همان طورى که سازمان بدن انسان از واحدهاى مختلف ترکیب یافته، و رابطهى طبیعى میان آنها وجود دارد، جامعه نیز از هسته ها و واحدهاى کوچک خانوادگى تشکیل شده است.
زمانى که بر روابط اعضاء خانواده ها، حسن تفاهم و صمیمیت و عواطف انسانى و اخلاقى آدمى حکمفرما باشد، این واحدهاى کوچک از استحکام و دوام بیشترى برخوردار خواهد شد، و در نتیجه بنیان یک اجتماع سالم و نیرومند پایهگذارى گردیده و نیروهاى آنان در مسیر سعادت همگانى بسیج مىشود، برعکس وقتى این واحدهاى کوچک که تشکیلدهنده اجتماع است دستخوش هرج و مرج و آشفتگى گردد چرخهاى اجتماعى نیز از رشد و تکامل به معناى واقعى باز مىماند، و پراکندگى و تشتت، نظام جامعه را از هم خواهد گسیخت.
انسان به مقتضاى آفرینش خود سخت علاقه مند به بقا و ادامهى حیات خویشتن است، و براى نیل به این تقاضاى درونى از هر کوشش و تلاش خوددارى نمى کند، بهترین و آسانترین وسیله براى تأمین هدف انسان، ایجاد نسل مىباشد، زیرا فرزند جزئى از وجود شخص و دنباله حیات و هستى آدمى است، و پاسخ به این تقاضاى شدید فطرت و طبیعت، تشکیل خانواده، و عهدهدار شدن مسئولیتهاى خانوادگى آغاز مىگردد.
بخش مهمى از فعالیت و کوشش در گرداندن چرخهاى زندگى و تلاشهاى اقتصادى به خاطر علاقه به ادارهى زندگى خانوادگى صورت مىگیرد.
دو نوع تفکر در مورد تشکیل خانواده وجود دارد، که هر دو از واقعیت دور و اشتباه محض است:
در نظر برخى افراد که قائل به اصالت غرائز جنسى هستند، ازدواج و تشکیل خانواده، تنها وسیله تأمین هدفهاى جنسى و ارضاء هوسهاى شهوانى است، دسته دیگر که تمایلات سودجوئى دارند به آن جنبه اقتصادى داده، و چنین مىپندارند که پیوند زناشوئى یک نوع تجارت و معامله میان دو خانواده است، این دو طرز فکر با هدف اصلى از زناشوئى که ضرورت اجتماعى و به منظور حفظ نوع و بقاء نسل صورت مىگیرد، فاصله زیاد دارد، هر چند هدف اصلى همراه با خواستهها و تمایلات جنسى و غالباً توأم با امور مادى است.
اسلام با تشویق به تشکیل خانواده که بهترین وسیله براى حفظ عفت عمومى است به نداى فطرت پاسخ مثبت مىدهد، و زناشوئى را یگانه وسیله پیدایش فرزندان درستکار و حفظ بقاء نوع شناخته، و نه تنها مشکلى در سر راه این امر طبیعى ایجاد نمىکند بلکه از این نیروى طبیعى به سود اجتماع و براى زندگى فردى بهرهبردارى مىنماید، و علاوه بر این که به آرامش جسمى در زندگى زناشوئى توجه دارد، مىخواهد یکى از پایههاى سعادت آدمى که آرامش روحى و اخلاقى و فکرى است نیز در سایه پیوند ازدواج تأمین سازد.
اسلام به منظور ایجاد رشتههاى الفت در محیط خانواده و استحکام روابط اعضاء آن با یکدیگر، قوانین و مقررات جامعى ارائه داده است و از ازدواج به عنوان پیمان محکم «1» تعبیر نموده و همه مسائل مادى را از هدف خود دور ساخته است، و براى این که اعضا خانواده از یک وحدت صورى و معنوى برخوردار گردیده و روابط آنان بر محور همبستگى کامل بچرخد.
وظائف و ادارهى این سازمان را به طور عادلانه میان طرفین تقسیم کرده، که هر کدام به مقتضاى استعداد و فنى که در آن مهارت پیدا کرده، متعهد اداره بخشى از امور زندگى شود، و بدین وسیله در راه ایجاد یک اجتماع متعادل و مترقى که نتیجهى توازن و تعادل در نظام خانوادگى است گام مؤثرى برداشته است.
این که پیوندهاى زناشوئى در عصر ما اینقدر سست و بىدوام گردیده، که در برابر حوادث بىارزش و کوچک به آسانى از هم مىگسلد، به علت این است که در اینگونه ازدواجها به واقعیات زندگى توجهى نمىشود، و این پیوندها به دنبال یک سلسله رؤیاها و افکار کودکانه و تصورات خام بسته مىشود.
بسیارى از افراد در مسئله ازدواج بدون در نظر گرفتن همفکرى و همآهنگى و توافق روحى میان مرد و زن، دنبال ثروت و شهرت و عناوین موهوم و ظاهر فریبنده مىروند، و ارزشهاى معنوى و روحى را نادیده گرفته و مصالح واقعى خود را زیر پا مىگذارند.
چنین ازدواجهائى آینده تاریک و اسفانگیزى خواهد داشت، زیرا تضاد عمیق فکرى و روحى، زن و مرد را مانند دو قطب مخالف روبروى هم قرار مىدهد، و روز به روز شکاف و اختلاف، طرفین را عمیقتر و دامنهدارتر کرده و در روابط آنان یک نوع هرج و مرج و ناهماهنگى پدید مىآورد.
حصول آرامش روحى و فکرى در زندگى خانوادگى به هماهنگى اخلاقى و فداکارى و مزایاى انسانى و روحى و تقوا و فضیلت طرفین بستگى دارد، و در نظر گرفتن شرایط محیط و نشو و نماى زن و تطبیق افکار و اخلاق طرفین با یکدیگر از عوامل مهم تحکیم بنیان خانواده است. تا زمانى که افراد داراى یک فکر مقدس و اصولى نباشند، تا از یک دیدگاه صحیح مسائل واقعى زندگى را مورد مطالعه قرار ندهند، این نابسامانىها هر روز رو به فزونى خواهد گذاشت.
با در نظر گرفتن همه مفاسدى که از این راه پیش مىآید اسلام چنین طرز تفکرى را که جز بدبختى و اختلاف و کشمکش ثمرى ندارد طرد مىکند.
نظر اسلام در تشکیل خانواده به ثروت و شهرت و ظاهر آراسته و امور مادى نیست، بلکه ازدواج را بر محور ایمان و فضیلت و عفت و پاکدامنى قرار داده و به صفات و مزایاى روحى و پاکى نفس و پرهیزکارى زن و مرد توجه خاص دارد، چنان که در روایات اسلامى نسبت به مسئله ازدواج و تشکیل خانواده، تشویق و ترغیب نموده و هیچ نهاد و سازمانى را محبوبتر از ازدواج نمیداند. از رسول خدا روایت شده:
«ما من شىء احب الى الله عزوجل من بیت یعمر فى الاسلام بالنکاح:» «2»
چیزى نزد خدا از خانهاى که در اسلام آباد به ازدواج مىشود محبوبتر نیست.
اسلام به شدت از افرادى که به علتهاى غیر منطقى از تشکیل خانواده امتناع مىکنند نکوهش نموده و هر گونه بهانهاى که منجر به تباه شدن، یا به انحراف کشیده شدن قواى غریزى و جنسى مىگردد محکوم مىنماید، به همان صورت نیز با پیوند زناشوئى با افرادى که فاقد کمالات نفسانى و فضائل روانى باشند موافق نیست، و ازدواج با خانوادههائى که فاقد نجابت بوده و از تربیت اخلاقى و مذهبى بىبهرهاند موافقت ندارد و آن را به مصلحت نمىداند:
وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَ لا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّى یُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ أُولئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ: «3»
با زنان مشرک که از دین و وفا و صمیمیت بهرهاى ندارند، و از نجابت و فضیلت محروماند ازدواج نکنید مگر زنانى که ایمان بیاورند، یقیناً کنیز با ایمان و داراى فضیلت و عفت از زن آزاد مشرک بهتر است، هر چند زیبائى و مال او شما را خوش آید، و زنان با ایمان را به ازدواج مردان مشرک در نیاورید تا زمانى که مؤمن شوند، مسلماً برده مؤمن از آزاد مشرک بهتر است هر چند جمال و مال و منالش شما را خوش آید، اینان که مشرکاند چه مردشان چه زنشان نه تنها مردم بلکه بىرحمانه خانواده را به سوى آتش مىخوانند!!
رسول اکرم فرمود:
«ایاکم و خضراء الدمن قیل یا رسول الله و ما خضراء الدمن قال (ص) المرة الحسنا فى منبت السوء:»
از ازدواج با سبزهها و گلهائى که در زمینهاى کثیف و آلوده مىرویند بپرهیزید، از آن حضرت پرسیدند منظور شما از سبزىها در زمین ناپاک چیست؟ فرمود: زنى زیبا که در خانواده آلوده و بىبند و بار تربیت یافته است.
طبیعى است که چنین همسرانى که به اصول و قوانین اخلاقى و مذهبى پاىبند نیستند، سعادت و خوشبختى خانوادگى را تأمین نخواهند کرد، و قهراً ثمره این ازدواجها نیز فرزندانى هوسباز، زبون، و فاقد آرامش روحى و امنیت خواهند بود: أُولئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ.
روى این حساب اسلام به تأمین نیکبختى طرفین از لحاظ امور اخلاقى و عقلى نظر دارد، و با نهى از انجام ازدواج با خانوادههاى پست و آلوده، از پیدایش نسل فاسد و منحرف نیز جلوگیرى کرده است.
اگر جوانان هنگام انتخاب همسر بر اساس قوانین ومقررات اسلامى شرایط محیط زندگى و مقتضیات افکار زن را بررسى نموده، و خصوصیات روانى او را در نظر بگیرند، و از پیروى افکار غلط و هوا و هوسهاى آلوده و زودگذر اجتناب نمایند، مسلماً از بدبختىها و نابسامانىهاى خانوادگى که عرصه را بر هواپرستان تنگ نموده در امان خواهند ماند.
بىبند و بارى جنسى در کشورهاى متمدن امروز و بىعلاقه بودن جوانان به تشکیل خانواده، که معلول بىاعتنائى به مبانى فطرى و معنویت است عملًا اصل ضرورى اجتماعى را از بین مىبرد.
گسترش وسائل عیاشى و آزادى بىحساب و بدون مانع، محور زندگى جوانان را تغییر داده و با سرعت سرسامآورى انحرافات را در میان آنان بالا برده است، توجه به کاهش آمار ازدواج و افزایش روزافزون اختلافات خانودگى و طلاق، شاهد گویاى تزلزل بنیان خانواده در دنیاى امروز است! «4»
اسلام براى ازدواج در زمینه تشویق به آن و این که مرد و زن چگونه با هم زندگى کنند که بنیان خانواده استوار و محکم، و فرزندانى صالح و شایسته ازآنان به وجود آید، واصولًا اساس خانواده بر شالوده مسائلى نباشد که مانع از هر فسادى در چهارچوب خانه، و سدى در برابر ظهور گناه در بستر اجتماع شود به حقایق بسیار مهمى تذکر مىدهد، که نشانگر کمال و جامعیت و کامل بودن این آئین مقدس و فرهنگ سعادتبخش است.
غریزه جنسى که با فرا رسیدن بلوغ فعالیت خود را آغاز مىکند، غریزه قوى و نیرومندى است که با هیجان خود انسان را به شدت تحت تأثیر قرار مىدهد، و قطعاً آدمى در برابر آن مسئولیت خطیرى دارد.
انسان در برابر غریزه جنسى ممکن است یکى از این سه حالت را داشته باشد:
1- آن را آزاد بگذارد و در راه اشباع و ارضاء آن به هیچ حد و مرزى پاىبند نباشد، این حالت با این آزادى غیر معقول انسانها را تا مرتبه حیوانیت تنزل مىدهد و فساد فرد و خانواده و جامعه را به دنبال دارد.
2- آن را سرکوب نماید و تمام راهها را به روى آن همانطور که از زندگى رهبانان نقل مىکنند ببندد، معناى این کار کشتن غریزه و تعطیل کردن آن است و با حکمت خلقت و فطرت بشرى منافات دارد و با سنت حیات هرگز هماهنگى ندارد.
3- این که نه راه اول را پیش گیرد و نه راه دوم را، بلکه براى اشباع غریزهى خود و اطفاء آتش شهوت به پذیرش حد و مرز لازم تن دهد، ولى مىدانیم که مکتب حق، و آئین مقدس اسلام از زمان آدم تا کنون این راه را پیش روى انسانها باز کرده است، زنا و بىبند و بارى و سرکوب غیر منطقى شهوت و غریزه جنسى را ممنوع و به ازدواج و نکاح در چهارچوب شرایط و مقررات عادلانه مشروعیت بخشیده است و آن را به شدت مورد ترغیب قرار داده و نوعى عبادت دانسته. این راه که راه وسط و راه عدل است و از افراط و تفریط منزه و پاک مىباشد راه اسلام و طریق فرهنگ سعادتبخش خداست.
وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ: «5»
مردان و زنان بىهمسرتان و نیز غلامان و کنیزان شایسته خود را همسر دهید، اگر تهیدست هستند خدا آنان را از فضل و احسانش بىنیاز مىکند، و خدا بسیار عطاکننده و داناست.
روایات زیر در تشویق به ازدواج، ازدواج مرد و زن مؤمنى که کفو یکدیگر هستند از رسول خدا در مهمترین کتابهاى حدیث نقل شده است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- نساء 22.
(2)- کافى ج 5 ص 328.
(3)- بقره 221.
(4)- سیماى تمدن غرب 196
(5)- نور 32.
مطالب فوق برگرفته شده از
کتاب: تفسیر حکیم جلد ششم
نوشته: استاد حسین انصاریان