ماهان شبکه ایرانیان

گفتگوی تمدنها در یک نگاه

نخستین موضوع: تمدن اسلامی آغاز، اوج، فرود و...

ویژگیهای تمدن اسلامی

عوامل اساسی رشد و توسعه تمدن اسلامی

نقطه آغازین تمدن اسلامی

نخستین موضوع: تمدن اسلامی آغاز، اوج، فرود و...

معرفی چند منبع مطالعاتی، تحقیقاتی پیرامون تمدن اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

تمدن اسلامی در یک نگاه

×تمدن اسلامی به لحاظ پیشینه با 14 قرن حیات از ریشه دارترین تمدنهای انسانی به شمار می آید، و از جهت دامنه گسترش آن باید این تمدن را از گسترده ترین تمدنها به حساب آورد. آنچه امروزه به عنوان تمدن اسلامی می شناسیم در واقع فرآیند و محصول چهارده قرن حضور مستمر و فعال «اسلام » در عرصه زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان می باشد. چهارده قرن است که مسلمانان با اسلام زندگی می کنند یعنی سعی نموده اند تا دیدگاهشان، راجع به جهان هستی و جهان آفرین نیایشهایشان آداب معاشرت و معاملاتشان، ازدواج و زاد و ولدشان، جشنها و ماتمهایشان و... بر پایه هایی از اعتقادات و دستورات اسلامی تنظیم نمایند.

«تمدن اسلامی که لااقل از پایان فتوح مسلمین تا ظهور مغول قلمرو اسلام را از لحاظ نظم و انضباط اخلاقی برتری سطح زندگی، سعه صدر و اجتناب نسبی از تعصب، و توسعه و ترقی علم و ادب طی قرنهای دراز پیشاهنگ تمام دنیای متمدن و مربی فرهنگ عالم انسانیت قرار داد. بیشک یک دوره درخشان از تمدن انسانی است و آنچه فرهنگ و تمدن جهان امروز بدان مدیونست اگر از دینی که به یونان دارد بیشتر نباشد کمتر نیست با این تفاوت که فرهنگ اسلامی هنوز در دنیای حاضر تاثیر معنوی دارد و به جذبه و معنویت آن نقصان راه ندارد.»

سرگذشت پیدایش این تمدن و فرهنگ، سرعت پیشرفت و توسعه، عظمت و کمال، گستردگی دامنه و شرکت طبقات مختلف اجتماع و ملل گوناگون اموری هستند که اعجابها را در مورد تمدن اسلامی سخت برانگیخته است. جرجی زیدان مسیحی می گوید: «عربها (مسلمانان) در مدت یک قرن و اندی مطالب و علومی به زبان خود(عربی) ترجمه کردند که رومیان در مدت چندین قرن از انجام آن عاجز بودند، آری مسلمانان در ایجاد تمدن شگفت آور خود در غالب موارد به همین سرعت پیش رفته اند.»

و هم او می گوید : «مسلمانان قسمت عمده علوم فلسفی و ریاضی و هیئت و طب و ادبیات ملل متمدن را به زبان عربی ترجمه و نقل کردند و از تمام زبانهای مشهور آن روز بیشتر از یونانی و هندی و فارسی کتابهایی ترجمه کردند و در واقع بهترین معلومات هر ملتی را از آن ملت گرفتند مثلا در قسمت فلسفه و طب و هندسه و منطق و هیئت از یونان استفاده نمودند. و از ایرانیان تاریخ و موسیقی و ستاره شناسی و ادبیات و پند و اندرز و شرح حال بزرگان را اقتباس می کردند، و از هندیان طب (هندی) حساب و نجوم و موسیقی و داستان و گیاه شناسی آموختند، از کلدانیان و نبطیها کشاورزی و باغبانی و سحر و ستاره شناسی و طلسم فرا گرفتند و شیمی و تشریح از مصریان به آنان رسید، و در واقع عربها (مسلمین) علوم آشوریان و بابلیان و مصریان و ایرانیان و هندیان و یونانیان را گرفته و از خود چیزهایی بر آن افزودند و از مجموع آن علوم و صنایع و آداب، تمدن اسلامی را پدید آوردند.»

دکتر عبدالحسین زرین کوب در پژوهشی پیرامون تمدن اسلامی از سرگذشت پیدایش این فرهنگ و عظمت و کمال آن به عنوان «معجزه اسلام » نام می برد که تعبیر زیبا و بجایی است.

ویژگی های تمدن اسلامی

تمدن اسلامی در کنار سایر تمدنها،تمدن انسانی را پدید آورده اند; این تمدن از ویژگیها و شاخصه هایی برخوردار است که آن را از تمدنهای دیگر متمایز می کنند; هر گونه رهیافتی به تمدن اسلامی در گرو توجه به این ویژگیها است.

1 - تمدن اسلامی وقتی که پا به عرصه وجود گذاشت، نسبت به تمدنهای پیشین موضع ویژه ای را اتخاذ نمود; بدین صورت که نه در مقابل آنها صف آرایی نمود و نه در برابر آن تمدنها منفعل شد بلکه دست آوردهای مثبت آنها را گرفت و در خود هضم نمود و جهات منفی را هم نپذیرفت.

دکتر زرین کوب در این باره می گوید: «تمدن اسلامی، نه تقلید کننده صرف از فرهنگهای سابق بود، نه ادامه دهنده محض:ترکیب کننده بود و تکمیل سازنده ».

2 - تمدن اسلامی با محوریت قرآن از آغاز دیدگاهی جهانی و فرا ملیتی داشت و هیچگاه خود را منحصر در یک قوم و نژاد ننمود، لذا در حوزه وسیع دنیای اسلام اقوام مختلف عرب ایرانی، ترک، هندی، چینی، مغولی، آفریقایی و حتی اقوام ذمی بهم آمیختند. و همین نکته سبب شد که مسلمانان از هر قوم و ملتی که بوده اند خود را منادی اسلام بدانند. یعنی مایه اصلی این معجون که تمدن و فرهنگ اسلامی خوانده می شود در واقع اسلام بود، نه شرقی و نه غربی.

عوامل اساسی رشد و توسعه تمدن اسلامی:

تمدن و فرهنگ اسلامی در طول حیات خود فراز و نشیبهایی داشته است; در یک دوره تاریخی -از آغاز و لااقل از پایان فتوح تا ظهور مغول- تمدن اسلامی را بالنده و با شکوه و در اوج می بینیم که این دوره را به حق دوره درخشان تمدن اسلامی می نامند، اما پس از آن تمدن اسلامی دچار افول می شویم و کم کم به حاشیه صحنه اجتماع می رود و چند دهه ای است که دوباره خیزش اسلامی، امیدبخش رجعت به آن عظمت و سرافرازی پیشین گشته است. کشف راز و رمز این تحولات در بررسی دقیق و عالمانه و ریشه یابی آنهاست.

در اینجا در پی شناسایی عوامل اساسی رشد و توسعه تمدن اسلامی در دوره درخشان آن هستیم عواملی که عظمت آفریدند و بدون شک افول تمدن بخاطر رخنه ای است که در آنها پدید آمد.

1) تشویق اسلام به علم:توصیه و تشویق مؤکدی که اسلام در توجه به علم و علما می کرد از اسباب عمده آشنایی مسلیمن با فرهنگ و دانش انسانی و در نتیجه رشد و توسعه تمدن اسلامی گردید.

جرجی زیدان با اینکه تعصب مسیحی دارد و در بعضی مسائل این تعصب کاملا نمودار است و گاهی می خواهد اصرار بورزد که مسلمین اولیه با هر کتابی جز قرآن مخالف بودند مع ذلک اعتراف می کند که تشویق اسلام به علم، عامل موثری در سرعت پیشرفت مسلمین بوده است. می گوید: «همین که مملکت اسلام توسعه یافت و مسلمانان از انشای علوم اسلامی فارغ شدند، کم کم فکر علوم و صنایع افتادند و برای خود همه نوع وسایل تمدن فراهم ساختند و طبعا در صدد تحصیل علم و صنعت برآمدند.و چون از کشیشان مسیحی مطالبی از فلسفه شنیده بودند، بیش از سایر علوم به فلسفه علاقه مند گشتند، بخصوص که احادیث وارده از (حضرت) رسول اکرم (ص) آنان را به تحصیل علم و بخصوص فلسفه تشویق می نمود که از آن جمله فرموده است، علم بیاموزید اگر چه در چین باشد حکمت گمشده مؤمن است از هر که بشنود فرا می گیرد و اهمیت نمی دهد که کی آن را گفته است. آموختن علم بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.از گهواره تا گور، دانش بیاموزید.»

قای دکتر زرین پور در این رابطه می نویسد: «توصیه و تشویق مؤکدی که اسلام در توجه به علم و علما می کرد از اسباب عمده بود در آشنایی مسلمین با فرهنگ و دانش انسانی، قرآن مکرر مردم را به تفکر و تدبر در احوال کائنات و به تامل در اسرار آیات دعوت کرده بود، مکرر به برتری اهل علم و درجات آنها اشاره نموده بود و یکجا شهادت «صاحبان علم » را تالی شهادت خدا و ملائکه خوانده بود که این خود به قول امام غزالی در فضیلت و نبالت علم کفایت داشت. بعلاوه بعضی احادیث رسول که به اسناد مختلف نقل می شد، حاکی از بزرگداشت علم و علماء بود. و این همه با وجود بحث و اختلاف که در باب اصل احادیث و ماهیت علم مورد توصیه در میان می آمد از اموری بود که موجب مزید رغبت مسلمین به علم و فرهنگ می شد و آنها را به تامل و تدبر در احوال و تفحص و تفکر در اسرار کائنات بر می انگیخت. از اینها گذشته پیغمبر خود نیز در عمل، مسلمین را به آموختن تشویق بسیار می کرد چنانکه بعد از جنگ بدر هر کس از اسیران که فدیه نمی توانست بپردازد در صورتی که به ده تن از اطفال مدینه خط و سواد می آموخت آزادی می یافت. همچنین به تشویق وی بود که زید بن ثابت زبان عبری یا سریانی یا هر دو زبان را فرا گرفت و این تشویق و ترغیب سبب می شد که صحابه به جستجوی علم رو آورند، چنانکه عبدالله بن عباس بنابر مشهور به کتب تورات و انجیل آشنایی پیدا کرد و عبدالله بن عمرو بن عاص نیز به تورات و به قولی نیز به زبان سریانی وقوف پیدا کرده بود. این تاکید و تشویق پیغمبر هم علاقه مسلیمن را به علم افزود و هم علما و اهل علم را در نظر آنان بزرگ کرد.»

و این بود که مسلمین از همان آغاز تمام همت و سعیشان را بر این گذاشتند که بر علوم و معارف جهان دست یابند.

2) تساهل و تسامح فکری: یکی از علل سرعت پیشرفت مسلیمن در علوم این بوده است که در اخذ علوم و فنون و صنایع و هنرها تعصب نمی ورزیدند و علم را در هر نقطه و در دست هر کس می یافتند از آن بهره گیری می کردند و به اصطلاح امروز «روح تساهل » بر آنها حکمفرما بوده است.

چنانکه می دانیم در احادیث نبوی به این نکته توجه داده شده است که علم و حکمت را در هر کجا و در دست هرکس پیدا کردید آن را فرا گیرید. رسول اکرم(ص) فرمود: همانا دانش راستین،گمشده مؤمن است هر جا آن را بیابد خودش به آن سزاوارتر است. حضرت امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه فرموده است: دانش راستین گمشده مؤمن است پس آن را فراگیر و بیاموز و لو از مردم منافق. و هم از کلمات آن حضرت است: حکمت را بیاموزید و لو از مشرکان. در روایات اسلامی، ائمه اطهار(ع) از حضرت مسیح(ع) نقل کرده اند که: حق را (هر چند) از اهل باطل فرا گیرید و اما باطل را (هر چند) از اهل حق فرا نگیرید، سخن سنج و حقیقت شناس باشید.

این روایتها زمینه وسعت دید و بلند نظری و تعصب نداشتن مسلمین را در فراگرفتن علوم و معارف از غیر مسلمانان فراهم کرد و به اصطلاح در مسلمین روح روح تساهل و تسامح و عدم تعصب در مقام در مقام فراگیری و علم آموزی به وجود آورد. و از این رو مسلمین اهمیت نمی دادند که علوم را از دست چه کسی می گیرند و به وسیله چه اشخاصی ترجمه و نقل می شود و به دست آنها می رسد. بلکه بر اساس آنچه از پیشوای عظیم الشان خود آموخته بودند، خود را به دلیل اینکه اهل ایمانند صاحب و وارث اصلی حکمتهای جهان می دانستند... معتقد شده بودند که علم و ایمان نباید از یکدیگر جدا، زیست کنند.

دکتر زرین کوب در توضیح این عامل می نویسد: «...بدینگونه، اسلام که یک امپراطور عظیم جهانی بود با سماحت و تساهلی که از مختصات اساسی آن بشمار می آمد مواریث و آداب بی زیان اقوام مختلف را تحمل کرد، همه را بهم درآمیخت و از آن چیز تازه ای ساخت فرهنگ تازه ای که حدود و ثغور نمی شناخت و تنگ نظریهایی که دنیای بورژوازی و سرمایه داری را تقسیم به ملتها، به مرزها و نژادها کرد در آن مجهول بود. مسلمان، از هر نژاد که بود عرب یا ترک، سندی یا آفریقائی در هر جایی از قلمرو اسلام قدم می نهاد خود را در وطن خویش و دیار خویش می یافت... همه جا یک دین بود و یک فرهنگ.

و در جای دیگر، می نویسد: ...آنچه این مایه ترقیات علمی و پیشرفتهای عادی را برای مسلمین میسر ساخت در حقیقت همان اسلام که با تشویق مسلمین به علم و ترویج نشاط حیاتی، روح معاضدت و تسامح را جانشین تعصبات دنیای باستانی کرد. و در مقابل رهبانیت کلیسا که ترک و انزوا را توصیه می کرد با توصیه مسلمین به راه و بسط توسعه و تکامل صنعت و علم انسانی را تسهیل کرد. در دنیایی که اسلام به آن وارد شد. این روح تساهل و اعتدال در حال زوال بود. از دو نیروی بزرگ آن روز دنیا (بیزانس و ایران) بیزانس در اثر تعصبات مسیحی که روز بروز در آن بیشتر غرق می شد هر روز علاقه خود را بیش از پیش با علم و فلسفه قطع می کرد تعطیل فعالیت فلاسفه به وسیله ژوستی نیان اعلام قطع قریب الوقوع بود بین دنیای روم با تمدن و علم در ایران هم اظهار علاقه خسرو انوشیروان به معرفت و فکر، یک دولت مستعجل بود، و باز تعصباتی که برزویه طبیب در مقدمه کلیله و دمنه به آن اشارت دارد هر نوع احیاء معرفت را در این سرزمین غیر ممکن کرد. در چنین دنیایی که اسیر تعصبات دینی و قومی بود اسلام نفخه تازه ای دمید.چنانکه با ایجاد دارالاسلام که مرکز واقعی آن قرآن بود نه شام و نه عراق تعصبات قومی و نژادی را با یک نوع جهان وطنی چاره کرد، در مقابل تعصبات دینی نصاری و مجوس،تسامح و تعاهد با اهل کتاب را توصیه کرد و علاقه به علم و حیات را و ثمره این درخت شگرف که نه شرقی بود نه غربی. بعد از بسط فتوحات اسلامی حاصل شد.»

پرفسور ارنست کونل آلمانی، استاد هنر اسلامی در دانشگاه برلین در سالهای 1964 - 1935 در مقدمه کتاب هنر اسلامی می گوید: اشتراک در معتقدات دینی در اینجا تاثیر قویتر از آنچه در دنیای مسیحیت وجود دارد بر فعالیتهای فرهنگی ملل مختلف داشته است. اشتراک در مذهب باعث شده تا بر روی اختلافات نژادی و سنن باستانی ملتها «پل » بسته و از فراز آن نه تنها علائق معنوی بلکه حتی آداب و رسوم کشورهای گوناگون را به طرز حیرت انگیزی در جهت روشن و مشخصی هدایت نماید، چیزی که بیش از همه در این فعل و انفعال جهت ایجاد وحدت و پاسخ به جمیع مسائل زندگی قاطعیت داشت قرآن بود...»

شهید مرتضی مطهری در کتاب ارزشمند خدمات متقابل اسلام و ایران، بعد از نقل این فراز از نوشته پرفسور ارنست کونل، آن را تحسین می کند و می گوید: «...نکته جالب در بیان این دانشمند اینست که می گوید مسلمانان از نژادهای مختلف بر روی اختلافات نژادی خود پل بسته بودند. یعنی اسلام برای اولین بار توانست کلیتی و وحدتی سیاسی و اجتماعی بر اساس عقیده و مرام و مسلک به وجود آورد، و همین جهت تسهیلات زیادی از لحاظ ایجاد تمدنی عظیم و وسیع به وجود آورد.»

نقطه آغازین تمدن اسلامی: اگر کسی برآید تا نقطه آغازین تمدن اسلامی را بنمایاند. نقطه ای که تاریخ تمدن اسلامی در واقع از آنجا پرتو افکنی آغاز نموده است; و جلوه های گوناگون تمدن اسلامی ازآن منشا گرفته است بدون تردید به مدینه می رسد. پس از هجرت حضرت رسول(ص) و جمعی از یارانش به مدینه، حضرت این امکان را پیدا نمود تا پایه گزار اولین جامعه متشکل اسلامی و اولین حکومت اسلامی باشد; جوشش و جونبش علمی مسلمین با محوریت قرآن و احادیث نبوی از مدینه آغاز شد، و در آنجا بود که اولین حوزه علمی تاسیس شد، برای اولین بار عرب حجاز در مدینه با مسئله استادی و شاگردی و نشستن در حلقه درس و حفظ و ضبط آنچه از استاد می شنود آشنا شد. مسلمین با حرص و ولع فراوانی آیات قرآن را که تدریجا نازل می گشت فرا می گرفتند و به حافظه می سپردند و آنچه را که نمی دانستند از افرادی که رسول خدا(ص) آنها را مامور کتابت آیات قرآن کرده بود و به کتاب وحی معروف بودند می پرسیدند. بعلاوه بنا به توصیه های مکرر رسول خدا(ص) سخنان آن حضرت را که به سنت رسول معروف بود از یکدیگر فرا می گرفتند، در مسجد پیغمبر رسما حلقه های درس تشکیل می شد و در آن حلقه به بحث و گفتگو درباره مسائل اسلامی و تعلیم و تربیت پرداخته می شد. روزی رسول خدا وارد مسجد شد و دید دو حلقه در مسجد تشکیل شده است، در یکی از آنها افراد به ذکر و عبادت مشغولند و در یکی دیگر به تعلیم و تعلم. پس از آنکه هر دو را از نظر گذراند فرمود: کلاهما علی خیر و لکن بالتعلیم ارسلت. یعنی هر دو جمعیت کار نیک می کنند اما من برای تعلیم فرستاده شده ام، رسول خدا آنگاه رفت و در حلقه ای که آنجا تعلیم و تعلم بود نشست.

بعد از مدینه، عراق محیط جنب و جوش علمی گشت. در عراق ابتدا دو شهر بصره و کوفه مرکز علم بودند. اما پس از بنای بغداد، آن شهر مرکز علمی شد و در آن شهر بود که علوم ملتهای دیگر به جهان اسلام منتقل گشت، بعدها ری خراسان و ماوراء النهر و مصر و شام و اندلس و غیره هر کدام به صورت یک مهد علمی در آمدند.

جرجی زیدان پس از آنکه همت و تشویق امرا و حکام مسلمان را به عنوان یک عامل بسیار مؤثر یاد می کند، می گوید: «دانش پروری و علم دوستی بزرگان اسلام سبب شد که روز به روز مؤلف و کتاب در قلمرو اسلام فزونی یابد و دائره تحقیق وسعت پیدا کند، پادشاه و وزیر و امیر و دارا و نادار و عرب و ایرانی و رومی و هندی ترک و یهود و مصری و مسیحی و دیلمی و سریانی، در شام و مصر و عراق و فارس و خراسان و ماوراء النهر و سند و افریقا و اندلس و غیره در تمام شبانه روز به تالیف مشغول شدند و خلاصه آنکه هرجا اسلام حکومت می کرد علم و ادب به سرعت پیشرفت می نمود، تالیفات گرانبها خلاصه ای از تحقیقات بنی نوع انسان از روزگار پیشین تا آن زمان دیده می شد و مباحث مهمی از علوم طبیعی، الهی،نقلی، ریاضی، ادبی و عقلی در کتب جمع شده بود و در نتیجه تحقیقات علمای اسلام، علوم مزبور دارای شعب متعدد گشت.»

نخستین موضوع: اما اینکه نخسیتن موضوعی که توجه مسلمین را جلب کرد و حرکت علمی مسلیمن از آن شروع شد چه بود؟ نقطه آغاز قرآن است. مسلمانان علوم خویش را از تحقیق و جستجو در معانی و مفاهیم آیات قرآن و سپس حدیث آغاز کردند و لهذا نخستین شهری که جنب و جوش علمی در آن پیدا شد مدینه بود، نخستین مراکز عملی مسلمین مساجد بود و نخستین موضوعات عملی آنان مسائل مربوط به قرآن و سنت و نخستین معلم شخص رسول اکرم است، علم قرائت، تفسیر، کلام، حدیث، رجال، لغت، نحو، صرف، بلاغت و تاریخ و سیره که جزء نخستین علوم اسلامی است به خاطر قرآن و سنت به وجود آمد.

ادوارد براون می گوید: پروفسور دخویه عربی دان بزرگ، در مقاله ای که در موضوع طبری و مورخین قدیم عرب برای جلد 23 دائرة المعارف بریتانیکا نوشت به طرز قابل ستایش نشان داد چگونه مسیر علوم مختلفه مخصوصا تاریخ در جامعه اسلامی به مناسبت قرآن شریف پیشرفت کرد؟ و چگونه این علوم در اطراف هسته مرکزی حکمت الهی تمرکز یافت. علوم مربوط به زبان شناسی و لغت طبعا در درجه اول قرار داشت. همین که خارجیان برای قبول اسلام هجوم آوردند احتیاج فوری به صرف و نحو و لغت عرب احساس شد. زیرا کلام الله مجید به زبان عربی نازل شده بود. باری شرح معانی کلمات نادر و غریب که در قرآن آمده بود لازم شد اشعار قدیم (عرب) را به قدر امکان گرد آورند... برای درک معانی این اشعار لازم شد از اصحاب و تابعین راجع به اقوال و افعال نبی در اوضاع و احوال مختلف سؤالاتی بشود و در نتیجه علم الحدیث پدید آمد. برای تشخیص اعتبار احادیث لازم بود به متن و اسناد حدیث وقوف حاصل شود... برای تحقیق حقیقت اسناد علم به تواریخ و سیر و اوصاف و احوال این اشخاص ضرورت داشت و این امر باز به طریق دیگری منجر به مطالعه شرح زندگانی مشاهیر رجال و تقاویم و ترتیب وقایع و علم ازمنه و اعصار گردید. تاریخ عرب هم کافی نبود. تواریخ همسایگان عرب علی الخصوص ایرانیان و یونانیان و حمیریان و حبشیان و غیره تا حدی برای فهم معانی بسیاری از اشارات مندرج در قرآن و اشعار قدیم مورد لزوم بود، علم جغرافی نیز به همان منظور و به حمایت علمی دیگری که با توسعه سریع امپراطوری اسلام ارتباط داشت واجب شمرده می شد.

تمدن اسلامی، آغاز، اوج، فرود و...

تمدن مقوله ای است انسانی و اجتماعی، بدین معنی که فقط انسان است که توانایی آفرینش تمدن را دارد و آنهم در متن اجتماع یعنی عامل انسانی مهمترین رکن برای تحقق تمدن است، اندیشه و روحیات عامل انسانی و نوع رابطه ای که با عوامل دیگر اتخاذ می کند، زمینه ساز ظهور تمدنهاست، بنابر این هیچ تمدنی در خلاء و فقدان جامعه انسانی امکان ظهور نمی یابد. تمدن وقتی مقوله ای انسانی و بشری شد بالتبع از هر آنچه که انسان را تحت تاثیر قرار می دهد مانند دین، اقتصاد، محیط، تاریخ سنت ها و ... متاثر می گردد.

تمدن مانند هر ساخته دیگر انسان در یک موقعیت و شرایط ویژه ای به بار می آید. مثلا هنر به عنوان یک فرآورده بشری بخاطر لطائف و ظرائفی که در آن نهفته شده و دقتهایی که باید در آن بکار برود، در هر موقعیتی از انسان صادر نمی شود بخلاف نفس کشیدن،که صدور آن از انسان احتیاج به آموزش و فراهم آمدن موقعیتی خاص ندارد. تمدن سازی نیز هنری است که فقط از انسان و در یک موقعیت ویژه تجلی می یابد. تمدن به صورت دستوری و فوری محقق نمی شود بلکه باید در بستر زمان و به صورتی کاملا طبیعی بوجود بیاید تا ماندگار بشود.

مسلمانان به عنوان کسانی که تمدن اسلامی فرآیند کنش ها و واکنش های آنان در برابر پدیده های متفاوت و نوع ارتباطشان با عوامل گوناگون است، تاریخ پر فراز و نشیبی داشته اند و تمدن سازی آنان نیز متاثر از موقعیت تاریخی آنان بوده است; یعنی گاه در اوج بوده اند و اوضاع وفق مرادشان می چرخیده لذا امکان تمدن سازی را در حد اعلا داشته اند بطوریکه تمام تمدنهای معاصر را تحت الشعاع خود قرار داده اند، و دوره درخشان تمدن اسلامی حاصل این وقعیت خاص است و گاه، چنان دچار افول شده اند و از عزت و سربلندی افتاده اند که نه تنها توفیقی در تمدن سازی نداشته اند بلکه از آنچه هم داشته اند چشم پوشی کرده اند لذا تمدن اسلامی در آن دوره ها در انزوا به سر برده است. تاریخ نشان می دهد که اسلام در موقعیتی ظهور کرد که جهان دچار بحران عظیمی شده بود و جهانیان در انتظار نیرویی بودند که این بحران را چاره نماید و آنها را از وضع اسفباری که گرفتارش بودند نجات دهد.

دکتر زرین کوب در این رابطه می نویسد: «در پایان روزگار ساسانیان که ایران و بیزانس -دو دولت بزرگ آن روز جهان- آخرین رمق خود را در جنگهای خونین بی فایده چندین صد ساله خویش از دست داده بودند و تعدی و نفاق و پریشانی آنها را به ورطه سقوط می کشانید در ورای ریگزارهای خشک عربستان، در سرزمین حجاز که تقریبا فراموش عالمی بود نیروی تازه ایی پدید آمد که بزودی بالید و برکشید و دیری برنیامد که طومار قدرتهای بزرگ جهان را درهم نوشت این نیروی تازه اسلام بود دین -محمد(ص)- بود که در مکه پدید آمد و به اندک زمان سرنوشت جهان را دگرگون کرد.»

اسلام به سرعت منشر شد و شعاع دایره آن روز بروز گسترده تر می شد.

دکتر زرین کوب در این رابطه و اینکه محرک های اصلی اعراب(مسلمانان) در اقدام به انتشار اسلام چه بوده است، می نویسد: بی هیچ شک سرعت و ثباتی که با فتوحات مسلمین همراه بود در تاریخ جهان سابقه نداشت. از این رو بعضی آن را معجزه خدایی خواندند که همه چیزها به تقدیر و مشیت اوست. از نظر مورخ اسلام بیشک معجزه ای همراه داشت اما این معجزه آن بود که درست به موقع خود ظاهر شد نه زودتر و نه دیرتر، در موقعی که در عربستان بت پرستی و پراکندگی جز آن که منجر شود به خدا پرستی و یگانگی هیچ راه دیگر در پیش نداشت و در بیرون عربستان هم دنیای ایران و بیزانس چنان از بیداد اقویا و اختلافات کاهنان در فشار بود که در برابر نیروی اسلام مقاومتش ممکن نمی نمود.

تامل در جهات و اسباب فتوحات اعراب نیز از نظر مورخ اهمیت تمام دارد محرک عمده اعراب (مسلمانان) اقدام به این مهاجمات در درجه اول بی هیچ تردید فقر و گرسنگی قوم بود این گرسنگی هم که اخبار و قراین بسیار بر وجود آن گواه است تا حدی به سبب نقصان کشاورزی پیش آمده بود. خاصه که از یک قرن پیش به سبب ضعف حکومت وضع آبیاری در جنوب جزیره خلل یافته بود و نفوس انسانی که ناچار از یمن به حجاز مهاجرت کرده بودند در معرض تلف و خطر بودند و مدتها بود که جستجوی آب و گیاه قبایل عرب را از هر جا به سوی مرزهای فلسطین و شام و عراق و سواد می راند.نشر اسلام و مجاهده در راه دین خدا هم محرک دیگر بود. مخصوصا که این کار اعراب را از فکر ارتداد و اختلافات باز می داشت و آنها را در مقابل خطرهایی که از جنگ ناشی می شد متحد و یکدل نگه می داشت و بعلاوه جنگ مقدس بود و حتی کشته شدن در آن ثواب شهادت داشت و مژده بهشت. البته ضعف و فسادی که در حکومت بیزانس و ایران پدید آمده بود نیز تاثیر عمده ای داشت در آماده کردن قوم برای اینگونه مهاجمات.

البته به نظر می رسد بزرگ کردن انگیزه فقر و گرسنگی و بدست آوردن غنیمت به عنوان محرک مسلمانان در فتوحات صدر اسلام با توجه به قریب العهدی به دوره رسالت پیامبر(ص) و تاثیراتی که از زندگی ساده و بی آلایش حضرت محمد(ص) پذیرفته بودند و حضور صحابه در لشکرها و ساده زیستی خلفا - حداقل تا زمان خلیفه سوم - چندان به واقع نزدیک نباشد. ولی به هر حال نمی توان این عامل را هم انکار کرد.

وقتی که پیامبر(ص) به همراهی ابوبکر و در دنبال یاران و پیروان چندین ساله از بیم آزار قریش زادگاه خود شهر مکه را ترک می کرد و متواری وار به سوی یثرب که او را با گشاده رویی و مهمان نوازی پناه داده بود می رفت در بین کسانی که از شکست و فرار وی شاد و خوشحال بودند هیچ کس گمان نمی برد که هشت سال دیگر شهر مکه و بتخانه عظیم آن در برابر پیغمبر، همچون شکست خورده ایی به زانو در خواهد آمد و حتی بیست سال از این ماجرا نخواهد گذشت که دعوت محمد(ص) از کرانه های بیابان عربستان هم خواهد گذشت و مداین و بیت المقدس و دمشق و اسکندریه را نیز خاضع خواهد کرد. اما این چیزی که در خاطر هیچ کس نمی گنجید اتفاق افتاد و معجزه ای خدایی تلقی شد.»

«این پیشرفتهای نظامی که در واقع دنباله غزوات پیغمبر بود، از زمان خلفای راشدین قوت بیشتر یافت... فتوح مسلمین دوام یافت، هم عراق فتح شد و هم شام و مصر از دست بیزانس بیرون آمد. امویان و عباسیان هم که بعد از خلفای راشدین برسر کار آمدند تا جایی که امکان داشت این فتوحات را تعقیب نمودند... چندی بعد اعراب (مسلمانان) هم بر فارس دست یافتند هم بر خراسان و ماوراء النهر. این فتوحات خیره کننده که تا حدی به تقدیر الهی یا معجزه اسلامی تعبیر شد در واقع فقط بدان سبب امکان داشت که همه جا در قلمرو ایران و بیزانس مقدم مهاجمان را عامه مردم با علاقه استقبال کردند.»

خلافت شیخین (ابوبکر و عمر) صرف نظر از منشا حق آنها که از همان اوقات نزد بعضی صحابه محل تردید و اختلاف شد، نوعی حکومت الهی بود که در آن، هم صلح به امر خدا - امر قرآن و سنت - بود و هم جنگ. بعلاوه، با وجود نارضایی عده معدودی هواخواهان اهل بیت، انصار مدینه با همان علاقه و حرارتی که در عهد پیغمبر به امر اتحاد کلمه داشتند همچنان متحد باقی ماندند. اما وقتی بعد از کشته شدن عمر شورای شش نفری، عثمان بن عفان را به خلافت نشاند با ضعف و سستی که در وی بود کار به دست بنی امیه دشمنان قدیم پیغمبر افتاد و بدینگونه غلبه قریش مکه، انصار مدینه را با سایر مسلمین نومید کرد و تا حدودی ناراضی. سیاست داخلی عثمان در طی دوازده سال خلافت منتهی به بروز نارضائیهای شدید مسلمین شد که به شورش انجامید و به قتل عثمان. دوره کوتاه خلافت علی(ع) هم صرف مبارزه با نتایج نا مطلوب آن شورشها شد و با قتل علی(ع) که به دست یکی تن از خوارج صورت گرفت خلافت به دست معاویه پسر ابوسفیان که تا فتح مکه همه جا با پیغمبر مبارزه کرده بود افتاد. با معاویه خلافت تقریبا موروثی شد و دمشق مرکز آن. بدینگونه خلافت اسلامی که در آن، همه قدرتها ناشی از حکم خدائی بود به دست خانواده ای افتاد که اسلام را با علاقه نپذیرفته بودند در زمان پیغمبر تا آخرین نفس با پیشرفت آن مبارزه هم کرده بود.

امویها که خلافت را به نوعی سلطنت موروث دنیوی تبدیل کردند فتوح را نیز وسیله ای برای توسعه مملکت می دیدند. در صورتیکه مسلمین - سپاه اسلام - هنوز همچنان مثل عهد شیخین فتوح را به منزله نشر اسلام تلقی می کردند و نشر حکم خدا. اشتغال به فتوح از جانب امویها اگر اعراب را از اظهار نارضائی منصرف می داشت، سیاست عربی آنها موجب نارضائی موالی گشت و سرانجام این نارضائی منتهی شد به سقوط بنی امیه بر دست خراسانیها طرفدار آل عباس

...خلافت عباسیان نیز یک نوع سلطنت موروثی بیش نبود جز آنکه در اوایل حال، برخلاف حکومت امویان تخت آنها بر دوش موالی بود نه اعراب و مرکز آن نیز در عراق بود شهری عظیم در حوالی تیسفون پایتخت قدیم ساسانیان بغداد.

این شهر که در زمان منصور دوانیقی بنا گشت عظمت و شهرت خود را مخصوصا در دوران خلافت هارون یافت که با زوجه اش زبیده و وزیرش جعفر برمکی قهرمانان بسیاری از قصه های خیال انگیز هزار و یک شب شدند. دربار هارون میعادگاه شاعران، مطربان قصه گویان و آوازه خوانها، مترجمان، منجمان و اطباء شد چنانکه پسرانش مامون و معتصم بیت الحکمه و مجالس علمی و وجود مترجمین و علماء و معتزله را نیز مثل یک زیور تازه به جلال و شکوه دربار پدر افزودند و بدینگونه هارون و فرزندانش بغداد را کانون درخشان تمدن و فرهنگ شرق کردند.

هارون الرشید که مقارن سده دوم هجری در تمام غرب فقط شارلمانی را همطراز خویش داشت از این رقیب معاصر فرنگی خویش بمراتب مجلل تر و با فرهنگ تر. با اینهمه خلیفه با ارسال هدیه و اظهار محبت، شارل بزرگ فرانک را پنهانی بر ضد رقبای خویش - بیزانس و اندلس - تحریک می کرد و مخصوصا بر ضد امویهای اندلس.

در واقع، امویها از مدتها پیش در اندلس دم از استقلال می زدند. اندلس در زمان ولید بن عبدالملک خلیفه اموی دمشق فتح شده بود و مدتها بوسیله حکام اموی اداره می شد اما از امویها که در روی کار آمدن عباسیان تقریبا قتل عام شدند یک تن، نامش عبدالرحمن، به اندلس افتاد و آنجا را از قلمرو عباسیان جدا کرد. اخلاف او خلافت اموی اندلس را بوجود آوردند که شوق و علاقه آنها به حکمت و معرفت قرطبه را مرکز تمدن و فرهنگ غرب کرد نظیر بغداد - وقتی با غلبه ترکان بر دستگاه خلافت از عهد متوکل عباسی به بعد، بغداد رونق و قدرت خود را از دست داد تجزیه خلافت آغاز شد و شروع استقلالهای محلی. در این حوادث طاهریان بر خراسان استیلا یافتند و آل طولون بر مصر.

در اندک مدت صفاریان، سامانیان، آل زیار و آل بویه خراسان و فارس و عراق را میدان تنازع و رقابت خویش یافتند چنانکه مصر بین آل طولون و آل اخشید دست بدست گشت تا به دست فاطمیان افتاد، که خلافت شیعی اسماعیلی را در آنجا بوجود آوردند و طولی نکشید که در دنیای اسلام در یک زمان سه خلیفه حکومت می راند: عباسی در بغداد، فاطمی در مصر، و اموی در اندلس. در موقعیکه ضعف خلفای اندلس ملوک الطوایفی را در آنجا بوجود آورد، از خلافت عباسیان در بغداد جز نامی باقی نمانده بود و امراء آل بویه و غزنویان و الیک خانیان، قلمرو شرق خلافت را تقسیم کرده بودند در صورتی که فاطمیان مصر قدرتشان در تزاید بود. با این همه،تحریکات آنها در فلسطین بود که بهانه یی به دست نصاری غرب داد برای جنگ جنگهای صلیبی. در واقع جنگهای صلیبی (1291 - 1096 میلادی) که مقارن عهد المستظهر بالله (Saint خلیفه عباسی بین شرق و غرب اتفاق افتاد و عنوانی که داشت عبارت بود از استرداد مزار مقدس از دست محمدیان، اما حقیقت آن چیزی نبود جز تجاوز غرب به شرق و ادامه جنگهایی که از دیر باز Sepulchre) شرق و غرب را در مقابل هم قرار می داد.... در طی این جنگهای دراز مخصوصا نورالدین زنگی و صلاح الدین ایوبی، سلاطین شام و مصر از بلاد مورد تجاوز رشیدانه دفاع کردند و حشاشین اسماعیلیه هم رعب و وحشت از خویش را - به عنوان تروریست - در قلوب صلیبیها نشاندند، در مدت این جنگهای طولانی، سلاجقه که در شرق وقتی از حلب تا کاشغر فرمان می راندند دولتشان تجزیه و منقرض شد، هجوم مغول، خوارزمشاهیان و اکثر حکومتهای شرق اسلامی را بر انداخت یا منقاد کرد، و حتی با سقوط بغداد بر دست هولاکوی مغول خلافت عباسیان هم خاتمه یافت (656 هجری). دو قرن بعد که قسطنطنیه پایتخت قدیم بیزانس بدست ترکان عثمانی بود. اسپانیا از دست مسلمین خارج شده بود و ملوک الطوائف اسلامی آن سرزمین در مقابل وحدت عیسویان آنجا مقاومتش بی نتیجه ماند. غلبه ترکان عثمانی بر بیزانس (1453 میلادی) که تاریخ دوران جدید را برای اروپا شروع کرد اگر یک امپراتوری اسلامی بوجود آورد، نت خلافت را - با وجود نام خلیفه که ضمیمه عنوان سلطان عثمانی شد - نتوانست احیا کند. سیستم اقطاع ارضی که در شرق از دوران سلاجقه نوعی استثمار بی هدف را بلای جان اقتصاد مسلمین کرده بود در این هرج و مرج مغول و تاتار شدت یافت و ظلم و بیعدالتی ناشی از آن، روابط و امکانات مسلمین را با علم و فرهنگ محدود کرد. از این رو نه امپراطوری عظیم عثمانی... توانست قلمرو اسلام را از حالت رکود ناشی از تمام شدن بنیه اقتصادی نجات دهد، نه تشکیل دولت صفویه که نفحه نظامی تازه ای بود بمنظور تجدید عهد با آنچه نزد شیعه حقیقت اسلام بود در هند نیز نه سلاطین مملوک و آن تغلق به فرهنگ و تمدن چندان علاقه ای نشان دادند نه مغول کبیر با وجود آنکه اینها سنت تسامح اسلامی را تا حدی احیاء نمودند و فرصتی برای بسط و توسعه فرهنگ و دانش عرضه کردند. در تمام مدت عصر رنسانس و دوران جدید که غرب میراث تمدن اسلامی را تثمیر کرد و فزونی داد. عالم اسلامی تحت تاثیر ناامنی و تجاوزی که از اقتصاد متزلزلش ناشی بود مثل پهلوانی که تمام قوای خود را در یک جنگ طولانی اما اجتناب ناپذیر از دست داده باشد کرخت ماند و بی فعالیت.

خودآگاهی مجدد مسلیمن از وقتی شروع شد که ناپلئون بناپارت در دنبال شرکتهای هند شرقی اروپا به دروازه دنیای اسلام قدم نهاد و در پشت سر وی شبح استعمار غرب رسید با سعی در نفوذ مرئی و نامرئی. بدینگونه اگر در دو قرن اخیر یک جنگ صلیبی نامرئی و تازه قلمرو اسلام را در معرض تجاوز غرب نهاده است تفوق غرب در این برخورد مستمر جز تفوق اسلحه اش که علم و فرهنگ اوست سببی ندارد و اگر دنیای اسلام می خواهد در این معرکه مخفی هم دست کم بقدر معرکه قدیم پیروزی بیابد چاره ای جز آن ندارد که «نوع اسلحه » خویش تجدید نظر کند و بر اساس علم و فرهنگ گذشته خویش نه آنچه کور کورانه از غرب گرفته است بنای علم و فرهنگ تازه ای بگذارد. سابقه تمدن و فرهنگ هزار ساله اش که بی شک در تاریخ انسانیت نقش مؤثری داشته است نشان می دهد که این کار برای وی شدنی است زود یا دیر.

...اکنون همه چیز بشارت می دهد که قلمرو اسلام بار دیگر از آن شوق و هیجان مقدس مشتعل خواهد شد.

منابع و مآخذیکه جهت آشنایی با ابعاد مختلف تمدن اسلامی قابل استفاده محققین و علاقمندان به مطالعه در این باره می باشند.

متون عربی و فارسی:

ابوبکر الصدیق، تالیف عمر ابوالنصر، بیروت 1353

الاخبار الطوال تالیف ابوحنیفه احمد بن داود الدینوری، چاپ مصر، بنفقه المکتبه العربیه

الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، لابی عبد البر القرطبی. 2 جلد حیدر آباد دکن 1336

اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ابن اثیر الجزری، 5 جلد مصر 6 - 1285

الاصابه فی تمییز الصحابه، تالیف ابن حجر العسقلانی، 8 جلد قاهره 25 - 1323

الاصنام، لابن الکلبی، به تحقیق احمد زکی پاشا لیپزیگ 1941

الفهرست، ابن ندیم

الامامه و السیاسة، منسوب به ابن قتیبه الدینوری، 2 جلد مصر

امیر کبیر و ایران، فریدون آدمیت

انساب الاشراف، بلاذری،مصر 1959، ج 4 و 5 فلسطین 1938

بامداد اسلام،دکتر عبدالحسین زرین کوب

بحارالنوار،تالیف محمد باقر مجلسی، طبع تهران 1312 - 1301

تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام، آیة الله سید حسن صدر

تاریخ اسلام تالیف دکتر علی اکبر فیاض، چاپ مشهد

تاریخ الاسلام، تالیف شمس الدین الذهبی، 4 جلد، قاهره

تاریخ الامم و الملوک، تالیف طبری، چاپ قاهره

تاریخ بغداد خطیب بغدادی

تاریخ الخلفاء تالیف جلال الدین عبد الرحمن السیوطی، چاپ مصر

تاریخ تمدن اسلام و عرب گوستاولوبون ترجمه

تاریخ تمدن، جرجی زیدان ترجمه

تاریخ الخمیس تالیف حسین بن محمد دیار بکری، 2 جلد، چاپ مصر

تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، تالیف حمزه ابن الحسن الاصفهانی، چاپ برلین

تاریخ العراق فی ظل بنی امیه، تالیف الخربوطلی، چاپ دارالمعارف، مصر

تاریخ العرب قبل الاسلام، تالیف الدکتور جواد علی، چاپ بغداد

تاریخ عربستان و قوم عرب، سید حسن تقی زاده، انتشارات دانشکده علوم معقول و منقول

تاریخ مختصر الدول، تالیف ابن العبری، چاپ بیروت

التاریخ یعقوبی، تالیف ابن واضح العقوبی

تاریخ بیهقی، ابوالفضل بیهقی

تجارب السلف، در تواریخ خلفا و وزرای ایشان، تالیف هندوشاه بن سنجر بن عبدالله نخجوانی

تفضیل آیات القرآن الحکیم، تهران

تلبیس ابلیس، تالیف جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن بن الجوزی، چاپ مصر

تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، تالیف آدام هتز، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگوزلو

جغرافیته شبه جزیرة العرب، تالیف عمر رضا کحاله، دمشق، 1364

خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید آیة الله مرتضی مطهری

خالد بن ولید، تالیف عمر ابوالنفر، بیروت 1359

رسائل الجاحظ، جمعها و نشرها حسن السندوبی، قاهره 1933

ریحانة الادب

سنن سنائی،مصر 8 جلد

السیرة الحلبیه،تالیف علی بن برهان الدین الحلبی، در سه جزء چاپ مصر

سیرة عمربن عبدالعزیز، تالیف عبدالله بن عبدالحکیم

سیرة النبویة، تالیف ابن هشام، 4 جلد

شرح نهج البلاغه، لابن ابی الحدید

الشیخان، طه حسین، چاپ مصر

صحیح الامام ابی عبدالله محمد بن اسماعیل النجاری

صحیح مسلم، 8 جلد مصر 1333، بشرح النووی 18 جلد قاهره

صنعة جزیرة العرب، لابی محمد حسن بن احمد الهمدانی

طبقات الکبری لابی سعد

ضحی الاسلام، احمد امین، چاپ مصر

العثمانیه، تالیف ابن عثمان عمرو بن بحر الجاحظ

العرب قبل الاسلام، تالیف جرجی زیدان

العقد الفرید، ابن عبد ربه

علی و نبوة، طه حسین، دار المعارف

عمدة الطالب فی انساب آل ابیطالب، تالیف سید جمال الدین احمد بن علی بن الحسین الداودی الحسنی

فجر الاسلام، احمد امین، چاپ مصر

الفاروق عمر بن الخطاب، تالیف بشیر یموت، بیروت 1353

الفاروق عمر، تالیف محمد حسین هیکل،دو جزء

الفتنه الکبری، طه حسین

فتوح البلدان، بلاذری

الفخری فی الاداب السلطانیه، تالیف ابن الطقطقی

قلب جزیرة العرب، تالیف فواد حمزه

کارنامه اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب

الکامل فی التاریخ، تالیف ابن اثیر

کتاب الکامل، تالیف ابن العباس محمد بن یزید المبرد، 2 جلد

مروج الذهب و معادن الجوهر، ابوالحسن علی بن الحسین المسعودی، 2 جلد

المعارف، تالیف ابن قتیبه الدینوری

مقاتل الطالبین و اخبارهم، تالیف ابو فرج الاصفهانی

مناقب عمر بن عبدالعزیز، لابن الجوزی

وفیات الاعیان تالیف قاضی ابن خلکان، 6 جزء

وقعه صفین، تالیف نصر بن مزاحم المنقری

هنر اسلامی، پرفسور ارنست کونن، ترجمه مهندس هوشنگ طاهری

1) کارنامه اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب،ص 21

2) به نقل از خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضی مطهری ص 435

3) به نقل از خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضی مطهری ص 436

4) کارنامه اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب ص 34

5) کارنامه اسلام، ص 29

6) کارنامه اسلام ص 30

7) کارنامه اسلام ص 29

8) به نقل از خدمات متقابل اسلام و ایران ص 449

9) کارنامه اسلام ص 27، 26

10) خدمات متقابل اسلام و ایران ص 7، 6، 445

11) کارنامه اسلام، ص 22

12) هنر اسلامی، ترجمه مهندس هوشنگ طاهری،ص 6 نقل از خدمات متقابل اسلام و ایران ص 153

13) خدمات متقابل اسلام و ایران ص 4، 153

14) خدمات متقابل اسلام و ایران ص 437

15) تاریخ تمدن اسلام، ترجمه فارسی ص 264 به نقل از خدمات متقابل اسلام و ایران ص 438

16)کارنامه اسلام

17) بامداد اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب ص 9

18) بامداد اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب ص 97

19) بامداد اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب ص 76

20) کارنامه اسلام ص 13، 12

21) کارنامه اسلام ص 20، 14

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان