قیام امام (ع) موجب شد که در جامعه، نوعى اخلاق بلند نظرانه پدید آید و نظر انسان ها را به زندگانى خود و دیگران، دگرگون سازد تا بتواند بدین وسیله، جامعه را اصلاح کند.
براى آگاهى از قیام امام حسین (ع) و نتایج آن، این پرسش پیش مى آید که آیا قیام حسینى به نتایج و اهداف خاصى دست یافت و واقعیتى را دگرگون ساخت؟ بسیارى از تاریخ دانان مدعى اند که قیام حسینى شکست خورد، زیرا براى جهان پیروزى سیاسى فورى بر نداشت . براى درک بهتر نهضت حسینى (ع) باید هدف ها و نتایج آن را خارج از پیروزى فورى و سریع و در دست گرفتن زمام امور جستجو کرد . نباید این انقلاب را مانند سایر انقلابات ملاحظه کرد بلکه باید نتایج آن را در امور زیر ملاحظه نمود . (1)
1 . در هم شکستن چار چوب ساختگى دینى که امویان و یارانشان تسلط خود را بر آن استوار ساخته بودند و رسوا ساختن روح لامذهبى جاهلیت، که روش حکومت آن زمان بود . از آن زمان که روح بى دینى در جامعه و در میان همه طبقات اجتماع شایع شده بود و بى آن که پرده از آن برداشته شود، و بى آنکه ساختگى بودن آن و دور بودن آن از دین در میان مردم بر ملا شده باشد، امام حسین (ع) تنها کسى بود که مى توانست حکام را رسوا سازد و دورى بسیار این بدعت ها را از اسلام آشکار نماید . از این رو، قیام او حد فاصل بین اسلام و حکومت اموى بود و مى توانست چهره حقیقى و آلودگى حکام امورى آن را نشان دهد .
2 . احساس گناه ناشى از شهادت جانسوز امام حسین (ع) و یارانش در کربلا موجى شدید از احساس گناه در وجدان هر مسلمانى برانگیخت . آنان پى بردند که مى توانستند او را یارى دهند . اما از آن پس که با او براى قیام پیمان بستند او را یارى نکردند . این احساس گناه دو جنبه داشت: از یک سو، انسان را وادار مى ساخت که گناهى را که مرتکب شده با کفاره بشوید و از سوى دیگر، نسبت به کسانى که او را به ارتکاب چنین گناهى واداشته بودند، احساس کنیه و نفرت کند . به طورى که انگیزه انقلاب هاى متعددى که در اثر قتل امام حسین (ع) بر پا شد، همان کفاره یارى نکردن به آن حضرت، و انتقام گرفتن از امویان بود .
این احساس گناه همواره بر افروخته بود و در هر فرصتى انگیزه انتقام از بنى امیه و قیام بر ضد ستمگران بود .
3 . پیدایش اخلاق جدید؛ قیام امام (ع) موجب شد که در جامعه، نوعى اخلاق بلند نظرانه پدید آید و نظر انسان ها را به زندگانى خود و دیگران، دگرگون سازد تا بتواند بدین وسیله، جامعه را اصلاح کند .
امام حسین (ع) و فرزندان و یاران باوفایش، در قیام بر ضد بنى امیه، اوج ایثار و فداکارى در راه دین و اخلاق عالى اسلامى را با همه صفات و طراوت آن نشان دادند . ایثار و از خودگذشتگى را نه در عمل که با خون خود نوشتند .
مردم عادى قبایل آن زمان عادت کرده بودند که ببینند رهبرانشان، قبیله و دین و وجدان خود را به پول بفروشند و در برابر ستمکار، گردن خم کنند تا از عطاهاى آنان بهره مند گردند . اوضاع و شرایط زندگى آن زمان مردم به گونه اى بود که مردم تنها در اندیشه زندگى خویش بودند و براى مشکلات و دردهاى اجتماعى چندان اهمیتى قایل نبودند . تنها کوشش آنان این بود که دسترنج خویش را حفظ کنند و از توجیهات رهبران اطاعت نمایند تا مبادا نامشان از فهرست حقوق بگیران حذف شود . از این رو، در مقابل جور و ستمى که مى دیدند، خاموش مى شدند و هم آنان این بود که مفاخر قبیله اى خود را بازگو کنند و به افتخارات گذشته پدران جاهل خویش افتخار کنند .
اصحاب امام حسین (ع) مردمى دیگر بودند، گروهى که در سرنوشت با امام همراه شدند، مردمى عادى بودند و هر کدام داراى زن و فرزند و خانواده و دوستانى بودند . از بین المال مقررى دریافت مى داشتند و زندگانى نسبتا راحتى داشتند و مى توانستند از لذت هاى
حیات برخوردار گردند . اما از همه اینها چشم پوشیدند و براى نثار جان خویش در راه امام حسین (ع) با حاکمان جور زمان خود و با ناهنجارى هاى اجتماعى به ستیز برخاستند . براى بیشتر مسلمانان آن روز این نکته بسى جالب بوده و هست که یک انسان میان زندگانى راحت و ثروت و نفوذ استفاده از آنها و حتى امروز، در انتخاب مرگ آزاد باشد و در این میان مرگ را انتخاب کند! چنان خصلتى وجدان هر مسلمانى را تکان مى داد و او را از خوابى سنگین و طولانى بیدار مى کرد تا زندگانى اسلامى شکل گیرد . شکلى که سال ها پیش از قیام امام حسین (ع) از میان رفته بود . جامعه اسلامى به وسیله مردى عادى علیه حاکمان ظالم، انقلاب ها و قیام ها به خود مى بیند . اما روح کربلا در نهاد کسانى که به این کار دست زدند، شعله اى برافروخت که همه آماده بودند تا در راه چیزى که آن را حق تشخیص مى دادند، جان فدا کنند .
4 . روح مبارزه جویى . قیام حسین (ع) پس از دیرى خاموشى و تسلیم، از نو موجب برانگیختن روح مبارزه جویى در انسان هاى مسلمان گردید . این قیام همه موانع را که مانع قیام و انقلاب مى شد در هم فرو ریخت . مسلمانان به صلح طلبى و معامله دعوت مى شدند . به آنان گفته مى شد که جان خود و موقعیت اجتماعى و مال خود را حفظ کنید در چنین زمانى قیام حسین (ع) روى داد تا به انسان هاى آزاد و اخلاق جدید و سبک نوین زندگى بیاموزد .
اما خود خواهى مانع از این بود که مسلمانان و انقلاب دست زنند . قیام حسین (ع) در وجدان گروه بسیارى از مردم این اندیشه زندگى را برانگیخت که با حمایت نکردن از حسین (ع) مرتکب گناه شده اند .
بارى، این احساس آنان را برانگیخت و آماده قیام ساخت . روح مبارزه جویى در زندگى ملت ها و فرمانروایشان تاثیر فراوانى دارد . هنگامى که این شعله به خاموشى گراید و ملت تسلیم فرمانروایان خود شود، فرانروایان هر چه بخواهند مى توانند انجام مى دهند و با گذشت زمان با خاموشى روح مبارزه جویى، تسلط بر آنان آسانتر مى گردد . از این رو، در چنین ملتى ایجاد تحول دشوارتر مى شود .
براى این که از میزان تاثیر قیام حسینى در تحریک روح انقلابى در جامعه اسلامى تصویرى روشن نشان دهیم، باید بگوییم که جامعه اسلامى پس از قتل امام على (ع) تا هنگام قیام حسینى آرام بود . در طول این مدت، هیچ گونه اعتراض و انقلاب جدى اتفاق نیفتاده بود . با همه انواع کشتارها و سرکوب ها و غارت اموال به وسیله امویان و همدستانشان، بیست سال تمام، توده ها حالت تسلیم و اطاعت محض از حاکمان جور داشتند و این وضع از سال چهلم تا شصت هجرى به طول کشید .
اما پس از قیام حسین (ع) ، در مکتب، روح انقلاب دمیده شد و توده ها در انتظار رهبرى جدید بودند . و هر گاه رهبرى مى یافتند، علیه حکومت بنى امیه دست به انقلاب مى زدند . در همه این انقلاب ها، شعار انقلابیون خونخواهى از امام حسین (ع) بود .
انقلابى هایى که بواسطه نهضت امام حسین (ع) شکل گرفه عبارتند از:
1 . انقلاب توابین:
این انقلاب در کوفه بر پا گردید و واکنش مستقیم به قتل امام بود . انگیزه آن، احساس گناه به علت یارى نکردن به امام بود . کوفیان خواستند ننگى را که مرتکب شده بودند . با انتقام از قاتلان امام حسین (ع) بشویند . این واقعه در سال 65 هجرى روى داد . (2)
2 . انقلاب مدینه:
این انقلاب با انقلاب توابین تفاوت داشت ; زیرا هدف آن انتقام خون حسین (ع) نبود بلکه انقلابى بود علیه حکومت ستمکار بنى امیه . (3)
اهل مدینه علیه امویان شورش کردند و عامل یزید را از مدینه بیرون راندند . شرکت کنندگن در این قیام، یکهزار نفر بودند . این انقلاب با دست سپاهیان شام و با نهایت وحشیگرى سرکوب گردید . (3)
3 . قیام مختار ثقفى:
در سال 66 هجرى، مختار بن عبیده ثقفى در عراق به خونخواهى حسین (ع) و انتقام قاتلان امام قیام کرد و در یک روز دویست و هشتاد تن از آنان را به قتل رسانید . (4)
4 . انقلاب مطرف بن مغیره:
در سال 77 هجرى، مطرف بن مغیره علیه حجاج بن یوسف شورید و عبدالملک بن مروان را از خلافت خلع کرد . (5)
5 . انقلاب ابن اشعث:
در سال 81 هجرى، عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بر حجاج شورید و عبدالملک مروان را از خلافت خلع کرد . این شورش تا سال 83 به طول انجامید . در آغاز پیروزى هاى نظامى به دست آورد، اما بعدها، حجاج به کمک ارتش شام بر او غلبه کرد . (6)
6 . انقلاب زید بن على بن حسین:
در سال 122 هجرى، زید بن على در کوفه به شورش برخاست، اما آن شورش بى درنگ به وسیله سپاهیان شام که در آن هنگام در عراق بودند سرکوب گردید . (7)
سرانجام قیام بنى عباس به حکومت بنى امیه پایان داد و آن انقلاب با الهام از انقلاب حسینى و استفاده از خشنودى و رضاى اهل بیت پیامبر صلى الله علیه وآله بود که پایه هاى مردمى یافته بود . و مورد توجه توده ها واقع شده بود .
انقلاب ها با منحرفان به مقابله برخاست و هرگز خاموش نگردید . بلکه انسان مسلمان پیوسته انسانیت خود را که حاکمان شعله هاى آن را خاموش کرده بودند، بیان مى کرد، و آن قیام ها به فضل روحیه اى بود که قیام حسینى در کربلا گسترده و گسترش داد .
همانا که قیام حسین (ع) سرآغاز جنگ و قیام در تاریخ انقلاب بود و آن نخستین قیامى بود که طریق مبارزه جویى را به مردم آزاده، که آن روحیه را از دست داده بودند، آموخت .
و این نکته را باید اضافه کرد انقلاب ها در سطح جهان در وراى زمان ها تا به امروز به ویژه جنبش ها و نهضت هاى آزادى بخش اسلامى و شیعى بوده اند . انقلاب ها و جنبش هایى که همواره در وجود مردم ستم دیده نورانیتى خاص ایجاد مى کردند .
پى نوشت:
1 . قیام حسینى و شرایط آن، محمد مهدى شمس الدین، ص 154 .
2 . تاریخ طبرى، انقلاب توابین، ج 4، ص 426، 436 .
3 . تاریخ طبرى، انقلاب مدینه، ج 4، ص 366، 381 .
4 . همان، ص 424 .
5 . تاریخ طبرى، انقلاب مطرف .
6 . تاریخ طبرى، ص 189، 203 .
7 . مقاتل الطالبین، اصفهانى، ص 139 .
منبع : منبع: دیدار آشنا، اسفند 1381، ش 33.