ماهان شبکه ایرانیان

چرا صدام سالرزو آغاز جنگ تحمیلی را متفاوت می‌داند؟ /ما غافلگیر نشدیم؛ ما غفلت کردیم

یکی از پیشکسوتان دوران جنگ تحمیلی، به بیان موضوعاتی در این باره پرداخته و روایت کرده است: ارتش عراق در مورخ ۱۳۵۹/۶/۱۳ دو منطقه مرزی قصرشیرین و مهران را گلوله باران کرد که با پاسخ شدید توپخانه ایران روبه رو شد. خبرگزاری‌ها از درگیری شدید شب ۱۳۵۹/۶/۱۳ و ادامه آن تا ساعت ۱۳:۳۰ همین روز در منطقه مرزی غرب خبر دادند.

چرا صدام سالرزو آغاز جنگ تحمیلی را متفاوت می‌داند؟ /ما غافلگیر نشدیم؛ ما غفلت کردیم

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، امیر سرتیپ عبدالحسین مفید از پیشکسوتان دوران جنگ تحمیلی با اشاره به موضوعاتی درباره جنگ تحمیلی روایت می‌کند: آغاز جنگ تحمیلی دو لشکر 1 و 2 سابق از مورخ 1359/6/12 در یکدیگر ادغام شدند و لشکر 21 پیاده حمزه متولد شد، در حالی که مملکت و بیشتر از همه ارکان‌های کشور، ارتش روزهای سختی را سپری می کرد.

بنابرآنچه ایسنا روایت می‌کند، وی در ادامه افزود: قرائن و شواهد یک جنگ هم به خوبی نمایان بود ارتش عراق در مورخ 1359/6/13 دو منطقه مرزی قصرشیرین و مهران را گلوله باران کرد که با پاسخ شدید توپخانه ایران روبه رو شد. خبرگزاری‌ها از درگیری شدید شب 1359/6/13 و ادامه آن تا ساعت 13:30 همین روز در منطقه مرزی غرب خبر دادند. اگر با تاریخ جنگ تحمیلی آشنا باشید می‌دانید که صدام حسین این روز را آغاز جنگ می‌داند (نه روز 1359/6/31) و آغازگر جنگ را ایران می داند در صورتی که ایران آغازگر حملات نبود.

متعاقب آن ارتش عراق در 1359/6/16 (هفتم سپتامبر (1980) و در 1359/6/19 به دو منطقه مرزی مورد اختلاف دو کشور زینل کش و میمک که در قرارداد 1975 به عراق واگذار شده بود، ولی از تحویل آن خودداری میشد حمله کرد و آنها را تصرف کرد.

اشاره کردم که بعد از تحویل و تحول لشکر به مدت 15 روز برای مرخصی به شهرستان کاشمر رفتم و خانواده را هم نبردم در مراجعت بود که با شروع جنگ و حمله هوایی عراق روبه رو شدم. روز دوم جنگ بود. به ستاد نزاجا رفتم و تا حدودی توجیه شدم. فردایش هم دوباره به ستاد نیروی زمینی ارتش رفتم تا تکلیفم را روشن کنم و ببینم من با این همه ادعا در این موقعیت حساس چکاره‌ام؟ در این ایام سرتیپ عباس شرفخواه معاون هماهنگ کننده نیروی زمینی بودند تا مرا دید گفت: «تیمسار ولی الله فلاحی برایت پیغام داده که به مفید بگویید شناخت و تجربه شما در لشکر 92 زرهی خوزستان امروز به درد می خورد. آماده باشد با هم به اهواز برویم.»

در اتاق امیر شرفخواه جناب سرهنگ زرهی ستاد غلامرضا قاسمی‌نو که در درجه سرگردی در اهواز با هم خدمت کرده بودیم و از یکدیگر شناخت داشتیم هم نشسته بود. متوجه شدم ایشان فرمانده لشکر 88 زرهی زاهدان بوده‌اند و حالا با توجه به سابقه خدمتی که در خوزستان داشتد، به تهران احضار شده است و به فرماندهی لشکر 92 زرهی که فرمانده آن سرهنگ زرهی ستاد منوچهر فرزانه در زندان بود منصوب شده است.

ایشان هم بلافاصله از این پیام تیمسار ولی الله فلاحی برای رفتن به اهواز استفاده کرد و تأیید و همراهیم با خودش را خواستار شد. به هر حال، ساعت 12:00 به اتفاق جناب سرهنگ قاسمی‌نو با یک دستگاه جیپ روسی به سمت منزل حرکت کردیم. من در امیرآباد از خودرو پیاده شدم و قرار شد ساعت 14:00 جناب قاسمی نو به دنبالم بیایند تا با هم به فرودگاه مهرآباد برویم.

در منزل، همسرم ساک من را بست. فرزندانم منزل نبودند همسرم نگاه هایش مفهوم دیگری داشت و هیچ حرفی نمی‌زد نه از مقصد مسافرتم و نه از چراها! من هم در موقع خداحافظی نگاهش نکردم ترسیدم شاید آخرین نگاه باشد و در خاطرش بماند.

در فرودگاه مهرآباد دوازده فروند هواپیمای سی 130 هرکولس نیروی هوایی 734 نفر دانشجوی دانشکده افسری را سوار کرده بودند. در فرودگاه تیمسار ولی الله فلاحی و جناب سرهنگ سیدموسی نامجوی را هم آماده حرکت دیدم . به اتفاق فرمانده جدید لشکر 92 زرهی و امیر ولی الله فلاحی و جناب سرهنگ سیدموسی نامجوی عازم اهواز شدیم.

یکی از مهمتیرن پرسش های مرتبط با جنگ تحمیلی این است که در آغاز جنگ غفلت کردیم یا غافلگیر شدیم؟ من معتقدیم غافلگیری تعریف دارد یعنی از زمان و مکان و نوع عملیات دشمن خبر نداشته باشیم و نتوانیم به موقع عکس العمل بایسته را انجام دهیم. 

با این تعریف و مطالبی که گفتم من عقیده دارم که ما غافلگیر نشدیم؛ ما غفلت کردیم. مسئول این غفلت‌ها مسئولان غیرنظامی و حکومتی هستند که به موقع به تصمیم نرسیدند و موقعی بیدار شدند که صدای انفجارهای بمباران‌های نیروی هوایی ارتش متجاوز عراق راشنیدند.

27219

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان