مسئله بازگشت امام خمینی به ایران، از ابتدای اقامت او در پاریس مورد بحث محافل سیاسی و مطبوعات بود، ولی پس از رفتن شاه این سئوال در بیشتر مصاحبه ها عنوان می شد، و پاسخ امام به همه مصاحبه کنندگان این بود: «در اولین فرصت » .
در روزهای آخر دی 1357 خبر بازگشت قریب الوقوع امام خمینی در رسانه های خبری انتشار یافت.روز 2 بهمن یگانهای گارد شاهنشاهی، برای نمایش قدرت خود، در حضور خبرنگاران خارجی رژه رفتند.فردای آن روز دولت و ارتش فرودگاههای کشور را بستند و پرواز تمامی هواپیماها به ایران و از ایران به خارج متوقف شد.از همین موقع تظاهرات مردم تهران و شهرستانها در اعتراض به بسته شدن فرودگاهها شدت یافت و روز 4 بهمن جمعیت کثیری به سوی فرودگاه مهرآباد روی آوردند و خواهان بازگشت امام خمینی به وطن شدند.
به رغم بسته شدن فرودگاهها و متوقف ماندن پرواز هواپیماها، چند تن از خلبانان شرکت هواپیمایی ملی ایران اعلام کردند که به پاریس خواهند رفت و امام خمینی را با هواپیمای 707 به تهران خواهند آورد.
در همین اوان، سران ارتش در گردهمایی روز 3 بهمن، با حضور ژنرال هایزر، مسئله جلوگیری از بازگشت امام خمینی را مورد بحث قرار می دهند:
«...ژنرال ربیعی طرفدار اقداماتی به منظور جلوگیری از فرود هواپیماها در تهران بود او، سه راه پیشنهاد کرد: جلوگیری از پرواز هواپیما در هوا و منحرف ساختن آن، سعی کنیم کشور دیگری راه را بر هواپیما ببندد و آن را نابود کند، راه سوم مسدود کردن باند فرودگاه [....] به نظر من (هایزر) مسدود کردن باند فرودگاه راه عاقلانه تری بود، زیرا نشان می داد که دولت بر فرودگاه کنترل دارد و می تواند قدرت و حاکمیت خود را نشان دهد...» علاوه بر اخبار و اطلاعات مربوط به تغییر مسیر هواپیمای امام خمینی، گزارشاتی درباره سوء قصد علیه جان او، انتشار یافت.هایزر نیز در مذاکراتش با سران ارتش به این موضوع اشاره کرده و می گوید:
«مطبوعات خبر می دادند که پس از تهدیدهای جدید علیه جان [امام] خمینی، تعداد محافظان اقامتگاهش در پاریس دو برابر شده است.فرانسویها گله می کردند که این کار برای آنها بسیار گران تمام می شود.من ژنرالها را زیر فشار گذاشتم تا بدانم آیا اقداماتی علیه جان خمینی شروع کرده اند، کنایاتی دریافت کردم، ولی پاسخ روشنی نشنیدم.آنها گفتند گروهی در سوئیس وجود دارد که این نوع اعمال را انجام می دهد، اما من نمی توانم قضاوت کنم که آن گروه با افسران تماس داشتند» . (1)
یادداشتهای برژینسکی مشاور امنیتی پرزیدنت کارتر نیز موضوع توطئه علیه امام خمینی را تایید می کند.وی در این مورد می گوید:
«...در 22 ژانویه براون گزارش کرد، هایزر به او اطلاع داده که بختیار آماده مقابله با خمینی، هنگام بازگشت وی می باشد، هواپیمای او، از مسیر پرواز منحرف و پس از فرود اجباری، بازداشت خواهد شد.سئوال ما این بود که آیا ما، آمادگی داریم که بختیار را در انجام این عمل تشویق کنیم و تصمیم او را قوت بخشیم.این موضوع طی دو روز بعد، میان ونس، براون و من مورد بحث و بررسی قرار گرفت...
روز 23 ژانویه پیامی از سوی هایزر و سولیوان دریافت کردیم.در این پیام خواسته شده بود دستور العملهای قبلی را تغییر دهیم و به آنها اجازه دهیم برای امکان برقراری ائتلاف میان نظامیان و عناصر مذهبی اقدام کنند.این پیشنهاد کارمان را پیچیده تر کرد. ونس، قویا موافق این کار بود و من سخت مخالف بودم.ما، حتی بین خودمان در زمینه چگونگی پاسخ به تصمیم بختیار در مورد جلوگیری از بازگشت [آیت الله] خمینی، اختلاف نظر جدی داشتیم.ونس عقیده داشت باید به بختیار و خمینی توصیه کنیم آیت الله به ایران مراجعت نکند، زیرا برخورد و درگیری برای هر دو طرف، فاجعه به بار خواهد آورد.من و براون بر این عقیده بودیم حالا که بختیار تصمیم به ایستادگی دارد، باید از او حمایت کنیم.
روزهای 23 و 24 ژانویه (3 و 4 بهمن 1357) جلسات متعددی برای بحث و گفتگو در این مورد، بین خودمان و نیز با حضور رئیس جمهوری داشتیم.هنگامی که من پرزیدنت را از طرح بختیار آگاه ساختم، واکنش اولیه اش بسیار مثبت بود و گفت «عالی » است.اما ونس به شدت مخالفت کرد و گفت نتایج این امر منجر به اختلال و بی نظمی وسیعی خواهد شد و حتی محتمل است [امام] خمینی به قتل برسد، و حوادث غیر قابل انتظاری پیش آمد کند.
ما تمام آن روز به گفتگو ادامه دادیم.براون و من گفتیم اگر بختیار قصد دارد خمینی را توقیف کند، باید بدین کار تشویق شود و افزودم: هرگونه اشاره مخالفی علیه آن از سوی ما، اشتباه بزرگی خواهد بود.سرانجام به دلیل عدم توافق درباره این موضوع، نتوانستیم پیش نویس دستور العمل مشخصی را تهیه کنیم و من ناگزیر، چند راه حل مختلف به رئیس جمهوری پیشنهاد کردم. رئیس جمهور با پیش نویس پیشنهاد ونس مبنی بر اجرا نکردن طرح بختیار موافقت نکرد و طرح پیش نویس من و براون را با مختصر تغییراتی انتخاب نمود، در حقیقت به بختیار، برای اجرای پیشنهادش، چراغ سبز داده شد.
متاسفانه، خمینی بازگشت خود را به تاخیر نینداخت، هر چند بختیار در کشمکشهای اولیه به پیروزی روانی محدودی دست یافت، اما موضوع همچنان لا ینحل باقی ماند» . (2)
در حالی که واشینگتن و تهران درباره نحوه جلوگیری از ورود آیت الله خمینی به ایران بحث و مذاکره می کردند، امام خمینی، آماده بازگشت به ایران بود و با تصمیم گیری متهورانه و سرعت عمل، قصد داشت حریف را «مات » کند.به گفته ژنرال هایزر «حرکات و اقدامات جناح خمینی به حدی هوشمندانه انجام می گرفت که من متحیر بودم چه کسی برنامه ریزی آنها را انجام می دهد و هنوز هم پاسخ این سئوال را پیدا نکرده ام » . (3)
به رغم بسته بودن فرودگاهها و پخش خبرهای مربوط به سوء قصد به جان امام خمینی و نیز منحرف ساختن هواپیمای حامل وی، امام اعلام کرد، هر زمان بخواهد به ایران مراجعت می کند.کمیته استقبال، برنامه مفصلی برای استقبال از او تهیه دیده بود.
روز 9 بهمن ناگهان بختیار اعلام کرد که فرودگاه برای ورود آیت الله خمینی باز است.بختیار در توجیه تغییر تصمیم خود می گوید: «...من قضیه را به این شکل می دیدم، این ملا، که در ایرانی بودنش شکی نیست، می تواند به ایران بازگردد، ولی اگر خلافی از او سر بزند، توسط دادگاههای صالح و طبعا با تمام تضمینهایی که قانون پیش بینی کرده است به محاکمه کشانده خواهد شد [...] به من ایراد گرفته اند که چرا گذاشتم او به ایران بازگردد.آیا می توانستم نگذارم؟ [....] به علاوه از قدیم و ندیم گفته بودم که تمام ایرانیان بدون اجازه دولت حق ورود به ایران را دارند.به این اصل اعتقاد داشتم و امروز هم به آن معتقدم که جزو حقوق طبیعی هر شهروندی است..» . (4)
واقعیت این است که بختیار نمی توانست به طور نامحدود فرودگاهها را بسته نگه دارد.بستن فرودگاهها، کنجکاوی ده ها تن خبرنگاران خارجی را که در اطراف اقامتگاه امام، در انتظار دریافت خبر بودند، بیشتر کرده بود.به گفته بختیار، او نمی توانست مانع بازگشت یک تبعه ایرانی به کشورش شود.مسئله بستن فرودگاهها یک وسیله تبلیغاتی به نفع امام خمینی و به ضرر بختیار بود، از سوی دیگر اعلام آمادگی برای بازگشت به میهن و ممانعت دولت بختیار، مردم ایران را به هیجان درآورد و ابعاد ناآرامیها را وسیعتر ساخت.
سرانجام مبارزه تبلیغاتی، با عقب نشینی بختیار و باز شدن فرودگاهها پایان یافت و برنامه بازگشت امام خمینی برای روز 12 بهمن اعلام شد.
بازگشت پیروزمندانه
روز 12 بهمن 1357 (1 فوریه 1979) امام خمینی پس از 14 سال و چند ماه تبعید با هواپیمای 747 شرکت هواپیمایی فرانسه (ایرفرانس) عازم ایران گردید.150 تن خبرنگار خارجی که عمده ترین شبکه خبری دنیا را تشکیل می دادند، همراه امام در «پرواز انقلاب » حضور داشتند.در فرودگاه پاریس، امام ضمن پیامی به ملت فرانسه، از میهمان نوازی مردم و دولت و اهالی نوفل لوشاتو، تشکر کرد، سپس به چند سئوال خبرنگاران پاسخ داد.در مورد دولت بختیار، مواضع قبلی خود را تکرار کرد و گفت «ملاقات را نمی پذیرم، مگر آنکه استعفا بدهد و کنار برود» در مورد ارتش، ضمن تایید تماسهایی که در تهران با ارتش بوده است گفت «اگر مقتضی بدانیم، باز هم تماس حاصل خواهیم کرد» و افزود:
«ما از ارتش می خواهیم که هر چه زودتر به ما متصل شود.ما می خواهیم ارتش مستقل باشد، و از قید اجانب خارج شود، آزاد شود. آنها فرزندان ما هستند، ما به آنها محبت داریم باید به دامن ملت بیایند و ارتش و ملت از همدیگر هستند.ارتش باید از دولت غاصب کنار برود، تا مردم تکلیفشان را با او معین کنند...»
شانزده روز پیش، محمد رضا شاه، در حالی که یگانهای گارد شاهنشاهی، فرودگاه مهرآباد را محاصره کرده بودند، طی مراسم غیر رسمی، با شتاب ایران را برای همیشه ترک کرد و اکنون، امام خمینی با حضور و محتملا تهدید ارتش نیم میلیون نفری رژیم، همراه با پنجاه تن همراهانش، به ایران باز می گشت.کمیته استقبال مسئولیت امور انتظامی را به عهده داشت. (5)
استقبال از امام، در تاریخ معاصر ایران بی سابقه بود.مراسم ورود آیت الله، به طور زنده از رادیو و تلویزیون پخش شد.
هواپیمای ایرفرانس حامل آیت الله و همراهان در ساعت 30/9 صبح در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست.امام خمینی، پس از ابراز تشکر از مستقبلین، طی سخنان کوتاهی، با تکرار برنامه سیاسی خود، دولت بختیار را غیر قانونی و غاصب دانست و گفت:
«...ما این دولت را نمی توانیم بپذیریم.ملت ایران رای بر سقوط سلطنت داده است.بنابراین، ما نه مجلس را قبول داریم و نه حکومت را قانونی می دانیم.باید دولت کنار برود.شورای انقلاب حکومت را تعیین خواهد کرد.حکومت موقت موظف خواهد بود که مقدمات رفراندوم را تهیه کند.قانون اساسی که تدوین شد، به آراء عمومی گذاشته می شود، که اگر مردم قبول کنند، رژیم جمهوری و قانون جمهوری خواهد بود...
من، اعلام می کنم که دولت فعلی غاصب است و غیر قانونی است و اگر زیادتر از این لجاجت کند مسئول خواهد بود....» (6)
در بهشت زهرا، امام خمینی، با تاکید بر حاکمیت ملی و نقش مردم در تعیین سرنوشت خود، غیر قانونی بودن مجلسین را مطرح کرد و گفت: چنانچه حکومت و سلطنت دولتی و فردی، در یک مرحله با رای مردم بوده باشد و آن حکومت و دولت مشروعیت قانونی داشته باشد، این امر، حق آن مردم و نسلهای بعدی را از بین نمی برد که هر زمان آن تصمیم را نادرست دیدند، آن را لغو کنند.
امام خمینی، در توجیه این نظریه اظهار داشت:
«...ما فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای دادند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل عمل است.لکن اگر چنانچه ملتی رای دادند، ولو تمامشان، به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، به چه حقی ملت پنجاه سال پیش از این سرنوشت ملت بعد را معین می کند؟ سرنوشت هر ملتی به ست خودش است [....] مگر پدرهای ما، ولی ما هستند، مگر آن اشخاصی که در صد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا می کنند، آنها تعیین بکنند؟»
در مورد رای مجلسین در تایید دولت بختیار گفت:
«...این ملت حرفی را که داشتند گفتند، حالا هم می گویند ما این وکلا را غیر قانونی می دانیم، این مجلس سنا را غیر قانونی می دانیم.این دولت را غیر قانونی می دانیم.آیا کسی که خودش از ناحیه مجلس، از ناحیه مجلس سنا، و از ناحیه شاه منصوب است و همه اینها غیر قانونی هستند، می شود که قانونی باشد؟ ما می گوییم شما غیر قانونی هستید و باید بروید...»
امام خمینی درباره تعیین دولت آینده به جای دولت بختیار گفت:
«من توی دهن این دولت می زنم، من، به پشتیبانی این ملت، دولت تعیین می کنم.من به واسطه اینکه این ملت مرا قبول دارد [...] این آقا، که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبول ندارند.ملت هم قبولش ندارند.ارتش هم قبولش ندارند.فقط آمریکا از او پشتیبانی کرده و فرستاده و به ارتش دستور داده که از او پشتیبانی بکنند، انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته که باید از او پشتیبانی بکنید.»
امام در برابر این سخن بختیار که گفته بود که در مملکت دو تا دولت نمی شود، اظهار داشت:
«می گوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمی شود، خوب، این واضح است، این یک مملکت دو تا دولت ندارد.لکن دولت غیر قانونی باید برود.تو، غیر قانونی هستی، دولتی که ما می گوییم دولتی است که متکی به آراء ملت است، متکی به حکم خداست.تو باید یا خدا را انکار کنی، یا ملت را.» (7)
آنگاه امام خمینی خطاب به ارتش و افسران آن گفت:
«می خواهیم که ارتش ما مستقل باشد.آقای ارتشبد! شما نمی خواهید؟ شما نمی خواهید که مستقل باشید؟ آقای سرلشکر، شما نمی خواهید مستقل باشید؟ شما می خواهید نوکر باشید؟
من به شما نصیحت می کنم که بیایید در آغوش ملت، همان که ملت می گوید، بگویید ما باید مستقل باشیم [...] اسلام برای شما بهتر از کفر است.ملت برای شما بهتر از اجنبی است.ما برای شما می گوییم این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید، رها بکنید این را.خیال نکنید که اگر رها کردید، ما می آییم شما را به دار می زنیم.این چیزهایی است که دیگران درست کرده اند...» (8)
موضع واشینگتن پس از بازگشت امام
یک روز پیش از بازگشت آیت الله خمینی به ایران، ژنرال هایزر، با ارتشبد قره باغی رئیس ستاد مشترک ملاقات کرد.قره باغی به فرستاده رئیس جمهوری آمریکا گفت: «ارتش از دکتر بختیار حمایت می کند و دستورات او را اجرا خواهد نمود و افزود: اگر بختیار در مذاکراتش با [امام] خمینی به سازش برسند، ارتش برای پایان یافتن بن بست موجود و تامین صلح و آرامش، از بختیار پشتیبانی می کند ولی اگر خمینی از مذاکره برای رسیدن به تفاهم امتناع کند و در صدد تعیین یک دولت رقیب برآید، ارتش به منظور حمایت از دولت و جلوگیری از سقوط آن، موضع دفاعی خواهد گرفت.» (9)
سفیر آمریکا در تهران درباره موضع دولت آمریکا نسبت به جناحهای سیاسی ازوزارت خارجه، کسب تکلیف کرد.پاسخ واشینگتن پشتیبانی از روند قانون اساسی و مشاوره نزدیک با دولت بختیار بود «اگر بختیار از او (سفیر) خواست با خمینی ملاقات و مذاکره کند، او باید این کار را انجام دهد.اگر خمینی خواستار دیدار با او (سفیر) شد، باید ابتدا با بختیار مشورت کند. به سولیوان دستور داده شد، نباید با شورای انقلاب مذاکره نماید، زیرا این امر به نشانه شناسایی شورا به عنوان یک سازمان و یا یک دولت تلقی خواهد شد، با این حال سفیر باید تماس خود را با عناصر اپوزیسیون، که قبل از بازگشت خمینی با آنها تماس داشت همچنان حفظ کند.» (10)
این دستور العمل جدید، در دوم فوریه - روز بعد از بازگشت امام خمینی به تهران - به سولیوان ابلاغ شد.روز بعد، جان استمپل (11) مقام سیاسی سفارت آمریکا، با یکی از اعضای نهضت آزادی ایران تماس گرفت.این شخص به استمپل گفت که اعضای نهضت شب پیش با بختیار ملاقات و مدت دو ساعت مذاکره کرده اند در نتیجه بختیار با دو شرط، حاضر برای مصالحه شده است:
1) بختیار به عنوان نخست وزیر باقی بماند و هر چه زودتر ترتیب یک همه پرسی را فراهم کند.در این همه پرسی مردم رژیم سلطنت یا جمهوری اسلامی را انتخاب خواهند کرد.
2) بختیار از نخست وزیری استعفا کند ولی تا پایان همه پرسی عهده دار اداره امور کشور باشد.به گفته گاری سیک، آیت الله خمینی به رغم اصرار و توصیه فراوان مشاورانش، هر دو شرط پیشنهادی را رد کرد و گفت
«بختیار باید برود، زیرا فرمان نخست وزیری او را شاه صادر کرده است.شورای سلطنت نیز غیر قانونی است.تنها راه حل، تعیین یک نخست وزیر موقت برای نظارت بر اجرای رفراندوم است.ارتش نیز باید خود را کنار بکشد.» (12) 1
آیت الله خمینی، حتی در دورانی که در پاریس اقامت داشت، پیشنهاد و توصیه «مذاکرات با دولت را برای حصول توافق » از سوی یارانی، که در ایران بودند و انقلاب را اداره می کردند قویا رد کرد و تنها کناره گیری شاه را راه حل بحران می دانست.بدیهی است که پس از بازگشت پیروزمندانه اش به ایران، هیچ گونه راه حلی را جز تعیین دولت از سوی خود، نمی پذیرفت و حتی، مقابله با ارتش را، با اعتقاد به عدم موفقیت نیروهای مسلح و پیروزی انقلاب، قطعی می دانست و این پیش بینی واقع بینانه، ده روز بعد (22 بهمن) به ثبوت رسید.
بازرگان در مسند نخست وزیری
آیت الله خمینی چهار روز پس از ورود به تهران (15 بهمن 1357) مهندس مهدی بازرگان را به نخست وزیری منصوب کرد.امام خمینی هنگام معرفی نخست وزیر دولت موقت انقلاب گفت:
«برای اینکه خاتمه بدهیم به این وضع هر چه زودتر، به اتکاء آراء عمومی که بر ماست و ما، به احتساب آراء عمومی، و شما می بینید که آراء عمومی که با ماست و ما را به عنوان وکالت و یا به عنوان رهبری قبول دارند، یک دولتی را معرفی می کنم.رئیس دولتی را معرفی می کنم، موقتا دولتی را تشکیل بدهید که هم به آشفتگیها خاتمه بدهد و هم این مسائل کنونی که مجلس مؤسسان است، یعنی ترتیب انتخابات مجلس مؤسسان را بدهد و مقدمات آن را درست کند و مجلس مؤسسان تاسیس بشود و انتخابات مجلس هم انجام بشود و آنها دولت قانونی را انتخاب بکنند و مجلس مؤسسان که تشکیل شد، جمهوری اسلامی را به رفراندوم بگذارد [...] لهذا، دولت موقت را تعیین کردیم.» (13)
سپس امام خمینی درباره شخصیت مهندس بازرگان و سوابق سیاسی او، و دلایل انتصابش به نخست وزیری گفت:
«و چون جناب آقای مهندس بازرگان را سالهای طولانی است که از نزدیک می شناسم، مردی است فاضل، متدین از لحاظ ریاست و امین به ملت و ملی و بدون گرایش به چیزی که خلاف مقررات شرع است.من ایشان را معرفی می کنم که ایشان رئیس ولت باشد.ایشان واجب الاتباع است، ملت باید از او اتباع کند، یک حکومت عادی نیست، یک حکومت شرعی است، باید از او اتباع کند، مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است....» (14)
معرفی مهندس بازرگان به نخست وزیری دولت موقت، با استقبال وسیع مردم و راهپیماییهای عظیم روبه رو شد.دکتر بختیار، در واکنش نسبت به تشکیل دولت موقت گفت:
«هرگونه تغییر حکومت باید از طریق انتخابات آزاد صورت گیرد، نه توسط گروهی مردم هیجان زده که در خیابانها به راه می افتند [....] اگر او (آیت الله خمینی) می خواهد چنین دولتی در شهر مقدس قم تشکیل دهد اجازه خواهم داد.این جذاب خواهد بود.ما، واتیکان کوچک خود را خواهیم داشت، اما به طور جدی بگویم که به آیت الله خمینی اجازه تشکیل یک دولت واقعی نخواهم داد و او نیز، این را می داند. [....] آیت الله خمینی باید درک کند که من قانون هستم و دولت من تنها دولت ایران است.من در تمام عمر در راه دموکراسی مبارزه کرده ام و در اصول و عقایدم، نه با آیت الله خمینی سازش خواهم کرد و نه با کسی دیگری...» (15)
متن فرمان نخست وزیر مهندس بازرگان بدین شرح بود:
14/6/1399
15/11/1357
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای مهندس بازرگان بنا به پیشنهاد شورای انقلاب بر حسب حق شرعی قانونی ناشی از آراء اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعاتی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص مامور تشکیل دولت موقت می نمایم تا به ترتیب اداره امور مملکت و خصوصا انجام رفراندوم و رجوع به آراء عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید.مقتضی است که اعضای دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص نموده ام تعیین و معرفی نمایید.کارمندان دولت، ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همکاری کامل نموده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلاب و سازمان یافتن امور کشور خواهند نمود.موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت می نمایم.
روح الله الموسوی الخمینی
روز بعد بختیار، ماهیت جمهوری اسلامی عنوان شده از سوی امام خمینی را زیر سئوال کشید و گفت:
«هیچ کس نمی داند که جمهوری اسلامی او چیست؟ او، نه کثرت گرایی سیاسی و نه دموکراسی را می پذیرد.او می خواهد روحانیون، قانون الهی را اجرا کنند و همه حرف آنها همین است.می گویند شما فرمانتان را از ایشان (شاه) گرفته اید.بنده می توانم بگویم که دکتر مصدق ها، مستوفی الممالک ها، و خیلی اشخاص که از ما بزرگتر بوده اند، همین کار را کرده اند و تمام این وزرای جبهه ملی و تمامی این قضات پاک دامن هم، همین فرامین را داشته اند.بنده نمی توانم ببینم چرا این فرمان وقتی به دست من رسید، این قدر ارزشش کاسته شده، یا منفور تلقی می شود.» (16) 1
دکتر بختیار، در توجیه مشروعیت نخست وزیری خود، نخواست یا نتوانسته بود، اختلاف شرایط و اوضاعی را که منجر به نخست وزیری دکتر محمد مصدق، در اردیبهشت 1330 گردید، با شرایط دی ماه 1357 که او فرمان نخست وزیری گرفت درک کند، دکتر مصدق به عنوان رهبر نهضت ضد استعماری ملت ایران، برای ملی کردن صنعت نفت به میدان آمده بود، و نیروی عظیم مردمی از او پشتیبانی می کرد.به اعتراف محمد رضا شاه هیچ قدرتی در داخل ایران، توان مقابله با او را نداشت (17) و پس از کسب رای تمایل مجلس، شاه ناگزیر به زمامداری او، تن در داد، در صورتی که دی ماه 1357، رژیم ایران، در برابر طوفان عظیم انقلاب، در شرف فروپاشی بود، شاه سفر خود را به خارج از کشور تدارک می دید، و بختیار ابتدا فرمان نخست وزیری را گرفت و بعد مجلس به او رای اعتماد داد.
بختیار در مجلس شورای ملی، لزوم احترام به قانون اساسی و دفاع از دیگر قوانین مملکت را تاکید کرد و یادآور شد که به حکم قانون در مقام نخست وزیری خواهد ماند:
«من با داد و فریاد و هو و جنجال حکومتهایی که در تخیل مردم به وجود آید، تسلیم نمی شوم.باید حکومتی با قانون بیاید و با قانون برود.آن که با رای نمایندگان مجلس آمده، فقط با رای نمایندگان مجلس خواهد رفت.شما نمایندگان نیز آزاد هستید که یا از نمایندگی صرفنظر کنید و استعفا دهید و یا در سنگر پارلمان بمانید.ولی من در مقام نخست وزیر قانونی مملکت می مانم تا انتخابات آزاد آینده را انجام بدهم.» (18)
طی هفت روز، بین انتصاب مهندس بازرگان و پیروزی انقلاب، بختیار همچنان از مشروعیت و قانونی بودن نخست وزیری خود دفاع می کرد و بازرگان را تهدید می نمود، وی روز 18 بهمن گفت:
«تا زمانی که این شوخیها ادامه دارد.با آنها کاری ندارم، اما اگر پا را از این فراتر نهند، به قدرت قانون پاسخ آنها داده خواهد شد.» (19)
وی در جای دیگر مدعی شد که:
«آیت الله خمینی حق تعیین نخست وزیر را ندارند [...] آنها در جستجوی هیاهوی خیابانی و شعارهای بی معنی، که با فریادهای گوش خراش تکرار می شود، هستند.آنها به این ترتیب می خواهند بگویند ما اکثریت داریم، در حالی که اکثریت باید متین، آرام و خاموش باشد.» (20)
مهندس بازرگان در روز 20 بهمن 1357 طی نطقی در حضور دهها هزار تن از مردم تهران که در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند، پیرامون نظریات بختیار و ادعای قانونی بودند نخست وزیری او به تفصیل پاسخ داد و گفت:
«...آنچه مورد اشکال و ایراد و اختلاف است، ایراد قانونی بودن دولت ایشان و نشستنشان و گفتنشان سر جای همان غاصبین و دشمنان ملت و تمکین کامل نکردن به خواسته ملت و انقلاب است.خودش را دولت قانونی می داند، به دلیل اینکه او را شاه به این مقام برگزیده است و ثانیا مجلس رای اعتماد به ایشان داده اند.تعجب از این است که آقای دکتر بختیار، که تا همین اواخر اعتراف و اعتراض به پایمال شدن قانون اساسی می کرد، حزب رستاخیز و مجلس سنا و مجلس شورای ملی را تحمیلی و فرمایشی و ساواکی می دانست، حالا دو دستی به آنها می چسبد.اختلاف اینجاست، اشکال اینجاست...» (21)
روز بعد، از ساعت چهار بعد از ظهر حکومت نظامی اعلام شد.امام خمینی از مردم خواست به دستور دولت اعتنا نکنند.به دنبال این اخطار و اعلامیه دولت موقت، مردم به خیابانها ریختند.همان شب درگیری همافران، با افراد گارد سلطنتی در پادگان دوشان تپه شروع شد.فردای آن روز (22 بهمن) ارتش اعلام بی طرفی کرد، چند ساعت بعد، بسیاری از پاسگاههای پلیس و چند پادگان و پایگاه نظامی به دست مردم افتاد، و بدین ترتیب، دولت 37 روزه بختیار سقوط کرد...
پی نوشت ها:
1. General Robert E.Huyser;Mission to Tehran,p.182.
2. Zbigniew Brezinski;power and principle,pp.388 -389.
3. Huyser;op.cit.,p,184.
4. یکرنگی، صفحات 213- 212.
5. اسامی اعضای کمیته استقبال و وظایف هر یک بدین شرح بود: آقایان علی اصغر تهرانچی، مسئول انتظامات، محمد توسلی، تبلیغات، صباغیان، برنامه ریزی، حسین شاه حسینی، تدارکات، حجت الاسلام محمد مفتح، سخنگو، حجت الاسلام شیخ فضل الله محلاتی رابط روحانیت، آیت الله مطهری، سرپرست.
6. روزنامه ها، 12 بهمن 1357.
7. صحیفه نور، جلد 4، 283- 280.
8. روزنامه ها، مورخ 12 بهمن 1357.
9. Sick;op.cit.,p.150.
10. Sick;Ibid.,p.150.
11. John Stempel.
12. Sick,Ibid,p.150.
13. آخرین تلاشها، در آخرین روزها، صفحات 195- 192.
14. همان، صفحات 195- 192.
15. روزنامه کیهان، 15 بهمن 1357.
16. روزنامه کیهان، 16 بهمن 1357.
17. محمد رضا شاه، پاسخ به تاریخ، صفحه 84 (از متن انگلیسی) .
18. روزنامه کیهان، 16 بهمن 1357.
19. روزنامه کیهان، 18 بهمن 1357.
20. روزنامه کیهان، 21 بهمن 1357.
21. روزنامه کیهان، 20 بهمن 1357.