علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، کنیهاش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است.
امام علی بن موسیالرضا علیهالسلام در سال 183 ه.ق. به امامت رسید. ایشان تا سال 201 ه.ق. در مدینه بود. سپس در رمضان همان سال وارد مرو شده و بهاجبار ولایتعهدی مأمون را پذیرفت. برخلاف انتظار مأمون روزبهروز محبوبیت امام در دلها فزونی مییافت. لذا مأمون تصمیم به قتل آن حضرت گرفت. سرانجام آن حضرت در سن 55 سالگی، آخر صفر سال 203 ه.ق. به شهادت رسید و در طوس به خاک سپرده شد.
عظمت حق در کلام امام رضا علیهالسلام
در قسمتی از یک روایت بسیار مهم از قول حضرت رضا علیهالسلام نقلشده:
وَإنَّ الْخالِقَ لا یوصَفُ إلّابِما وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ، وَ أنّی یوصَفُ الَّذی تَعْجَزُ الْحوَاسُّ أنْ تُدْرِکهُ، وَالأوْهامُ أنْ تَنالَهُ، وَالْخَطَراتُ أنْ تَحُدَّهُ، وَالأبْصارُ عَنِ الإحاطَةِ بِهِ؟ جَلَّ عَمّا وَصَفَهُ الْواصِفُونَ، وَتَعالی عَمّا ینْعَتُهُ النّاعِتُون.
نَأی فی قُرْبِهِ، وَقَرُبَ فی نَأْیهِ، فَهُوَ فی نَأیهِ قَریبٌ، وَفی قُرْبِهِ بَعیدٌ. کیفَ الْکیفَ فَلا یقالُ: کیفَ؟ وَأینَ الْاینَ فَلا یقالُ: أینَ؟ إذْ هُوَ مُنْقَطِعُ الْکیفوفِیةِ وَالأینُونِیةِ. «1»
احدی نمیتواند وجود مقدّس آفریدگار را توصیف نماید جز از طریقی که حضرت او خودش را وصف کرده، و آن در آیات قرآن و فرمایشهای ائمّه معصومین علیهمالسلام است.
دانش انسان آمیخته به جهل است، آن را استعداد و قابلیتی نیست که بتواند وجود بینهایت در بینهایت را وصف کند. چگونه انسان قدرت توصیف آن جناب را دارد درحالیکه اساس و پایه دانش بشر نیروی حسّ است و حسّ از درک عظمت و جلال کبریایی ناتوان، و آن را تناسبی با ادراک حقایق و اسرار نیست، نیروی واهمه نیز از رسیدن به آن حقیقت محضه پایش لنگ است، که واهمه بهطور دائم در معرض خاطرات بیاساس است. عقل اکتسابی هم به آن ساحت مقدّس عرصه با عظمت راه ندارد، که آنجا را که میدانی نامتناهی است با مرکب عقل نمیتوان رفت. وجود مبارک حضرت ربّ العزّه برتر از آن است که به وصف واصفان درآید، و با ارزشتر از آن است که نعت ثناگویان بتواند به نعتش برخیزد.
او را نسبت به تمام موجودات قرب ذاتی است، ولی در عین قرب در جهت مقام و علوّشأن بسیار دور دست است. در دوریش نزدیک است، و در نزدیکیش دور؛ چرا که او قائم به ذات و ماسوای او قائم به او هستند، و چه فاصلهای دورتر از اینکه او قائم به خود و موجودات نسبت به او ربط محضاند، و او واجب و دیگران ممکن، و حضرتش خالق و غیر او مخلوق است. فاصله او از موجودات همچون فاصله قیومیت از قوّام و نور از سایه است، ولی در عین این فاصله به تمام موجودات نزدیک است، چرا که او به وجود آورنده و نگهبان همه آنهاست.
چگونگیها و عوارض و معروض آنها را حضرت او آفرید، براین اساس نمیتوان گفت او چگونه است که چگونگی مخلوق است و او خالقِ چگونگی، خالق محال است و دارای اوصاف مخلوق باشد. او علّت تامّ است، معنا ندارد به دایره معلولیت درآید، که علّت تام نیروی فاعلیت و ایجاد است، و معلول و عرض تنها و تنها قابلیت و امکان، و جمع این دو از محالات حتمیه است؛ زیرا که مخلوق و معلولْ اوصاف خالق و علّت را ندارد، و خالق و علّت تام و وجود واجب، صفات ممکن و مخلوق را دارا نیست.
علّت تام و خالق هرگز در رتبه مخلوق نخواهد بود، بلکه میان خالق و مخلوق بینونت کامل وجود دارد و ربط میان این دو ربط، معیت قیومی است. آری، خالق و مخلوق در نوع و ماهیت به هیچ عنوان یکسان نیستند ورنه خالقیت و قیومیت بیمفهوم خواهد ماند.
وجود ممکن آمیخته به قید عدمی و ماهیت است، ولی وجود مقدّس حضرت ربّ العالمین حقیقت وجود و بساطت وجود است، که حقیقت تفاوت میان حق و ماسوا به امور عدمیه است که مراتب نقصان و قصور وجود میباشد او از چگونگی و مکان که هر دو از اوصاف مخلوقات است به کلّی جدا و مبرّاست.
اکنون خود قضاوت کنید، ماسوا که فقر و ربط و احتیاج محضاند و همه در تمام حیثیات خود قائم به حضرت اویند و وصفی از اوصاف او آن چنان که هست در هیچ موجودی یافت نمیشود، آیا میتوانند به درک کنهِ صاحب و مالک و خالق خود برسند؟!
بی پرتو رخسار تو پیدا نتوان شد
|
|
بی مهر تو چون ذرّه هویدا نتوان شد
|
جز از لب تو جام لبالب نتوان خورد
|
|
جز در رخ تو واله و شیدا نتوان شد
|
تا موج تو ما را نکشد جانب دریا
|
|
از ساحل خود جانب دریا نتوان شد
|
در خلوت اگر دیده ز اغیار نشد پاک
|
|
از خلوت خود جانب صحرا نتوان شد
|
بی دیده نشاید به تماشا شدن ای دوست
|
|
تا دیده نباشد به تماشا نتوان شد
|
(شمس مغربی)
لزوم ایمان به خدا و فرستادگان او در کلام امام رضا علیهالسلام
امام رضا علیهالسلام به فضل بن شاذان؛ در بیان علّت لزوم ایمان به خدا و فرستادگان او و هر چه از سوی حق آمده است، فرمود:
ایمان به دلایل فراوانی ضرورت دارد از جمله این که اگر کسی به وجود خدای عزوجل اعتراف نمیکرد و از معاصی او دوری نمیجست و از ارتکاب گناهان بزرگ باز نمیایستاد و در پیروی از خواهشهای نفسانی و لذت بردن از فساد و ستم و حقکشی از کسی نمیترسید، هرگاه مردم دست به این کارها میزدند و هر فردی بدون ترس و پروا از کسی دنبال هوسهای خود میرفت، بیگمان مردم همه به فساد و تبهکاری کشیده میشدند و به ناحق به جان یکدیگر میافتادند و خونها ریخته میشد و به ناموس و اموال هم تجاوز میکردند و بهناچار دنیا خراب شده و خلائق هلاک گشته و زراعت و نسل تباه میگردید.
یکی دیگر از دلایل این است که ما یافتهایم که مردم در نهان و به دور از چشم مردم دست به فساد و خلاف میزنند. پس اگر اقرار به وجود خدا و ترس از عالم غیب نبود، هیچ کس در خلوت خود و تنهایی خواسته نفسانیاش از کسی نمیترسید و ترک معصیت نمیکرد و به حرمت دیگران دست درازی میکرد و گناهان کبیره را مرتکب میشد؛ در نتیجه بین همه مخلوقات هلاکت پیدا میشد.
پس قوام خلق و صلاح آنان، ممکن نیست مگر به این که آنان اعتراف به دانای آگاهی کنند که از اسرار و نهان باخبر بوده و به مصلحت امر و از فساد نهی مینماید و هیچ امر نهانی از او پنهان نیست تا به این وسیله از انواع و اقسام فساد متنفر گردند. «2» البته این اقرار قلبی به جنایت نفس و غضبناک کردن حقتعالی باید در پوشش درونی دل باشد و تنها او و خداوند بداند و هرگز کسی را خبر نکند.
صفات شیعه در کلام امام رضا (ع)
حضرت رضا، علیهالسلام، درباره صفات شیعه میفرمایند:
«شیعتنا الذین یقیمون الصلاه ویؤتون الزکاه ویحجون البیت الحرام و یصومون شهر رمضان ویوالون أهل البیت و یتبرئون من أعدائنا أولئک أهل الایمان و التقی ...». «3»
پایداری در نماز
شیعیان ما چند برنامه در زندگی خود دارند که تا وقت مرگ به آن ادامه میدهند: اول نماز است که آن را بر پا میدارند، زیرا در قرآن آمده است که انسانهای بینماز اهل جهنم هستند.
در روایتی آمده است که پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، با اصحاب خود از جایی میگذشتند که ناگاه سگ قوی هیکلی به شدت پارس کرد. اصحاب ترسیدند. حضرت فرمود: نترسید، بگذارید پارس کند.
پارسهای سگ که تمام شد، حضرت فرمود: این سگ با من حرفی داشت، لذا همین که چشمش به من افتاد گفت: یا رسولاللّه، خدا را شکر که مرا سگ آفرید، ولی انسان بینماز نیافرید و ما را تکلیف به نماز نکرد. از این رو، راحت هستیم که به ما نگفته نماز بخوان تا شانه بالا بیندازیم و بگوییم نمیخوانیم! سگ هستیم و به نماز دعوت نشدهایم، ولی آنها که به نماز دعوت شدهاند و نماز نمیخوانند چه میکنند؟
حقیقت نماز
شرط نماز طهارت و پاکی است؛ پاکی و طهارت بدن و دل و معده و شهوت و فکر، زیرا گفتهاند:
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز.
بعد که وارد نماز میشویم میگوییم:
«الله اکبر».
یعنی محبوب من از همه موجودات شرق و غرب، از همه قدرتها و قوّتها، و از همه بود و نبود این عالم بزرگتر و والاتر است.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ».
من همراه محبوبم در حرکت هستم؛ من هم عاطفه و مهر دارم؛ من هم محبت و دوستی دارم؛ من هم عشق دارم؛ فرقی نمیکند که طرف من چه مؤمنی است: زن و بچه خودم است یا مردم یا بچه دیگری. من اهل نماز هستم؛ یعنی اهل رحم و محبت و مهربانی هستم.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ».
اهل شکر هستم و هیچ نعمتی را حرام نمیکنم.
«الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ».
باز هم اهل رحمت و بخشش هستم.
«مالِک یوْمِ الدِّینِ».
خودم را در دادگاه الهی حاضر میبینم.
«إِیاک نَعْبُدُ وَ إِیاک نَسْتَعِینُ».
منبع کمک من اوست و پیشانی من بر خاک آستان اوست.
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ».
راه من راه اوست.
«صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ».
راه انبیا.
«غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ».
نه یهودیام و نه مسیحیام، در صراط مستقیم هستم؛ نه یهودی که اهل ربا و جاسوسی و حیله و کلک باشم و نه مسیحی که اهل شراب و قمار و عیش و نوش باشم. من بنده خدا هستم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ».
باز هم در ارتباط با رحمت خداست.
«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ* اللَّهُ الصَّمَدُ* لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ* وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفُواً أَحَدٌ».
حرف من این است:
امروز شاه انجمن دلبران یکی است دلبر اگر هزار، ولی دل بر آن یکی است.
«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ».
یکتاگو، یکتانگر و یکتابین هستم. به این اندازه عبادت قانع نیستم. رکوع میکنم؛ یعنی مولای من، پشتم برای قبول سنگینترین مسئولیتها آماده است.
«سبحان ربی العظیم بحمده».
باز هم قانع نیستم. با همه وجود روی خاک میافتم و میگویم:
«عبدک الضعیف»
مغرور و متکبر نیستم، منافق و مشرک نیستم. من در برابر تو بندهای خاکیام.
«سبحان ربی الأعلی وبحمده».
دو بار هم این کار را میکنم که حسابی تواضع خود را نشان دهم. بعد، بلند میشوم و میگویم:
«أشهد أن لا اله الا اللَّه وحده لا شریک له»
باز هم یکتابین، یکتانگر و یکتاگو هستم و معلم من هم در این راه فقط رسول گرامی اسلام و اهل بیت اوست.
«وأشهد أن محمداً عبده ورسوله اللهم صل علی محمد وآل محمد».
و این چنین گواهی میدهم و درود میفرستم:
«السلام علیک أیها النبی ورحمه الله و برکاته. السلام علینا وعلی عباد اللَّه الصالحین. السلام علیکم ورحمه الله وبرکاته».
ایگروه انبیاء و ملائکه، مرا بشناسید! من هم جزو گروه پاکان و از اعضای انجمن شما هستم. من جزو فرقه کفر و زندقه نیستم. شما مرا جزو خود بدانید و در قیامت برای من شهادت دهید.
روزهداران حقیقی
دومین صفت شیعه اهل روزه بودن آنهاست. یعنی زبان، شهوت، چشم و همه اعضای دیگر او روزهاند. آنها روزه ماه رمضان را در اول هر غروب افطار میکنند و روزه حقیقت خود را روز قیامت و با ورود به بهشت افطار مینمایند.
حج گزاران
نشانه سوم شیعیان این است که اهل حج هستند:
«یحجون البیت الحرام».
اهل خمس و زکات
شیعیان مردم سخاوتمندی هستند که از هر چه خدا به ایشان میدهد انفاق میکنند و اگر وجوهاتی به گردنشان باشد، میپردازند و اهل خمس و زکات هستند. آنها خیلی هم در این قسمت راحتاند، لذا اگر کسی در این باره مریض است، باید زود خودش را درمان کند. چون خمس ملک انسان نیست که تصرف در آن جایز باشد. لذا مصرف آن حرام است.
ثواب زیارت امام رضا علیه السلام
در این قسمت برای شما عزیزان که در کشور اسلامی ایران و مهد تشیع و خانه اهل بیت علیهم السلام به سر میبرید و میتوانید به آسانی به زیارت حضرت رضا علیه السلام مشرف شوید، روایتی را درباره فضیلت زیارت آن حضرت از «کامل الزیارات» که یکی از معتبرترین کتابهای شیعه است نقل میکنم تا ببینید و بیابید که این عمل مستحب در قیامت چه بهره عظیمی به انسان میرساند.
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام میفرماید: کسی که قبر فرزندم را زیارت کند برای او نزد خدا هفتاد حج مقبول است. راوی میگوید: گفتم: هفتاد حج؟! فرمود: آری، هفتصد حج. گفتم: هفتصد حج؟ فرمود: آری، هفتاد هزار حج.
گفتم: هفتاد هزار حج؟ فرمود: چه بسا حجی که پذیرفته نشود؛ کسی که او را زیارت کند و یک شب در آن منطقه بخوابد مانند این است که خدا را در عرشش زیارت کرده است. گفتم: مانند کسی است که خدا را در عرشش زیارت کرده است؟ فرمود: آری، هنگامی که قیامت برپا میشود چهار نفر از اوّلین و چهار نفر از آخرین بر عرش قرار دارند، اما چهار نفر اوّلین: نوح و ابراهیم و موسی و عیسی است؛ اما چهار نفر آخرین: محمد و علی و حسن و حسین است؛ سپس نخ ترازی کشیده میشود- که خوبان را از بدان جدا میکند- پس زائران قبور ما با ما قرار میگیرند، از نظر برترین درجه، و نزدیکترینشان به عطا و بخشش، زائران قبر فرزندم علی [بن موسی الرضا] هستند «5».
توسل به حضرت امام رضا علیه السلام مرا نجات داد
ابوبکر حمامی که در نیشابور از اصحاب حدیث بود میگوید: بعضی از مردم مالی را به من امانت دادند و من آن را در جایی دفن کردم و جای دفن را فراموش نمودم، پس از مدتی صاحب امانت آمد و امانتش را از من خواست و من هم جای دفنش را نمیدانستم، حیران و نگران بودم و صاحب امانت هم مرا متهم به تصرّف در امانت کرد، اندوهگین و ناراحت از خانه بیرون آمدم، گروهی از مردم را دیدم قصد زیارت حضرت امام رضا علیه السلام را دارند، با آنان به سوی مشهد رفتم، امام هشتم را زیارت کردم و در آنجا از خدا خواستم که جای امانت را به من بنمایاند.
چنان که شخص به خواب رفته چیزی در خواب میبیند، انگار در خواب دیدم شخصی نزد من آمد و گفت: ودیعه را در فلان موضع دفن کردهای. به سوی صاحب ودیعه برگشتم و او را به همان موضع راهنمایی کردم، در حالی که خوابم را باور نداشتم! صاحب امانت به همانجا رفت و امانت خود را با مُهر صاحبش بیرون آورد.
او پس از آن، این ماجرا را برای مردم میگفت و همواره آنان را به زیارت آن مشهد شریف تشویق میکرد «6».
حاجت غلام در حرم حضرت امام رضا علیه السلام روا شد
ابوالحسن محمّد بن عبداللّه هروی میگوید: مردی از اهالی بلخ با غلامش به زیارت حضرت امام رضا علیه السلام آمد، خود و غلامش آن حضرت را زیارت کردند.
ارباب بالای سر حضرت آمد و مشغول نماز شد و غلام پایین پای حضرت به نماز ایستاد.
چون هر دو از نماز فارغ شدند به سجده رفتند و سجده را طولانی نمودند، ارباب پیش از غلام سر از سجده برداشت و غلام را صدا کرد، غلام سر از سجده برداشت و گفت: لبیک ای مولای من! به غلام گفت:
میخواهی آزادت کنم؟ گفت: آری، گفت: تو در راه خدا آزادی و فلان کنیز من هم که در بلخ است در راه خدا آزاد است و من در این حرم مطهر او را با این مقدار مهریه به همسری تو درآوردم و پرداخت آن را نیز ضامن شدم و فلان زمین حاصلخیز خود را هم وقف بر شما دو نفر و اولادتان و اولاد اولادتان و همین طور نسل و ذریه شما کردم و حضرت امام رضا علیه السلام را هم به این برنامه شاهد گرفتم.
--------------------------------------------------------------------------
(1)- الکافی: 1/ 138، حدیث 3؛ التوحید: 61، باب 2، حدیث 18.
(2)- عیون أخبار الرضا علیه السلام: 2/ 99، حدیث 1؛ بحار الأنوار: 3/ 10، باب 1، حدیث 23.
(3). فضائل الأشهر الثلاثه، شیخ صدوق، ص 105؛ نیز با اختلاف در یک کلمه (که به جای «أعدائنا» «أعدائهم» آمده) در صفات الشیعه، شیخ صدوق، ص 4.
(4). (من میتوانم برای شما ثابت کنم که انبیا زبان حیوانات را میفهمیدند. اصولاً، پیامبر و امامی که از کل جهان عالمتر نباشد، نه پیامبر است نه امام، لذا او باید به همه عالم اشراف داشته باشد (مؤلف).
نمل، 16: «وورث سلیمان داوود وقال یا أیها الناس علمنا منطق الطیر وأوتینا من کل شیء إن هذا لهو الفضل المبین»؛ نیز بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ص 362: «فضیل بن یسار عن أبی عبد الله، علیهالسلام، قال کنت عنده إذ نظرت إلی زوج حمام عنده فهدر الذکر علی الأنثی فقال لی أتدری ما یقول قلت لا قال یقول یا سکنی وعرسی ما خلق أحب إلی منک الا أن یکون مولای جعفر بن محمد»؛ همان، ص 363: «أبی احمد عن شعیب بن الحسن قال کنت عند أبی جعفر، علیهالسلام، جالسا نسمع صوتا من الفاخته فقال تدرون ما تقول قال تقول فقدتکم فافقدوها قبلان تفقدکم»؛ همین صفحه: «عن أبی حمزه قال کنت عند علی بن الحسین وعصافیر علی الحایط قبالته یصحن فقال یا با حمزه أتدری ما یقلن قال یتحدثن ان لهن وقت یسالن فیه قوتهن یا أبا حمزه لا تنامن قبل طلوع الشمس فانی أکرهها لکان الله یقسم فی ذلک الوقت أرزاق العباد وعلی أیدینا یجریها»؛ همین صفحه: «أبی عبد الله، علیهالسلام، قال: قال أمیر المؤمنین، علیهالسلام، لابن عباسان الله علمنا منطق الطیر کما علمه سلیمان بن داود ومنطق کل دابه فی بر أو بحر»؛ نیز همین کتاب، ص 365: «محمد بن مسلم قال سمعت أبا جعفر، علیهالسلام، یقول یا أیها الناس علمنا منطق الطیر وأوتینا من کل شئ ان هذا لهو الفضل المبین».
(5)- کامل الزیارات: 307، باب الحادی والمائة، حدیث 13.
(6)- عیون أخبار الرضا: 2/ 279، باب 69، حدیث 3؛ بحار الأنوار: 49/ 327، باب 23، حدیث 3.
برگرفته از کتب:
تفسیر و شرح صحیفه سجادیه
اندیشه در اسلام
عبرت آموز
اهل بیت علیهمالسلام عرشیان فرش نشین