ماهان شبکه ایرانیان

دربارۀ بی‌فکری محمود فکری

محمود فکری سال‌ها قبل در نقد علی دایی گفته بود: «دایی شاید فوتبال را برده باشد، ولی رفاقت را باخته.» حالا حکایت خودش است

     عصر ایران؛ هومان دوراندیش- در روزهای اخیر سخنان عجیب محمود فکری - بازیکن پیشین تیم فوتبال استقلال که در مقطعی سرمربی این تیم هم شد- بازتاب گسترده‌ای در فضای فوتبالی و فرافوتبالی جامعۀ ایران داشته است. خوش‌بختانه کمیتۀ انضباطی فدراسیون فوتبال، او را بابت سخنانش فی‌الفور و تا اطلاع ثانوی محروم کرده تا سایر اهالی فوتبال ایران یاد بگیرند به قاعده حرف بزنند و از چارچوب موضوع خارج نشوند. 
 
    آقای فکری به گمان خود کشف کرده یکی از گزینه‌های احتمالی مربی‌گری تیم فوتبال استقلال، هم‌جنس‌گرا است! از این رو لازم دیده این موضوع را جار بزند تا مانع نشستن آن فرد بر نیمکت مربی‌گری استقلال شود. چنین ملاحظه‌ای را اگر کمیتۀ انضباطی فدراسیون فوتبال می‌داشت، باز می‌شد بگوییم این کمیته ناچار است در چارچوب وظایف خود عمل کند؛ ولی زندگی جنسی دیگران (‌به فرض اثبات ادعا) هیچ ربطی به محمود فکری ندارد. 
 
    بگذریم از اینکه ادعای محمود فکری، چیزی بیشتر از یک "تهمت" نیست. کسی که دیگری را متهم می‌کند، باید از عهدۀ اثبات اتهام وارده نیز برآید وگرنه خودش مرتکب جرم شده. 
 
    اما فرض کنیم در این مورد خاص، فکری بتواند تهمتی را که مطرح کرده، اثبات هم بکند. باز در این صورت او به موضوعی پرداخته که خارج از حیطۀ وظایفش بوده. محمود فکری در حال حاضر مربی تیم فوتبال "مس شهر بابک" در لیگ دستۀ اول فوتبال ایران است. اینکه چه کسی قرار است سرمربی استقلال در لیگ برتر شود، ربطی به او ندارد و اینکه گزینۀ سرمربی‌گری استقلال چه زندگی‌یی دارد.
 
  او به عنوان یک مربی فوتبال، در موقعیتی نیست که بتواند سرمربی بعدی استقلال باشد. بنابراین هدف او از طرح این تهمت یا پرده‌دری علیه یک فرد دیگر، نه کام‌یابی خودش که ناکامی آن فرد بوده. 
 
  علمای اخلاق گفته‌اند "حسود" کسی است که خواهان زوال نعمت دیگری باشد. کسی که می‌خواهد خودش سرمربی استقلال باشد، ولو که فعلا در سطح پایینی از فوتبال ایران مشغول مربی‌گری است، نهایتا یک آدم جاه‌طلب است. اما کسی که می‌داند بختی برای هدایت استقلال ندارد ولی می‌کوشد شانس یک نفر دیگر را از بین ببرد، منشأ رفتار و گفتار او چیزی جز حسادت نیست. 
 
   چنین آدمی، دقیقا به دلیل درافتادن به ورطۀ حسادت، از مدار اخلاق خارج شده است و بنابراین نمی‌تواند از موضعی اخلاق‌گرایانه دربارۀ "انتخاب یک مربی فوتبال" اظهار نظر کند. 
 
   وانگهی، اینکه یک مربی فوتبال در حوزۀ شخصی خودش چه رفتاری دارد، چه ربطی به کارآمدی او به عنوان "مربی" دارد؟ مادام که کسی رفتار خلاف عرف خود را علنی نکند و به اصطلاح از در "تظاهر" درنیاید، نه مدیران باشگاه با او کاری دارند نه حکومت. 
 
   مگر گزینۀ مد نظر محمود فکری، به فرض صحت ادعای فکری، در عرصۀ عمومی دربارۀ علائق اروتیکش حرف زده و با افتخار گفته من چنین یا چنانم، و ضمنا حق دارم مربی استقلال هم باشم؟ 
 
  سال‌ها پیش یک مدیر فوتبال برای اینکه مانع مربی‌گری بلاژویچ در تیم ملی ایران شود، تلویحا ادعا کرد بلاژویچ "اهل قمار و مشروب" بوده؛ آن هم نه در ایران، در کرواسی! فدراسیون فوتبال هم به سخنان او وقعی ننهاد چراکه می‌دانست او از درِ "فقه" وارد شده تا درِ "فوتبال" به پاشنۀ دلخواهش بچرخد. 
 
  محمود فکری هم با ادعای جنجالی اخیرش مشغول پیمودن همان راهی است که آن مدیر خواست طی کند و البته نتوانست. فکری هم خوش‌بختانه تا اطلاع ثانوی از حضور در سطح دوم فوتبال ایران محروم شده تا بیاموزد شرم، حصن اخلاق است.
 
  حصن یعنی حصار. علمای اخلاق گفته‌اند حصار اخلاق، شرم است. یعنی آدم بی‌شرم از دایرۀ اخلاق خارج می‌شود. حالا هر چقدر هم که بر طبل اخلاق بکوبد و دغدغه‌اش این باشد که رفتار جنسی دیگران چنان باشد که باید! 
 
  محمود فکری، حتی اگر راست گفته باشد، بی‌حیایی کرده و شرم را پسِ پشت افکنده است تا مبادا کسی که شایستگی مربی‌گری استقلال را داشته، در جایی بنشیند که باید. اگر گزینۀ مد نظر فکری مربی باکفایتی نبود، فکری علیه او دلایل فنی اقامه می‌کرد نه دلایل جنسی! 
 
  از قدیم گفته‌اند یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به دیگران. آدم برای اینکه رفتارهای جنسی غیراخلاقی داشته باشد، لازم نیست حتما آدم باکلاس و خوش‌تیپی باشد. لات و لوت‌ها و افراد لمپن‌صفت نیز تا دل‌تان بخواهد مرتکب تخلف جنسی می‌شوند در زندگی‌شان. 
 
   آقای فکری جوری دربارۀ زندگی جنسی دیگران حرف می‌زند که انگار خودش جزو معصومین و قدیسین بوده و حق دارد سنگ اول را پرت کند! نیازی به گفتن نیست که روزی گروهی از یهودیان می‌خواستند زنی را به جرم زنای محصنه سنگسار کنند، نظر عیسی علیه‌السلام را پرسیدند، عیسی گفت: هر کس که بی‌گناه است باید سنگ اول را به او بزند.

   پس همه چون گناه‌کار بودند، سنگ‌ها را بینداختند و برفتند. عیسی از زن پرسید آیا کسی تو را محکوم کرده؟ پاسخ زن منفی بود. عیسی گفت: من هم تو را محکوم نمی‌کنم. برو و دیگر گناه نکن. 
 
    حالا شاید بگویید آخر محمود فکری کجا و عیسی علیه‌السلام کجا؟ بله، وصل خورشید به شب‌پرّۀ اعمی نرسد، اما چه خوب است که محمود خان فکری، فکری دگر کند و رسم بزرگی را از بزرگان بیاموزد.
  
   حالا عیسی مسیح به کنار؛ اگر جهان‌پهلوان تختی به جای محمود فکری بود، آیا یک درصد احتمال داشت چنین حرفی را بزند صرفا برای اینکه فلان مربی، مربیِ فلان تیم نشود؟ این همه در فرهنگ ایرانی دربارۀ فتوت و جوانمردی نوشته‌اند و گفته‌اند. بعید است که محمود فکری به کلی با این اقوال و آموزه‌ها بیگانه باشد. 
 
   محمود فکری سال‌ها قبل در نقد علی دایی گفته بود: «دایی شاید فوتبال را برده باشد، ولی رفاقت را باخته.» حالا حکایت خودش است. او علیه هم‌بازی و هم‌تیمی سابقش چنین ادعای سنگینی مطرح کرده است. اما چرا؟ برای اینکه رفیق سابقش سرمربی استقلال نشود. در حالی که او چیزی علیه فکری نگفته بود.
 
  در واقع از این دو نفر، یکی بد آن‌‌یکی را گفت، و این بدگویی، برآمده از بی‌مهری و بی‌خردی بود. به قول فردوسی: از این دو، یکی را نجنبید مهر/ خرَد دور بُد مهر ننمود چهر.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان