلید از میت و دیگری نمازجمعه که آیت الله اراکی اولی را جایز و دومی را واجب عینی دانسته اند.این حاشیه ابتدابه نام حضرت آیة الله خوانساری چاپ شد ولی بعدها که مردم به حضرت آیة الله اراکی رجوع کردند و بر نوشتن رساله عملیه اصرار ورزیدند،ایشان در جواب آنان فرمودند حاشیه العروه مرحوم خوانساری را بگیرید عمل کنید;که با هم نوشته ایم.
7-شرح مفصل العروة الوثقی-باب طهارت.
8-توضیح المسائل(که مکرر به چاپ رسیده است).
9-مناسک حج.
10-رساله استفتائات.
11-مقدمه بر تفسیر«القرآن و العقل »تالیف آیة الله سید نور الدین اراکی.
12-کتاب النکاح و الطلاق. (4)
اقدامات اجتماعی و سیاسی:
1-مشارکت در تاسیس حوزه علمیه قم:نخستین اقدام مهم آن بزرگوار،همراهی با مؤسس حوزه علمیه در قم در تاسیس حوزه تشیع در قم می باشد که در آن اوضاع خفقان با پشتیبانی آن استاد دلسوخته در به ثمر رسیدن حوزه تلاش بسیار کرد.
2-اقامه نماز جمعه:
اقدام سیاسی مهم دیگر ایشان اقامه نماز جمعه در آن دوران ظلمانی بود.فتوای ایشان در مورد نماز جمعه،مبنی بر وجود عینی آن در عصر غیبت حضرت ولی عصر(عج)ایشان را بر آن می داشت که این سنت را در هر جمعه به پا کند.ایشان خود درجواب سؤالی پیرامون اقامه نماز جمعه و آثار اجتماعی و سیاسی آن چنین فرموده اند:
«من نماز جمعه را واجب عینی می دانم و از خیلی سال قبل هم بنا بر حکم خودم(آن را)اقامه می کردم;تا وقتی دیدم برای پیرمرد اشکال دارد،عذر خواستم که دیگر پیرشده ام.» (5)
استاد شیخ ابو الحسن مصلحی در این مورد و نیز تاریخ نماز جمعه در سده اخیردر قم چنین فرموده اند:
«ایشان(حضرت آیة الله اراکی)مطلبی را از مرحوم حاج شیخ عبد الکریم...
مؤسس حوزه علمیه قم نقل می فرمودند که مرحوم حاج میرزا محمد ارباب (6) پدرآقای اشراقی که مرد فاضل و ملایی بود و به خاتم المحدثین شهرت یافته بود،ایشان فرد سرسختی بود و به راحتی مسئولیت نمی پذیرفت.وقتی حاج شیخ وارد قم شدند،ایشان گفته بودند که من باید او را امتحان کنم.وقتی که امتحان کرده بودند،فرموده بودند که حاج شیخ تهمتن علم است.چون مرحوم ارباب محدث بودند،قائل به وجوب نماز جمعه بودند.لذا به حاج شیخ پیشنهاد می کند که شما اقامه نماز جمعه کنیدو من هم چون در قم و اطراف آن نفوذ دارم،از مردم دعوت می کنم که در نماز شرکت کنند، حاج شیخ فرموده بودند که من هنوز بحث نماز جمعه را مطرح نکرده ام وخوشایند هم نیست که بحث خارج را عوض کنم، هر موقع رسیدیم و از مشروعیت آن فارغ شدیم،اقامه می کنم.
بعد از رحلت ایشان مرحوم حاج شیخ،آیة الله سید محمد تقی خوانساری که باپدرم(حضرت آیة الله اراکی)هم مباحثه بودند در مورد نماز جمعه بحث کردند،مرحوم خوانساری راجع به نماز جمعه قائل به احتیاط وجوبی بودند و حضرت آقاواجب می دانستند و این یکی از دو مساله ای بود که این دو بزرگوار با هم اختلاف نظرداشتند.
مرحوم آقای خوانساری بعد از نماز استسقاء-که داستان آن معروف است شدیدا مورد توجه بسیاری از مردم بودند.از همین رو جمعیت کثیری به نماز جمعه ایشان می آمدند.در همان موقع روزهایی که مرحوم آقای خوانساری کسالت داشتند،پدرم می آمدند و به جای ایشان اقامه نماز جمعه می کردند و بعضا آقای خوانساری هم به ایشان اقتدا می کردند و خطاب به پدرم می فرمودند:شما در خطابه و تهییج از من قویتر هستید.بعد که حضرت آیة الله بروجردی به قم آمدند و در کفایت نماز جمعه ازظهر(کافی بودنش به جای نماز ظهر)شبهه کردند،دیگر آقای خوانساری صلاح ندانستند که اقامه جمعه کنند.لذا به پدرم فرمودند که شما اقامه کنید.از آن به بعد،باجمعیت کمتری نماز جمعه در مسجد امام حسن عسکری(ع)توسط ابوی اقامه می شد.
ایشان همانند یک جلسه درس برای نماز جمعه و خطبه های آن مطالعه می کردند و از خطب نهج البلاغه و خطبه های آن آماده می نمودند و هر کسی می گفت آقا نصیحتی به ما بکنید می فرمودند:روز جمعه بیایید نماز جمعه.
رفته رفته نماز جمعه رونق بیشتری گرفت و با جمعیت بیشتری برگزار گردید وامامت ایشان بر نماز جمعه تا بعد از انقلاب که حضرت امام به قم آمدند،ادامه داشت.حضرت امام در مدتی که در قم بودند روزی به منزل ما آمدند و مرحوم پدرم خطاب به امام خمینی فرمودند که شما الآن دستتان باز است و مقتدر هستید،چون در زمان حکومت اسلامی قرار دارید شما باید اقامه نماز جمعه کنید،ولی ایشان به پدرم فرمودند:شما نماز جمعه را باید اقامه کنید.لذا مرحوم پدرم نماز را با شکوه تمام اقامه می کردند و بعد هم بر اثر ازدحام جمعیت به صحن حرم مطهر حضرت معصومه(ع)انتقال داده شد.
ولی بعد از مدتی چون ایشان شبهه ای در مورد امامت شیخ کثیر السن (7) داشتندکه آیا مجزی هست یا خیر،لذا به خاطر همین شبهه نماز جمعه را به ناچار ترک نمودند.» (8)
3-امامت جماعت:
حضرت آیة الله اراکی سالیان متمادی(نزدیک به 35 سال)در محراب نمازجماعت مقتدای مشتاقان وصال قرب الهی و برآورده ساز آرزوی سالکان شرکت دراین عروج روحانی و مجمع عرفانی بود.ابتدا در کنار مقبره حاج شیخ عبد الکریم حائری به اقامه جماعت پرداخت و بعد از آن در بقعه شاه عباسی(مسجد امام خمینی)فریضه ظهر و عصر و در مدرسه فیضیه تا چند سال قبل نماز مغرب و عشاء را اقامه می کرد.
نماز جماعت ایشان با حال و هوای خاص خود،مصداق حقیقی عروج مؤمنان بود.
4-همگانی با انقلاب اسلامی:
حضرت آیة الله اراکی به عالمان مجاهد عشق می ورزید و احترام فوق العاده برای آنان قائل بود و تجلیلشان از حضرت آیة الله سید نور الدین اراکی و آیة الله سیدمحمد تقی خوانساری بر همین اساس بود.ایشان بارها به همراهی آیة الله خوانساری پیشنهاد قیام و مبارزه علیه طاغوت را با آیت الله بروجردی در میان گذاشته بود.و نیز درماجرای فدائیان اسلام به رهبری شهید نواب صفوی چون مرحوم خوانساری از آنان حمایت می کرد،ایشان هم نظر مساعد داشت.
به همین سبب از زمانی که حضرت امام،حرکت خود را در خرداد 1342 آغازکرد ایشان همواره حامی و پشتیبان امام بودند و چنان که نقل کردیم بعد از تبعید امام،درنجف اشرف با ایشان دیدار کرد.بعد از انقلاب اسلامی نیز پیوسته طرفداری خود را ازحضرت امام و انقلاب اعلام می کرد.با اینکه ایشان حدود ده سال از حضرت امام بزرگتر بودند،اما لحظه ای در تقویت و تایید نهضت اسلامی درنگ نکردند و در تمام مقاطع حساس از جمله انتخابات حضور داشتند و این مطلب از جواب ایشان به سؤالی که در مورد انقلاب از ایشان کرده اند کاملا هویدا است.وقتی از ایشان پرسیده شد که روحانیون در قبال این انقلاب که قرآن را زنده کرده است،چه وظیفه دارند،فرمود:
«من از شخص معتمدی شنیدم که از آقا سید احمد خوانساری شنیده بود که ایشان فرموده بودند:عجب امتحان بزرگی است،خیلی هنر می خواهد آدم خودش را ازاین امتحان سالم در بیاورد.خیلی هنر می خواهد،امتحان بزرگی است.
جماعت دنیا که رئیسشان آمریکا و شوروی است و سایرین هم که دست بسته آنان هستند همگی در یک طرف هستند و آقای خمینی تنها;چه می شود کرد؟امتحان بزرگی است.آقای خمینی شخص نیک نفس است جای شک ندارد و هیچ غرضی دراو جز ترویج دین نیست.و دیدن این تحکمات و زورگویی هایی که این دو نفر-پدر وپسر (9) -چه کارها کردند، می خواستند اصل دین اسلام را بکلی از ریشه بکنند،مثل یزید که می خواست به کلی ریشه دین را از بین ببرد.اگر هضت حضرت سید الشهداء(ع)نبود الآن من و شما کافر بودیم.اشهد ان لا اله الا الله بین ما نبود.اثر قیام حضرت ابا عبد الله(ع)و آن شهادت های 18 نفر از بنی هاشم که نظیر ندارند،خداوند دینش راحفظ فرمود تا به ماها رسید.این شخص(پهلوی)هم می خواست همین کار را بکند.
این نهضت هم امروز انشاء الله امیدواریم از عنایات و الطاف خداوند متعال انشاء الله به ثمر برسد...» (10)
5-حمایت از دفاع مقدس:
در مورد جنگ نظر مبارکشان این بود که چون این جنگ دفاع از اسلام ومسلمین است،شرکت در آن و تقویت رزمندگانش واجب است.وقتی از ایشان پرسیده شد:«لطفا نظر خودتان را نسبت به جنگ و انقلاب اسلامی بیان فرمایید»چنین اظهارکردند:«نظریه من هم مثل آقای خمینی است.آقای خمینی و همه علما نظرشان این است که هر گاه اسلام در خطر باشد باید تمام مسلمانان در مقام دفاع برآیند;هر کس که می تواند.در این عصر و زمان آقای خمینی این مطلب را احراز کرده است که همینطوراست.یعنی دول خارجه تماما دست به دست هم داده و می خواهند اسلام را سرنگون کنند و به کلی کلمه اسلام را از میان بردارند.
از این جهت آنها دشمنی تمام با حقیقت اسلام دارند،خصوصا پاپ ها آنها راوادار می کنند که حقیقت اسلام از میان برداشته شود و این را حضرت آقای خمینی احراز کرده است و لهذا در مقام دفاع برآمده به هر شکل و به هر نوع که ممکن باشدباید در مقابل حفظ این سرزمین و جامعه مسلمانان بیرون آمد و العلم عند الله.
جنگ هم همان دفاع است و پاسداران هم همان جنگجویانی هستند که ازحقیقت اسلام حمایت می کنند و همه شان مؤید و منصورند انشاء الله/ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم/و پاسدارها جزو همین آیه هستند.» (11)
6-تایید و تقویت رهبری بعد از رحلت امام:
در موقعیت حساس بعد از رحلت حضرت امام خمینی که دشمنان اسلام از هرسو چشم دوخته،طمعها داشتند،ایشان با حرکت حساب شده و سریع خود کمک مهمی در روند انقلاب اسلامی و حفظ نظام اسلامی انجام دادند.وی در ضمن پیامی،رهبری حضرت آیة الله خامنه ای را تایید و پشتیبانی خود را از ایشان اعلام کرد،متن آن پیام چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقای خامنه ای رهبرجمهوری اسلامی ایران(دامت افاضاته)
ضمن ابراز تسلیت در مورد فقدان اسفناک و ضایعه جبران ناپذیر رحلت مرحوم آیة الله العظمی امام خمینی(طاب ثراه) که حقا مجدد المذهب در قرن حاضر می باشداعلام می دارد:
انتخاب شایسته جنابعالی به مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران مایه دلگرمی وامیدواری ملت قهرمان ایران است.شکی نیست که در موقعیت حساس کنونی حفظنظام جمهوری اسلامی که از اهم واجبات شرعی است متوقف به این امر مهم می باشد.
اینک اینجانب با ابتهال و تضرع به درگاه ربوبی و با استغاثه به ناحیه مقدسه حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)دوام تاییدات و توفیقات آن جناب را درانجام این مسئولیت بسیار سنگین خواستارم.بدیهی است در متشابهات امور شرعیه ومسائل مهم مملکتی مشورت با مراجع عظام و علمای اعلام راهگشای همه خواهد بود.
امیدوارم همچون گذشته دست غیبی آن حضرت مکر و نقشه اجانب را نقش برآب فرموده آن جناب را یار و یاور باشد.و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. (12)
الاحقر محمد علی العراقی-6 ذیقعده 1409
7-پیامها در مقاطع حساس:
چنانکه ذکر شد حضرت آیة الله اراکی در هر موقعیتی که احساس می کردندانقلاب و نظام جمهوری اسلامی نیاز به حمایت و تقویت دارد،در عمل و با قلم خوداز هیچ کوششی فروگذار نمی کردند.نمونه آن،صدور پیامهای مختلف در مقاطع حساس انقلاب و شرایط خاص مسلمانان است که ما به عناوین آنها اشاره می کنیم:
1-پیام به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری و همه پرسی متمم قانون اساسی. (13)
2-پیام به مناسبت انتخابات مجلس شورای اسلامی و تایید آن. (14)
3-پیام به مناسبت ارتحال حضرت آیة الله العظمی خویی. (15)
4-پیام به مناسبت گرامیداشت اربعین ارتحال امام خمینی. (16)
5-پیام به مناسبت شهادت شانزده تن از حجاج کویتی به دست آل سعود. (17)
6-پیام به مردم برای حضور در انتخابات مجلس خبرگان. (18)
7-پیام در پی هتک حرمت عتبات مقدسه و اهانت به آیة الله خوئی درعراق. (19)
8-پیام به مناسبت ارتحال حضرت آیة الله العظمی گلپایگانی. (20)
و سایر پیامهایی که ذکر همه آنها موجب طول کلام خواهد شد.
8-مرجعیت:
بعد از رحلت حضرت امام خمینی مقلدین ایشان به حضرت آیة الله اراکی مراجعه نمودند و پیرامون باقی ماندن بر تقلید امام کسب تکلیف نمودند.
چون فتوای معظم له جواز بقاء بر تقلید میت بود لذا مقلدین حضرت امام توانستند بارجوع به ایشان در تقلید حضرت امام باقی بمانند و این فتوا از عنایات الهی بود،لذا درمورد سؤال از بقاء بر تقلید حضرت امام(ره)همان فتوای قبلی شان را به عینه تکرارنمودند.
وفات:
حضرت آیة الله اراکی پس از یک قرن و اندی عمر توام با وارستگی و قداست،در اول آبان ماه 1373 با بروز یک عارضه عروقی در بیمارستان شهید رجایی تهران بستری و پس از یک و ماه و اندی بستری شدن،بالاخره در ساعت 23 شب سه شنبه هشتم آذر1373 مطابق 25 جمادی الثانی 1415،مرغ روحش از قفس تن به عوالم بالاپرواز نمود و ندای/ارجعی الی ربک/را لبیک گفت و انبوه مقلدان و پیروان خود رادر غم و اندوه فرو برد.با اعلام خبر ارتحال آن مرجع عالیقدر تمام بلاد ایران اسلامی عزادار شده و یکسره به سوگواری پرداختند. (21)
پی نوشتها:
1- آئینه دانشوران،ص 50.
2- الزمر،آیه 9.
3- روزنامه جمهوری اسلامی،25 دیماه 1372،دوم شعبان 1414.
4- آیة الله اراکی(یک قرن وارستگی)،علی صدرائی خوئی و ابوالفضل حافظیان،ص 76- 74.
5- پیام انقلاب،ش 126،ص 15،مصاحبه با حضرت آیة الله اراکی.
6- حاج میرزا محمد فرزند محمد تقی بیک مشهور به ارباب از اجله عالمان،محدثان،حکیمان و متکلمان سرشناس بود. در شهر قم قبل از مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائری ریاستی بزرگ و مرجعیتی تمام داشت،در سال 1341 ه.ق در قم مرحوم و در قبرستان شیخان مدفون گردید.از تالیفات او«اربعین الحسینیه »به طبع رسیده است.تاریخ قم،ناصر الشریعه، ص 280.
7- کسی که پیر شده و سنش زیاد گشته است.
8- روزنامه رسالت،پنجشنبه،ش 2578،10 آذر1373،ص 4.
9- منظورشان رضا خان پهلوی و پسرش محمد رضا است.
10- مجله حوزه،ش 12،ص 45- 44.
11- پیام انقلاب،ش 126،ص 15،مصاحبه با حضرت آیة الله العظمی اراکی.
12- روزنامه جمهوری اسلامی،ش 29-66،خرداد 1368،ص 11.
13- روزنامه جمهوری اسلامی،9 آذر 1368،ص 2.
14- روزنامه جمهوری اسلامی،9 آذر 1368،ص 2.
15- روزنامه جمهوری اسلامی،ش 19583،17 فروردین 1368،ص 2.
16- روزنامه جمهوری اسلامی،ش 2928،18 تیر 1368،ص 4.
17- روزنامه جمهوری اسلامی،ش 2993،6 مهر 1368،ص 4.
18- روزنامه کیهان،ش 14016،15 مهر1369،ص 2.
19- روزنامه کیهان،ش 14331،20 آبان 1370،ص 2.
20- روزنامه جمهوری اسلامی،20 آذر 1368.
21- آیة الله اراکی(یک قرن وارستگی)،علی صدرائی خوئی و ابو الفضل حافظیان،ص 144-143.