فاطمه صالحی: سید محمد اتابک، وزیر صنعت، معدن و تجارت، در بازدید اخیر خود از معدن مس جانجا در شهرستان نیمروز سیستانوبلوچستان، بیان کرد: «باید از خامفروشی جلوگیری کنیم. این پروژه با ساخت کارخانه کنسانتره و لیچینگ نسبت به این امر اهتمام ورزیده و ارزشافزوده بیشتری ایجاد خواهد کرد.» این اظهارات وزیر، بار دیگر بحث خامفروشی را برای فعالان اقتصادی و معدنی داغ کرده است، اما آیا جلوگیری از خامفروشی در تمام شرایط به نفع اقتصاد ملی است؟ آیا فرآوری مواد معدنی، بدون توجه به زنجیره ارزش کامل و صنایع پاییندستی، همیشه صرفه اقتصادی دارد؟ برای پاسخ به این پرسشها، «دنیایاقتصاد» به بررسی ابعاد مختلف این موضوع پرداخته است.
نگاهی جامع به مساله خامفروشی
کامران وکیل، کارشناس معدن و نایبرئیس اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان محصولات معدنی ایران، در گفتوگو با «دنیایاقتصاد»، معتقد است بحث خامفروشی یک موضوع پیچیده است که به بررسی دقیق نیاز دارد. او در این باره گفت: برای بررسی این موضوع در ابتدا باید دید که خامفروشی چیست و دامنهاش تا کجاست؟ صحبتی که آقای اتابک در آن معدن مس فرمودند، به نظر من یک بحث کلی است؛ زیرا ما ابتدا و انتهای صبحت را نشنیدیم و فقط همین یک قسمت در مطبوعات بولد شده است.
وکیل، به مفهوم «شعاع اقتصادی» در بخش معدن اشاره و بیان کرد: بحثی در حوزه مواد معدنی داریم به نام «شعاع اقتصادی». در این مفهوم بررسی میکنیم که حمل یک ماده معدنی تا چه شعاعی منطقی است. سنگ مرمر کوپ به ارزش تنی 2هزار یورو، حتی اگر برای فرآوری به ایتالیا، کانادا یا آمریکا صادر شود، همچنان ارزش و صرفه اقتصادی دارد، ولی برای فرآوری سنگ گچ اگر فاصله معدن تا کارخانه بیشتر از 10کیلومتر باشد، دیگر امری اقتصادی نیست، زیرا باید حجم زیادی از این سنگ ارزان با قیمتهای بالای سوخت و حملونقل جابهجا و سپس فرآوری شود تا دارای ارزش شود. این کارشناس معدن معتقد است که در مورد معادن مس با عیار پایین، فرآوری در محل ضروری است. به گفته او، خاک مسی که حاوی 0.3درصد مس است صرفه اقتصادی حملونقل ندارد و باید در همان مکان فرآوری و به صنایع معدنی مربوطه اعم از کنسانترهسازی و لیچینگ تبدیل شود، سپس در مراحل بعد فرآوری کاتد ساخته شود. در نتیجه شکی نیست که این فرآوری باید در همان منطقه باشد؛ در غیراینصورت، سودآور و اقتصادی نیست.
وکیل، به تجربه کشورهای دیگر اشاره کرد و گفت: استرالیا و برزیل از صادرکنندگان بزرگ سنگآهن هستند. چرا سنگآهن خود را صادر میکنند؟ آیا این دانش را ندارند که اگر سنگآهن را به فولاد تبدیل و صادر کنند سود بیشتری خواهند برد؟ قطعا این دانش را دارند، ولی با بررسی کارشناسانه دریافتهاند که زیرساختهای کافی برای این فرآوری ندارند. استرالیا تحلیل میکند که برای تولید یکتن فولاد باید میزان قابلتوجهی انرژی با قیمت بالا وارد کند و در این وضعیت ترجیح میدهد سنگآهن را به همان شکل صادر کند، برزیل نیز شرایطی مشابه با استرالیا دارد.
این کارشناس معتقد است که در برخی موارد، صادرات مواد خام میتواند به نفع کشور باشد. به گفته او اگر سوختی را که بهرایگان در اختیار کارخانههای فولاد قرار میدادند و آبی را که صرف تولید فولاد شده و مملکت را با فرونشست دشتها و خشکسالی مواجه کرده است حفظ کنیم و به جای آن، سوخت و سنگآهن را نیز صادر کنیم، به نفع کشور است تا اینکه با تولید فولاد، بهطور اسمی از خامفروشی جلوگیری کنیم، اما در حقیقت زیانی بیش از خامفروشی به کشور وارد کرده باشیم. وکیل همچنین به مشکلات ناشی از سیاستگذاری نادرست در این زمینه اشاره کرد و افزود: ما در کشورمان، قیمت تمامشده خیلی از چیزها را محاسبه نمیکنیم. اگر قیمت تمامشده سوخت، آب، برق، گاز، هزینههای تمامشده صنعت مانند میزان آلودگی، امراض جانبی و باقی مصائب را حساب کنیم، میبینیم به نفع ماست که سنگآهن را صادر کنیم. نگاه جزیرهای به جلوگیری از خامفروشی با ایجاد صنایع، بدون در نظر گرفتن زیرساختهای اقتصادی نتیجهای جز ناترازی انرژی، بیبرقی در تابستان و بیگازی در زمستان نخواهد داشت.
وی در پایان افزود: شعار جلوگیری از خامفروشی درست نیست. در مثال گفتهشده، در شعاع اقتصادی، در منطقه محروم خاک مس باید به کنسانتره مس تبدیل شود، ولی برای تبدیل به کاتد به مناطق دارای زیرساخت برود. اقتصاد با شعار خرابتر میشود و با برنامه توسعه مییابد.
لزوم داشتن نگاه تخصصی به هر زنجیره معدنی
بهرام شکوری، رئیس کمیسیون معدن و صنایع معدنی نیز در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» بر پیچیدگی موضوع خامفروشی تاکید کرد و گفت: نمیتوان یک نسخه واحد برای تمام مواد معدنی پیچید. به بیان او، اینکه باید بتوانیم ارزشافزوده بیشتری در زنجیرههای معدنی ایجاد کنیم بسیار صحیح است و باید سعی کنیم کالاهای مصرفی نهایی را که مواد معدنی در آن به کار رفته است تولید کنیم تا موجب ایجاد اشتغال بیشتر، ارزآوری بیشتر و افزایش GDP شود. این حرف منطقی است، اما نمیتوان یک نسخه واحد برای تمام مواد معدنی پیچید. شکوری به تفاوت میان مواد معدنی مختلف اشاره کرد و افزود: برای مثال در خاکی که عیار خاک مس حدود 0.2درصد است اصلا ارزش اقتصادی برای حمل ندارد و حتما باید فرآوری محصول صورت بگیرد تا ارزش اقتصادی برای حمل را پیدا کند. این در مورد بخش دیگری از محصولات مانند سنگ تزئینی مصداق پیدا نمیکند. در نتیجه کوپ سنگی که در معدن تولید میشود ارزش اقتصادی حمل را دارد و میتواند وارد کارخانههای فرآوری شده و به اسلب یا تایل تبدیل شود و به فروش برسد.
او همچنین به اهمیت در نظر گرفتن عوامل مختلف در تصمیمگیری درباره فرآوری یا صادرات مواد خام اشاره و بیان کرد: میزان ذخیره، کیفیت محصول، داشتن بازارهای خارجی، ذوق و سلیقه مردم و آینده محصول هم میتواند در بحث ارزشافزوده موثر باشد. برای مثال سنگهای تزئینی بالای 3میلیارد تن ذخیره سنگهای تزئینی ماست که آن هم از رخنمونها به آنها رسیدهایم نه اکتشافات و در بهترین شرایط 15میلیون تن و در حال حاضر بین 8 تا 12میلیون تن تولید میکنیم؛ یعنی بالای 300سال سنگ در کشور داریم.
شکوری به تغییرات بازار و تکنولوژی نیز اشاره کرد و گفت: در حال حاضر از کالاهای جانشینی مانند کاشی، سرامیک، سنگهای مصنوعی یا در نمای ساختمان از کامپوزیت شیشه استفاده میکنند. تقریبا سنگهای تزئینی به کالای لوکس تبدیل میشود. در آینده اگر نوع نگاه مصرفکننده به این سنگ تغییر کند و خریداری وجود نداشته باشد، این معادن چه ارزشی برای ما پیدا خواهد کرد؟ در نتیجه اگر امروز بتوانیم آن را بیشتر تولید کرده و به صورت فرآورینشده هم صادر کنیم، به نفع کشور است. او به تجربه کشورهای دیگر نیز اشاره کرد و افزود: کشوری مانند ایتالیا که مهد تولید سنگهای تزئینی و ماشینآلات فرآوری سنگهاست، بیش از 22درصد سنگ تزئینی کشورش را به صورت کوپ یا فرآورینشده صادر میکند یا هند بیش از 30درصد سنگها و ترکها بیش از 75درصد سنگشان را به صورت کوپ صادر میکنند. در نتیجه با این استدلال از خامفروشی نمیشود همه مواد معدنی را به یک چشم دید، در نتیجه هر یک از این زنجیرههای مواد معدنی بسته به پارامترهای گفتهشده نیازمند تدوین نقشه راه مناسب خود است.
تحلیل وضعیت صادرات مواد معدنی ایران
محمدحسین پیروی، پژوهشگر حوزه معدن، به آمار و ارقام صادرات مواد معدنی در ایران اشاره کرد و گفت: میزان صادرات مواد معدنی خام در کشور، زیر 5درصد است و آنطور که مطرح میشود در بعضی از زنجیرهها امکان صادرات مواد خام وجود ندارد. او افزود: ایجاد واحد فرآوری در کنار معادن یک کار اقتصادی است؛ در غیراینصورت نمیتوان جای دیگری فرآوری و کنسانتره کرد. سنگآهن را میشود در یکجا استخراج و در جای دیگر فرآوری کرد. پیروی در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» آمار دقیقی از میزان صادرات صنایع معدنی کشور ارائه و بیان کرد: از کل صنایع معدنی کشور مانند شمش فولاد و کاتد مس، 20 تا 30درصد صادر میشود. البته این در زنجیرههای مختلف متفاوت است. نزدیک به 300هزار تن تولید کاتد مس داریم و 150هزار تن را صادر میکنیم. در فولاد از 30میلیون تولید فولاد کل 10 تا 12میلیون تن را صادر میکنیم.
به گفته او، در زنجیره مس نمیتوانیم سنگ را صادر کنیم و باید حتما به محصول تبدیل و سپس صادر شود. از تجارت کل صنعت مس در جهان 70درصد محصولات بالادست است. اینها کاتد یا قراضه مس یا کنسانتره میخرند و این تجارت در بالادست تعریف شده است. این پژوهشگر حوزه معدن به چالشهای موجود در صنعت مس اشاره کرد و افزود: شرکتهای مس در بخش تقاضا مشکل دارند، زیرا عرضه میکنند، اما خریدار وجود ندارد. البته در بازار بیشتر کاتد مس عرضه میشود. پیروی معتقد است که مهمترین مساله، تکمیل زنجیره ارزش در صنعت مس است. به گفته او، مهمترین مساله این است که زنجیره تکمیل مس اتفاق بیفتد و کالاهایی مانند تلفنهمراه و خودرو را که در زنجیره ارزش بالادستی هستند تولید کنیم. در حال حاضر با محصولاتی روبهرو هستیم که در جهان تجارت نمیشوند و وابسته به سفارش هستند. مسهایی که شرکتهای مختلف خودروسازی از آنها استفاده میکنند از خنسهای مختلف و در اشکال گوناگون هستند و در نتیجه به شکل ثابتی تجارت نمیشوند.
تحلیل هزینه-فایده؛ رویکردی علمی به خامفروشی
در بحث خامفروشی و فرآوری مواد معدنی، تحلیل هزینه-فایده ابزاری ضروری برای سیاستگذاری آگاهانه است. این رویکرد علمی به ما امکان میدهد تا تصویری جامع از پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی تصمیمات مرتبط با صنعت معدن داشته باشیم. در سطح اقتصادی، تحلیل هزینه-فایده باید از محاسبات ساده سود و زیان فراتر برود. استفاده از روشهای پیشرفته مانند تحلیل ارزش خالص فعلی (NPV) و مدلهای تعادل عمومی محاسبهپذیر (CGE) میتواند دید عمیقتری نسبت به تاثیرات بلندمدت و گسترده سیاستهای خامفروشی ارائه دهد. این مدلها قادرند اثرات متقابل بین بخش معدن و سایر بخشهای اقتصادی را شبیهسازی کنند و تصویری جامع از پیامدهای اقتصادی ارائه دهند.
عوامل کلیدی در این تحلیل شامل هزینههای سرمایهگذاری برای ایجاد صنایع فرآوری، هزینههای عملیاتی مداوم، نوسانات قیمتهای جهانی مواد خام و محصولات فرآوریشده و تغییرات نرخ ارز است. همچنین، باید به هزینههای پنهان مانند مصرف انرژی و آب که میتواند بار قابلتوجهی بر منابع محدود کشور تحمیل کند، توجه ویژهای داشت. تحلیل حساسیت یک جنبه مهم دیگر است که به ما اجازه میدهد تاثیر تغییرات در متغیرهای کلیدی را بر سودآوری پروژههای فرآوری بررسی کنیم. این امر بهخصوص در مواجهه با بازارهای بیثبات جهانی مواد معدنی اهمیت دارد. استفاده از روشهای پیشرفته تحلیل ریسک، مانند شبیهسازی مونت کارلو، میتواند به ارزیابی بهتر عدمقطعیتهای موجود کمک کند. از منظر اجتماعی، تحلیل اشتغالزایی یک جنبه کلیدی است. این تحلیل نهتنها باید مشاغل مستقیم ایجادشده توسط صنایع فرآوری را در نظر بگیرد، بلکه باید اثرات غیرمستقیم بر اقتصاد محلی و منطقهای را نیز بررسی کند. توسعه مهارتهای نیروی کار و پتانسیل انتقال دانش فنی نیز باید در این ارزیابی لحاظ شود.
جنبه زیستمحیطی نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. ارزیابی اثرات زیستمحیطی (EIA) باید بهطور جامع انجام شود تا تاثیرات فرآیندهای استخراج و فرآوری بر اکوسیستمهای محلی، کیفیت آبوهوا و تنوع زیستی را مشخص کند. هزینههای مرتبط با کنترل آلودگی، مدیریت پسماند و بازسازی مناطق تحتتاثیر باید در محاسبات گنجانده شود. تحلیل زنجیره ارزش ابزار مفید دیگر است که میتواند پتانسیل ایجاد ارزشافزوده در مراحل مختلف تولید را نشان دهد. این تحلیل میتواند به شناسایی نقاط بهینه برای سرمایهگذاری در فرآوری کمک کرده و مشخص کند که در کدام مرحله از زنجیره، بیشترین ارزشافزوده ایجاد میشود. نکته مهم دیگر، توجه به پویاییهای بازار جهانی است. تحلیل هزینه-فایده باید شرایط رقابتی در بازارهای بینالمللی، روندهای تکنولوژیک و تغییرات در تقاضای جهانی را در نظر بگیرد. این امر میتواند به پیشبینی بهتر آینده بازار و اتخاذ استراتژیهای مناسب کمک کند.
همچنین، باید به اثرات متقابل بین سیاستهای خامفروشی و سایر سیاستهای اقتصادی کشور توجه داشت. بهعنوان مثال، چگونگی تاثیر این سیاستها بر تراز تجاری، نرخ ارز و سیاستهای صنعتی باید مورد بررسی قرار گیرد. در نهایت، تحلیل هزینه-فایده باید به صورت پویا و مستمر انجام شود. شرایط اقتصادی، تکنولوژیک و زیستمحیطی مدام در حال تغییر هستند و آنچه امروز یک تصمیم بهینه به نظر میرسد، ممکن است در آینده دیگر مناسب نباشد. بنابراین، باید مکانیزمهایی برای بازنگری و بهروزرسانی منظم این تحلیلها در نظر گرفته شود. این رویکرد جامع و علمی به تحلیل هزینه-فایده میتواند به سیاستگذاران کمک کند تا تصمیمات متوازنتر و پایدارتری در مورد خامفروشی یا فرآوری مواد معدنی اتخاذ کنند. با این حال، باید توجه داشت که نتایج این تحلیل میتواند برای مواد معدنی مختلف و در شرایط اقتصادی متفاوت، نتایج متفاوتی داشته باشد. بنابراین، نمیتوان یک نسخه واحد برای تمام موارد پیچید و هر مورد باید به صورت جداگانه و با در نظر گرفتن تمام جوانب آن بررسی شود.
در مجموع، بحث خامفروشی در بخش معدن نیازمند رویکرد متعادل و مبتنی بر شواهد است. همانطور که کارشناسان مختلف اشاره کردهاند، هر ماده معدنی و هر منطقه، شرایط خاص خود را دارد و نمیتوان یک سیاست یکسان را برای تمام موارد اعمال کرد. برای مثال، در مورد مس با عیار پایین، فرآوری در محل معدن میتواند ضروری باشد، در حالی که برای سنگهای تزئینی، صادرات به صورت خام ممکن است در برخی موارد توجیه اقتصادی داشته باشد. همچنین، باید به مسائلی مانند مصرف انرژی، آب و تاثیرات زیستمحیطی توجه ویژهای داشت.
تکمیل زنجیره ارزش و حرکت به سمت تولید محصولات نهایی با ارزشافزوده بالا، مانند محصولات الکترونیک در صنعت مس، میتواند یک هدف بلندمدت باشد. اما این امر نیازمند سرمایهگذاری در زیرساختها، آموزش نیروی کار ماهر و توسعه تکنولوژی است. در نهایت، سیاستگذاران باید با استفاده از ابزارهای تحلیلی پیشرفته و در نظر گرفتن تمامی جوانب اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی، تصمیمات خود را اتخاذ کنند. این تصمیمات باید بهطور مستمر مورد بازنگری قرار گیرند تا با تغییرات شرایط بازار و تکنولوژی همگام باشند. تنها با چنین رویکرد جامع و انعطافپذیری است که میتوان از پتانسیلهای بخش معدن به بهترین شکل بهرهبرداری کرد و به توسعه پایدار این بخش حیاتی از اقتصاد کشور دست یافت.